اسم الکتاب : شرح چهل حديث( اربعين حديث) المؤلف : الخميني، السيد روح الله الجزء : 1 صفحة : 62
دلال كردن است به واسطه آن، و خود را از حد تقصير خارج دانستن است. و اما مسرور شدن به آن با تواضع و فروتنى كردن از براى خداى تعالى و شكر ذات مقدس حق كردن بر اين توفيق و طلب زياده كردن عجب نيست و ممدوح است. [1] جناب محدث عظيم الشأن، مولانا علامه مجلسى [2]، طاب ثراه، از جناب محقق خبير و دانشمند كبير، شيخ اجلّ، بهاء الدين عاملى [3]، رضوان اللّه عليه، چنين نقل مىفرمايد كه «فرموده است شيخ اجل كه شك نيست كسى كه اعمال صالحه كند، از قبيل روزه و بيدارى شب و غير آن، در نفس او بهجت و سرورى حاصل شود، پس اگر اين بهجت براى آن است كه خداى تعالى به او عطايى فرموده و نعمت عنايت كرده كه آن نعمت و عطا اين اعمال صالحه است، و با اين وصف ترسناك باشد از نقص آنها و بيمناك باشد از زوال نعمت و از خداى تعالى زياده طلب كند، اين ابتهاج و سرور عجب نيست. و اگر اين ابتهاج از جهت آن است كه اين اعمال از اوست و اوست كه داراى اين صفت است، و بزرگ شمارد اعمالش را و اعتماد كند بر آنها و خود را از حد تقصير خارج داند و به جايى رسد كه گويى منت گذارى كند بر خداى تعالى به واسطه اين اعمال، پس اين سرور عجب است.»- انتهى [4].
فقير گويد تفسير «عجب» به طورى كه ذكر فرمودهاند صحيح است، ولى بايد عمل را اعم از عمل قلبى و قالبى دانست، و كذلك اعم از عمل قبيح و حسن دانست. زيرا كه عجب همان طور كه وارد بر اعمال جوارح مىشود، وارد مىشود بر اعمال جوانح و فاسد مىكند آنها را، و همين طور كه صاحب خصلت نيكو معجب شود به خصال خود، صاحب خصال ناهنجار نيز چنين شود كه معجب شود به خصلت خويش. چنانچه در اين حديث شريف تصريح به هر دو شده و اين دو را مخصوص به ذكر نموده، زيرا كه از نظر غالب مخفى است. و پس از اين ذكر هر دو به ميان آيد، ان شاء اللّه.
و نيز بايد دانست كه سرورى را كه از آن نفى كردند عجب را و از صفات ممدوحه شمردند به حسب حال نوع است، چنانچه در فصلى از فصول لاحقه [5]، بيان آن مىشود.
و بدان كه از براى عجب چنانچه در حديث شريف اشاره فرموده درجاتى است:
درجه اوّل عجب به ايمان و معارف حقه است، و در مقابل آن، عجب به كفر و شرك
[1] جامع السعادات، ج 1، ص 8- 357. المحجة البيضاء، ج 6، ص 7- 276.