responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 589

بررسي روايت «کتاب الله و سنتي» در منابع اهل سنت

کد مطلب: ٧٥٣٤ تاریخ انتشار: ١٧ بهمن ١٣٨٩ - ١٣:٣٩ تعداد بازدید: 3541 سخنراني ها » شبکه ولايت بررسي روايت «کتاب الله و سنتي» در منابع اهل سنت
حبل المتين 89/11/17


  لینک دانلود     بسم الله الرحمن الرحيم تاريخ : 89/11/17

مجري :

در ماه ربيع المولود هستيم ، اين ايام را به شما تبريک مي گوييم . ان شاء الله خداوند اين ايام را بر ما و همه مسلمين مبارک و ميمون قرار دهد .

برنامه اي که مشاهده مي کنيد ، برنامه حبل المتين است که قصد دارد حقائق عالم ، معارف و علوم اهل بيت (عليهم السلام) را براي شما باز گو کند و يک واکاوي عالمانه پيرامون تاريخ اسلام داشته باشيم . سعي وهدف ما در اين برنامه ، بيان حقائق ، به دور از هر گونه جسارت و بي ادبي نسبت به اديان و ساير مذاهب است . ما به مقدسات ساير مذاهب احترام مي گذاريم ؛ اما اين باعث نمي شود که بحث و نقد علمي خود را انجام ندهيم . عمده مسائلي هم که خدمت شما بيان مي شود ، از کتب برادران اهل است .

اين هفته هم در خدمت استاد عزيز و بزرگوار ، آيت الله دکتر حسيني قزويني هستيم .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

بنده هم خدمت همه بينندگان عزيز در سراسر اين کره خاکي ، سلام و درود عرض مي کنم . موفقيت همگان را از خداوند عالم خواهانم . ورود ماه مبارک ربيع المولود را که آغاز امامت و ولايت آقا ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) که روز نهم اين ماه است و ولادت نبي مکرم و رسول اعظم (صلي الله عليه و آله) و رئيس مذهب شيعه ، امام صادق (عليه السلام) که هفدهم اين ماه است را به پيشگاه مقدس حضرت بقيه الله الاعظم (روحي فداه) و شما بينندگان عزيز و گراميتبريک و تهنيت عرض مي كنيم.

از اين که شما دو ماه محرم و صفر ، عزاداري امام حسين (عليه السلام) داشتيد و در مجالس عزاداري شرکت کرديد ، عهد و وفاي خود را به خاندان عصمت و طهارت اثبات نموديد . خداوند از همه شما قبول کند و اميدواريم که خواهران و برادراني که در اين دو ماه در مراسم عزاداري سرور آزادگان ، شرکت کردند ، ان شاء الله حسين زهرا (عليهم السلام) را فراموش نکنيد . حسيني فکر و حسيني معاشرت کنند و تمام اخلاق و سيره و عملكرد آقا امام حسين (عليه السلام) در زواياي مختلف زندگي ما تأثيرگذاشته باشد و بهترين تأثيري که ما مي توانيم از عزاي حسيني بگيريم ، ترک گناه و معصيت و انجام واجبات الهي است .

هيچ عملي نزد خداوند عالم و نزد امام حسين (عليه السلام) به اندازه اتيان واجبات و ترک محرمات ارزش ندارد . فرداي قيامت تمام اعمال مستحبي ، مکروه و مباح ، درست است که فضيلت محسوب مي شود ؛ اما مايه نقصان نيست . اما کوچکترين خلليدر واجبات و محرمات ، موجب سقوط انسان در اسفل السافلين و جدايي از اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) است . اگر چنانچه تمام سال را انسان روزه مستحبي بگيرد و تمام سال را شب تا صبح ، نماز مستحبي بخواند و هزاران بار به زيارت خانه خدا برود ، همه اين ها يک هزارم از نماز واجب را جبران نمي کند .

پيام امام حسين (عليه السلام) ، عليکم بالواجبات وترک المحرمات است. تأثير عزاداري امام حسين (عليه السلام) هم همين است که اگر ما مي گوييم امام حسين (عليه السلام) را فراموش نمي کنيم ، يعني آن تأثير پذيري که ما از امام حسين (عليه السلام)داشتيم را تا سال آينده حفظ کنيم .

مجري :

بحث گذشته ما در مورد حديث ثقلين بود که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند :

من در ميان شما دو چيز گرانبها باقي مي گذارم ، يکي عترت من و ديگري قرآن است . اين دو باهم هستند و از هم جدا نمي شوند تا زماني که در قيامت بر حوض بر من عرضه شود .

شما در اين خصوص بحث مفصلي داشتيد که جناب مولوي عبد الحميد ، امام جمعه زاهدان ، در کليپي که پخش شد و همه بينندگان ديدند ، گفته بود که اين روايت به صورتکتاب الله و سنتياست .

ما پيرامون اين مسأله سؤالاتي داشتيم که شما زماني که در مشهد بوديد ، به صورت صوتي ـ تصويري ، مطالبي را بيان کرديد . بنده از شما تقاضا دارم که خلاصه اي از آن مطالب را بيان کنيد تا بنده سؤالات خود را مطرح کنم .

کتاب الله وعترتي يا کتاب الله وسنتي ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

ما در رابطه با حديث کتاب الله و سنتي مطالبي را بيان کرديم و اشاره نموديم که اين روايت در هيچ يک از صحاح سته نيست ؛ بلکه در کتاب موطأ مالک است و آن هم کاملا مقطوع مي باشد و سندي در باره آن ذکر نکرده است . در جاهاي ديگر هم که ذکر شده ، سند آن کاملا ضعيف است .

در اين جا چند بحث وجود دارد که ما آن ها را مطرح کرديم :

1 ) مالک آن را به صورت مقطوع نقل کرده است :

وَحَدَّثَنِي عن مَالِكٍ انه بَلَغَهُ ان رَسُولَ الله (ص) قال تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِلَنْ تَضِلُّوا ما تَمَسَكْتُمْ بِهِمَاكِتَابَ الله وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ

موطأ ابن مالک ، ج 2 ، ص 899

در مورد اعتبار مالک هم گفتيم که خود آقايان اهل سنت مي گويند : کتاب مالک مورد اعتماد نيست .

عن الليث بن سعد أنه قال أحصيت على مالك بن أنس سبعين مسئلة كلها مخالفة لسنة النبي (ص) مما قال مالك فيها برأيه

ابن عبد البر ، جامع بيان العلم ، ج 2 ، ص 148

قال ابن حزم : ... في الموطأ ثلاثمائة ونيف مرسلا وفيه نيف وسبعون حديثا قد ترك مالك نفسه العمل بها وفيها أحاديث ضعيفة وهاها جمهور

سيوطي ، تنوير الحوالک ، ج 1 ، ص 9

2 ) بخاري و مسلم وسائر صحاح آن را نقل نکرده اند :

احمد بن حنبل :جمعته وانتقيته من اكثر من سبع مئة الف وخمسين الفا فما اختلف المسلمون فيه من حديث رسول الله (ص) فارجعوا اليه فإن وجدتموه فيه والا فليس بحجة

ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، ج 11 ، ص 329

خود احمد بن حنبل با اين که مقيد به آوردن روايت صحيح است ، اين روايت را ندارد .

3 ) نظر علماي اهل سنت در ضعف حديث «وسنتي».

اين مورد را از علماي اهل سنت بيان کرديم که خود حاکم نيشابوري نقل مي کند :

کتاب الله وعترتي ، هذاصحيح علي شرط شيخين .

حاكم . المستدرك، ج 3 ، ص 109 .

در مورد کتاب الله و سنتي هم نقل مي کند :

كتاب الله وسنتي ، ذكر الاعتصام بالسنة في هذه الخطبة غريب .

حاكم، المستدرک ، ج 1 ، ص 93 .

جالب ترين چيزي که ما نقل کرديم از جناب سقاف بود که اشاره داشتند ، اين روايت ، روايت موضوع و دروغي است :

واننا حديثتركت فيكمماان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي كتاب الله وسنتي»الذي يردده الناس فيما بينهم ويقوله الخطباء علي المشاير فحديث موضوع مكذوب وضعه الامويون واتباعهم ليصرفوا الناس عن هذا الحديث الصحيح في العترة ، فانتبه لذلك جدا .

... بني اميه اين روايت را جعل کرده اند تا اين که مردم را از حديث صحيح در عترت ، منصرف کنند .

صحيح شرح العقيده الطحاوي ، ص 654

4 ) مخالفت خلفا با حديث وسنتي

ما اين مسأله را به صورت مفصل توضيحداديم که مخالفت هاي ابوبکر با سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) بود و هم چنين آتش زدن حدود 500 روايت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بود که ابوبکر در روز هاي آخر زندگي اين روايات را جمع کرد و آن ها را آتش زد .

جمع أبي الحديث عن رسول الله (ص) فكان خمسمائة حديث فبات ليلته يتقلب قالت فغمني فقلت لأي شيء تتقلب لشكوى أو لشيء بلغك فلما أصبح قال أي بنية هلمي الأحاديث التي هي عندك قالت فجئته بها فدعا بنار فأحرقها

ذهبي ، تذکره الحفاظ ، ج 1 ، ص 5

هم چنين ممانعت ابوبکر از نقل روايت بود :

أن الصديق جمع الناس بعد وفاة نبيهم فقال إنكم تحدثون عن رسول الله (ص) أحاديث تختلفون فيها والناس بعدكم أشد اختلافا فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا فمن سألكم فقولوا بيننا وبينكم كتاب الله فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه

ذهبي ، تذکره الحفاظ ، ج 1 ، ص 2

بعد از ابوبکر ، مخالفت هاي عمر بن خطاب بود که ايشان هم دستور داد :

قال زيد بن يحيى حدثنا عبد الله بن العلاء قال سألت القاسم أن يملي علي أحاديث فمنعني وقال إن الأحاديث كثرت على عهد عمر فناشد الناس أن يأتوه بها فلما أتوه بها أمر بتحريقها

روايات رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) را جمع کردند و دستور داد همه آن ها را آتش زدند .

ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، ج 5 ، ص 59

هم چنين دستور داد :

أن عمر بن الخطاب رضي الله عنه أراد أن يكتب السنة ثم بدا له أن لا يكتبها ثم كتب في الأمصار من كان عنده شيء فليحمه

کسي حق ندارد که روايات را بنويسد و نزد هر کس روايتي هست ، آن را محو کند .

خطيب بغدادي ، تقييد العلم ، ج 1 ، ص 53

مجري :

اگر آقايان مي گويند : کتاب الله و سنتي ، کتاب که همان قرآن است . حال سنت چيست ؟ سنت همان روايات و کار هايي است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) انجام داده . آقايان که از نقل حديث ممانعت کردند و روايات و سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را آتش زدند .

سؤال بنده اين است ، آيا همين کار خلفا باعث ضايع شدن سنت در اين مدت کوتاه نشد ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

5 ) ضايع شدن سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در مدت کوتاه

در اين رابطه ، به بينندگان عزيز توصيه مي کنم که به اين قسمت از فرمايشات ما توجه ويژه داشته باشند .

