responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 427

پاسخ به شبهات آقاي قرضاوي 03

کد مطلب: ٥٦٠٤ تاریخ انتشار: ٢٣ آبان ١٣٨٧ تعداد بازدید: 3060 سخنراني ها » عمومي پاسخ به شبهات آقاي قرضاوي 03
پاسخ به شبهات 87/08/23


بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 23 / 08 / 87

استاد حسيني قزويني 

بحث ما در جلسات قبل، راجع به تهمت هايي بود كه آقاي قرضاوي به مذهب شيعه وارد كرده بود و ما هم ضمن احترام به شخصيت ايشان، انديشه ايشان را، هم باطل مي دانيم و هم خلاف قرآن و سنت.

ايشان گفته بود:

اما الشيعة مسلمون و لكن مبتدعون.

شيعيان مسلمان هستند، ولي ما آنان را بدعت گذار مي دانيم.

و يكي از ادله هايي كه بر نادرست و باطل بودن مذهب شيعه مي داند، اين بود كه شيعه معتقد بر وصايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است.

ما هم ادله متعددي آورديم كه امر وصايت، بدعت نيست؛ بلكه در كتاب هاي اهل سنت، با سندهاي صحيح، بحث وصايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مطرح شده است و اشاره كرديم به حديث الدار كه در تاريخ طبري، ج2، ص62 مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اولين روز اعلان وصايت، بحث وصايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مطرح كرد و دست بر شانه حضرت علي (عليه السلام) زد و فرمود:

هذا أخي و وصيي و خليفتي من بعدي

بزرگان شما هم اين را تصحيح كرده اند.

آقاي طبراني با سند صحيح، در معجم كبير از سلمان فارسي نقل مي كند كه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض كرد:

إن لكل نبي وصيا، فمن وصيك؟ . . .، فإن وصيي و موضع سرّي و خير من أترك بعدي و ينجز عدتي و يقضي ديني علي بن ابي طالب.

هر پيامبري، وصي داشته است، وصي شما كيست؟ . . . ، وصي من و محرم اسرار من و بهترين كسي كه بعد از من روي كره زمين مي ماند و حقوق مرا اداء مي كند، علي بن ابيطالب است.

معجم الكبير للطبراني، ج6، ص221 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص13 - فتح الباري لإبن حجر عسقلاني، ج8، ص114

آقاي طبراني از امام حسن (عليه السلام) نقل مي كند كه:

إن عليا رضي الله عنه خاتم الاوصياء و وصي خاتم الانبياء

معجم الاوسط للطبراني، ج2، ص336

ابو نعيم در حُلية الاولياء از أنس نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به من فرمود:

قال لي رسول الله: يا أنس! اول من يدخل من هذا الباب امام المتقين و سيد المسلمين و يعسوب الدين و خاتم الوصيين.

اولين كسي كه از اين درب داخل مي شود، امام متقين است و ... و خاتم اوصياء است.

حُلية الاولياء، ج1، ص63 - مناقب خوارزمي، ص42 - تاريخ مدينه دمشق لابن عساكر، ج42، ص386

و همچنين اوصياء انبياء را هم شمرديم كه حضرت شيث (عليه السلام) وصي حضرت آدم (عليه السلام) بوده است. حضرت يوشع بن نون (عليه السلام) وصي حضرت موسي (عليه السلام) بوده است. حضرت شمعون (عليه السلام) وصي حضرت عيسي (عليه السلام) بوده است.

اين بحث به صورت مفصل در كتاب مروج الذهبآقايمسعودي آمده است. تمام اينها در تاريخ ثبت است و فقط ارتباط به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ندارد.

امروز مي خواهيم دو مسئله را موشكافي كنيم و خيلي هم حساس است و به نوعي، رفتن در ميدان مين و خط قرمز است.

ايشان مي گويد شيعه اي كه معتقد است پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، حضرت علي (عليه السلام) را وصي خودش قرار داده است، نتيجه اش اين است كه:

أن الصحابة كتموا هذا و خانوارسولهم.

صحابه، كتمان كردند سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را و در حق پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خيانت كردند.

يعني اعتقاد به وصايت حضرت علي (عليه السلام)، متهم ساختن صحابه است.

بنده با توجه به اينكه توفيق داشتم در اين زمينه، حدود 25 سال كار كرده ام و بيش از 300 جلسه بحث و جدل و مناظره با آقايان اهل سنت و وهابيت داشته ام، اينها وقتي مطلب كم مي آوردند و نمي توانند حرفي را در حوزه استدلال بياورند، بلافاصله بحث صحابه را پيش مي كشند. يعني بحث صحابه، آخرين دليل و تمسك براي به ظاهر مغلوب كردن شيعه است.

چند روز قبل، وقتي وارد سايت فيصل نور شدم، ديدم كه در آنجا، روش مناظره با شيعه را بيان كرده اند. عزيزان اگر مي توانند اين روش ها را از اين سايت دريافت كنند. يكي از اين روش ها، پيش كشيدن بحث صحابه است.

وقتي مي گوييم كه حضرت علي (عليه السلام) خليفه است، مي گويند كه صحابه را با آن همه تعاريفي كه در قرآن آمده است، متهم مي كنند. وقتي مي گوييم كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شهيد شده است، مي گويند كه شما ابوبكر و عمر را در معرض اتهام قرار مي دهيد. وقتي مي گوييم كه امام حسن (عليه السلام) مظلومانه كشته شد، مي گويند كه شما اهل سنت را متهم مي كنيد. وقتي مي گوييم كه امام حسين (عليه السلام) مظلومانه در كربلاء كشته شد، مي گويند پس صحابه چه شد؟

اخيرا هم كتاب هايي نوشته اند كه امام حسين (عليه السلام) را خود شيعيان كشته اند و همين سايت، ده ها مقاله دارد كه قاتل امام حسين (عليه السلام)، شيعيان بوده اند. اگر كتاب اهل بيت (عليهم السلام) از خود دفاع مي كند را كه يك مؤلف موهوم و جعلي دارد، بخوانيد، مي بينيد كه حدود 12 صفحه بحث كرده بر اينكه اولين دشمن أئمه (عليهم السلام)، شيعيان بوده اند.

ما به قدري كم كار كرده ايم و به قدري دفاعمان ناقص بوده يا دفاع نداشتيم كه اينها با كمال وقاحت جلو مي آيند و مي گويند كه شيعيان، قاتلين امام حسين (عليه السلام) بوده اند. حال آنكه خود امام حسين (عليه السلام) در روز عاشورا، يكي از شعارهايش اين بود:

يا شيعة آل ابي سفيان إن لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا أحرارا في دنياكم هذه

الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج4، ص76 - اللهوف في قتلي الطفوف للسيد ابن طاووس، ص71

معناي شيعه، يعني پيرو. آن كسي كه قبلا هم شيعه بوده و امروز در برابر امام حسين (عليه السلام) مي ايستد، نه تنها شيعه نيست، بلكه أعدا عدو (دشمن ترين دشمنان) امام حسين (عليه السلام) است.

آقاي قرضاوي هم از همين روش وهابيت استفاده كرده و مي گويد اعتقاد شما بر وصايت حضرت علي (عليه السلام)، نشانه بطلان مذهب شيعه است، چون لازمه اين عقيده، متهم ساختن صحابه است. يعني اينكه صحابه، قضيه امر خلافت حضرت علي (عليه السلام) را كتمان كردند و در حق پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خيانت كردند.

ما هم مي خواهيم جواب اين را خيلي خلاصه و دوستانه، از كتاب هاي اهل سنت بدهيم.

در رابطه با كتمان:

در اين مورد، در كتاب هاي معتبر اهل سنت مطالبي آمده است. روايتي را از كتاب آقاي احمد بن حنبل، رئيس حنابله، متوفاي 241 هجري مي خوانم. خودش هم مي گويد كه هر روايتي را در مسند من نديديد، بدانيد كه صحيح نيست و من هر روايتي را كه صحيح بود، در اين مسند آورده ام.

ايشان نقل مي كند از عبد الرحمن بن أبي ليلا كه:

فحدثني انه شهد عليا رضي الله عنه في الرحبة، قال: أنشد الله رجلا سمع رسول الله صلي الله عليه و سلم و شهده يوم غدير خم الا قام و لا يقوم الا من قد رآه. فقام اثنا عشر رجلا. فقالوا: قد رأيناه و سمعناه حيث أخذ بيده، يقول: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله، فقام الا ثلاثة لم يقوموا، فدعا عليهم فاصابتهم دعوته.

وقتي اميرالمؤمنين (عليه السلام) خليفه شد، عده اي كه به دنبال پست و مقام و مال و منال بودند، شروع كردند عليه اميرالمؤمنين (عليه السلام) تبليغ كردن. اميرالمؤمنين (عليه السلام) گفت كه خليفه واقعي من هستم و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مرا منصوب كرده است و كساني كه قبل از من بوده اند، همه بر باطل بوده اند.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در رحبه كوفه، (شايد منظور حياط مسجد كوفه باشد يا محلي در نزديكي كوفه) بلند شد و مردم را قَسَم داد: هر كس كه در غدير خم بوده است و ديده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دست علي را گرفت و فرمود: «هر كه من مولاي اويم، علي نيز مولاي اوست»، بلند شود و شهادت بدهد. 12 نفر بلند شدند و گفتند كه ما ديديم و شنيديم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دست او را گرفت و فرمود: «خدايا ... ... ... ». 3 نفر از آن صحابه بلند نشدند. علي هم بر آنان نفرين كرد و نفرينش، آنها را گرفت.

مسند احمد، ج1، ص119

اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه با قاتل خويش آن رفتار را مي كند، چون كار شخصي است، اما در اينجا كه بحث ولايت و ادامه شريعت است و كتمان كردن امري مهم، نفرين مي كند.

آقاي ابن اثير جزري كه از استوانه هاي علمي رجالي اهل سنت است، كتابي دارد به نام أُسْدُ الغابة كه در رابطه با صحابه نوشته است و جامع ترين و كامل ترين كتابي كه قبل از ابن حجر نوشته شده، اين كتاب است و تلاش كرده است تا اسامي تمام صحابه را جمع آوري كند. ايشان در ج3، ص321 مي گويد:

انهم سمعوا ذلك من رسول الله صلي الله عليه و سلم و كتم قوم فما خرجوا من الدنيا حتي عموا و أصابتهم آفة منهم: يزيد بن وديعة و عبد الرحمن بن مدلج.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه نفرين كرد و نفرينش اثر كرد، از جمله آن افراد: يزيد بن وديعه، عبد الرحمن بن مدلج.

ابن عساكر در تاريخ دمشق، ج42، ص208 مي گويد:

و كتم قوم فما فنوا من الدنيا حتي عموا و برص

تعدادي از صحابه، كتمان كردند حديث غدير را و اميرالمؤمنين (عليه السلام) در حق آنها نفرين كرد و نفرين حضرت علي (عليه السلام) آنها را گرفت.

مرحوم علامه اميني (ره) هم نام تعدادي از اينها را در جلد اول الغدير نام برده است.

اينكه آقاي قرضاوي مي گويد عقيده به خلافت حضرت علي (عليه السلام)، متهم ساختن صحابه است بر كتمان سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، اين عباراتي است كه در معتبرترين كتاب هاي شما آمده است. اگر بنا باشد كسي كه معتقد باشد صحابه، سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را كتمان كرد، دليل بر بطلان مذهبش باشد، پس آقاي احمد بن حنبل، رئيس حنابله كه اين حديث را آورده و معتقد به صحت آن است، مذهبش باطل است. آقاي ابن اثير و ابن عساكر كه از بزرگان شما هستند هم قائل به اين عقيده هستند. شما به اين جواب بدهيد.

اما عبارت ديگر ايشان كه تند است و به تعبير حضرت آيت الله العظمي سبحاني، زمينه ساز قتل شيعه است و باعث مي شود آن شخص سلفي كه عقل و شعورش را به دست اينها داده است، حاضر شود براي رسيدن به اهدافش، كمربند انفجاري ببندد و خودش را به همراه ده ها شيعه نابود كند. از شخصيتي مانند آقاي قرضاوي كه خود را مرد وحدت و تقريب مي داند، اينچنين سخن گفتن، هم خلاف عقل است و هم خلاف شرع و كتاب الله و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم).

ما منابع معتبر اهل سنت را به آقاي قرضاوي نشان مي دهيم و اگر متهم ساختن صحابه به خيانت بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، دليل بر بطلان مذهب باشد، چه كسي بيشترين نوع اين اتهام را به صحابه زده است؟

يك سري روايات است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با سند صحيح بيان كرده كه مردم نسبت به آْنچه كه من درباره حضرت علي (عليه السلام) گفته ام، خيانت خواهند كرد. كينه هايي در دل مردم است كه بعد از من، نسبت حضرت علي (عليه السلام) به منصه ظهور خواهد رسيد.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند:

ضغائن في صدور اقوام لا يبدونها لك إلا من بعدي

كينه هايي را در دل اقوامي مي بينم كه بعد از من ظاهر خواهد شد.

مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص118

آقاي هيثمي مي گويد روايت صحيح است.

آقاي قرضاوي! سند صحيح است، شما چه مي گوييد؟

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در روايت ديگر مي فرمايد:

إنّ ممّا عهد إليّ النبي صلي اللّه عليه و آله أنّ الأمّة ستغدر بي بعده. هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به من فرمود كه امت اسلامي در حق تو خيانت مي كنند.

حاكم نيشابوري مي گويد كه روايت از نظر سندي، صحيح است.

مستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص140

پس آقاياني كه اين روايت را ذكر كرده است و تصحيح كرده اند و صراحت دارند بر خيانت صحابه، آيا اين آقايان مذهبشان باطل است؟

بالاتر از اينها اينكه:

آقاي قرضاوي! در كتاب هاي متعدد شما آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

و إن تُؤَمِّروا عليّاً رضي اللّه عنه و لا أراكم فاعلين، تجدوه هاديا مهديا يأخذكم الطريق المستقيم

اگر حضرت علي (عليه السلام) را حاكم و امير خود قرار بدهيد و گرچه مي بينم اين كار را نمي كنيد، شما را به راه هدايت و صراط مستقيم هدايت مي كند.

مسند احمد، ج1، ص109 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص421 - أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 - الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص176 - ميزان الاعتدال للذهبي، ج3، ص363 - البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397 - المجروحين لإبن حبان، ج2، ص210

شما يا جاهل به اين روايات هستيد و جهلاً سخن مي گوييد و يا عالم به اين روايات هستيد و عناداً سخن مي گوييد. هيچكدام از اين دو نوع، زيبنده شخصيتي مثل شما نيست.

در روايت ديگر كه آقاي ابو نُعيم در فضائل الصحابة نقل مي كند، مي گويد:

إن تستخلفوا عليا و ما أراكم فاعلين، تجدوه هاديا مهديا يحملكم علي المحجة البيضاء.

حلية الاولياء، ج1، ص64 - كنزالعمال للمتقي هندي، ج11، ص630

يعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از آن همه تلاش كه حتي در روز اول اعلان رسالت، خلافت حضرت علي (عليه السلام) را مطرح كرده است و در هر مناسبتي كه پيش آمده، اين بحث را گفته و در قضيه اخوت، او را برادر و وصي خويش قرار داد و در قضيه حديث منزلت و آيه تطهير و مباهله و ولايت و حتي در روز غدير كه سه شبانه روز در آن بيابان، در برابر گرماي سوزان، مردم را نگه داشت و از آنها بيعت گرفت و آقاي ابن عساكر و ديگران با سند صحيح نقل كرده اند كه مردم آمدند به حضرت علي (عليه السلام) تبريك گفتند كه پيشاپيش آنها، خليفه اول و خليفه دوم بوده اند:

هنيئا لك يا بن ابي طالب، طوبي لك يا بن ابي طالب، اصبحت مولاي و مولي كل مومن و مومنه

تاريخ بغداد للخطيب بغدادي، ج8، ص284 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص221 - البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص386

و ...، با همه اينها، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گويد كه اگر حضرت علي (عليه السلام) را خليفه كنيد، گرچه مي دانم اين كار را نمي كنيد ... .

اين نظر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به صحابه است. نظر شما، خلاف نظر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

در روايتي، حاكم نيشابوري مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه.

اين روايت صحيح است و تمام شرايط صحيح مسلم و صحيح بخاري را دارد.، ولي آن دو نياوردند.

مي گويد:

وان وليتموها عليا فهاد مهتد يقيمكم علي صراط مستقيم

اگر حضرت علي (عليه السلام) را ولي قرار دهيد، او هم هدايتگر است و هم هدايت شده است و شما را بر صراط مستقيم پابرجا مي كند.

مستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص142

خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم صراحت دارد كه مردم، بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در حق من ظلم كردند. در كتاب البداية و النهاية إبن كثير آمده كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) خطاب به ابوبكر و عمر مي گويد:

شما حق مرا غصب كرديد.

كار به جايي مي رسد كه سنت خلفاء را به سنت آل فرعون تشبيه مي كند. همچنين در نهج البلاغه مي گويد:

إن هذا الدين كان أسيرا في أيدي الأشرار

نهج البلاغه، خطبه53

ناله هاي اميرالمؤمنين (عليه السلام) در كتاب هاي معتبر شما آمده است.

نكته ديگري كه اساسي است و در حقيقت روي خط قرمز رفتن است و بايد اين خط قرمز، با آيات و روايات، تبديل به رنگ سبز شود، قداست صحابه است. كساني كه اين خط قرمز را درست كرده اند، يا نقاش آن اشتباه كرده است و يا بعدها عينك قرمز به چشم زدند و اين خط را قرمز ديدند و از صحابه، قداستي درست كردند و يك هاله اي اطراف صحابه كشيدند كه اگر كسي بگويد بالاي چشم صحابه ابروست، او را متهم به كفر و زنديق و ارتداد مي كنند و او را واجب القتل مي دانند.

ما از آقاي قرضاوي سؤال مي كنيم:

با آيه «إن جاءكم فاسق بنبأ» هم فعلا كاري نداريم كه صراحت در فسق صحابه دارد. با آيات مربوط به منافقين هم كاري نداريم كه مي گويد «إن المنافقين في الدرك الأسفل من النار». آياتي را كه در مذمت زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است را هم نمي گوييم، أما بياييد با همديگر سوره جمعه را قرائت كنيم.

اواخر عمر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود و در مسجد، براي نماز جمعه، خطبه مي خواند. همين صحابه اي كه شما از او دفاع مي كنيد و شيعه را متهم مي كنيد كه مي گويد اينها در حق پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خيانت كردند، اين آيه در حق آنان نازل شده است و شما اين را براي ما تفسير بفرماييد:

و إذا رأوا تجارة أو لهوا انفضوا إليها و تركوك قائما قل ما عند الله خير من اللهو و من التجارة و الله خير الرازقين (سوره جمعه/آيه11)

آيا آنهايي كه در مسجد بودند، كفار و مسيحيان و يهوديان بودند؟ يا همين صحابه بودند؟

در حين خطبه خواندن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، صحابه ديدند كه صداي غافله تجارت، با ساز و تنبور دهل آمد كه مثلا فلان كالا را آورده اند. سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را رها كردند و به دنبال لهو و تجارت رفت. آيا اين، نوعي خيانت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست؟

آقاي قرضاوي! شما را قسم مي دهيم به آن خدايي كه به آن معتقد هستي! اگر شما در قطر در حين خواندن خطبه هاي نماز جمعه باشيد و مردم هم با شنيدن صداي تار و تنبور، بيرون بروند و شما را در پشت تريبون تنها بگذارند، شما چه قضاوتي درباره اين مردم مي كنيد، ما هم با كمي تخفيف، همان قضاوت را درباره صحابه مي كنيم.

خود آقاي بخاري در صحيح، ج6، ص63 نقل مي كند:

جابر بن عبد الله انصاري مي گويد كه مسجد مملو از جمعيت بود و غير از 12 نفر، كسي پاي خطبه نماز جمعه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماند.

إن شاء الله در جلسه بعد، مواردي را كه در قرآن و صحيح بخاري و صحيح مسلم در رابطه با خيانت صحابه به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آورده اند را مطرح مي كنيم. حتي در قضيه آخرين حج كه ماجراي غدير بعد از آن مطرح شد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

آنهايي كه مُحْرِم شده اند، اگر قرباني با خودشان نياورده اند، بايد از احرام بيرون بيايند. عمره را تمام كنند و دوباره به نيت تمتع احرام ببندند.

آقاي قرضاوي! همين صحابه اي كه شما سنگ آنها را به سينه مي زنيد، ببينيد كه چه تعبيري درباره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داشتند: جابر بن عبد الله انصاري مي گويد كه مردم گفتند:

فنأتي عرفة تقطر مذاكيرنا المني

ما براي عرفات برويم در حاليكه قطرات مني از عورات ما بريزد.

صحيح بخاري، ج8، ص162 - صحيح مسلم، ج4، ص37

چه تعابير زشتي! اگر كسي اينچنين تعبيري را به شما بگوييد، شما چه مي گوييد؟

 

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 427
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست