«امروز روزى نيست كه در خانه نشست و دعا خواند؛ روز مبارزه است. روزى است كه دشمن به دين حمله مىكند و ما بايد در مقابل بايستيم؛ و من تا آخرين قطره خونم مىايستم؛ و شما هم بايد به همه بگوييد و در منابر به مردم برسانيد كه خطر، دين را تهديد مىكند. اگر ما كارى به دولتيها نداشته باشيم، آنها كار دارند. چنانكه من در آخرين جلسه ملاقات دكتر صدر [2]، وزير كشور، گفتم: «ما كارى به شما نداريم؛ مشروط بر آنكه شما هم كارى به دين ما نداشته باشيد.» ولى نه؛ اينها كار دارند، منتها كم كم، امروز بهاييت را در ادارات راه مىدهند، و با يهوديها ارتباط برقرار مىكنند؛ و فردا مىگويند اصلًا دين بايد از قانون الغا شود
خطر به قدرى زياد است كه هر كس درك كند، نمىتواند راحت بنشيند؛ و علت اينكه اگر بعضى ساكت بودهاند، مطلب را نفهميدند. چنانكه آقاى حكيم [3] را نگذاشتند مطلب را درك كند، و ساكت بود
دولت نمىخواهد روحانيت قدرت داشته باشد؛ و نمىخواهد در ايران باشد. و به همين دليل بعد از مرگ آيت اللَّه بروجردى متوجه آقاى حكيم شدند. گرچه آقاى حكيم
[1] اين بيانات را ساواك در گزارش بكلى محرمانه شماره 7670/ 20 الف- مورخ 14/ 4/ 43 خود آورده و چنين آغاز شده است: «برابر اطلاع ساعت 18 روز يكشنبه 7/ 4/ 43 آقايان شيخ اسد اللَّه كرمانشاهى، شيخ محمد على انصارى اراكى و شيخ محمد ناصرى از تهران به قم عزيمت نمودند. ساعت هفت روز 8/ 4/ 43 با خمينى ملاقات كردند. سپس در ساعت هشت و نيم با شريعتمدارى و در ساعت نُه و نيم با آقاى نجفى مرعشى تماس گرفتند. خلاصه مذاكرات: در ساعت هفت صبح روز دوشنبه 8/ 4/ 43 با خمينى در منزلش به طور خصوصى ملاقات نمودهاند. خمينى پس از استفسار از وضع تهران، شروع به صحبت كرد و خلاصه مطالبش اين است: امروز روزى نيست ...».
[2] پسر محسن صدر الاشراف، رئيس مجلس سنا (وزير كشور در كابينههاى حسنعلى منصور و امير عباس هويدا).