نور چشمى، بحمد اللَّه تعالى با سلامت قبل از ظهر روز حركت از قم وارد آنكارا شدم و له الشكر حالم خوب است، شماها نگران نباشيد. آنچه از طرف خداوند تعالى مقدر شده است جميل است. خداوند توفيق خدمت به همه ما عنايت فرمايد. لازم است در موضوع مادر و خواهرها و احمد و بستگان به شما تأكيد كنم، رضاى خداوند و رضاى من در حُسن سلوك با آنهاست. مادر خيلى احتياج به خدمت دارد، بايد از هر حيث مادى و معنوى رضايت او را به دست آوريد، نگذاريد نگرانى پيدا كند، راحتى او را فراهم كنيد
بناست ما را به «بورسا» [1] كه على المذكور يك شهر مذهبى است ببرند، اگر ممكن شد از آنجا هم اطلاع مىدهم. شما از سلامت خودتان مرا مطلع كنيد. اگر ممكن شد كتابهاى درسى فقه مرا يعنى مكاسب و حواشى را به وسيله سفارت ايران بفرستيد. كاغذ هم لا بد به وسيله سفارت بايد بنويسيد. تتمه پول زغال آقاى طباطبايى را بدهيد. شهريه را اگر ممكن شد بگيريد بدهيد. از خوراكى خشكبار از قبيل گز و پسته بفرستيد مانع ندارد
باز هم تكرار مىكنم كه حالم خوب است و محتاج استراحت بوده و هستم. جزئى وجهى به دخترها مىدادم، از وجه خمين و تتمه را از سهم سادات بدهيد. شهريه مادر را بدهيد. احمد را راضى نگه داريد، شهريهاش را بدهيد
به من در تهران گفتند، اگر خانواده را بخواهيد مىفرستيم، لكن صلاح نيست. اينجا به