در صحيح بخاري از شهاب الدين زهري ، متوفاي 124 هـ نقل شده :

سمعت الزُّهْرِيَّ يقول دَخَلْتُ على أَنَسِ بن مَالِكٍ بِدِمَشْقَ وهو يَبْكِي فقلت ما يُبْكِيكَ فقال لَا أَعْرِفُ شيئا مِمَّا أَدْرَكْتُ إلا هذه الصَّلَاةَ وَهَذِهِ الصَّلَاةُ قد ضُيِّعَتْ.

از زهري شنيدم که مي گفت : بر انس بن مالک ، صحابي و خدمتگزار پيامبر (صلي الله عليه و آله) وارد شدم . ديدم گريه مي کند . گفتم : چرا گريه مي کني ؟ گفت : من آن چه را که از سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) درک کردم ، غير از نماز چيزي باقي نمانده و همه چيز دستخوش تغيير و تحريف قرار گرفته است و حتي نماز را هم ضايع کردند .

صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 198 ، ح 507

نکته ديگري که در اين جا مطرح است ، اين است که اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بعد از جنگ جمل در بصره نماز مي خواند :

عن عِمْرَانَ بن حُصَيْنٍ قال صلى مع عَلِيٍّ رضي الله عنه بِالْبَصْرَةِ فقال ذَكَّرَنَا هذا الرَّجُلُ صَلَاةً كنا نُصَلِّيهَا مع رسول اللَّهِ

از عمران بن حصين نقل شده که گفت : با علي بن ابيطالب (عليه السلام) در بصره نماز مي خوانديم که نماز خواندن او ما را به ياد نماز رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي اندازد .

صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 271 ، ح 751

عجيب است که صحيح بخاري اين روايت را نقل مي کند . در طول 25 سال خلافت اميرالمؤمنين (عليه السلام) ، جنگ جمل در ابتداي حکومت ايشان بود . توجه کنيد که در اين چند سال چه اتفاقي افتادهو نماز اين همه دستخوش تغيير شده که وقتي مردم نماز اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را مي بينند ، مي گويند : اين نماز ما را به ياد نماز رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي اندازد .

جالب اين است که ابن عبد البر در کتاب جامع بيان العلم نقل مي کند :

وقال الحسن البصري لو خرج عليکم اصحاب رسول الله (صلي الله عليه و آله) ما عرفوا منکم الا قبلتکم .

از آقاي حسن بصري که از فقها و عرفاي بنام اهل سنت ، نقل مي کند : اگر اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله) دوباره زنده شوند و در ميان شما بيايند ، جز قبله ، چيز ديگري برايشان آشنا نيست .

ابن عبد البر ، جامع بيان العلم ، ج 2 ، ص 200

يعني تمام سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) تغيير کرده . آن چه را که صحابه با سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و به آثار اسلامي ، آشنا بودند ، فقط يک چيز مانده . اين که در زمان نماز خواندن مقابل قبله مي ايستيد . اين واقعا يک اعلان خطر است که برادران اهل سنت مقداري دقت کنند ، اين روايات ، رواياتي نيست که در کتب شيعه باشند، اين ها در معتبر ترين کتاب هاي اهل سنت است . يعني چه اتفاقي افتاده که مي گويد : صحابه با آن چه که از سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است ، آشنا نيستند .

آن چه در صدر اول ، به قول شما سلف صالح از سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) داشتند ، با آن چه که شما در طول اين سي چهل سال داريد ، همه به هم ريخته است . اين را حداقل آقايان اهل سنت که مي گويند : ما اهل سنت هستيم ، سخن آقاي حسن بصري به چه معنا است ؟

مجري :

حضرت استاد ! زماني که زاويه با مسير حق گرفته شود ، شايد از آن ابتدا خيلي مشخص نباشد ؛ اما هر چه زمان بگذرد و فاصله بيشتر شود ، اين زاويه خيلي عميق تر و شکاف بيشتر مي شود . وقتي 25 سال گذشته ، اين گونه مي شود که غير از قبله ، چيزي شناخته نمي شود .

سؤال در اين جا مطرح مي شود که وقتي خليفه اول و دوم ، امر به حديث سوزي مي کنند و سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را محو مي کنند ، در سال 256 هـ کتاب حديثي جمع شده که موطأ مالک چند سالي زودتر نوشته شده . از زماني که امر به حديث سوزي شد تا زماني که روايات را جمع آوري شده ، فاصله زيادي است . در يک زماني امت اسلامي از طرف خلفا دستور داشتند که ننويسند و محو کنند . حال از چه زماني شروع به جمع آوري شد و چه کسي اين کار را شروع کرد ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در رابطه با اين که اولين کسي که شروع به جمع آوري سنت کرد ، بين اهل سنت اختلاف است . چون اول کسي که دستور به جمع آوري سنت داد ، عمر بن عبد العزيز ، متوفاي 97 يا 98 هـ ، بود . اما آن چه که محرز است ، دستورات ايشان عملي نشده و به همين صورت ، سنت در زاويه نسيان و فراموشي و غفلت قرار گرفت . سيوطي در تدريب الراوي ، در مورد اولين کسي که اقدام به جمع آوري سنت کرد ، دارد :

فأول من جمع ذلك ابن جريج (المتوفي 150 هـ) بمكة وابن إسحاق ( 151 هـ ) أو مالك ( 179 هـ ) بالمدينة ... أو حماد بن سلمة ( 167 هـ) بالبصرة وسفيان الثوري (161 هـ) بالكوفة والأوزاعي (157 هـ) بالشام وهشيم (183 هـ) بواسط ومعمر (153 هـ) باليمن وجرير بن عبد الحميد( 188 هـ) بالري وابن المبارك ( 181 هـ) بخراسان

اولين کسي که سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) را جمع آوري کرد ، ابن جريج متوفاي 150 هـ (يعني 140 سال از سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) سپري شده ، تازه آقايان به فکر جمع آوري سنت افتاده اند ) قاضي القضات در مکه بود . ابن اسحاق متوفاي 151 هـ يا مالک بن انس در مدينه اقدام به جمع آوري کرد . حماد بن سلمه در بصره و سفيان ثوري در کوفه ، جناب اوزاعي متوفاي 157 هـ و هشيم متوفاي 183 هـ در واسط ، معمر متوفاي 153 هـ در يمن و جرير بن عبد الحميد متوفاي 188 هـ در ري ، عبد الله بن مبارک متوفاي 181 هـ در خراسان ، اين ها اقدام به جمع آوري سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) بعد از گذشت سال ها کردند .

سيوطي ، تدريب الراوي ، ج 1 ، ص 89

عزيزان اهل سنت از علما ، طلاب ، وهابي ها ، مقداري دقت کنند و تعصب را کنار بگذارند تا ببينند که اگر بنا باشد مثلا در سال 188 يعني 178 سال بعد از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و آله) صحابه از دنيا رفتند ، تابعين رفتند . تقريبا نوبت به اتباع تابعين رسيده يا حتي اتباع تابعين هم نيستند ، جز صغار اتباع تابعين که حضور دارند . در طول اين مدت چه اتفاقي افتاد ، شما اگر يک مطلبي را نقل مي کنيد ، بعد از پنج سال اگر از خود شما بپرسند ، مي گوييد : در خاطرم نيست ، فراموش کردم .

زيد بن ارقم ، زماني که حديث غدير را از او مي پرسند ، مي گويد :

کبرت سنّي

پير شدم (فراموش کردم ).

اين شخصي که در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله) و از صحابي ايشان بوده و حديث غدير با آن عظمت و تشکيلات بيان شد را مي گويد : من فراموش کردم .

حال بعد از حداقل 140 سال ، چه کسي مانده که اين سنت را جمع آوري کند و از کجا اين سنت را آورده اند ؟ اين ها مايه تأسف است .

از طرف ديگر ، اين افتخار شيعه است ، زماني که حديث نگاري جرم نابخشودني بوده ، کساني مثل ابوهريره و ابو دردا و امثال اين ها ، به خاطر نقل حديث ، شلاق مي خوردند و زنداني مي شدند . اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و اصحابش ، اصحاب امام مجتبي (عليه السلام) و اصحاب امام حسين (عليه السلام )، اصحاب امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) ، از هر گونه اقدام براي ثبت سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) وسنت ائمه (عليهم السلام) دريغ نکردند .

مرحوم شيخ حر عاملي ، در وسائل ، جلد 20 چاپ سابق و جلد 30چاپ آل البيت ، فايده رابعه مي فرمايد :

آن چه آمار نشان مي دهد ، اصحاب ائمه (عليهم السلام) از عصر اميرالمؤمنين (عليه السلام) تا عصر امام حسن عسکري (عليه السلام) بيش از 6600 کتاب در سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) و سنت ائمه (عليهم السلام) نوشته‌اند . اين مايه افتخار ما است. اصول اربع مائه ، اصول چهار صد گانه که مشهور است از اين 6600 کتاب ، به عنوان کتاب اصل و کتاب مادر ، انتخاب شد . فقها و بزرگان اگر مي خواستند فتوايي را صادر کنند و حکمي را به دست بياورند ، به اين اصول اربع مائه مراجعه مي کردند و حکم الهي را به دست مي آوردند .

مرحوم کليني (ره) ديد که مراجعه کردن به اين چهار صد کتاب براي همه ميسر نيست و مشقت دارند . ايشان حدود بيست سال ، شبانه روز تلاش کرد و اصول اربع مائه را تنظيم کرد . مباحث اعتقادي ، مباحث اخلاقي ، مباحث احکام را جدا کرد و مباحث متفرقه را در آخر کتاب قرار داد و به صورت کتاب کافي در آورد .

دو جلد اول ، يک جلد را به مباحث اعتقادي ، جلد دوم را به مسائل اخلاقي اختصاص داد . از جلد سوم تا جلد هشتم را به احکام از طهارت تا ديات اختصاص داد . از جلد هشتم روضه و مباحث متفرقات و کشکولي است . مجموع احاديث کافي 16199 روايت است .

جالب است که تمام روايات صحاح سته از صحيح بخاري ، صحيح مسلم ، سنن ابن ماجه ، سنن ترمذي ، سنن ابو داود ، موطأ مالک ، ابن اثير جزري در کتاب جامع الاصول خود آورده است . همه اين روايات به ده هزار روايت نرسيده است . در صورتي که کتاب کافي دو برابر صحاح سته روايت دارد .

با اين وضع به ما اشکال مي کنند که شما کتاب نداريد ، شما روايت نداريد ، شما رجال نداريد !!

در صورتي که بنيانگذار حديث ، رجال ، درايه ، تاريخ ، جغرافيا ، شيعه بود . اگر به کتاب الشيعه و التأسيس العلوم الاسلاميه ، تأليف مرحوم صدر ، به صورت مستند بيان کرده که بنيان گذار تمام علوم اسلامي ، شيعه بوده نه توسط ديگران .

لذا شما مي بينيد که سنت رسول مکرم (صلي الله عليه و آله) به اين صورت دستخوش تغيير مي شود . نماز علي بن ابيطالب (عليه السلام) ياد آور نماز رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي شود . آقاي حسن بصري مي گويد : اگر اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بيايند ، هيچ کدام از عبادات و اعمال شما را قبول نمي کنند و همه چيز تغيير پيدا کرده ؛ جز به سمت قبله ايستادن شما که شبيه اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله) است . از طرف ديگر شيعه اين افتخار را دارد که سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را از ابتدا ثبت کرده است .

