تنظيم است؛ لكن بعد از آنكه ديدند كه خيلى فضاحت بار آمد [و] مردم ناراحت شدند، همان نوكرهاى ارباب، به حَسَب واقع هم ناراحت شدند؛ وقتى ديدند [مردم] ناراحت شدند، گفتند: اكاذيب است. پروندهسازى خواستند بكنند؛ پروندهسازيهاى بچگانه مضحك بكنند.
شاه و يورش به مراكز دين و دانش
اين سال بد بود براى اينكه حمله به اسلام زياد شد، حمله به قرآن زياد شد؛ مراكز علم را كوباندند به حَسَب توهّم خودشان؛ بچههاى ما را، عزيزهاى ما را زدند، سرهايشان را شكستند، پاهايشان را شكستند، بعضىشان را كشتند، از پشت بامها انداختند. اگر اينها دهقانها بودند، [1] پس چرا اين دستگاه انتظامى كمكشان مىكرد؟ اينكه ديگر مخفى نبود؛ اين را صد هزار جمعيت از توى خيابانها و از توى صحن و از توى مدرسه، خوب مىديدند كه دستگاه شهربانى دارد كمك مستقيم مىكند؛ اين دهقانها را كمك مىكرد بر ضد اسلام. اگر راست مىگويند كه دهقانها بودهاند، پس چرا وقتى كه مَرْضاى ما را بردند در مريضخانهها، شهربانى و [ساواك] فرستادند گفتند: دشمنهاى اعليحضرت را مىبريد در مريضخانه؟ پدرتان را در مىآوريم، اينها بايد بروند. اگر دهقانها بودند، به اعليحضرت چه كار دارد؟ اگر كماندوها بودند و آنهايى كه مربوط به خود ايشان است و از دستگاه خود ايشان هست، [آيا] با قول ايشان بوده، با فرمان ايشان بوده است و يا بدون اطلاع و بدون فرمان؟ اگر با اطلاع است، خوب بگوييد ما تكليفمان را با ايشان بفهميم؛ خوب بفهميم؛ خوب ما، طرفمان كى است؟ يك نفر است. اگر اين طور نيست، خوب بگويند تا ما بفهميم كه اين كماندوها سرِخود آمدند؟! و همين طور بيخودِ بيخودى آمدند؟! يا سازمان امنيت اينها را آورد؟ يا شهربانيها آوردند؟ يا نخست وزير امر كرد، يا فلان وزير و فلان امير امر كرد؟ خوب بگويند كى اين كارها را كرده؛ چرا حاشا مىكنند؟
[1] رژيم شاه مدعى بود كه حمله كنندگان به مدرسه فيضيه، كشاورزان و دهقانان بودند.