كه مخالف احكام شرع است- لغو بكنيد؛ خضوع كنيد نسبت به احكام شرع، البته اين تصويبنامهها را لغو كنيد. اينجا مىگويم، آنجا گفتم، خاضع بشويد براى احكام شرع. اگر شما هم همان طور كه ما همه مسلمان هستيم، شما هم مىگوييد مسلمان هستيد، خاضع هستيد براى احكام شرع؛ ما علاوه بر اينكه مخالفت نمىكنيم، پشتيبانى هم ازتان مىكنيم. مگر ما مىگوييم دولت نباشد؟ ما مىگوييم دولت باشد خاضع براى قوانين اسلام، و لا اقل براى قانون اساسى خاضع باشد. ما كه نمىگوييم دولت نباشد؛ ما كه نمىگوييم كه مىخواهيم يك زندگىاى بكنيم مثل آن كسانى كه در هزاران سال پيش بودند، تو غارها زندگى مىكردند؛ كدام روحانى به شما اين حرف را زده؟ كدام روحانى گفته است كه ما با فلان مظاهر تمدن مخالفيم؟ شما پيدا كنيد يك روحانى را.
تبديل مظاهر تمدن به مفاسد
شما مظاهر تمدن را وقتى كه در ايران مىآيد همچو از صورت طبيعى خارجش مىكنيد، همچو از صورت طبيعى خارجش مىكنيد كه چيز حلال را مبدل به حرام مىكنيد. اين راديو براى اين بساطى است كه حالا در ايران مرسوم است؟ اين تلويزيون براى اين بساطى است كه اينها راه انداختهاند؟ در ممالك ديگر هم همين طور است؟ ممالك متمدنه هم استفادهشان از اين آلات جديد همين جور است كه آقايان اينجا استفاده مىكنند؟ تربيت بد در اين مملكت است. فرهنگ [1] ما يك فرهنگى نيست كه بتواند اين مملكت را اداره كند؛ جوان نيرومند قوى كه در مقابل استعمار بايستد، دستش را بلند كند، كشته بشود و نجات بدهد ملت را؛ اين فرهنگ ما فرهنگى نيست كه اين كاره باشد. اينها اعصاب مردم را با اين بساطى كه در اينجاها راه مىاندازند و با اين برنامههايى كه در راديو و تلويزيون و اينها هست [ضعيف مىكنند] و أضِفْ إلى ذلك [2] مطبوعات ما و روزنامههاى ما و مجلات ما و كتابهايى كه منتشر مىشود، تمام اينها به دست استعمار
[1] وزارت آموزش و پرورش، كه در آن زمان «وزارت فرهنگ» خوانده مىشد.