شماست، اشتباه شده است، خطا شده، يك اشتباهى شده، شما چه بكنيد؛ مبادا يكوقتى يك تشنجى بشود، مبادا يكوقتى جور ديگر پيش بيايد، يكوقت چه بشود، چه بشود، ما مىخواهيم كه چه باشد؛ ما تابعيم. از اين مطالبى كه هميشه گفته مىشود. ما هم گفتيم كه خوب حالا خود روزنامه اطلاعات كه مىگويد من بىتقصيرم و شماها اين كار را كردهايد، شما هم كه آمديد مىگوييد ديگر، بايد او ملتزم بشود و شما هم قول بدهيد به اينكه تكرار نشود اين مطالب. اگر تكرار بشود مواجهه با يك مطلب بدترى خواهد شد. نكنيد. اين قدر هى كهنهپرست را به رخ ما نكشيد تا ما هم مجبور بشويم كه مطلب را همچو بازش كنيم از هم، تا ببينيم كه آيا اين علماى عظامِ اسلام كهنهپرست هستند يا شماها؟ آنها مىگفتند اين قدر تحميل بر ملت نكنيد.
گرسنگى و توسرى در «مملكت مترقى»
اين بيچارههاى گدا، اين «مملكت مترقى»، كه امسال زمستانش دل ما را خون كرد؛ آن اصفهانش، آن همدانش، آن تهرانش، آن قمش، آن جاهاى ديگرش. اين سرماى كشنده، هيچ فكرى كرديد براى اين بيچارهها؟ به من اطلاع دادهاند كه در همدان بيش از دو هزار نفر مردهاند امسال؛ در سرماى چهل و سه درجه و دو درجه؛ شما هيچ فكرى براى اينها كردهايد؟ اى «مملكت مترقى»! اى آقايانى كه مملكتتان «ترقى» كرده! ما مىخواهيم واقعاً مترقى باشد. يك فكرى براى اين بيچارهها بكنيد، هم گرسنگى بخورند هم توسرى؟ هم پابرهنه راه بروند و هم شما شلاق تو سرشان بزنيد؟ خوب ما مىگوييم نكنيد اين طور. اين ارتجاع است كه ما مىگوييم كه اين قدر فشار به مردم نياوريد؟ اين قدر كتك نزنيد؟ اين قدر فحش ندهيد؟ اينها ارتجاع است؟ شما كه عمال استبداد هستيد و داريد با زور و سرنيزه و قلدرى و هر جور دلتان مىخواهد با اين ملت بيچاره عمل مىكنيد، تمام قوانين را زير پاى خودتان گذاشتهايد، تمام احكام اسلام را به آنها بىاعتنايى مىكنيد، شما مترقى هستيد، ما كه مىگوييم به احكام اسلام عمل كنيد، به قانون اساسى عمل بكنيد، ما مرتجعيم؟