مجري :

حضرت استاد ! اين آقايان که حداقل بعد از 140 سال ، شروع به جمع آوري احاديث کردند ، با خلفا مخالفت نکردند ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

مشخص است که کار اين ها ، مخالف سيره شيخين بوده . پاسخ اين سؤال را آن ها بايد بدهند و به ما هيچ ارتباطي ندارد . آن ها امر به سوزاندن روايات کردند و خود جناب عمر گفت : من کان عنده شيئ فاليمحه ، هر کس روايت در دارد ، آن را از بين ببرد .

براي اين کار خود هم دليل مي آورند که مي ترسيم بين روايت و آيه قرآن مشتبه شود .

صحابه اي که نمي تواند تشخيص دهد که اين آيه قرآن است يا روايت رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) ، فاجعه است و به دردي نمي خورد . صحابه اي که مرجع علمي و سياسي و ناقل سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هستند ، نتوانند قرآني که تنها معجزه پيامبر (صلي الله عليه و آله) است ، قرآني که مي گويد :

وَإِنْ كُنْتُمْ فِيرَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوابِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ.

اصلا آيه قرآن شبيه هيچ سخني نيست . يعني يک شخص عامي که آيه قرآن را با يک روايت مي شنود ، مي تواند تشخيص دهد . لذا براي اين که صحابه نمي توانند بين حديث و آيه قرآن تشخيص دهند ، پس حديث نقل نکنيد .

يا اين که نه ، مثناة کمثناة اهل الکتاب ، اين که فاجعه تر از همه چيز است . يعني اگر بنا باشد ، صحابه همان روش يهود و نصارا را در نقل سنت ، به کار ببرند ، اين صحابه به درد مرجعيت علمي نمي خورد . در حقيقت اين بالاترين توهين به صحابه است . اگر ملاک شما اين باشد ، شما چيزي براي گفتن نداريد و همه چيز خود را از دست مي دهيد .

به قول فرمايش جنابعالي مخالف سنت آن آقايان است يعني 140 سال گذشت ، صحابه و تابعين و ناقلين احاديث زير خاک دفن شدند ، تازه به اين فکر افتاده اند که احاديث را جمع کنند .

مجري :

به نظر شما بعد از صدو چهل سال که مي خواهند احاديث را جمع آوري کنند ، در اين، باب دروغ باز نمي شود ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

يکي از فاجعه هايي که دنياي اهل سنت گرفتار آن شده ، انتشار روايات دروغ به مرور زمان بوده . خطيب بغدادي در کتاب تاريخ بغداد خود تعداد روايات صحيح بخاري را اين گونه بيان مي کند :

كان مؤلف صحيح البخاري الذي يحتوي من الخالص بلاتكرار الفي حديث وسبعمائة وواحدا وستين (2761) حديثا ، اختاره من زهاء ستمائة الف حديث

مجموع احاديث صحيح بخاري بعد از حذف مکررات ، دو هزار و هفتصد و شصت و يک روايت شده . خطيب بغدادي مي گويد : اين تعداد روايت را از ميان ششصد هزار روايت ، انتخاب کرده است .

خطيب بغدادي ،تاريخ بغداد ، ج 2 ، ص 8

در حقيقت پانصدو نود و هفت هزار و سيصد روايت را که دروغ يا جعلي بوده را کنار گذاشته و بقيه را گزينش کرده است .

در مورد تعداد روايات صحيح مسلم ، جناب مسلم با اين که بعد از بخاري آمده است و تا حدودي کار براي او راحت شده بود ، مي گويد :

اختار في كتابه اربعة آلاف حديث دون المكررات من ثلاثمائة الف .

مناين چهار هزار روايتي که در کتابم با حذف مکررات بيان کرده ام ، از ميان سيصد هزار روايت گزينش کردم . (علاوه بر اين که صحيح بخاري هم در دستش بوده )

ابن جوزي ، المنتظم ، ج 12 ، ص 171

علاوه بر اين که صحيح بخاري را هم داشته و غالب رواياتي که مسلم آورده ، بخاري هم نقل کرده يعني شايد بتوانم اين ادعا را بکنم که حدود 65 يا 70 درصد از روايات صحيح مسلم با روايات صحيح بخاري ، يکنواخت است .

فاجعه از اين هم بالاتر است که جناب يحيي بن معين ، از استوانه هاي رجالي و بنيان گذار علم رجال اهل سنت است ، مي گويد :

اي صاحب حديث لا يكتب عن كذاب ، الف حديث ؟

کدام محدثي را سراغ داريد که از کذابين هزار روايت نقل نکرده باشد ؟

خطيب بغدادي ، تاريخ بغداد ، ج 1 ، ص 43

شعبه بن حجاج که از استوانه هاي علمي اهل سنت است ، مي گويد :

ما اعلم احدا فتش الحديث كتفتيشي وقفت على ان ثلاثة ارباعه كذب

من سراغ ندارم کسي مثل من در کتاب هاي روايي ، تفتيش کرده باشد . من به اين نتيجه رسيدم که سه چهارم از روايات ما دروغ است .

ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، ج 7 ، ص 226

يعني 75 در صد از روايات اين ها دروغ است . بايد گفت : انا لله وانا اليه راجعون . آقاي ذهبي هم که شناخته شده است و عبارتي را که نقل مي کند ، همه دقيق و ناب است و در اين زمينه بسيار مقيد است يعني اگر قرار باشد 75 درصد از روايات دروغ باشد ، چيزي هم باقي مي ماند ؟!!!

مثلا تصور کنيد در يک شهر صد مغازه قصابي است که 75 مغازه ، گوشت ميته مي آورد . شما جرأت مي کنيد ، از آن مغازه ها گوشت بخريد . اين شبهه ، يک شبهه محصوره و غير قابل ترديد است .

لذا زماني که بعد از 140 سال ، بيايند حديث بنويسند ، هر کسي مي تواند حديث جعل کند . نتيجه اش اين مي شود که آقاي شعبه مي گويد : 75 در صد از روايات ما دروغ است و يحيي بن معين هم مي گويد : هر صاحب حديثي هزار روايت دروغ نوشته . بخاري هم مي گويد : من اين کتابم را از ميان ششصد هزار روايت نقل کرده ام . مسلم هم مي گويد : من از ميان سيصد هزار روايت ، کتاب خود را نوشتم . احمد بن حنبل هم مي گويد : من مسندم را از ميان هفتصد هزار روايت گزينش کردم .

با اين حال وقتي به صحيح بخاري و صحيح مسلم نگاه مي کنيم ، چقدر روايات اسرائيليات است که ان شاء الله در فرصتي درباره صحيح بخاري با وجود آن همه دقت و راز و نياز با خدا ، توانسته اين 2761 روايت را گزينش کند ، با اين حال مي بينيم که چه جسارت به انيباء ، نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) و ديگر مسائل دارد .

مجري :

شما شب قبل هم فرموديد : ابوهريره که صحابي بود ، مي گفت : از کيسه خودم خارج کردم . اين دروغ که متصل به زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله) است .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

همين روايتي که مي گويد : سه چيز نماز را باطل مي کند . اگر چنانچه از مقابل نماز گزار الاغ عبور کند ، زن ها عبور کند ، نماز باطل است . عايشه مي گويد : ما را با الاغ ها يکي کرده ايد ؟!!!

اين مباحثي است در صحيح بخاري و مسلم بيان شده است که اگر ما اين مباحث را ارائه دهيم ، اسلام زير سؤال مي رود .

مجري:

حضرت استاد ! با صرف نظر از حديث کتاب الله و سنتي ، بنده مي خواهم بدانم که روايت کتاب الله و سنتي که در کتاب موطأ مالک بيان شده با روايت کتاب الله و عترتي که در کتب ديگر نقل شده ، تعارض ندارند؟

عدم تعارض حديث ثقلين با سنت

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در اين زمينه ابن حجر هيثمي متوفاي 974 هـ مي گويد :

وفي رواية كتاب الله وسنتي وهي المراد من الأحاديث المقتصرة على الكتاب لأن السنة مبينة له فأغنى ذكره عن ذكرها

والحاصل أن الحث وقع على التمسك بالكتاب وبالسنة وبالعلماء بهما من أهل البيت ويستفاد من مجموع ذلك بقاء الأمور الثلاثة إلى قيام الساعة

روايت مردم را تشويق به تمسک به کتاب و سنت و به عالمان به کتاب و سنت از اهل بيت ، مي کند . از مجموع اين ها (کتاب الله وسنتي و کتاب الله و عترتي ) هم کتاب و سنت و هم اهل بيت تا قيام قيامت در روي کره زمين هستند .

هيثمي ، ابن حجر ، الصواعق المحرقه ، ج 2 ، ص 439

جالب اين است که جناب عمر بن خطاب به ابن عباس مي گويد :

إن أحراهم أن وليها أن يحملهم على كتاب الله وسنة نبيهم صاحبك يعني عليا

زماني که عمر مجروح و در بستر مرگ بود ، گفتند : چرا خليفه معين نمي کني . چند نفر را نام بردند و بر هر کدام يک عيب گذاشت . نوبت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) رسيد ، گفت : شايسته ترين فردي که مي تواند متولي خلافت شود ، علي بن ابيطالب (عليه السلام) است که اگر خلافت را به دست بگيرد ، مردم را به كتاب خدا و سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) وادار مي کند .

ابن شبه النميري البصري ، تاريخ مدينه منوره ، ج 3 ، ص 883

هم چنين در مجمع الزوائد هيثمي بيان شده :

قال رسول الله(ص)يخرج رجل من أمتى يعمل بسنتي ينزل الله له البركة من السماء وتخرج له الأرض بركتها...

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند : فردي از اهل بيتم در آخر الزمان قيام مي کند که عمل به سنتم مي کند . به خاطر او خداوند برکت خود را از آسمان نازل مي کند و از زمين هم برکت ها را خارج مي شود .

هيثمي ، مجمع الزوائد ، ج 7 ، ص 317

پس حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) هم عامل به سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است .

روايات مربوط به عدم تعارض ثقلين با سنت در کتب شيعه

يکي از شبهاتي که آقايان اهل سنت روي آن خيلي مانور مي دهند ، حتي بنده با تعدادي از دانشجويان مدينه در مسجد النبي (صلي الله عليه و آله) بحث مي کرديم ، مي گفتند : شما روايت نداريد ، سند نداريد ، شما روايات خود را از امام صادق و امام باقر (عليهم السلام) گرفتيد و تمام روايات شما ، مرسل است . همان جا بنده اين عبارت را گفتم که شما حداقل وضع روايات شيعه را ببينيد .آيا شما مثل شيعه ، روايات داريد ؟ روايات ما سلسه الذهبي است و تمام روايان آن طلايين هستند که احمد بن حنبل مي گويند : اگر يکي از رواياتي را که در سند آن ائمه (عليهم السلام) هستند را بر ديوانه بخوانند ،آنديوانهبهبود مي يابد .

مثلا بنده در جلسه اي اعلام مي کنم که هر چه روايت نقل مي کنم ، از صحيح بخاري است . هر چند روايت که نقل کنم ، چون در ابتدا گفتم ، از صحيح بخاري نقل مي کنم ، مصدر آن مشخص است . يا مثلا اعلام مي کنم که در اين ماه رمضان هر چه روايت مي خوانم ، از کتاب شريف کافي است . حال اگر چند شب بعد فردي بگويد : شما روايتي خوانديد که منبع آن را مشخص نکرديد . من هم مي گويم که بنده از شب اول اعلام کردم که روايات من از کتاب شريف کافي است .

مرحوم آيت الله بروجردي ، حدود چهل و دو روايت از ائمه (عليهم السلام) در جامع الاحاديث شيعه بيان کرده که امام صادق و امام باقر (عليهم السلام)فرمودند : هر روايتي که ما نقل مي کنيم ، ما از پدرم ، او هم از پدرش و پدرش هم از پدرش و از علي بن ابيطالب (عليه السلام) و از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است . حال نمونه اين روايت را نقل مي كنيم :

روي كليني عن هشام بن سالم و حماد بن عثمان وغيره قالوا سمعنا ابا عبدالله (ع) يقول : حدثني حديث ابي وحديث ابي حديث جدي وحديث جدي حديث الحسين و حديث الحسين حديث الحسن و حديث الحسن حديث اميرالمؤمنين (ع) وحديث رسول الله قول الله عزوجل .

مرحوم کليني از هشام بن سالم و حماد بن عثمان که هر دو از اصحاب اجماع هستند . امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : تمام رواياتي که من نقل مي کنم از پدرم است و حديث پدرم ، حديث جدم است و حديث جدم ، حديث امام حسين (عليهالسلام ) است و حديث امام حسين (عليه السلام) از امام حسن (عليه السلام ) است و حديث امام حسن (عليه السلام)از اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است و حديث اميرالمؤمنين علي بن ابيطال (عليه السلام) از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است و حديث رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هم قول خداوند عزوجل است.

کليني ، کافي ، ج 1 ، ص 53

سند روايت هم کاملا صحيح است . هر کس هم بگويد ، روايت ضعيف است ، ما با دليل ثابت مي کنيم که تمام راويان اين حديث ، از ديدگاه شيعه کاملا صحيح است .

هم چنين در جلد 1 و صفحه 58 نقل مي کند :

عن قتيبة قال سأل رجل ابا عبد الله (ع) عن مسألة فاجابه فيها فقال الرجل ا رأيت ان كان كذا كذا ما يكون القول فيها فقال له : مه ما اجبتك فيه من شيء فهو عن رسول الله (ص) لسنا من ا رأيت في شيء

از قتيبه است که مردي از امام صادق (عليه السلام) سؤال شرعي پرسيد ، حضرت جواب داد . مرد به حضرت گفت : اگر اين طور باشد ، اين گونه نمي شود . حضرت فرمود : ساکت باش . ما هر روايتي که براي شمانقل مي کنيم از نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) است . ما آن گونه که تو تصور مي کني (که بر مبناي رأي و استحسان و قياس ، بخواهيم روايت نقل کنيم ) نيستيم .

کليني ، کافي ، ج 1 ، ص 58

هم چنين در روايت ديگري از کتاب بصائر الدرجات نقل شده :

عن فضيل عن ابي جعفر (ع) انه قال : انا علي بينه من ربنا بيتها لنبيه (ص) فيبنها نبيه لنا فلو لا ذلك كنا كهؤلاء الناس .

از فضيل بن يسار از اصحاب جليل القدر امام صادق (عليه السلام) و از اصحاب اجماع ، از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند : ما هر روايتي را که براي شما نقل مي كنيم، دليل و شاهدي داريم که خداي عالم آن دليل را براي پيامبر (صلي الله عليه و آله) بيان کرده و پيامبر (صلي الله عليه و آله) هم براي ما بيان کرده . اگر اين گونه نشود ، ما هم مثل ديگران (ابو حنيفه و مالک و زهري ... که از قياس و استحسانات و بعضي از مسائل ديگر که به هيچ وجهي به سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) ارتباطي ندارد) خواهيم بود .

بصائر الدرجات ، ص 321

اين روايت هم سندا کاملا صحيح است .

پس ثابت شدکه :

اولا : کتاب الله وسنتي با كتاب الله وعترتي، منافات ندارند ؛ چون عترت جز سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) چيز ديگري ندارد و هر چه دارند ، از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است .

ثانيا : تمام رواياتي که ائمه (عليهم السلام) دارند ، اين که ذهبي و مزي از امام صادق (عليه السلام) يا فلان استادش بيان شده ، اين ها اصلا امام صادق و امام باقر (عليهما السلام) را نشناختند.

علوم اين ها بر گرفته از علوم نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) و علوم نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) برگرفته از سرچشمه وحي است . لذا سند تمام روايات ائمه (عليهم السلام) به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ، او از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) و او هم از خداي عالم است .

آقايان اهل سنت روايتي را که ما نقل مي کنيم مثلا از امام عسکري (عليه السلام) . اشکال مي کنند که امام عسکري (عليه السلام )هم متوفاي 260 هـ بوده ، پس شما هم از زمان امام حسن عسکري (عليه السلام) و رسول خدا (صلي الله عليه و آله) 250 سال فاصله داريد .

پاسخ مي دهيم که اين گونه نيست ، امام صادق (عليه السلام) هرچه نقل مي کند ، از پدرش و پدرش از پدرش تا اين که به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) برسد . گفتم که مرحوم بروجردي حدود 42 روايت ، به اين مضمون نقل کرده. مرحوم صاحب وسائل ، مرحوم نوري در مستدرک و مرحوم کليني در کافي و مرحوم صفار در بصائر الدرجات و در ديگر کتاب ها اين مطالب را نقل کرده اند .

لذا از اين برنامه به تمام بينندگان شيعه ابلاغ مي کنيم که اگر چنين شبهه اي را مطرح کردند ، صراحتا اعلام کنيد که تمام روايات ائمه (عليهم السلام) سلسله سند آن مشخص و روشن است كه بهپيامبر (صلي الله عليه و آله) بر مي گردد .

حال اگر در بعضي از روايات ، مثلا امام صادق (عليه السلام) مطلبي را مي آورد كهزهري آن را نقل مي کند . چون آن طرف ، جايگاهي براي امام صادق (عليه السلام) قائل نيست و براي آن طرف ، سخن . زهري از سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله) هم بالاتر است . همانطور که وهابي ها براي سخن ابن تيميه ، بيشتر از سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله) عمل مي کنند . چون يک وهابي صراحتا در يکي از سايت ها ، گفته : اگر پيامبر (صلي الله عليه و آله) از قبر زنده شود و بگويد توسل جايز است ، ما از پيامبر (صلي الله عليه و آله ) هم نمي پذيريم .

ما هم در بحث مناظراتمان از قاعده الزام ، طرف مقابل را ملزم کنيم ، مي گوييم ابن تيميه يا محمد بن عبد الوهاب يا ابو حنيفه اين گونه گفته است و حال آن که سخنان ابن تيميه براي شيعه فاقد ارزش است . همه مي دانند که گفتار اين آقايان به هيچ وجهي براي ما حجت نيست . اما از باب قاعده الزام ، الزموهم بما يلزمون به انفسهم ، از اين باب، ما در بحث ها و مناظراتمان استفاده مي کنيم .

لذا بعضي اوقات ائمه (عليهم السلام) از بعضي صحابه يا از بعضي از بزرگان اهل سنت ، مطلب نقل مي کنند ، از باب قاعده الزام است ؛ چون طرف مقابل جز سخن زهري ، انس ، شعبي ارزشي قائل نيست . به خاطر متقاعد کردن او مي گويد : شعبي هم همين را گفته ، انس هم همين را گفته ، ابن جريج شما هم همين را گفته .

مجري :

حضرت استاد ! بحث از احاديث ائمه (عليهم السلام) شد و اين سلسله الذهبي کهفرموديد كه هر امامي كه روايتي را نقل مي کند ، او از پدرش ، پدرش از جدش تا اين که به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) برسد . بنده مي خواستم اين را بدانم که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فقط در مورد اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نقل کردند : انا مدينه العلم و علي بابها ؟

اول اين که در مورد اين روايت توضيحاتي را بيان کنيد .

دوم اين که غير از اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) شخص ديگري نبودند که اين علوم را بگيرند و به قول بعضي از آقايان که مي گويند : شما فقط بر اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) تأکيد داريد .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

اين روايت انا مدينه العلم و علي بابها ، معمولا در سايت و ماهواره هاي وهابي ، مي گويند : سند ندارد و روايت درست نيست . حتي در شبکه نور يک روز ديدم که مي گفتند : اين روايت سند ندارد و ضعيف و جعلي است و اصلا امکان دارد که پيامبر (صلي الله عليه و آله) فقط يک نفر را تربيت کرده و آن را مصدر علم قرار داده باشد و نمي شود که اميرالمؤمنين (عليه السلام) را تفسير کرد و به هزار جاي دنيا فرستاد .

ما در جواب اين ها مي گوييم : مگر در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) چگونه بود . مردم در آن 23 سال از يک نفر احکام را ياد مي گرفتند ، اين طور نبود که پيامبر (صلي الله عليه و آله) را به شهرها و محلات تکثير کنند .همان طور که در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) حجت يک نفر بود ، بعد از ايشان هم اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) حجت است و سخن ايشان فصل الخطاب و آخرين سخن نيز مي باشد.

از جهت ديگر ، حديثانا مدينةالعلم و علي بابها ، فمن اراد العلم فليأتها من بابه،من شهر علم هستم و علي در آن شهر ، هر کس مي خواهد علم را بياموزد ، از در وارد شود. کسي که از ديوار مي آيد ، او دزد است .

طبراني ، معجم الکبير ، ج 11 ، ص 255

ابن اثير جزري ، اسد الغابه ، ج 4 ، ص 22

سيوطي ، جامع الصغير ، ج 1 ، ص 415

ابن حجر عسقلاني ، لسان الميزان ، ج 2 ، ص 122

يکي از همين آقايان مي گفت : درياي علم است .

دريا را که مي توان از هر طرف وارد شد ، پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي خواهند در اين روايت اين مطلب را بيان کنند که من شهر علم هستم و در آن زمان ها هم شهرها ديوار و حصار داشت و از يک جا وارد مي شدند . لذا نبي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله) بهتر از تو (کارشناس وهابي ) مي داند که چه بگويد . تو مي خواهي به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بفهماني که چرا نفرمودند : من درياي علم هستم ، نه اين گونه نيست . پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي فرمايند : من شهر علم هستم و علوم الهي در اين شهر است و علي بن ابيطالب (عليه السلام) هم در اين شهر است . هر کس بخواهد از غير اين در و از غير علي بن ابيطالب (عليه السلام) وارد شود ، اشتباه مي کند .

ابن حجر عسقلاني ، متوفاي 852 هـ ، در کتاب لسان الميزان ، جلد 2 ، صفحه 122 نقل مي کند :

وهذا الحديث له طرق كثيرة في مستدرك الحاكم أقل أحوالها أن يكون للحديث أصل فلا ينبغي أن يطلق القول عليه بالوضع

قدر متيقن اين است که ريشه اين روايت به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي رسد و روايت جعلي نيست . اين جايز نيست که بگوييم اين روايت جعلي است . اين روايت با طرق متعددي که دارد ، اصل و ريشه دارد و پيامبر (صلي الله عليه و آله) اين روايت را بيان کرده است .

عسقلاني ، ابن حجر ، لسان الميزان ، ج 2 ، ص 122

حاکم نيشابوري هم در مستدرک ، جلد 3 ، صفحه 127 تعبير بسيار زيبايي دارد :

لهذا الحديث شاهد من حديث سفيان الثوري بإسناد صحيح

سفيان ثوري هم اين روايت را با سند خودش با سند صحيح نقل کرده .

حاکم نيشابوري ، المستدرک علي الصحيحين ، ج 3 ، ص 127

هم چنين آقاي متقي هندي ، در کتاب کنز العمال خود صراحت دارد :

صحيح مسنده ...

سند روايت صحيح است .

متقي هندي ، کنز العمال ، ج 13 ، ص 149

نکته دوم در اين زمينه آقايان اهل سنت از ابن عباس ، حبر الامه و مفسر بزرگ اسلامي نقل کرده اند :

وقال ابن عباس : لقد أُعطي عليّ تسعة أَعشار العلم ، وأَيم الله لقد شاركهم في العشر العاشر .

نود درصد علوم را خداوند عالم به علي بن ابيطالب (عليه السلام) اختصاص داده . در آن ده درصد باقي مانده هم، علي بن ابيطالب (عليه السلام) با شما شريک است .

جزري ، ابن اثير ، اسد الغابه ، ج 4 ، ص 22

ابن عبد البر ، الاستيعاب ، ج 3 ، ص 1104

عن ابن عباس قال كنا إذا أتانا الثبت عن على لم نعدل به

از ابن عباس نقل شده که اگر براي ما حکمي از علي بن ابيطالب (عليه السلام) ثابت شود ، سخن هيچ کس را نمي پذيريم .

ابن عبد البر ، الاستيعاب ، ج 3 ، ص 1104

هم چنين اين عبارت را بزرگان ديگري از اهل سنت مثل آقاي نووي در کتاب تهذيب الاسماءواللغات ، جلد اول ، صفحه ۳۴۴ نقل مي کند . ابن حجر در کتاب الاصابه که از مهمترين کتاب هاي اهل سنت در علم رجال است و شرح حال صحابه را دارد ، جلد 2 ، صفحه 509 اين عبارت را از قول ابن عباس نقل مي کند :

ما علمي وعلم اصحاب محمد (ص) في علم علي الا كقطرة في سبعة ابحر

علم من (ابن عباس ) و علم تمام اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله) را جمع کنيد ، همانند قطره اي است در برابر هفت دريا است يعني علم علي بن ابيطالب (عليه السلام) هفت دريا است و علم من و اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مثل يک قطره است .

عسقلاني ، ابن حجر ، الاصابه ، ج 2 ، ص 509

ابونعيم ، حليه الاولياء ، ج 1،ص 65

ابن عبد البر از خود عايشه نقل مي کند که از عايشه مسأله اي را نقل مي کنند که در پاسخ مي گويد :

علياعلم الناس بالسنة

علي بن ابيطالب (عليه السلام) عالم ترين مردم به سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است .

ابن عبد البر ، الاستيعاب ، ج 2 ، ص 1104

سيوطي ، تاريخ الخلفاء ، ص 115

نکته ديگر اين که سعيد بن مصيب از فقهاي بنام اهل سنت است که مي گويد :

عن سعيد بن المسيب قال لم يكن أحد من صحابةيقول سلوني الا عليا

هيچ کدام از صحابه نتوانستند بگويند : هر چه از من مي خواهيد بپرسيد مگر علي بن ابيطالب (عليه السلام) . هر کس گفت : سلوني قبل عن تفقدوني ، مفتضح شد .       

حاکم نيشابوري ، مستدرک ، ج 3 ، ص 122

احمد بن حنبل ، فضائل الصحابه ، ج 2 ، ص 642

نووي ، تهذيب الاسماء واللغات ، ج 1 ، ص 317

مجري :

اين حديث در کتب اهل سنت ، ملحقاتي هم دارد که چه کسي سقف است و غيره ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در اين زمينه بعدها به صورت مفصل بيان خواهيم کرد کهانا مدينةالعلم و علي بابها و ابوبکر سقفها و عمر حيطانها ومعاويةحلقتها ...

در مورد اين سؤال مي توانيد به کتاب تاريخ دمشق ، جلد 2 ، صفحه 20 مراجعه کنند که غالب علماي اهل سنت هم معتقد هستند که اين روايت جعلي است .

انا مدينة العلم وعلي بابها و ابوبكر اساسها و عمر حيطانها و عثمان سقفها و معاوية حلقتها

امااين که يزيد در اين بين چه نقشي داشت ، يک بار در جلسات خود بيان کرديم که مستراح اين علم هم يزيد باشد .

تماس بينندگان

بيننده : منصور از قطر

بنده قبل از پرسيدن سؤال ، نکته اي را بيان کنم که در ايام دبيرستان در منطقه اي که ما زندگي مي کرديم ، کتاب هاي برقعي را به صورت مجاني و با زبان عربي ، در ميان جوان ها توزيع مي کردند که اين خود سبب خيري شد تا بنده به دنبال شناختن معارف اصيل تشيع بروم و شبهات ذهني خود را پاسخ دهم .

کتابي در دست دارم به نام عقائد الشيعه اثني عشريه ، تأليف عبد الرحمن بن سعد الشوطري که بن جبرئيل ، از بزرگان وهابيت در عربستان هم تعريفات زيادي از اين کتاب کرده است .

سؤال 26 از اين کتاب بيان مي کند :

هليوجد في المذهب الشيعة الاصطلاح المعروف في تقسيم الحديث الي صحيح و ضعيف وبعيد.

در جواب مي گويند :

انما هو مستحدث وسبب ذلك كما يعترفون

در ادامه سخن شيخ حر عاملي را که در وسائل الشيعه ، ج 20 ، ص 243 را بيان مي کند :

والفائدة في ذكره دفع تعيير العامة لشيعة لان احاديثهم غير معنعنة بل منقولة من اصولي قدمائهم واصطلاح الجديد موافق لاعتقاد العامة واصطلاحهم بل هو مأخوذ من كتبهم كما هو ظاهر من تتبع

اين سخن حرعاملي است که خود نويسنده مي گويد :

معناذلك انهم (شيعيان ) لامقياس لهم في معرفة الاحاديث صحتا وضعفا وان هذه المقايس صوريا لا حقيقة لها والمقصد منه دفع نقص اهل السنة لهم بان احاديثهم لااسناد لها لايعرفون صحيحا من سقيمها

اين هم از شبهه اي که اين شخص بيان کرده است .

تقاضاي ديگري که از استاد قزويني داشتم که چند کتاب در رابطه با علوم حديث شيعه و علوم حديث اهل سنت معرفي کنند . البته اين کتاب ها در حدي کسي باشد که بتواند اطلاعات کلي در خصوص اين علوم داشته باشد .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

اگر شما به سايت مؤسسه حضرت ولي عصر (عليه السلام) مراجعه کنيد ، کتابي از خود بنده است که در بعضي ازحوزه هاي علميه تدريس مي شود، به نام المدخل علي علم الرجال والداريه که تقريبا شبيه کتاب مبادي العربيه است يعني سؤال مطرح شده و پاسخ مي دهد . حدود سه ترم دانشگاهي است .

بنده در اين کتاب کل تقسيم بندي حديث را که از کجا شروع شده و به چه نحويي بوده را بيان کردم . مخصوصا اگر به مقدمه کتاب مراجعه کنيد ، مبحث اهتمام الائمه بالدرايه که در حقيقت درس دوم اين کتاب است .

علم رجال با علم درايه فرق مي کند . ما چند نوع علم داريم ، علم رجال ، علم درايه ، علم تراجم ، علم فهرست است . علم رجال به علمي مي گويند که در مورد رواياني که در سند روايت قرار مي گيرند ، بحث مي کند . علم فهرست، در مورد رواتي که داراي تأليف هستند ، بحث مي کند . علم تراجم ، در مورد رواتي که داراي شخصيت اجتماعي بودند ، بحث مي کند . علم درايه ، در مورد محصول علم رجال و تراجم و فهرست را بررسي مي کند . مثلا اگر چنانچه بررسي کردند که روايان يک سند همه ثقه بودند ، علم درايه مي گويد : هذه الروايه صحيحه . اما اگر يکي از راويان ثقه نيست ، ممدوح دون مرتبه وثاقت است ، علم درايه مي گويد : اين روايت حسن است . يا اين که يکي از راويان ذکر نشده ، علم رجال مي گويد : مرسل است . يا اين که يکي از روايان ضعيف است ، مي گويد : هذه الروايه غير معتبره .

اين ها چهار علم است که هر کدام يک محدوده خاص براي خود دارند . در رابطه با شيعه کتاب هاي زيادي نوشته شده . ما اصول چهار گانه داريم از مرحوم کشي که معروف است به رجال کشي است . مرحوم کشي معاصر با مرحوم کليني بوده ، رجالي هم از مرحوم نجاشي ، متوفاي 450 هـ ، رجال مرحوم شيخ طوسي (ره) متوفاي 460 هـ ، فهرستي هم از شيخ طوسي (ره) داريم .

از اين چهار رجال به رجال اربعه اوليه ، تعبير مي کنند . رجال ثانويه هم داريم مثل معالم العلماء شهر آشوب ، فهرست مرحوم علامه حلي (ره) ، رجال ابن داود که از اين ها به اصول رجالي ثانويه ، تعبير مي کنند . بعد از اين ها نوبت به جوامع رجالي مي رسد . جوامع رجالي مثل مجمع الرجال قهبايي ، تنقيح المقال مرحوم مامقاني ، قاموس الرجال مرحوم تستري است که بهترين جوامع رجالي شيعه ، عبارت است از معجم رجال الحديث مرحوم خويي (ره) که در 24 جلد ، جديدا چاپ شده و اهل سنت چنين کتابي را در خواب هم نمي بينند و در طول اين 15 قرن هم نتوانسته اند . يعني در هر راوي ، مشايخ راوي ، تلاميذ راوي ، طبقه راوي و اختلافات کتب ، نسخ و تمام مباحث مربوط به يک راوي را مرحوم خويي (ره) حدود سيزده هزار سال ، پرونده براي اين سيزده هزار راوي باز کرده است .

از نرم افزار درايه هم مي توانند استفاده کنند . ما هم نرم افزار ديگري توليد کرديم به نام کشف الرجال که در آن حدود هفتاد دوره کتاب رجال شيعه و سني را در اين نرم افزار آورديم که اين نرم افزار ، به عنوان نرم افزار نمونه کشوري در يکي از نمايشگاه ها شد .

اهل سنت هم کتاب هاي رجالي زيادي دارند که مشهورترين و مفصل ترين کتاب رجالي اين ها ، تهذيب الکمال آقاي مزي است که در 35 جلد ، چاپ شده و هم چنين سير اعلام النبلاء آقاي ذهبي هم در 25 جلد چاپ شده است . البته تاريخ الاسلام آقاي ذهبي که 52 يا 53 جلد از اين کتاب چاپ شده هم عمدتا مباحث رجالي را مطرح کرده و حدود 40 هزار راوي را که شامل تراجم ، شخصيت ها را از زمان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) تا قرن هشتم هجري را بحث کرده است .

بيننده :آقاي اسدي از تهران ـ شيعه

چندي پيش که حضرت استاد در مشهد مقدس برنامه داشتند ، به يکي از مناظرات آقا علي بن موسي الرضا (عليه السلام) اشاره كردند که آيه اي از سوره صافات ،سلام علي آلياسين، بود که خيلي از شنيدن آن حال خوشي پيدا کردم . اما در پيگيري هايي که داشتم در قرآنسلام علي الياسين، نوشته شده . اگر امکان دارد در اين خصوص توضيحاتي را بيان کنيد .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در مورد آيهسلام علي آلياسين، که امام رضا (عليه السلام) در يکي از مناظرات خود به آن استناد کردند و فرمودنددليل بر افضليت ائمه (عليهم السلام) و هم سطح بودن با پيامبران، اين است که خداوند عالم در سوره صافات مي فرمايد :

سلام علي نوح في العالمين . صافات / 80

سلام علي ابراهيم

سلام علي آل نوح

سلام علي موسي وهارون . صافات/ 121

حضرت فرمود : خداي عالم بر حضرت نوح ، حضرت ابراهيم ، حضرت موسي و حضرت هارون، سلام فرستاده و در هيچ جاي قرآن کريم نفرموده است که سلام علي آل ابراهيم يا سلام علي آل موسي وهارون ؛ اما نسبت به آل محمد مي فرمايد :سلام علي آلياسين. يعني آل محمد (صلي الله عليه و آله) .

عيون اخبار الرضا (عليه السلام) ، ج 2 ، ص 214

جالب است که در کتب اهل سنت ، در کتاب صحيح بخاريجلد 4 ، صفحه 138 ، حديث 3431به صراحتآمده است :

وآل ياسين وآل محمد (ص)

صحيح بخاري، ج 4 ، ص 138 ، ح 3431

اين که در قرآن ها به جاي آل ياسين ، ال ياسين آمده است ، خيلي از بزرگان اهل سنت هم آن را آل ياسين خوانده اند . در تفسير طبري ، جلد 3 ، صفحه 317 و جناب سيوطي در کتاب در المنثور ، جلد 2 ، صفحه 17 :

تعبيرشان نسبت بهآل عمران علي العالمين، مي گويند : مراد در اين جا ، آل محمد (صلي الله عليه و آله) است .

تفسير طبري ، ج 3 ، ص 317

سيوطي ، در المنثور ، ج 2 ، ص 17

در تفسير بحر المحيط ، ابي حيان اندلسي ، جلد 5 ، صفحه 358 مي گويد :

ياسين هو اسم محمد (ص)

اندلسي ، تفسير بحر المحيط ، ج 5 ، ص 358

در تفسير طبري است که مي گويد :

سلام عليآل ياسين بقطع آل من ياسين .

ال ياسين نمي خوانيم ، آل ياسين مي خوانيم .

شوکاني در فتح القدير ، جلد 4 ، صفحه 409 ، امام قرطبي در تفسيرشان ، جلد 15 ، صفحه 116 صراحت دارد :

قرأ نافع وابن عامر والأعرج وشيبة على آل ياسين

ال ياسين نخوانده اند ، همه آل ياسين خواندند .

فتح القدير ، ج4 ، ص 409

تفسير قرطبي ، ج 15 ، ص 116

آقاي ابن ابي حاتم که به تعبير ابن تيميه کتاب تفسيرش از معتبرترين کتاب ها است ، در جلد 10 ، صفحه 318 ، حديث 18026 از حسن بصري نقل مي کند :

مراد در اين آيه ال ياسين نيست ؛ بلکه آل ياسين است .

تفسير ابن ابي حاتم ، ج 10 ، ص 318 ، ح 18026

از ابن عباس هم نقل مي کند :

سلام علي آل ياسين ، نحن آل محمد آل ياسين

لذا بعضي ها آل ياسين خواندند و بعضي ديگر ال ياسين خوانده اند . امام رضا (عليه السلام) هم از عترت وآل ياسين خواندند . در اين زمينه سخن زياد است که در فرصت هاي آينده مطالب ديگري بيان خواهيم کرد .

بيننده : خانم زهرا از سانفرانسيکو

بنده از حضرت استاد سؤالي داشتم که به موضوع برنامه ارتباطي ندارد . کلمه درود از کجا آمده و آيا ما مي توانيم آن را استفاده کنيم ؟    

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

درود ، ترجمه سلام است . اگر ما بخواهيم صلوات را ترجمه کنيم ، به معناي درود فرستادن است . استفاده از آن هم اشکالي ندارد .

بيننده : آقاي کربلايي (آخوندوف) از آذربايجان روسيه ـ شيعه

از حضرت استاد تقاضا دارم که در مورد مهر گذاشتن ، احاديثي را بيان کنند .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

ما در بحث فقه مقارن در اين مورد به صورت مفصل بيان خواهيم کرد . در صحيح بخاري ، جلد اول ، صفحه 91ميگويد :

وَجُعِلَتْ لي الْأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا

زمين را خداوند براي من سجدگاه و محل تيمم قرار داده است .

صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 91

از آقايان اهل سنت سؤال مي کنيم ، آيا زمان تيمم بر فرش تيمم مي کنند يا بر خاک ؟ قطعا همه مي گويند : بايد روي خاک تيمم کرد .

اگر بنا باشد روي خاک تيمم کرد ، روي خاک هم بايد سجده کرد . علاوه بر اين شما ببينيد که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در اين زمينه چه کاري انجام مي دادند .

حاکم نيشابوري در مستدرک ، جلد 3 ، صفحه 473 مي گويد :

أن النبي (ص) سجد على الحجر

پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) بر روي سنگ سجده مي کرد نه بر فرش !!!

حاکم نيشابوري ، مستدرک ، ج 3 ، ص 473

هم چنين ابو سعيد خدري در صحيح مسلم ، جلد 2 ، صفحه 2 نقل مي کند :

أَنَّهُ دخل على النبي (ص) قال فَرَأَيْتُهُ يُصَلِّي على حَصِيرٍ يَسْجُدُ عليه

پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر حصير سجده مي کرد .

صحيح مسلم . ج 2 ،ص 62

بخاري و مسلم در صحيح خود مي گويند :

عنْ مَيْمُونَةَ قالَتْ كانَ النبيُّ يُصَلِّي عَلى الخُمْرَةِ. .

پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر خمره نماز مي خواند .

صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 101

مسلم ، ج 2 ، ص 128

خمره چيست ؟ ابن حجر عسقلاني در فتح الباري ، جلد 1 ، صفحه 111 مي گويد :

بذم حصير صغير مصفور بقدر الوجه والكفين

ما به آن جانماز مي گوييم و عرب به آن خمره مي گويد . يعني حصير کوچکي به اندازه اي که کف دست و صورت در آن جا بگيرد . مثلا 20 سانت در 20 سانت که عرب به آن خمره مي گويد . پس خمره ، جانمازي است که از حصير درست مي شود .

عسقلاني ، فتح الباري ، ج 1 ، ص 111

همچنين بعضي از صحابه مثل صهيب ، وقتي پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي بيند که روي خاک سجده نمي کند ، مي فرمود :

فقال له النبي (ص) ترب وجهكيا صهيب

صورتت را بر خاک بگذار .

عبد الرزاق صنعاني ، مصنف عبد الرزاق ، ج 1 ، ص 391 ، ح 1528

حاکم نيشابوري از ام السلمه نقل مي کند :

قال كنت عند أم سلمة فدخل عليها ذو قرابة لها شاب ذو جمة فقام يصلي فنفخ فقال يا بني لا تنفخ فإني سمعت رسول الله (ص) يقول لعبد لنا أسود أي رباح ترب وجهك هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به يکي از بنده هاي ما که رباح نام داشت ، گفت : صورتت را هنگام سجده بر روي خاک بگذار . سند روايت هم صحيح است .

مستدرک ، ج 1 ، ص 271

هم چنين نقل مي کند که پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) به يکي از صحابه که هنگام سجده بر گوشه عمامه سجده مي کرد ، فرمود :

قال رأى رسول الله (ص) رجلا يسجد على كور عمامته فأوما بيده ارفع عمامتك

حضرت فرمود : گوشه عمامه را کنار بگذار و بر خاک سجده کن .

بيهقي ، سنن کبري ، ج 2 ، ص 105

جالب اين است که در مورد عبد الله بن عمر نقل شده :

أن بن عمر كان إذا سجد وعليه العمامة يرفعها حتى يضع جبهته بالأرض

زماني که عبد الله بن عمر سجده مي کرد ، عمامه را کنار مي زد تا پيشاني ايشان بر خاک قرار بگيرد .

بيهقي ، سنن کبري ، ج 2 ، ص 105

ابن ابي شيبه ، استاد بخاري ، در المصنف ، جلد اول ،صفحه 307 ، باب 52 ، آمده :

قال نا بن عُيَيْنَةَ عن رَزِينٍ مولى آلِ عَبَّاسٍ قال أَرْسَلَ إلَيَّ عَلِيُّ بن عبد اللهِ بن عَبَّاسٍ أَنْ أَرْسِلْ إلى بِلَوْحٍ من الْمَرْوَةِ أَسْجُدُ عليه

از رزين نقل مي کند که نوه ابن عباس از مدينه به من نامه نوشت از کوه مروه براي من سنگي بفرست که موقع نماز بر روي آن سجده کنم .

ابن ابي شيبه ، مصنف ، ج 1 ، ص 307

جايي که شما مي گوييد : شيعيان بر مهر سجده مي کند ، بت پرستي است ، خود علي بن عبد الله بن عباس که مورد تأييد اهل سنت هست ، اين مطلب را بيان مي کند .

ابن سعد در کتاب طبقات کبري ، جلد 6 ، صفحه 53 از يکي از تابعين نقل مي کند :

اذا خرج يخرج بلبنة يسجد عليها في السفينة

زماني که از مدينه خارج مي شد ، در کشتي شبيه مهري که شيعه دارد ، مي ساختند و بر آن سجده مي نمودند .

ابن سعد ، طبقات کبري ، ج 6 ، ص 53

اگر بنا باشد که سجده کردن بر مهر بت پرستي باشد ، شما حاضر هستيد که به اين آقايان بت پرست بگوييد ؟

بيننده : آقاي دکتر آذرسينا از تهران ـ شيعه

بنده مي خواهم در رابطه با موضوع برنامه چند مورد قرآني را عرض کنم . در رابطه با حديث ثقلين و اين رسول خدا (صلي الله عليه و آله) دستور دادند که وصيت خود را بنويسند و جناب عمر گفت :حسبنا کتاب الله،کتاب قرآن براي ما کافي است. در اين خصوص دو مطلب را بيان مي کنم .

مطلب اول اين که ، در آيه 36 سوره احزاب است :

وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَامُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْيَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا

هيچ مرد و زن مؤمني حق ندارند که چون خدا و رسولش به کاري فرمان دهند ، براي آنان در کارش اختياري داشته باشد و هرکس که خدا و فرستاده او را نافرماني کند ، قطعا دچار گمراهي آشکاري شده است . (احزاب / 34 )

بنده در رابطه با شأن نزول اين آيه صحبت نمي کنم ؛ چون ارتباطي به اين برنامه ندارد . اما نتيجه کلي که مي توان از اين آيه گرفت اين است که هر امري که از خدا و پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) صادر شود ، نبايد مورد تخلف قرار بگيرد و افراد نظر و اختيار خود را به کار ببرند . اگر هم با امر خدا و رسول (صلي الله عليه و آله ) مخالفت کردند ، به حکم اين آيه شريفه ، در ضلالت و گمراهي قرار گرفتند .

در رابطه با بخش اول صحبت ها ، مخالفت عمر بن خطاب با امر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و اظهار نظر خودش ، مردم منصف بايد قضاوت کنند که چه حکمي دارد و آيا مشمول اين آيه شريفه مي شوند و سرانجام آن چه خواهد شد ؟

مطلب دوم اين که ، عمر که گفت :حسبنا کتاب الله، کتاب خدا هم مشتمل بر ناسخ و منسوخ است . محکم ، متشابه ، مجمل ، مفصل و دسته بندهاي ديگري دارد . در آيه 64 سوره نحل خداوند مي فرمايد :

وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِياخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

ما کتاب را بر تو نازل نکرديم مگر اين که آن چه در آن اختلاف کرده اند ، براي آنان توضيح دهيد و آن براي مردمي که ايمان مي آورند ، رهنمود و رحمت است . ( نحل / 64 )

با استناد اين آيه شريفه ، رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) تا زماني که زنده بودند ، بيان کننده اين حقائق قرآن بودند و اين که مانع اختلاف عقيده در نقل آيات قرآن کريم بگيرند . زماني هم که دوران عمر بابرکت ايشان به آخر رسيد ، براي بيان معناي قرآن افرادي را معرفي کردند که بعد از ايشان ، مبين باشند تا اختلافي در امت ، واقع نشود که بسياري از علماي فريقين اين مطلب را بيان کردند .

در مورد حديث ثقلين که فرقي نمي کند کتاب الله و سنتي باشد يا کتاب الله و عترتي ، هر چه باشد ، مفهومش اين است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند : من دو چيز بزرگ و نفيس را در ميان شما مي گذارم تا روز قيامت در کنار حوض کوثر از هم جدا نمي شوند ...

نکته آخر اين که ، وقتي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) که اطاعتش بر همه واجب است ، مي گويد : من قرآن و عترتم را در ميان شما مي گذارم ، راه هدايت و دور شدن از ضلالت ، پيروي از اين دو وديعه الهي است و عمر بن خطاب در آن روز يک فرد عادي از اصحاب نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) بود ، در مقابل امر صريح حضرت که گفت : کتاب خدا براي ما کفايت مي کند ، مخالفت کرد . حال از مردم و کساني که تعصب ندارند ، تقاضا دارم که قضاوت کنند ، ببينند که ما بايد پيرو گفته عمر باشيم يا پيرو دستور رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) و پيامبر خاتم که خداوند اطاعتش را بر ما واجب کرد .

بيننده : آقاي حيدري از نجف آباد ـ شيعه

بنده از حضرت استاد چند سؤال داشتم . اول اين که ، خواجه مراد و خواجه ربيع که در مشهد مقدس دفن شده اند ، چه کساني هستند ، آيا اين ها از ياران امام رضا (عليه السلام) هستند ؟

دوم اين که ، ديدگاه وهابيت در مورد زن ها چيست ؟

سوم اين که ، نظر حضرت استاد را در مورد ديوان شاه نعمت الله ولي چيست ؟ ايشان پيشگويي هاي زيادي کردند که تقريبا نصف آن ها واقع شده از جمله آمدن حضرت امام خميني (ره) . مقداري در مورد شخصيت ايشان توضيحاتي را بيان کنيد .

سؤال آخر هم اين که ، چرا زماني که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به معراج مي رفتند ، از مکه به بيت المقدس و بعد از آن جا به معراج رفتند ؟ مگر از مکه نمي توانستند برويد ؟ فلسفه اين را هم بيان کنيد .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در مورد خواجه مراد و خواجه ربيع داستان بسيار طولاني است . خواجه ربيع ، مجهول است ؛ اما خواجه مراد از اصحاب اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بوده که در جنگ صفين به علت اين که نمي توانست اين رويا رويي را تحمل کند ، از حضرت امير (عليه السلام) خواست که ايشان را به جاي ديگري منتقل کند . ايشان مدتي در قزوين بود و از آنجا به طوس رفتند که کارشان هم عبادت کردن و امثال اين بوده . عملکرد ايشان هم به هيچ عنوان مورد تأييد شيعه نيست .

مرحوم علامه مامقاني در کتاب تنبيه المقال به صورت مفصل درباره خواجه ربيع صحبت کرده .

در مورد پيشگويي شاه نعمت الله ، دراين زمينه در فرصت ديگري به صورت مفصل مطالبي را بيان خواهم کرد . معمولا افرادي که رياضت مي کشند ، روحشان را تصفيه مي کنند . اين روح مقداري که تصفيه شد ، پرده ها از مقابل چشم کنار مي رود . مثل مرتاض هندي که وقتي رياضت مي کشد ، آينده و گذشته را مي بيند .

ابن قيم مي گويد که ابن تيميه خيلي از مسائل را نسبت به من پيشگويي مي کرد و همه آن ها را من ديدم .

هر کسي اين جسم را مقداري تضعيف و روح را تقويت کند ، از خاصيت هاي روح اين است که مقداري که حالت تجرد پيدا کرد ، پرده هاي حجاب کنار مي رود و مي تواند آينده و گذشته را ببيند . اما اين طور نيست که تمام پيشگويي هاي آن ها دقيق باشد . چه بسا مطالبي را مي بينند و در بعضي از قضايا بدا صورت مي گيرد .

آقاي شاه نعمت الله ولي هم تقريبا از سر سلسله هاي صوفيه در ايران است هم خالي از اين قضايا نسيتند .

در مورد معراج هم ما به صورت مفصل توضيح خواهيم داد يا اين که آقاي رضايي در شب هاي چهارشنبه اين مسائل را مطرح مي کنند .

در مورد نگاه وهابيت به زن ها هم بايد از خود وهابي ها سؤال کنيد . آن ها براي زن ارزشي قائل نيستند . شما توجه کنيد که در اين عصر اينترنت و آزادي ، تنها کشوري که زن حق شرکت در انتخابات را ندارد ، عربستان سعودي است . حتي فتوا دادند که زن حق رفتن به مغازه ، ادارات را ندارد .

آقايان مي گويند : عربستان سعودي به زن به عنوان يک کالا نگاه مي کنند ، نه به عنوان يک انسان .

بيننده : آقاي حسيني از سنندج

بنده الحاقي بر حديث انا مدينة العلم و علي بابها داشتم . در کتاب الفوائد المجموعه لاحاديث الموضوعه ، تأليف شيخ الاسلام محمد بن علي ثاني ، در فضائل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ، احاديثي را بيان مي کند . از جمله :

حديث أنا مدينة العلم وعلي بابها فمن أراد العلم فليأت الباب رواه الخطيب عن ابن عباس مرفوعا ورواه الطبراني وابن عدي والعقيلي وابن حبان عن ابن عباس أيضا مرفوعا وفي إسناد الخطيب جعفر بن محمد البغدادي وهو متهم وفي إسناد الطبراني أبو الصلت الهروي عبد السلام بن صالح قيل هو الذي وصعه وفي إسناد ابن عدي أحمد بن سلمة الجرجاني يحدث عن الثقات بالأباطيل وفي إسناد العقيلي عمر بن إسماعيل بن مجالد كذاب

وفي إسناد ابن حبان إسماعيل بن محمد بن يوسف ولا يحتج به وقد رواه ابن مردويه عن علي مرفوعا وفي إسناده من لا يجوز الإحتجاج به ورواه أيضا ابن عدي عن جابر مرفوعا بلفظ هذا يعني عليا أمير البررة وقاتل الفجرة منصور من نصره مخذول من خذله أنا مدينة العلم وعلي بابها فمن أراد العلم فليأت الباب قيل لا يصح ولا أصل له وقد ذكر هذا الحديث ابن الجوزي في الموضوعات من طرق عدة وجزم ببطلان الكل وتابعه الذهبي....

در تعليقي که بنده بر اين حديث داشتم ، اين است که اين حديث از نظر اهل سنت ، قابل قبول نيست . همان اندازه که شيعه به اين روايت استدلال مي کند ، اهل سنت هم استدلال بر رد آن دارند . به نظر بنده هم اين جدل هايي که بين شيعه وسني است ، بي معني مي باشد ، آن هم در دنياي که بايد جنگ اديان هم بايد کنار گذاشته شود .

مجري :

شما حديث افتراق رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را قبول داريد ؟

بيننده :

نه ، بنده قبول ندارم و با تمام وجودش اين حديث مضطرب است .

مجري :

کلهم في النار الا فرقةناجية.

بيننده :

بنده تمام طرق اين روايت را بررسي کردم ، در تمام طرق ، وضاع . کذاب و چيز هاي خيلي مشکل وجود داشت . اين حديث هم از نظر متن و هم از نظر سند ، مضطرب است .

مجري :

پس به قول شما هر کسي با هر فرقه اي ، به خداوند متصل مي شود ؟ اين استدلال اصلا منطقي نيست . پس رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هر چه گفته باشند ، هر کس هر عملي انجام دهد ، اشکالي ندارد .

بيننده :

من به اين کاري ندارم . اما در قرآن آمده :

قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْهُوَ أَهْدَى سَبِيلًا

اين آيه قرآن است که خداوند مي داند که اهدي سبيل ، چه کساني هستند . ما مي توانيم بگوييم که اين راه درستي است ؛ اما اين که من راه درست را رفتم يا نرفتم ، در روز هفده بار از خداوند مي خواهم اهدنا الصراط المستقيم .

مجري :

پس در اين صورت يهوديت و مسيحيت هم مشکلي ندارند .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

ما اين مطلب را به صورت مفصل بيان کرديم . ابن حجر عسقلاني از استوانه هاي رجالي اهل سنت است و کسي است که سخنش فصل الخطاب است . ما تعبير ايشان را بيان کرديم :

وهذا الحديث له طرق كثيرة اقل احوالها ان يكون للحديث اصل .

ابن حجر از استوانه هاي علمي است ، شما هزار نفر از کساني را که نام برديد ، در کنار ابن حجر ارزشي ندارد . ابن حجري که تمام تلاشش در جمع کردن روايات است .

بيننده :

ابن جوزي هم دست کمي از ابن حجر ندارد .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

همين آقاي ابن جوزي در رابطه با حديث ثقلين در صحيح مسلم آمده که حديث جعلي است . تمام علماي اهل سنت بر عليه او سخن گفتند که چرا چنين سخني را بيان کرده .

سبط ابن جوزي مي گويد : من از جدم تعجب مي کنم . با اين که اين روايت در صحيح مسلم آمده ، گفته اين روايت ، جعلي است . علاوه بر اين حاکم نيشابوري مي گويد :

ولهذا الحديث شاهد من حديث سفيان سوري باسناد صحيح .

شما مي گوييد : حديث تفترق امتي علي ثلاث و سبعين ... جعلي است . آقاي الباني که امروز بخاري دوران است و سخنش براي وهابي ها فصل الخطاب است ، در سنن ابن ماجه ، جلد 2 ، صفحه 364 مي گويد : حديث صحيح است . در سنن ابي داود ، جلد 3 ، صفحه 866 مي گويد : صحيح است . در جامع الصغير که سيوطي پاورقي زده ، مي گويد : صحيح است .

ترمذي در سنن ، جلد 4 ، صفحه 134 مي گويد : حديث حسن .

د رجامع الصغير ، جلد اول ، صفحه 245 مي گويد : صحيح است .

در کتاب سلسله الاحاديث ، جلد اول ، صفحه 358 مي گويد : روايت صحيح است .

ابن حبان در صحيح خود ، جلد 15 ، صفحه 125 مي گويد : صحيح است .

حاکم نيشابوري مي گويد :هذا حديث کثر في الاصول. در جلد اول ، صفحه 6 ، حديث 128 مي گويد :هذا حديث صحيح علي شرط مسلم.

هيثمي در مجمع الزوائد ، جلد اول ، صفحه 179 مي گويد : حديث صحيح است .

اين گونه نيست که هر روايتي که مورد تأييد ما نبود ، آن را با دلائل بي اساس ، رد کنيم .

اگر اين گونه باشد که آقاي بخاري را هم از مدلسين آورده اند . مي گويند : محمد بن اسماعيل بخاري از مدلسين است . شعبي و ديگران دارد که مي گويد :التدليس اخو الکذبلان ازني احب اليّ ان ادلس،اگر من زنا کنم ، بهتر است که من تدليس کنم.

اگر ملاک اين است که کل صحيح بخاري شما ، مشکل پيدا مي کند .

برادر گرامي ! بنده به علميت و دقت شما ايمان دارم و مي دانم که شما اهل مطالعه هستيد ؛ اما اين که يک جانبه به قاضي برويد ، بي انصافي است .

بيننده : آقاي زارعي از اسد آباد همدان ـ شيعه

بنده دو نکته را مي خواستم بيان کنم که بينندگان عزيز بدانند . بنده حدود ده روز قبل ، ساعت از دوازده شب گذشته بود که براي گرفتن فرکانس شبکه تماس گرفتم که خود حضرت استاد ، با خوش اخلاقي تمام و با ادب تمام ، پاسخ تماس بنده را دادند .

نکته دوم اين که مادرم مدتي بود که دچار بيماري شده بودند که به هر پزشکي در هر جاي ايران که مراجعه کرديم ، نتوانست آن را درمان کند . در تماسي که با برنامه داشتم ، تقاضا کردم که براي مادرم دعا کنيد . شما هم لطف کرديد و در برنامه يکشنبه شب خود ، مادر را دعا کرديد . بنده خدا را شاهد مي گيرم که روز بعد از برنامه شما ، وقت دکتر براي مادر داشتيم ، زماني که دکتر مادر را ديدند ، تعجب کردند که هيچ اثري از آن بيماري باقي نمانده و واقعا براي من يک معجزه بود که با چشمان خود ديدم .

از خداوند در خواست مي کنم که علمايي مثل شما را براي امت اسلام ، حفظ کند .

از حضرت استاد تقاضا دارم در مورد موارد صلح امام حسن (عليه السلام) توضيحاتي را بيان کنيد . هم چنين يکي دو مورد از آياتي که به وجود حضرت بقيه الله الاعظم (عليهالسلام ) ، اشاره شده را نقل کنيد .

سؤال سوم اين که مي گويند : علامه اميني (ره) مخارج تحقيق ايشان را يکي از تجار ترک زبان تأمين کرده ، صحيح است ، اگر صحيح است ، چه کسي بوده ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در مورد روايات مربوط به حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ، در اين خصوص نرم افزاري که در سايت مؤسسه حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) گذاشته شده و بنا شد که اين نرم افزار ها در داخل و خارج در دسترس عزيزان قرار بگيرد که دوستان ما مقدمه اين کار را فراهم مي کردند ، به نام شميم گل نرگس که امسال هم به عنوان نرم افزار نمونه کشوري شناخته شد .

در آن جا ما 250 آيه بيان کرديم که در کتب شيعه و سني به آقا حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) تفسير و يا تاويل شده است . يکي از شاخص ترين آيات آيه 33 سوره توبه است :

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّلِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ. توبه / 33

جناب امام قرطبي از استوانه هاي علمي اهل سنت ، از سدي که از مفسران بنام اهل سنت است ، مي گويد :

ذلك عند خروج المهدي لايبقي احد الا دخل الاسلام

اين که دين اسلام بر تمام اديان غالب مي شود ، هنگام ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) است . احدي در کره زمين نمي ماند ، مگر اين که داخل در اسلام شوند .

تفسير قرطبي ، ج 8 ، ص 121

تفسير فخر رازي ، ج 16 ، ص 40

ابو حيان اندلسي ، تفسير بحر المحيط ، ج 5 ، ص 34

طبرسي ، مجمع البيان ، ج 5 ، ص 35

بيننده : خانم

حضرت استاد ! بنده مي خواستم بدانم که آيا حقيقت دارد که حضرت حجت (عليه السلام) در مثلث برمودا زندگي مي کنند ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

بنده اين مسأله را قبول ندارم ؛ چون رواياتي که نقل شده ، اولا ضعيف است . دوما تطبيق اين جزيره خضراء به مثلث برمودا امکان ندارد و دو مکان جدا از هم است . سوما اين که حديث جزيره خضراء سند ندارد . اگر بنا باشد ، سي يا بيست راوي باشد ، بايد همه اين راويان ثقه باشد .

بيننده :

سؤال دوم اين که ، جناب محمد حنفيه ، در قيام مختار زنده بودند ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

بله ، مختار از ايشان اجازه هم گرفتند و مؤيد مختار بودند . اما آنچه که در فيلم مختارنامه نشان داده شد را نمي دانم از کجا آورده بودند . در صورتي که کساني که شک کردند ، به مکه آمدند و از محمد حنفيه سؤال کردند و ايشان هم مردم را تشويق کرد به اين که با مختار همکاري کنند .

در فيلم نامه ها معمولا به مطالب بال و پر مي دهند ؛ اما غالب مطالبي که در اين فيلم بيان شده بود با رواياتي که اهل سنت نقل کرده اند ، تطبيق مي کند و ما روايات صحيح در مورد آن ها داريم .

ان شاء الله ما در مورد مختار يکي دو برنامه ، خواهيم داشت و تهمت هايي که به ايشان وارد کردند که مختار ادعاي نبوت کرده و دروغ گفته . تمام اين مطالب افتراء است که زبيري ها و اموي ها به علت کينه اي که با اهل بيت (عليهم السلام) داشتند ، اين مطالب را نقل کردند .

حتي ابن کثير مي گويد : من شنيدم ، اين گونه مي گويند ، اين هست يا اين نيست ، افترايي که به مختار مي بندند ، نادرست است .

بيننده : از قم

بنده چند نکته را مي خواستم در محضر شما بيان کنم . نکته اول ، در مورد بحث جلسات قبل شما که در مورد سوره نور و آيه افک بود و هم چنين آن بيننده اي که به شيعيان تهمت زدند که شيعيان نسبت به عايشه چنين چيزي را مي گويند ، بايد بگويم ما شرممان مي آيد که بخواهيم خودمان را مسلمان بدانيم و به ساحت مقدس رسول خدا (صلي الله عليه و آله) چنين اسائه ادبي را کنيم .

نکته دوم اين که در شبکه وهابي باز هم به شيعيان تهمت مي زنند که شيعيان مي گويند اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نعوذ بالله شجاعت اين را نداشت که از همسر خود دفاع کند ، به همين دليل همسرش را در مقابلش کتک زدند .

اين از مظلوميت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است که حقش را غصب کردند ، همسرش را کتک زدند . به خدا قسم براي اين مطالب جواب هست ، اما مجالي براي آن نيست . اگر جرأت داريد ، مثل شبکه ولايت ، يک خط آزاد قرار دهيد تا پاسخ را بشنويد .

مناز اين شبکه ها تقاضا دارم که اين سخنان بي پايه و اساس را بيان نکنيد و جز نفاق و نفرت ، ثمري ندارد .

در پاسخ به آقاي حسيني هم بايد بگويم ، روزگاري که بخواهيم بدون تفکر و علم بخواهيم مطلبي را بيان کنيم ، گذشته است . اين مطلبي را که حضرت عالي فرموديد : کلمة حق يراد به الباطل است . اين مسائل و مشکلات جهاني چنين و چنان است ، درست ؛ اما اين که ما حق اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را فراموش کنيم ، نه ، امکان ندارد . شما بايد فراموش کنيد .

ما و عقل ما و مطالعه اي که کوچک و بزرگ ما داريم از کوچکترين که بنده هستم تا بزرگان ما در طول تاريخ تا به امروز ، فراموش کنيد که ما حق علي بن ابيطالب (عليه السلام) و فرزندان ايشان (عليهم السلام) را فراموش کنيم .فراموش کنيد که به بهانه مباحث مهمتر اين مسائل را فراموش کنيم .

اين ها مسائل راهنماي ما است و هيچ کس نمي تواند بگويد که تاريخ را نخوانده است . اگر شما معتقد هستيد که خواندن تاريخ فايده دارد ، ما بايد بدانيم که علي بن ابيطالب (عليه السلام) چه کرد و عمر چه کرد ؟ پس اين مطالب را نفرماييد که چنين و چنان شد .

اما خواهش مي کنم ، اگر سخني ميگوييد ، مجال دهيد که ديگران هم بيايند و با شما بحث کنند ؛ البته با رعايت ادب . امام صادق (عليه السلام) به ما دستور فرمودند : زينت ما باشيد و مؤدبانه صحبت کنيد .

ما هم به احترام امام صادق (عليه السلام) بايدچنين انجام دهيم و الا بي ادبي کردن که فضيلت و هنر نيست .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در مورد اين که مخارج تحقيقات علامه اميني ‍(ره) ، هم ما چيزي نمي دانيم . اما مرحوم اردوبادي که از دوستان صميمي ايشان بودند حتي در تدريب الغدير هم ايشان بودند ؛ اما اين که از تجار هزينه هايشان را بدهند ، بنده چنين چيزي نشنيدم .

ايشان در نجف که در چاپ الغدير دچار مشکل شدند که به بيوتات مراجع و شخصيت ها و غيره مراجعه مي کردند و با سختي توانستند الغدير را چاپ کنند .

خدايا به ما توفيق بده در سايه سار صديقه طاهره (سلام الله عليها ) جدا نشويم .

خدايا به صديقه طاهره (سلام الله عليها ) فرج فرزندشان حجت بن الحسن (عليه السلام) را نزديک بفرما و ما را از ياران و انصار آن حضرت قرار بده .

مجري :

از شما عزيزاني که ما را تا اين لحظه از برنامه همراهي کرديد ، تشکر و سپاسگذاري مي کنيم .

اللهم عجل لوليک الفرج

         

اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 589
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست