responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : شرح چهل حديث( اربعين حديث) المؤلف : الخميني، السيد روح الله    الجزء : 1  صفحة : 64

منت گذارى بر بندگان خدا در امور دينيه. مثل آنكه در دادن صدقات واجبه و مستحبه و در دستگيرى از ضعفا و فقرا بر آنها منت گذارى كند. گاهى اين منت گذارى مخفى است حتى بر خود انسان. (شرح منت نداشتن مردم بر خدا و منت داشتن ذات مقدس حق تعالى بر آنها در «حديث دوم» گذشت.) مرتبه ديگر آن است كه به واسطه شدّت عجبى كه در قلب است غنج و دلال كند بر حق تعالى. و اين غير از منت گذارى است، گر چه بعضى فرق نگذاشته‌اند.

صاحب اين مقام خود را محبوب حق تعالى مى‌پندارد و خود را در سلك مقربين و سابقين مى‌شمارد، و اگر اسمى از اولياء حق برده شود يا از محبوبين و محبين يا سالك مجذوب سخنى پيش آيد، در قلب خود را از آنها مى‌داند. ممكن است رياء شكسته نفسى كرده و اظهار خلاف آن كند، يا براى اثبات آن مقام براى خود طورى نفى مقام از خود كند كه ملازم اثبات باشد. و اگر خداى تعالى او را مبتلا كند به بلايى، كوس البلاء للولاء [1] زند. مدعيهاى ارشاد از عرفا و متصوفه و اهل سلوك و رياضت به اين خطر نزديكترند از ساير مردم.

درجه ديگر آن است كه خود را از خداى تعالى به واسطه ايمان يا ملكات يا اعمال طلبكار بداند و مستحق ثواب شمارد، و لازم بداند بر خدا كه او را در اين عالم عزيز، و در آخرت صاحب مقامات كند، و خود را مؤمن صاف و پاك بداند و هر وقت اسمى از مؤمنين به غيب آيد سرش را داخل سرها كند و در دلش انديشد كه خداوند اگر با عدل هم با من رفتار كند من مستحق ثواب و اجرم! بلكه بعضى بر قباحت و وقاحت افزوده تصريح به اين كلام باطل مى‌كنند! و اگر براى او بلايى رخ دهد و براى او ناملايمى پيش آيد، در دل اعتراض به خدا دارد و تعجب از كارهاى خداى عادل كه مؤمن پاك را مبتلا كند و منافق فاسق را مرزوق كند، و در باطن به حق تبارك و تعالى و به تقديرات او غضبناك باشد و در ظاهر اظهار رضايت كند. غضب خود را به ولى نعمت خود تحويل دهد، و رضاى به قضا را به مخلوق ارائه دهد. و وقتى بشنود مؤمنين را در اين دنيا خداوند مبتلا مى‌فرمايد، به دل خود تسليت مى‌دهد. نمى‌داند منافق مبتلا هم بسيار است، نه هر مبتلا مؤمن است.

رتبه ديگر از عجب آن است كه خود را از مردم ديگر ممتاز بداند و بهتر شمارد به اصل ايمان از غير مؤمنين، و به كمال ايمان از مؤمنين، و به اوصاف نيكو از غير متصفين، و به عمل به واجب و ترك محرّم از مقابل آن، و به اتيان به مستحبات و مواظبت به جمعه و جماعات و مناسك ديگر و ترك مكروهات از عامه مردم خود را


[1] «بلاها به سبب دوستى است.» اين كلام برگرفته از احاديث است كه بلاهاى دنيا را دليل ايمان شخص و محبّت حق تعالى به او گفته است. چنانچه امام باقر (ع) مى‌فرمايد: يبتلى المرء على قدر حبّه. (انسان به قدر دوستيش با خدا به بلا گرفتار مى‌گردد) و امام صادق (ع) فرمود: و ما أحبّ اللّه قوما إلّا ابتلاهم. (خداوند گروهى را دوست نگرفت مگر آنكه آنها را به بلايا گرفتار ساخت.) بحار الانوار ج 64، ص 236، «كتاب ايمان و كفر»، «باب شدة ابتلا المؤمن».

اسم الکتاب : شرح چهل حديث( اربعين حديث) المؤلف : الخميني، السيد روح الله    الجزء : 1  صفحة : 64
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست