responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 449

سخنراني در همايش فرهنگيان استان در خانه معلم زاهدان

کد مطلب: ٥٦٣١ تاریخ انتشار: ١٦ ارديبهشت ١٣٨٧ تعداد بازدید: 3641 سخنراني ها » عمومي سخنراني در همايش فرهنگيان استان در خانه معلم زاهدان
پاسخ به شبهات 87/02/16

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 16 / 02 / 87

استاد حسيني قزويني

موضوع پديده وهابيت و چالش هاي كه آنها در دنياي معاصر ايجاد كرده اند و با تلاش هاي مخالف با مباني ديني و قرآني، چهره نوراني اسلام را در عرصه بين الملل مخدوش كرده و امروز تعدادي از انديشمندان مخالف اسلام و قرآن را بر آن داشته كه از اسلام به عنوان يك مكتب متكي به خشونت و كشتار نام ببرند و در عرصه بين الملل، اسلام را به عنوان يك دين ترور و تروريست معرفي كنند.

همه مي دانيد كه مذاهب اسلامي كه از همان روزهاي نخستين رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در عرصه جامعه اسلامي حضور يافتند، جز 4 مذهب رسمي نبود. اول مذهب حنفي بود، پيروان نعمان بن ثابت ابوحنيفه، متوفاي 154 هجري. بعد از او مذهب مالكي، پيروان مالك بن انس، متوفاي 179 هجري. پس از او مكتب شافعي، پيروان محمد بن ادريس شافعي، متوفاي 204 هجري. و آخرين آنان، مذهب حنبلي، پيروان احمد بن حنبل، متوفاي 241 هجري. در كنار آنها هم مكتب شيعه، از زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عده اي به نام محبان اميرالمؤمنين (عليه السلام) و پيروان ايشان و به تعبير برخي انديشمندان أهل سنت، حتي تعدادي از صحابه در زمان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مشتهر به پيروي از علي (عليه السلام) بودند.

روايات متعددي كه آمار آنها به 40 حديث در منابع أهل سنت مي رسد، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مناطق و مناسبت هاي مختلف فرمودند كه:

يا علي! انت و شيعتك هم الفائزون.

اين 5 مذهب و پيروان آنها در جامعه اسلامي، با اختلافاتي كه داشتند، زندگي مي كردند. اختلاف ميان مذهب شيعه و سني، كمتر از اختلاف ميان مذهب حنفي و مالكي، شافعي با حنبلي نبود. در تاريخ، درگيري هايي شديدي كه ميان مذاهب أهل سنت بدست استعمار پايه ريزي شده، چه در بغداد و چه در ايران ، اصفهان و نيشابور، تهاجم و كشت و كشتاري كه نسبت به همديگر داشتندد، كمتر از اختلاف ميان شيعه و سني نبود. ولي با همه اين اختلافات، همانند يك خانواده در كنار هم زندگي مي كردند. دو برادر و خواهر از يك والدين، يك روزي با هم اختلاف دارند و روز ديگر با هم آشتي مي كنند. تا اينكه در قرن 7 و 8 هجري، پديده اي به نام وهابيت، در جامعه اسلامي بوجود آمد و موجب تفرقه شديد ميان امت اسلامي، چه شيعه و چه سني شد.

ابن تيميه حراني در يك مقطع حساسي از تاريخ اسلام آمد كه جامعه اسلامي در ميان تب و تاب حمله صليبيان غربي و مغول هاي شرقي مي سوخت، شهرها و كشورهاي اسلامي يكي پس از ديگري طعمه مسيحيت غرب و لائيك شرق شده بود، شهر بغداد را با قدوم خودشان با خاك يكسان كردند و صليبيان به تعبير گوستاو لبون فرانسوي، جناياتي در تاريخ مسيحيت ايجاد كرده اند كه توحش و بربريت مسيحيت را در تاريخ ثبت كردند. خود گوستاو لبون مسيحي مي نويسد برخوردي كه مسيحيت با مسلمانان داشت، بايد بگوئيم كه برخورد وحشي ترين انسان ها با متمدن ترين انسان ها بوده است.

در اين برهه از تاريخ كه جامعه اسلامي نهايت احتياج به وحدت كلمه و اتحاد مسلمين در برابر دشمنان شرقي و غربي داشت، آقاي ابن تيميه در منطقه شامات ظهور كرد و در ميان امت اسلامي تفرقه انداخت و مسلمانان را به جان هم افكند با اين تفكر كه توسل و رفتن بر سر قبور انبياء و صالحان يك امر نامشروع و شرك است و طلب شفاعت از آنان هم شرك است.

او با اين كار خود، اولا به جنگ با قرآن آمد. قرآني كه توسل به انبياء را يك امر ديني و مشروع شمرده بود و آيات متعدد كه بحث شفاعت را يك امر مسلم عقائد اسلامي بيان كرده بود، او مبارزه كرد. در زمان ابن تيميه بزرگ تئورسين وهابيت، علماء شيعه و سني بپا خاستند و در برابر اين توطئه و تفرقه ميان مسلمين، افكار ابن تيميه را محكوم كردند، حتي برخي از بزرگان أهل سنت فتوا دادند كه:

من كان علي عقيدة إبن تيميه، حل ماله و دمه.

آقاي ابن حجر عسقلاني كه از استوانه هاي علمي أهل سنت و متوفاي 852 هجري است، از يكي از قضات شافعي دمشق مي نويسد، اين بيانيه را صادر كردند و در تمام كوچه و بازار اعلام كردند:

هر كس معتقدات ابن تيميه را داشته باشد، خون و مالش هدر است.

الدرر الكامنة، ج1، ص147

ابن حجر هيثمي، كه متوفاي 974 هجري و يكي از بزرگان أهل سنت عربستان و مكه مكرمه است، صراحت دارد:

إبن تيمية عبد خذله الله و أضله و أعماه و أصمه و أذله.

ابن تيميه يك بنده اي است كه خداوند او را خوار و گمراه و كور و كر و ذليل كرده است.

الفتاوي الحديثية، ص86

آقاي شوكاني كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است، از قول محمد بخاري متوفاي 841 هجري مي نويسد:

من أطلق القول علي ابن تيميه: أنه شيخ الإسلام، فهو بهذا الإطلاق كافر.

هر كس به ابن تيميه شيخ الاسلام بگويد، كافر است.

البدر الطالع، ج2، ص260

و تعداد زيادي از عالمان شيعه و سني بپا خاستند و ابن تيميه را بارها محاكمه كردند و عاقبت در سال 728 هجري، ابن تيميه كه به حكم قاضي 4 مذهب حنفي و مالكي و شافعي و حنبلي، محكوم به زندان شده بود، در زندان قلعه دمشق، براي هميشه پرونده زندگيش مختومه شد.

پس از گذشت چند قرن، افكار ابن تيميه از ذهن ها رفت و در كتاب ها جز شاگردان او نام نمي بردند. تا اينكه در قرن 12 هجري، با توطئه استعمار غرب، بويژه بريتانيا و انگلستان، فردي به نام محمد بن عبد الوهاب را بزك كردند و وارد ميدان كردند و او را تحريك كردند براي احياء تفكرات ضد ديني و ضد قرآني ابن تيميه حراني.

كسي كه تاريخ وهابيت را خوب بررسي كرده باشد، مي داند كه پديده وهابيت، بويژه در قرن 12 هجري، از جمله توطئه هاي استعمار غرب بود براي ايجاد تفرقه ميان امت اسلامي و براي نابودي دولت عثماني.

يكي از انديشمندان عربستان به نام دكتر حسن بن فرهان، كتابي نوشته به نام داعية و ليس نبيا؛ يعني اي آقايان وهابيون، شما كه اينگونه براي محمد بن عبد الوهاب قائل به قداست هستيد و او را تا مقام نبوت بالا برده ايد و سخنان او را مقدم بر سخنان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي دانيد، ابن تيميه اصلاح گر بود نه پيامبر.

من توصيه مي كنم كه كتاب هايي را كه دو تن از شخصيت هاي علمي عربستان در نقد تفكر وهابيت نوشته اند را مطالعه كنيد. يكي آثار دكتر حسن بن فرهان مالكي و يكي كتاب هاي رهبر مالكي هاي عربستان به نام محمد بن علوي مالكي. به حق، اين دو در رابطه با افشاءگري و ابطال تفكرات وهابيت، سنگ تمام گذاشته اند. در اكثر سايت هاي شيعي و أهل سنت، كتاب هاي اينان به عنوان نقد آمده است. مي نويسند كه اساتيد محمد بن عبد الوهاب، احساس مي كردند كه ايشان داراي تفكر انحرافي از تفكر اسلامي است. از اساتيد او، شيخ محمد بن سليمان، و ... بارها مي گفتند كه ما در او گمراهي را احساس مي كنيم. براي مطالعه بهتر در مورد وهابيت و تفكرات ابن تيميه و نقد اين تفكرات، بهتر است به كتاب الدرر السنية في الرد علي الوهابية و فتنة الوهابية نوشته زيني دهلان، مفتي مكه مكرمه، متوفاي 1304 هجري مراجعه كنيد.

كساني كه با صحبت هاي من آشنا هستند، چه در اينترنت و چه در ماهواره، من در اين زمينه، يك جمله و حتي يك كلمه از كتاب هاي شيعي و علماء شيعه، در نقد عقائد وهابيت ندارم. بنده بيش از 25 سال از عمرم را صرف نقد تفكر وهابيت كرده ام. بيش از 300 جلسه بحث و مناظره در داخل خاك عربستان با اساتيد و دانشجويان بين المللي ام القراي مدينه داشته ام. حتي جلسه اي با مفتي اعظم مكه مكرمه، جناب شيخ عبدالعزيز بن عبدالله آل شيخ در طائف داشتم. من مقيد بودم در بحث با وهابيت، نهايت ادب و احترام اسلامي و قرآني و ادب ائمه (عليهم السلام) را رعايت كنم و يكي از رمزهاي موفقيت خودم را اين مي دانم.

آقاي زيني دهلان در كتاب الدرر السنية في الرد علي الوهابية، ج1، ص42 مي نويسد كه پدر محمد بن عبد الوهاب كه مرد صالح و از قضات منطقه درعيه بود، احساس مي كرد كه فرزندش آدم گمراهي است و مردم را توصيه مي كرد كه خيلي با فرزندش نشست و برخاست نداشته باشند، او افكار منحرفي دارد.

برادر محمد بن عبد الوهاب به نام سليمان، اولين كسي است كه با برادرش محمد بن عبد الوهاب در مقابله و نقد تفكراتش قيام مي كند. كتابي نوشته به نام الصواعق الإلهية كه شايد در تاريخ رد وهابيت، اولين كتابي باشد كه نوشته شده است و در اين كتاب ثابت مي كند كه برادرش در جامعه، راه انحراف و گمراهي را پيش گرفته است و مطالبي كه برادرش بيان مي كند، مخالف قرآن و سنت و مخالف تمام اقوال علماء أهل سنت در اين 12 قرن است.

يك روزي سليمان از برادرش محمد سؤال كرد كه اصول دين چند تا است؟ گفت: اصول دين 5 تا است. برادرش سليمان گفت: به نظر شما 6 تا است، و ششمي اين است كه اگر كسي معتقد به عقائد وهابيت نباشد، كافر و مرتد است.

جالب اينكه آقاي زيني دهلان در همين كتاب الدرر السنية في الرد علي الوهابية، ج1، ص46 مي گويد محمد بن عبد الوهاب كسي را كه مي خواست وهابي بشود، از او مي خواست كه 5 شهادت را به زبان جاري كند. يك: بايد بگوييد اشهد أن لا إله إلا الله. دو: بايد بگوييد أشهد أن محمدا رسول الله. همه مي گفتند كه ما مسلمانيم و نماز مي خوانيم و حج مي رويم؛ او مي گفت شما مشرك هستيد، ولي متوجه نيستيد. سوم: بايد شهادت بدهيد كه قبل ورودتان به وهابيت، مشرك بوديد و با قبول مذهب وهابيت، تازه مسلمان شده ايد. چهارم: بايد شهادت بدهيد كه پدر و مادرتان كه توفيق تشرف به مذهب وهابيت را نداشتند، در حال شرك از دنيا رفته اند و حق طلب مغفرت براي آنها را نداريد. پنجم: بايد شهادت بدهيد كه تمام علماء گذشته به حال كفر و شرك از دنيا رفته اند و حق طلب مغفرت براي آنها را نداريد. اين سخن مفتي مكه مكرمه نسبت به عقيده وهابيت است.

جالب اينكه همين آقاي زيني دهلان مي نويسد كه محمد بن عبد الوهاب دستور داده بود كه كسي حق ندارد قبل از اذان، بعد از اذان و در وسط اذان صلوات بفرستد. يك مؤذن پير صالح و نابينا رفته بود بالاي مأذنه و اذان مي گفت. وقتي به نام مبارك پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيد، صلوات فرستاد. محمد بن عبد الوهاب دستور داد كه مؤذن نابيناي پير را پائين كشيدند و جلوي مردم گردن زدند. به چه اتهامي؟ به اتهام درود فرستادن بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اثناء اذان. اين را شما به چه آيه و سنت و سيره اي مي خواهيد توجيه كنيد؟!

محمد بن عبد الوهاب گفت كه هر كس معتقد باشد به شفاعت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و انبياء، مشرك است. هر چه مي گفتند كه در رابطه با شفاعت، آيات متعدد داريم، مي گفت بله آيات داريم، ولي خداوند به ما دستور داده كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شفاعت نطلبيم. خيلي عجيب است!!! يعني شما رفته ايد به مهماني و صاحب خانه، سفره را پهن كرده و مي گويد كه كسي حق غذا خوردن ندارد. مي گويد خداوند حق شفاعت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داده، ولي ما را از طلب شفاعت منع كرده است. اين را چگونه مي توان توجيه كرد؟ آيا اين تفكر ضد قرآني نيست؟

بنده بحثي با مفتي اعظم عربستان آقاي شيخ عبدالعزيز داشتم، كه البته ايشان خيلي مؤدب و با احترام برخورد مي كرد. يكي از پرسش هايي كه از ايشان داشتم اين بود كه شما به چه دليلي مي گوئيد توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و انبياء و اولياء جايز نيست و حرام است؟ برخي از سايت ها و نشريات اين استان هم در همين راستا حركت مي كنند و تفكرات وهابي دارند و اين تفكرات را هم تبليغ مي كنند. ايشان جواب داد كه در قرآن آيات متعددي داريم كه از توسل به غير خدا نهي كرده؛ قرآن مي گويد:

فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا (جن/18)

كسي ديگر را با خدا نخوانيد.

خواندن غير خدا و واسطه قرار دادن، شرك است. چند آيه ديگر در اين زمينه آورد. گفتم كه ما نبايد:

يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ (نساء/150)

باشيم. اگر قرآن مي گويد: فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا، اين ناظر به كفار و مشركين است كه در كنار خداي عالم، از بت هاي خود طلب شفاعت مي كردند و بت ها را مي پرستيدند؛ قرآن در چند جا به صراحت در مشروعيت توسل سخن گفته است. در سوره يوسف از قول فرزندان حضرت يعقوب (عليه السلام) كه به پدرشان عرض مي كنند:

قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا (يوسف/97)

اي پدر، براي ما از خداوند طلب مغفرت كن.

اگر يك شيعه در كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بگويد:

يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله

چه تفاوتي است ميان آن آيه با اين دعا؟

حضرت يعقوب (عليه السلام) هم به فرزندانش نگفت كه شما مشرك شده ايد و ميان خود و خدا مرا واسطه قرار داده ايد. بلكه گفت:

قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي (يوسف/98)

من براي شما در آينده از خداوند طلب مغفرت مي كنم.

در سوره نساء، قرآن صراحت دارد كه:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا (نساء/64)

اي پيامبر، آنان كه گناه كردند و به خود ظلم كردند، اگر نزد تو آمدند و استغار كنند و تو براي آنها طلب مغفرت كني، خدا آنها را مي بخشد.

آيا اين جز توسل، چيز ديگري است؟! اين منطق قرآن است و روايت نيست.

عزيزان مراجعه كنند به كتاب هاي فقهي أهل سنت، در شافعي ها كتاب مجموع نووي، در حنفي ها مبسوط سرخسي، در حنبلي ها مغني ابن قدامه و در مالكي ها مدونة الكبري مالك، همه اين آيه را آورده اند در آداب زيارت قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم). يعني كسي كه حج را انجام داد، كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بايستد و سلام كند و بگويد كه خداوند در قرآن اين آيه را گفته و الان من نزد تو آمده ام و از تو درخواست مي كنم كه از خداوند براي من طلب مغفرت كني.

وقتي من اين آيات را خواندم، مفتي اعظم به من گفت كه اين آيات مربوط به زمان حيات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و بعد از رحلت او، اين آيات اثر خودش را از دست داد و صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از او به قبر او متوسل نشدند. گفتم كه اين كه مي گوئيد صحابه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به قبر او متوسل نشدند، يعني قبول نداريد كه هيچيك از صحابه كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده باشند و از او طلب شفاعت و حاجت كنند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را بين خود خدايشان واسطه كنند؟ اين خلاف رواياتي است كه در كتب أهل سنت آمده. بيهقي در دلائل النبوة به صراحت دارد كه در زمان خلافت جناب خليفه دوم كه قحطي آب آمد، يكي از صحابه به نام بلال بن حرث كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و عرضه داشت كه:

يا رسول الله! قد هلك الناس، استسق لأمتك.

يا رسول الله! مردم بر اثر قحطي و نيامدن باران نزديك است كه نابود شوند، از خداوند براي مردم طلب رحمت كن.

نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به خواب او آمد و گفت برو نزد خليفه و از من به او سلام برسان و بگو:

در آينده اي نزديك رحمت خداوند سرازير خواهد شد.

اين روايتي است كه در تمام كتب روائي أهل سنت آمده است. ايشان گفت كه اين روايت ضعيف است و سند ندارد. گفتم اتفاقا جناب آقاي ابن حجر عسقلاني از استوانه هاي علمي رجالي أهل سنت در كتاب فتح الباري، ج2، ص412 صراحت دارد كه اين روايت صحيح است. آقاي ابن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهاية، ج7، ص105 مي گويد روايت صحيح است. وقتي روايت را از دو شخصيت بزرگ علمي أهل سنت آوردم، ايشان شروع كرد و گفت كه مباني شرك اين است و و مباني توحيد اين است و .... يكي از معاونينش برگشت به او گفت كه اي شيخ! اين چه جوابي است كه مي دهي؟ تناسبي با اشكال ايشان ندارد. ايشان مي گويد كه ابن حجر و ابن كثير صراحت دارند بر صحيح بودن روايت؛ اگر شما راست مي گوييد، تصحيح اين دو را مناقشه كنيد. ايشان گفت اين دو كتاب را بياوريد با همان آدرسي كه داده است. آوردند و روايت را خواندند و ديدند كه درست است.

بحث توسل، يك بحث قرآني و سنتي است و سيره صحابه بر آن قائم بوده است. شما ببينيد كه خود مالك رئيس مالكي ها و بلال مؤذن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ابو ايوب انصاري در روايت صحيح است كه مي آيند كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و به او اظهار عشق و علاقه مي كنند و به حضرت متوسل مي شوند. اين چيزي نيست كه بخواهيم نسبت به او خدشه وارد كنيم و بيائيم حرف هاي وهابيت را كه ضد قرآن و سنت و سيره صحابه است، برداريم به عنوان يك ره آورد ديني به خورد مردم بدهيم.

جناب آقاي دكتر محمد ابراهيم، از مدينه مي آيد و در همايش صحيح بخاري مي گويد كه هرگونه توسل به انبياء و صالحين شرك است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با اين مشركان اعلان جهاد كرد و حتي كسي از أهل سنت از او برنخاست اعتراض كند كه اين تفكر، يك تفكر ضد قرآني و سنت و سيره صحابه است. در سايت هاي خود كتاب توسل مشروع و توسل نامشروع را مي آورند. حتي تا اين اندازه كه مي گويد كساني كه به انبياء و صالحين متوسل مي شوند، مهدورالدم و المال هستند. در بعضي از جرايد و روزنامه ها، مطالبي را برخلاف قرآن و سنت مي آورند.

من از عزيزان تقاضا دارم كه بيان و قلم خودشان تلاش كنند، انحرافاتي كه در جامعه ما ايجاد مي شود و برخي از افراد وابسته به تفكر وهابيت كه عامل دست استعمار هستند و اجراء كننده اهداف استكبار جهاني است، را از بين ببرند.

امروز خود وهابيت هم صراحت دارند كه ما از آنها دستور مي گيريم. شما در جنگ 33روزه حزب الله با اسرائيل ديديد كه علماء وهابيت مثل بن جبرين و عبدالرحمن براج، بجاي اينكه از بچه مسلمان ها دفاع كنند، از صهيونيسم دفاع كردند و رسما فتوا دادند كه هرگونه مساعدت و دعا كردن به حزب الله در برابر صهيونيسم حرام است. مگر حزب الله با أهل سنت يا با مسيحيان يا انسان هاي آزاده مي جنگيد؟! مگر حزب الله با صهيونيسمي كه 60 سال است كه برادران أهل سنت فلسطيني را آواره كرده اند، نمي جنگند؟ اگر شما دين را كنار گذاشته ايد، به تعبير امام حسين (عليه السلام):

إن لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا أحرارا في دنياكم هذه.

اگر دين نداريد و از قيامت نمي هراسيد، در دنيا آزاد مرد باشيد.

لهوف، ص71

اينهايي كه براي آوارگان برادران أهل سنت فلسطيني تلاش مي كنند، اينچنين ناجوانمردانه با اينها مبارزه كردند، با عقل و وجدان و انسانيت نمي سازد، تا چه رسد به قرآن و سنت و سيره سلف صالح.

گرچه سخن براي گفتن با شما عزيزان زياد دارم، إن شاء الله اگر توفيق نصيب شود، در آينده، باز در جمع شما حضور خواهم يافت و در مورد عقائد انحرفي وهابيت كه در داخل و خارج كشور در حال گسترش است صحبت خواهم كرد. به تعبير امام خميني (ره) كه فرمود:

وهابيت، مروج اسلام ابوسفياني و آمريكايي است.

مقام معظم رهبري فرمود:

براي افشاء ماهيت پليد وهابيت، از هيچ كوششي دريغ نكنيد.

بر همه ما، چه معلم و شاگرد، چه استاد و دانشجو، چه طلبه و غيره، لازم است كه امروز از اين پديده وهابيت كه بصورت استخواني در گلوي جهان اسلام ايجاد شده و چهره نوراني اسلام را در عرصه بين الملل، يك چهره خشن و تروريست معرفي مي كند، بپا خيزيزم و هر كس به اندازه خودش اطلاعات كسب كند و در آگاهي جامعه تلاش كند.

 

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 449
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست