responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 341

تهاجم عليه شيعه،هشدار ها و راهكار ها 2

کد مطلب: ٥٥١٠ تاریخ انتشار: ٠٧ تير ١٣٨٩ تعداد بازدید: 1866 سخنراني ها » شبکه ولايت تهاجم عليه شيعه،هشدار ها و راهكار ها 2
حبل المتين 89/04/07

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 07 / 04 / 89

آقاي نقوي

مختصري درباره موضوع برنامه «تهاجم عليه شيعه؛ هشدار ها و راهكار ها» توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

ما در جلسه گذشته در رابطه با «تهاجم عليه شيعه در عصر حاضر» به صورت خيلي مفصل صحبت كرديم و اشاره كرديم كه امروز، دشمنان شيعه از تمام امكانات مدرن روز و همه ظرفيت ها، عليه شيعه استفاده مي كنند و هر روز شبهات جديدي مطرح مي كنند و تهمت ها و إفترائات تازه اي را در عرصه هاي مختلف اينترنتي و ماهواره اي و نشريات منتشر مي كنند.

عرض كرديم طبق جديد ترين آماري كه در برخي از سايت هاي اينترنتي ارائه داده اند، 40 هزار سايت فعال ضد شيعي وجود دارد و ميليون ها كتاب و نشريات عليه شيعه و 300 ماهواره ضد شيعي عليه شيعه برنامه توليد و پخش مي كنند و وظيفه ما در برابر اين تهاجم، مقاومت كردن و برملا كردن مشت دشمن و ارائه پاسخ هاي مستدل، مستند، محكم، قوي و دندان شكن است و فرهنگ شيعه را كه برخاسته از سخنان أهل بيت (عليهم السلام) است و از سخنان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) برگرفته شده هست، بايد براي جهانيان مطرح كرد و به تعبير امام موسي صدر، (اگر شهيد شده، خدا رحمتش كند و اگر زنده هستند، خدا حفظ شان كند) «ردّ الحجر من حيث جاء: سنگ از همان جا كه آمده، بايد به همان جا برگردد». ما هم بايد در جهت پاسخ گويي و معرفي فرهنگ أهل بيت (عليهم السلام) از تمام امكانات مدرن روز استفاده كنيم؛ چه از طريق وبلاگ و سايت و چه از طرق ماهواره هايي كه امروز در عرصه بين الملل فعاليت مي كنند.

* * * * * * *

آقاي نقوي

برخورد أهل سنت معاصر را با وهابيت چگونه ارزيابي مي كنيد؟

استاد حسيني قزويني

اساس أهل سنت با اساس و مباني فكري وهابيت، كاملاً فرق دارد. ما همان طور كه بار ها اعلام كرده ايم، با أهل سنت مشكلي نداشتيم و نداريم و نخواهيم داشت. اگر اختلافي داريم در بعضي از حوزه ها، اين اختلافات را ما با دليل محكم مطرح مي كنيم و از عقايدمان دفاع مي كنيم. علماء أهل سنت هم أدله خودشان را مطرح مي كنند؛ با نهايت احترام متقابل. مشكل اساسي ما با وهابيت است. وهابيت فقط با شيعه مشكل ندارد، بلكه با أهل سنت هم مشكل دارد.

روزي كه مباني فكري وهابيت رقم خورد و حكومت وهابيت در عربستان سعودي در منطقه نجد، اطراف رياض پايه ريزي شد، اساس و پايه مباني فكري خودشان را مبارزه با جهان اسلام و مسلمانان اعلام كردند؛ چه شيعه و چه سني. دريادار سرتيپ ايوب صبري (رئيس مدرسه نيروي دريايي دولت عثماني بود در زمان ظهور وهابيت و زمان محمد إبن عبدالوهاب و محمد إبن سعود) كتابي دارد كه جديداً به فارسي ترجمه شده به نام تاريخ وهابيان و در مصر هم به عربي ترجمه شده به نام تاريخ الوهابية و ايشان در آنجا مفصل اين قضاياء را مطرح كرده كه قضيه مخالفت وهابيت فقط با شيعه نيست، با كل مسلمانان است؛ چه شيعه و چه سني. ايشان در اين كتاب شان مي نويسد:

عبدالعزيز بن سعود (نوه محمد بن سعود) چون تحت تأثير سخنان محمد بن عبد الوهاب قرار گرفته بود، در نخستين سخنراني خود در حضور شيوخ قبايل گفت:

ما بايد تمام شهرها و آبادي ها را به تصرف خود درآوريم و احكام و عقايد خود را به آنان بياموزيم.

تاريخ وهابيان، ص33 ـ تاريخ الوهابية،ص54

تا آنجا كه ايشان گفت:

براي تحقق بخشيدن به اين آرزو (يعني براي نشر عقايد وهابيت) ناگزير هستيم كه عالمان أهل سنت را كه مدعي پيروي از سنت سنيه نبويه و شريعت شريفه محمديه هستند، از روي زمين برداريم.

عزيزان أهل سنت دقت كنند كه نويسنده اين كتاب شيعه نيست سني است و رئيس مدرسه عالي نيروي دريايي دولت عثماني است؛ دريادار سرتيپ ايوب صبري.

متن عربي اش اين گونه است:

و لأجل تحقيق هذا الأمل فلابدّ من أن نجتثّ دابر علماء العامّة الذين يدّعون أنّهم يتّبعون السنّة النبويّة السنيّة و الشريعة المحمّديّة العليّة

اگر آقا عبد العزيز بن سعود گفت: مشركاني كه خود را علماء أهل سنت قلمداد مي كنند، بايد از لب شمشير بگذرانيم، به ويژه علماء سرشناس و مورد توجه را. زيرا هم كيشان ما (يعني وهابي ها) روي خوشي نخواهند ديد. از اين رهگذر، بايد نخست كساني را كه به عنوان عالم، خودنمايي مي كنند، ريشه كن نموده و سپس بغداد را تصرف كنيم.

تاريخ الوهّابيّه، ص55، طبع الهدف للإعلام و النشر، قاهره ،سال 2003 ميلادي

جالب اين هست كه در همين كتاب، صفحه 105 مي نويسد:

سعود إبن عبد العزيز در سال 1218 هجري به هنگام تسلط بر مكه مكرمه، بسياري از دانشمندان أهل سنت را بي دليل به شهادت رساند.

اين روش وهابيت نسبت به أهل سنت است و الآن كتاب هايي كه علماء بزرگ أهل سنتع عليه وهابيت نوشته اند، بيش از كتاب هايي است كه علماء شيعه، عليه وهابيت نوشته اند و يكي از سياست هاي اساسي شبكه جهاني ولايت در آينده، به حول و قوه إلهي اين خواهد بود كه از بعضي از شخصيت هاي معتبر أهل سنت كه نسبت به وهابيت اطلاعات عميق و گسترده اي دارند و تأليفاتي عليه وهابيت دارند دعوت خواهيم كرد تا به زبان، فارسي، عربي و انگليسي بيايند حرف هاي شان را بزنند تا دنيا بداند: شيعه فقط در برابر وهابيت نيست، بلكه عموم أهل سنت (إلا شذّ و ندر) امروز در صف شيعه در برابر وهابيت ايستاده اند. كافي است عزيزان بدانند كه در ميان شخصيت هاي برجسته أهل سنت، مثل جناب محمد بن علوي مالكي، از علماء بزرگ عربستان سعودي است و مالكي مذهب است و ايشان كتابي نوشته به نام مفاهيم تجب أن تصحح (مفاهيمي كه بايد تصحيح شود) و در اين كتاب، عقايد وهابيت، عقايد محمد بن عبدالوهاب را به صورت خيلي عالمانه نقد كرده و شبهات آنها را جواب داده و پنبه مباني فكري محمد بن عبد الوهاب را زده و وقتي اين كتاب چاپ شد، آقاي بن باز، مفتي عربستان سعودي، حكم اعدام آقاي بن علوي مالكي را صادر كرد. آقاي بن علوي مالكي در ديداري كه با ملك فهد داشت، گفت:

همان گونه اي كه بن باز فقيه است، من هم فقيه هستم؛ من نظر خودم را آورده ام. مگر در عربستان سعودي اظهار نظر يك فقيه جرم است؟

روي اين جهت، ملك فهد، حكم اعدام آقاي محمد بن علوي را لغو كرد.

از ديگر شخصيت هاي بزرگ أهل سنت كه در برابر وهابيت ايستاده و مقاومت كرده و كتاب هاي متعددي نوشته، آقاي حسن بن فرحان مالكي است و كتابي دارد ايشان به نام داعية و ليس نبيا، يعني محمد بن عبدالوهاب يك روشنگر بود، پيامبر نبود. لذا وهابي ها، محمد بن عبدالوهاب را در حدّ پيامبري بالا برده اند و هم چنين كتابي دارد به نام نحو انقاذ التاريخ الاسلامي : به سوي نجات تاريخ اسلامي. ايشان 10، 12 تا كتاب دارد كه تك تك كتاب هايش مفيد و قابل استفاده است.

از ديگر شخصيت هاي معاصر كه در برابر وهابيت جانانه مقاومت كرده، جناب يوسف رفاعي است از دانشمندان بزرگ كويت و كتابي دارد به نام نصحية باخواننا علماء نجد كه كتاب كوچكي است، ولي سطر سطر اين كتاب، مطالب اساسي و زيبا و قابل استفاده و در نقد عقايد وهابيت است. به ويژه در مقدمه اش، از دكتر محمد سعيد رمضان البوطي كه از دانشمندان بزرگ معاصر عراقي است، مطالب خيلي زيبايي دارد. ديگر دانشمندي كه از علماي أهل سنت است و جانانه و خيلي عالي در برابر وهابيت ايستاده و تأليفات متعددي دارد، جناب حسن سقاف است از علماي طراز اول كشور اردن و ايشان ده ها كتاب ضد وهابي، مثل الإغاثة و الألباني و شذوذه، التنديد لمن العدد التوحيد تأليف كرده است. تك تك كتاب هاي آقاي سقاف هم مفيد و قابل استفاده هست. هم چنين جناب جميل صدقي ذهاوي از عراق، صاحب كتاب الفجر الصادق كه كتابي گران سنگ در ردّ عقايد وهابيت است. حافظ عبدالله الصديق از مراكش، كتابي دارد به نام القول المقنع في الرد علي الالباني المبتدع كه كتاب خيلي زيبايي است و خود ايشان، شخصيت برجسته اي است كه در برابر وهابيت ايستاده است.

در داخل كشور ايران مان هم 10، 12 نفر از مولوي ها و آخوند ها و ماموستاها داريم كه كتاب هايي عليه وهابيت نوشته اند و چاپ شده و بعضي از اينها در نماز هاي جمعه، بالاي منابر و در كلاس هاي شان عقايد وهابيت را مقتدرانه نقد مي كنند و شبهات آنها را جواب مي دهند كه من به خاطر بعضي از مسائل، از بردن نام اين آقايان معذور هستم. إن شاء ا... در آينده اگر خدا توفيق مان بدهد، از برخي از شخصيت هاي طراز اول أهل سنت داخل كشور دعوت خواهيم كرد تا بيايند در شبكه جهاني ولايت و عقايد ضد وهابي خودشان را مطرح كنند و شبهات بي اساس وهابيت را جواب بدهند و نظر أهل سنت را در برابر وهابيت بيان كنند.

* * * * * * *

آقاي نقوي

برخورد حكومت عربستان سعودي با وهابيت تندرو چيست؟

استاد حسيني قزويني

الآن در داخل خود آل سعود، اختلاف شديدي وجود دارد. يك دسته از آن افراد آل سعود كه در رأسش آقاي ملك عبدالله است كه معتقد است بايد عربستان سعودي يك حكومت اصلاح طلب، يك حكومت اروپا پسند و آمريكا پسند و آزادي هاي لازم را به شهروندان عربستان بدهند و دسته اي ديگر به نام امير نائب و ديگران هستند و اينها كاملاً خشونت طلب هستند و معتقد به آزادي نيستند و عمدتاً همين القاعده و تشكيلات بن لادن و غيره وابسته است به اين طرز تفكر در درون آل سعود.

الآن اين اختلاف شديدي كه در داخل آل سعود است، آينده آل سعود را با خطر مواجه كرده است. همين 2 ، 3شب قبل بود كه من ديدم در يكي از سايت ها، يكي از همين آقايان عربستان سعودي پيش بيني كرده بود در آينده بسيار نزديك، حكومت آل سعود از هم خواهد پاشيد. حتي اينها بعد از مرگ ملك فهد، اختلاف شديدي داشتند كه چه كسي بايد در رأس حكومت قرار بگيرد. ولي آنچه كه مسلم است بينندگان عزيز توجه داشته باشند اين است كه الآن خود دولت عربستان سعودي با محوريت آقاي ملك عبدالله، از وجود اين وهابيت تندرو زجر مي كشند. در نوزدهمين دوره مجمع فقهي كه در مكه مكرمه در مركز رابطة العالم الإسلامي در 12 آبان سال 86 برگزار شد، آقاي ملك عبدالله، پادشاه عربستان سعودي به مناسبت افتتاح نوزدهمين همايش فقهي اتحاديه جهان اسلام، بيانيه و پيامي داد و در اين بيانيه، اعتراض شديدي داشت نسبت به مفتيان گمراه و گمراه كننده كه فتنه عظيم قتل، انفجار، انتحار، تكفير و انحراف را راه انداختند. پادشاه عربستان سعودي، افرادي را كه آنها را شيوخ ماهواره اي و اينترنتي ناميد، اينها را به إفتراء بستن بر خداوند متهم كرد و افزود: «كار اين مفتيان از بزرگترين مصيبت هاست و از كبير ترين گناهان كبيره و چيزي عظيم تر از شرك به خداوند است». پادشاه عربستان سعودي در اين پيامي كه به مناسبت افتتاحيه اين همايش بود، نوشت: «برخي از اين مفتيان عربستان سعودي در يك چشم به هم زدن، فتوا صادر مي كنند. حتي پس از اين كه اشتباه شان معلوم مي شود، فتواي شان را پس نمي گيرند و اين نشانه تكبر آنها و تسليم شدن شان در برابر تلبيسات شيطان است».

سايت شيعه نيوز، 15 آبان 1386

هم چنين جناب شيخ عبدالعزيز آل شيخ، مفتي عربستان سعودي كه در بيانيه خود كه در خبرگزاري هاي عربستان سعودي منتشر شد، از جوان هاي اين كشور خواست از رفتن به عراق براي شركت در عمليات انتحاري و مسلحانه كه اكثر قربانيان آن را طيف خاصي از ملت عراق تشكيل مي دهد، خودداري كنند. آقاي مفتي اعظم عربستان سعودي گفت: «سالياني است كه فرزندان عربستان، به بهانه جهاد در راه خدا، از كشور خارج مي شوند و اين جوانان، شور و اشتياق به دين خود دارند، اما قدرت تشخيص ميان حق و باطل را ندارند». ايشان اضافه كرد: «اين موضوع سبب شده تا جوانان عربستان سعودي به صورت كالايي در دست طرف هاي خارجي، شرقي و غربي تبديل شوند و به بهانه جهاد، از آنها براي رسيدن به اهداف پليد خود استفاده مي كنند. اين جوانان به خاطر فريب خوردن، عمليات پليدي را انجام مي دهند كه ارتباطي با دين ندارد».

خبرگزاري مهر و سايت شيعه نيوز، 10 مهر 1386

جالب اين است كه يكي از شخصيت هاي بزرگ ايران كه 2 سال پيش در يك همايشي در عربستان سعودي به دعوت ملك عبدالله شركت كرده بود، بنده حدود يك ساعتي با ايشان ديدار داشتم و ايشان خودشان به من گفت: من به ملك عبدالله اعتراض كردم كه: الآن اين وهابيت تندرو و اين مفتيان تكفيري، آبرو و حيثيت عربستان سعودي را در عرصه بين الملل مخدوش مي كنند». آقاي ملك عبدالله گفت: «ما خودمان هم مي دانيم كه اينها چهره دولت عربستان را در جهان بد جلوه مي دهند؛ ولي چه كار كنيم كه زورمان به آنها نمي رسد». بعد ايشان گفت من به ملك عبدالله گفتم: الآن شما بدانيد از سراسر جهان تعداد انبوهي از زنان شيعه مي آيند در مدينه منوره و مي آيند كنار قبرستان بقيع و به اينها اجازه نمي دهند وارد قبرستان بقيع شوند و زيارت ائمه بقيع بكنند. اينها وقتي برمي گردند به كشورشان، با يك دنيا بغض و كينه نسبت به عربستان سعودي برمي گردند و اين به ضرر شماست». گفت: ملك عبدالله گفت: «اين را هم مي دانيم و ما متوجه اين نكته هستيم، ولي چه كار كنيم كه كاري از دست مان ساخته نيست». گفت: من گفته ام: «الآن اين همه شيعيان، آنهايي كه رفته اند در كربلا و حرم امام حسين را با اين جلالت ديده اند، حرم امير المؤمنين را در نجف، حرم امام رضا را در ايران ديده اند و وقتي حرم ائمه بقيع را به صورت يك ويرانه مي بينند و برمي گردند، با بغض و كينه و نفرين به دولت عربستان سعودي و اينها وقتي آن قضايا را در كشورشان و شهرشان مطرح مي كنند، قلب هاي مردم مملو از بغض و كينه نسبت به دولت عربستان سعودي مي شود». گفت: باز آقاي ملك عبدالله گفت: «ما اين را هم مي دانيم، ولي كاري از دست مان ساخته نيست و زورمان نمي رسد به اين وهابيت تندرو». بعد گفت: من از ايشان خواهشي كردم و گفتم: «ما وقتي رفتيم به قبرستان بقيع، قبر ائمه بقيع به صورت خاكي و خيلي نامناسب بود، ولي رفتيم كنار قبر عثمان، خليفه دوم، ديديم خيلي تميز، زيبا در يك منطقه مثلاً دو متر در 3 متر، تقريباً به اندازه 70 سانت چال شده و خاك خيلي تميز و خيلي عالي كه انسان دوست دارد تماشا كند و قشنگ ديواره هايش سيمان كشيده است». گفت: «حداقل اجازه بدهيد ما قبر ائمه بقيع را (سلام الله عليهم اجمعين) مثل قبر عثماني كه شما زيبا تعمير كرديد، به آن شكل در بياوريم؛ نمي گوييم حرم بسازيم، گنبد بسازيم». شما همان گونه اي كه قبر عثمان در قبرستان بقيع چه طور تميز، ظريف، زيبا هست ما هم قبر امام مجتبي، امام سجاد، امام باقر و امام صادق (عليهم السلام) را اين شكلي كنيم و يك سايه باني بگذاريم اين زائرين ائمه بقيع مي آيند در برابر آفتاب زجر نكشند. گفت: «ما فكر مي كنيم و اگر براي مان مقدور باشد، اين را براي تان انجام مي دهيم». ولي متأسفانه الآن نزديك دو سال است از اين قضيه مي گذرد و دولت عربستان سعودي از ترس وهابي ها، هيچ عكس العملي در اين زمينه نشان نداده اند.

* * * * * * *

آقاي نقوي

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آينده جامعه اسلامي بعد از خويش را چگونه پيش بيني نمود؟

استاد حسيني قزويني

چون حال من مساعد نيست، توضيح مختصري مي دهم و باقي اش بماند براي جلسه بعد.

شكي نيست كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) با علم لدنّي و علم غيبي كه داشته است:

فَلَا يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَدًا / إِلَّا مَنِ ارْتَضَي مِنْ رَسُولٍ

سورن جن/آيه27ـ26

آينده را كاملاً مي ديده و جامعه اسلامي را كه بعد از خود چه مشكلاتي و چه انحرافاتي داشت، كاملاً مشاهده مي كرد. در بعضي از روايات هم اين مباحث را كاملاً پيش بيني كرده است. مثلاً در روايتي كه آقاي ترمذي از أبو هريره نقل مي كند، مي گويد:

أن رسول الله صلي الله عليه و سلم قال: تفرقت اليهود علي إحدي و سبعين فرقة أو اثنتين و سبعين فرقة و النصاري مثل ذلك و تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين فرقة. ... حديث أبي هريرة حديث حسن صحيح.

امت يهود بر 71 يا 72 فرقه منشعب شدند و نصاري هم به همين شكل. امت من هم بعد از من به 73 فرقه منشعب و متفرق خواهند شد. اين روايت أبو هريره، حسن و صحيح است.

سنن الترمذي، ج4، ص135 ـ ـ سنن إبن ماجة، ج2، ص1321 ـ سلسلة الأحاديث الصحيحة للألباني، ج1، ص358، ح204

آقاي حاكم نيشابوري همان روايت را نقل مي كند و مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط مسلم و لم يخرجاه.

اين حديث صحيح است و شرائط كتاب صحيح مسلم را دارد، ولي او نياورده است.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص6و128

آقاي ترمذي در روايت ديگري اين چنين مي نويسد:

و تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين ملة، كلهم في النار إلا ملة واحدة.

امت من به 73 ملت متفرق خواهند شد و و تمامي آنها داخل آتش جهنم خواهند شد و فقط يك فرقه أهل نجات هستند.

سنن الترمذي، ج4، ص135، ح2779 ـ مسند احمد، ج3، ص145

البته اين سؤال، پاسخ هاي زيادي دارد كه إن شاء ا... در جلسه آينده براي بينندگان عزيز توضيح خواهم داد.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال:

بعضي حرف هاي مبالغه و نسنجيده، باعث يك سري دين گريزي مي شود و كمكي نمي كند. من جمله اين كه مثلاً در مورد ائمه اطهار صحبت مي شود كه اينها به تمام علوم وارد بودند، در حالي كه به عقيده من فقط علوم ديني بود كه اينها وارد بودند، علتش هم اين است كه ما كوچك ترين آثاري از اين كه اينها احاطه روي علوم ديگر داشتند، نداريم. در تاريخ آثاري نداريم، اگر آثاري داريم، حوزه علميه خيلي كوتاهي كرده كه آثار آثار ائمه اطهار را در مورد علوم ديگر بررسي نكرده. حوزه علميه به دانشمندان مختلف در رشته هاي شيمي و فيزيك و رياضي و پزشكي و غيره نداده بيرون و اگر نبوده، پس اين چرا مطرح مي شود؟ اصلاً نيازي نيست. ائمه اطهار يا مردمان يا پيامبري كه براي مسئله ديني مي آيد، نيازي ندارد به علوم ديگر تبحّر داشته باشد كه ما اين قدر مي آييم روي اين به صورت مبالغه آميز مي گوييم كه مثلا اقيانوس همه علوم بودند. بله، اقيانوس علم بودند، بر منكرش لعنت، منتهي فقط علوم ديني.

جواب:

من تقاضايي كه از حضرت عالي و ديگر بينندگان عزيز دارم اين است كه اين طوري نكنند كه خودشان مدعي باشند، خودشان حكم جاري كنند و خودشان هم اجرا كنند. اينكه حوزه علميه كار نكرده، اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) در ساير علوم مطالبي دارند، معرفي نكرده، برادر عزيزم! شما اين طوري سؤال كن كه آيا حوزه علميه در اين زمينه كار كرده يا نكرده؟ اگر ائمه (عليهم السلام) يا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در علوم ديگر آثاري دارند، در اين زمينه تأليفاتي وجود يا نه؟ سؤال كن، حكم نكن.

خدمت حضرت عالي من فقط يك كتاب معرفي مي كنم از آقاي دكتر سيد رضا پاك نژاد به نام اولين دانشگاه، آخرين پيامبر در 28 جلد كه من 23 جلد آن را دارم. جناب عالي اين كتاب را مطالعه بفرما. آقاي دكتر سيد رضا پاك نژاد از اساتيد دانشگاه تهران بوده و علوم نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) را نسبت به ساير علوم اجتماعي، سياسي، اخلاقي، حتي فيزيك، شيمي، مسائل پزشكي، مسائل هيئت و نجوم را كاملاً ايشان مطرح كرده و با علوم روز تطبيق داده است. البته ده ها كتاب ديگر هست، ولي من بهترين و جامع ترين كتاب را اين كتاب مي دانم. هم چنين شما كتاب قرآن و علوم روز را برويد مطالعه بفرماييد. اگر نيافتيد، بياييد اينجا بگوييد من رفتم مطالعه كردم و ديدم حوزه علميه كار نكرده، علماي شيعه كار نكردند.

* * * * * * *

سؤال:

من اولاً تشكر مي كنم از برنامه تان. اتفاقاً نسبت به برنامه هاي شبكه أهل بيت خيلي بهتر هست و الا ما كينه اي كه از آن به دل گرفتيم و از شبكه أهل بيت ما خيلي دل آزرده شديم.

من خيلي تناقض مي بينم در گفته هاي آقاي قزويني. مثلاً من شبكه ماهواره اي العربية و شبكه ماهواره اي المستقلة ديدم كه با آقاي قزويني مصاحبه كردند و ايشان باختند در اصل. بعد زنگ زدم به شبكه ماهواره اي سلام و ايشان فرمودند: ما برديم و جز و وز آنها در آمد. حالا من تقاضا مي كنم نوار را بگذارند تا مردم قضاوت كنند.

جواب:

عزيزي كه زنگ و زد درباره شبكه ماهواره اي أهل بيت (عليهم السلام) صحبت كرد، ما از عزيزان درخواست مي كنيم بزرگواري كنند از هيچ شبكه اي در اين شبكه مذمت نكنند، بدگويي نكنند. تمام شبكه ها در راستاي خدمت به اسلام است. هر كسي هر آنچه توانايي دارد و تشخيص مي دهد، براي خدمت به اسلام انجام مي دهد. اگر مطلب خلافي از هر شبكه يا شبكه جهاني ولايت ببينند، اين حق مسلم بينندگان عزيز هست كه بيايد به عنوان سؤال مطرح كنند و ما جواب مي دهيم. شبكه جهاني ولايت جاي بدگويي از هيچ يك از شبكه هاي ديگر شيعه نيست.

اين كه گفتند در صحبت هاي فلاني در شبكه ماهواره اي المستقلة تناقض بود، برادر عزيزم ما متن كامل و صوتش را در سايت خودمان گذاشته ايم؛ هم به صورت عربي، هم به صورت فارسي. در شب سوم آقاي دكتر ابو شوارب كه طرفِ بحث و مناظره ما بود، از اساتيد دانشگاه اسكندريه مصر، ايشان صراحتاً اعلام كرد:

در اين سه شب، موفقيت با قزويني بود و ايشان هم مؤدب صحبت كرد، هم متخصص در رجال است و هم حضور ذهن دارد.

اين اعتراف اين آقا بوده و اين را هم بدان كه ما تلفني صحبت مي كرديم و آنها در استوديو بودند و هر كجا ما مي خواستيم به يك جاي حساس برسيم، حرف ما را قطع مي كردند. مخصوصاً شب سوم كه شب حساسي بود، حدود دو ساعت و نيم جلسه بود و يك ربع به ما اجازه دادند و دو ساعت و ربع خودشان حرف زدند. وقتي طرف مناظره دو ساعت و ربع حرف بزند و به طرف مقابل يك ربع اجازه بدهند، مشخص است كه انسان نمي تواند حرفش را بزند. همين شبكه ماهواره اي المستقلة در طي نامه اي، از من رسماً درخواست كرده، آقاي دكتر هاشمي نامه نوشته به من و از من درخواست كرده:

مي توانيد بياييد لندن و 20 روز إلي يك ماه ما حاضر هستيم شبكه ماهواره اي المستقلة را در اختيار شما قرار دهيم يا براي نقد وهابيت يا براي معرفي شيعه.

ما عين نامه شبكه ماهواره اي المستقلة را كه 14 آوريل 2009 براي من نوشته اند، روي سايت مان گذاشته ايم. رسماً از بنده دعوت كردند و حتي گفتند:

اگر خودت هم نمي تواني بيايي نماينده ات را معرفي كن تا بيايد اينجا.

اين عبارت عربي اش را من دارم مي خوانم:

 

يسرنا زيادة عدد الحلقات ان رغبتم إلي عشرين أو إلي ثلاثين حلقة. كلها من دون مناظر لكم. تأتون لوحدكم و يجري الحوار معكم في الاستوديو لمدة ساعة، ثم نستقبل أسئلة المشاهدين عبر الهاتف أو البريد الالكتروني أو الفاكس و تجيبون عليها.

و إن تعذر عليكم الحضور، نقبل مشاركتكم ضيوفا بالهاتف.

تعالوا و عرفوا مشاهدي قناة المستقلة في كل أنحاء العالم بأفكاركم و آرائكم في دعوة الشيخ محمد بن عبد الوهاب و إن رغبتم أيضا في كل شؤون الحوار السني الشيعي. تعالوا و ساهموا في تعريف الناس بالمذهب الشيعي و تجديد الفكر الديني و نشر قيم التسامح و التفاهم و المحبة بين المسلمين.

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=729

سؤال: (صحبت يكي از بينندگان)

در رابطه با اين شبكه ماهواره اي المستقلة كه آن برادر عزيز پرسيدند و انتقادي كردند من آن مطلب مصاحبه جناب دكتر قزويني با شبكه ماهواره اي المستقلة را كه در رابطه با مظلوميت و شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) بود، متن كاملش را خواندم (كه در سايت موجود مي باشد) هم متن عربي، هم فارسي. در آن شبكه ماهواره اي المستقلة با آن جبهه گيري كه شده بود در تهاجمي كه آن جمع غالب به حاج آقا داشتند، مطالب آن طوري كه بايد روشن مي شد، يعني به وضوح و آشكار مطرح نمي شد. حاج آقا اشاره مي فرمودند، ولي آقاياني كه آن طرف نشسته بودند و حاضر بودند، نمي گذاشتند مطلب كاملاً روشن بشود. ولي در متني كه روي سايت بعداً همكار ان حاج آقا گذاشتند، آن جاهايي اش كه ابهام داشته و روي مصاحبه و گفت و گو روي خط آمدند و كلام حاج آقا را قطع كردند و سؤالات نامربوط پرسيدند، اينها را روي سايت، آن متن عربي و به خصوص ترجمه فارسي، توضيح مفصل دادند و جا هايي را كه ابهام داشته، به صورت پرانتز يا توضيح مطلبي كه به صورت زنده پخش شده، شرح دادند كه شرحش هم ارزنده و جالب هست و حالا من خواهشي كه به عنوان شاگرد حاج آقا از ايشان دارم اين است كه همان مطالبي را كه در شبكه ماهواره اي المستقلة، مسئولين طرف مقابل و حاضرين در استوديو اجازه ندادند حاج آقا كامل باز كنند و توضيحات لازم را بدهند، اين را به صورت برنامه اي از طريق اين شبكه، طي چند برنامه بيايند توضيح بدهند كه اين برادر عزيز و كسان ديگري كه اين مسئله براي شان مشتبه است، اين اشكال شان برطرف شود و انتقادشان به نظر من از اين جهت وارد نيست.

* * * * * * *

سؤال:

آيا شخصي به نام جابر بن حيان كه شيمي دان باشد و كتابي داشته باشد، وجود دارد؟ يا اين كه ساخته و پرداخته چه كساني است؟

جواب:

اين برادرمان كه گفت در رابطه با جابر بن حيان كه آيا اين كتاب ها به نام ايشان هست يا نه، برادر عزيزم! الآن اگر شما برويد سايت هاي مختلف را ببينيد، مانند سايت راسخون (www.rasekhoon.net)، در آنجا كليه كتاب هايي كه از جابر بن حيان مانده آمده است؛ الزيبغ، كتاب نار الحجر، الخواص اكسير الذهب، الخواص، الرياض و تمام آنچه را كه آقاي جابر بن حيان در همان زمان خودش كه امروز به عنوان اسيد سولفوريك يا گوگرد و امثال اين را كشف كرده و در اين كتاب هايش به زبان عربي نوشته، در سايت هاي مختلف آمده است. اگر به سايت تبيان همدان (www.tebyan-hamedan.ir) مراجعه كنيد، مقاله اي دارند به نام شيميدان نامي اسلام جابر بن حيان و اين كتاب هايي كه از ايشان بوده و الآن در سايت هاي مختلف است، برويد مطالعه كنيد و ببنيد چه است. لطفاً حرف هايي بزنيد كه مستند باشد و ديگران به ريش تان نخندند كه همين طوري بي پايه و اساس داريد حرف مي زنيد

* * * * * * *

سؤال:

1. در قرآن آمده است:

إِياكَ نَعْبُدُ وَ إِياكَ نَسْتَعين

يعني تنها از تو ياري مي جوييم يعني تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري مي جوييم

مي خواستم ببنيم آيا آيه ديگري هم در قرآن آمده كه مثلاً مي توانيم از بندگان خوب يا مؤمن خدا ياري بجوييم يا متوسل شويم؟

2. من خودم شيعه هستم و به بقيه شيعيان هم بگوييم كه در مورد توسل، مقداري زياده روي شده و ما بايد بيشتر از خدا كمك بگيريم و بيشتر از خدا ياري بجوييم. به جاي اين كه متوسل شوند و يك وسيله اي پيش خدا ببرند، از خود طرف مي خواهند و مثلاً مي آيند مي گويند از خود امام رضا (عليه السلام) يك حاجتي را مي خواهيم يا از خود امام علي (عليه السلام) يك حاجتي را مي خواهيم.

جواب

خواهري كه از تهران زنگ زدند و گفتند من شيعه هستم، خواهر عزيزم! اگر اين حرف هايي كه زديد، از طرف خودتان است، ما شما را شيعه نمي دانيم. شما تفكرتان تفكر وهابي است. اگر از ديگران به عنوان سؤال مطرح مي كنيد، هيچ حرفي نيست. ولي اين روش جديد وهابي هاست كه مي آيند خودشان را شيعه معرفي مي كنند، بعد شبهات وهابيت را با زبان شيعه مطرح مي كنند. الآن در عربستان سعودي كتابي نوشته اند به نام لله ثم للتاريخ و اسم مؤلف كتاب، آيت الله سيد حسين موسوي است. اين آقا از مراجع نجف و از علماي نجف بوده و اگر كسي اين كتاب را بخواند، مي داند كه اين آقا، الفباي مذهب شيعه را نمي دانسته. هم چنين يكي از اين آقايان كتاب نوشته و گفته من طلبه حوزه علميه قم بودم و شيعه بودم و سني شدم. بعد ايشان در آن كتابش نوشته كه من رفتم در درس خارج آيت الله العظمي وحيد خراساني ثبت نام كردم. هر كس اين كتاب را بخواند، مي خندد به اينها و مسخره مي كند. اصلاً دروس خارج حوزه علميه قم، ثبت نامي نيست. الآن هم چند تا كتاب چاپ كردند به نام حضرت آيت ا... العظمي جعفر سبحاني، به نام جناب علامه عسگري (ره). حتي چندي قبل دوستان از افغانستان زنگ زدند و گفتند در افغانستان يك كتابي چاپ شده به نام شما و نوشته اند كه قزويني كتابي نوشته و نوشته من شيعه بودم و سني شدم و بعد از اين مُبلّغ سني هستم. اتفاقا در يكي از شبكه ها گفتم كه والله! بنده الآن حي و حاضر هستم و غالباً هفته اي 2 ، 3 جلسه در ماهواره ها برنامه دارم و همه صداي من را در سراسر جهان مي شنوند و تصوير ما را مي بينند و برنامه هاي ما را مشاهده مي كنند.

خواهر عزيزم! من از شما خواهش دارم اين دفعه نگوييد من يك شيعه هستم، بگوييد من چنين سؤالي دارم. اصلاً شيعه بودن، سني بودن براي ما مطرح نيست.

شما مي فرمايد كه در قرآن آمده است:

إِياكَ نَعْبُدُ وَ إِياكَ نَسْتَعين

خدايا فقط تو را عبادت مي كنيم و فقط از تو كمك مي طلبيم

شما گفتي كمك طلبيدن از غير خدا، شرك است. شما گفتي از قرآن به من جواب بده. اگر قرآن در كنارت هست، باز كن و سوره بقره، آيه 45 را هم مشاهده كن:

وَ اسْتَعينُوا بِالصبْرِ وَ الصلاةِ

استعانت بجوييد به صبر و صلاة.

در سوره قصص، آيه 15 در رابطه با حضرت موسي (عليٰ نبينا و آله و عليه السلام) آمده است:

فَاسْتَغاثَهُ الذي مِنْ شيعَتِهِ عَلَي الذي مِنْ عَدُوهِ

يكي از دوستان حضرت موسي (عليه السلام)، از ايشان استغاثه كرد و طلب إغاثه كرد و از او كمك و استعانت خواست.

حضرت موسي (عليه السلام) هم به او كمك كرد:

فَوَكَزَهُ مُوسي

اگر استغاثه به غير خدا شرك است، پس حضرت موسي (عليه السلام) چرا نگفت اين شرك است و بايد از خدا استغاثه كنيد. بلكه حضرت موسي (علي نبينا و آله و عليه السلام) پاسخ مثبت داد.

آيه 97 سوره يوسف را بخوان كه فرزندان يعقوب (عليه السلام) مي گويند:

يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا

براي بخشش گناهان شان، از پدرشان استعانت مي جويند.

در سوره نساء، آيه 64 قرآن صراحت دارد گنه كار ها خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بيايند و از ايشان استعانت بجويند و حضرت هم از خدا براي آنها طلب مغفرت كند:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا

* * * * * * *

سؤال:

1. در رابطه با ساختن مسجد براي قبور توضيح بدهيد و آيا اين حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صحيح است كه گفتند «خاكي كه فقط مربوط به قبر مي باشد، در درون قبر بريزيد، نه چيز ديگر».

2. در موقع آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، آيا به مسجد النبي آسيبي هم رسيد؟

3. آيا روايتي هم از شكايت أهل بيت (عليهم السلام) در رابطه با آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در كتب أهل سنت وجود دارد؟

جواب:

اين عزيزمان كه در رابطه با آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) صحبت كرد، ما اينها را مفصل جواب داده ايم و شما محبت كنيد به سايت مراجعه كنيد.

هم چنين در مراجعه اي كه در شبكه ماهواره اي المستقلة داشتم، هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و تهديد به آتش زدن و غيره را از منابع أهل سنت مفصل آورده ام. مناظره اي هم كه با جناب مولوي مرادزهي داشتم، آنجا هم آورده ام. الآن اگر بخواهم وارد آن بحث بشوم، حداقل بايد نيم ساعت وقت باشد تا من در رابطه با مداركي أهل سنت آورده اند درباره قضاياي آتش زدن خانه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) صحبت كنم. ولي من فقط چند تا آدرس به شما مي دهم:

در تاريخ الإسلام ذهبي، جلد 3، صفحه 118 در روايتي صحيح، جناب خليفه اول هنگام مرگشان، اظهار ندامت مي كند كه چرا به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) حمله كردم و به ايشان هتك حرمت كردم و اي كاش اين كار را نكرده بودند.

آقاي ضياء الدين در كتاب المختاره مي گويد روايت صحيح است.

در منهاج السنة إبن تيميه، جلد 4، صفحه 220 آمده است:

إنه كبس البيت.

عمر به زور وارد خانه فاطمه شد و حرمت او را شكست.

در أنساب الأشراف بلاذري، جلد 4، صفحه 586 آمده است:

عمر با وسايل آتش، آمد خانه فاطمه را آتش بزند و فاطمه گفت:

أ تراك محرقا علي بابي؟ قال: نعم و ذلك أقوي فيما جاء به أبوك.

اي عمر! آمده اي خانه مرا آتش بزني؟ عمر گفت: بله، آتش زدن خانه تو، موجب تقويت دين پدرت خواهد شد.

در تاريخ طبري، جلد 2، صفحه 443 با سند صحيح نقل شده كه خليفه دوم گفت:

و الله! لأحرقن عليكم أو لتخرجن إلي البيعة.

قسم به خدا كه خانه را آتش مي زنم.

من از شما سؤال مي كنم كه يا آتش زده يا نزده؛ اگر آتش نزده و قسم خورده، قسم خود را شكسته و بايد كفاره قسم بدهد. شما به ما نشان بدهيد كه جناب خليفه، كجا كفاره قسم را داده و اگر نه، آتش زده، خب حرف شيعه ثابت است.

جالب اين است كه جناب جويني، استاد ذهبي در فرائد السمطين، جلد 2، صفحه 34 صراحت دارد:

پهلوي حضرت زهرا را شكستند و محسنش را سقط كردند، حقش را غصب كردند و خودش را شهيد كردند.

در كتاب كافي (از كتب شيعه)، جلد 1، صفحه 458 امام كاظم (عليه السلام) مي فرمايد:

إن فاطمة صديقة شهيدة.

مادرمان حضرت زهرا، هم صديقه بود و هم شهيده بود.

* * * * * * *

سؤال:

1. تمام برادران أهل تشيع كه مثلا كانال ولايت و ديگر شبكه ها را دارند، مي گويند يگانه كسي كه به جنت مي رود، همان كشتي نوح است و سايرين غرق مي شوند و خود را سوار كشتي نوح مي دانند. آيا ميليون ها نفر مسلمان أهل سنت، همه شان غرق مي شوند و وارد دوزخ مي روند؟

2. اين كه اينها غرق مي شوند، شما به اين استدلال مي كنيد كه زمان حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) كه رحمة للعالمين بود و علي (كرم الله وجهه) مردم حرف آنها را گوش نكردند. حرف آنها را گوش نكردند، آيا نطق و دليل شما بالاتر از آنهاست كه حرف شما را گوش كنند؟

جواب:

ما نمي گوييم ما أهل بهشتيم، اين روايت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در كتاب هاي خود شما آمده است:

روايت اول:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دست زد بر كتف أمير المؤمنين (عليه السلام) و فرمود:

وَ الذِي نَفْسِي بِيَدِه إن هذا و شيعته لهم الفائزون.

قسم به خدايي كه جان من در قبضه قدرت اوست! اين علي إبن ابيطالب و شيعيانش جزء نجات يافتگان در روز قيامت هستند.

الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص379 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص469 ـ فتح القدير للشوكاني، ج5، ص477 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص371 ـ المناقب للخوارزمي، ص111 ـ انساب الأشراف للبلاذري، ص183

روايت دوم:

سيوطي در ذيل آيه شريفه:

إِن الذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِية

مي گويد:

قال رسول الله صلي الله عليه و سلم لعلي: هو أنت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضيين.

يا علي! تو فرداي قيامت به همراه شيعيانت خواهي آمد در حالي كه هم شما از خدا راضي هستيد و هم خدا از شما راضي است.

الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص379 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص468 ـ فتح القدير للشوكاني، ج5، ص477 ـ تفسير الآلوسي، ج30، ص207 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص346 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص357 ـ الصواعق المحرقة لإبن حجر الهيثمي، ص161، چاپ مصر، باب11 ـ تفسير الطبري، ج30، ص335 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص371 ـ المناقب للخوارزمي، ص111، ح120 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ص182

روايت سوم:

طبراني از أبو سعيد خدري از از ام سلمه نقل مي كند:

قال رسول الله لعلي: و شيعتك في الجنة.

يا علي! شيعه هاي تو در بهشت هستند.

المعجم الأوسط للطبراني، ج6، ص354 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج12، ص284 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص332 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص173

اينها رواياتي است كه برادر عزيزم در كتاب هاي أهل سنت آمده است، نه شيعه.

اول جلسه هم خواندم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

أمت من به 73 فرقه منشعب مي شوند و 72 (يعني اكثريت) أهل جنهم هستند و فقط يك فرقه وارد بهشت مي شوند.

* * * * * * *

سؤال:

در جنگ خندق، وقتي كه عمر إبن عبدود آمد، چرا از اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله)، جز علي بن أبي طالب (عليه السلام) هيچ كس بلند نشد؟

جواب:

در رابطه با خندق سؤال شد و إن شاء ا... بحث خندق را يك شب مفصل خواهيم گفت. به ويژه جمله اي را كه آقايان أهل سنت در كتاب هاي شان آوردند، به ما چه، اگر اشتباه هم هست، آقايان أهل سنت اين اشتباه را كردند كه آقاي إبن أبي شيبه (استاد بخاري) المصنف، جلد 7، صفحه 497 نقل مي كند:

فإن رسول الله صلي الله عليه و سلم بعث أبا بكر، فسار بالناس، فانهزم حتي رجع إليه و بعث عمر، فانهزم بالناس حتي انتهي إليه، فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم : لأعطين الراية رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله، يفتح الله له، ليس بفرار. فأرسل إلي فدعاني، فأتيته و أنا أرمد لا أبصر شيئا، فتفل في عني و قال: أللهم اكفه الحر و البرد. قال: فما آذاني بعد حر و لا برد.

رسول الله (صلي الله عليه و سلم) پرچم را به دست أبو بكر داد كه برود خندق را فتح كند و رفت و ترسيد و شكست خورده برگشت. عمر رفت و شكست خورده برگشت و جرأت نكرد برود جلو. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: فردا پرچم را به دست كسي خواهم داد كه او، خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند و فتح خيبر به دست اوست و (مانند بقيه) فرار نمي كند. فردا پرچم را به دست علي داد و رفت خيبر را فتح كرد.

خصائص امير المؤمنين للنسائي، ص53 ـ السيرة النبوية لإبن هشام، ج3، ص349 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج3، ص354 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص372 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص92 ـ السنن الكبري للنسائي، ج5، ص109 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص121 ـ المناقب للخوارزمي، ص167 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص300 ـ مسند البزار، ج2، ص36

* * * * * * *

سؤال:

1. آيا در اسلام صيغه رواست؟ اگر صيغه روا نيست، چرا شيعه ها صيغه مي كنند؟

جواب:

نكته اول:

خواهر عزيزم! قرآن را باز كن و ببين قرآن چه مي گويد؟ چه كار به شيعه داري؟ چه كار به سني داري؟قرآن خيلي راحت و واضح براي شما سخن مي گويد. سوره نساء، آيه 24 قرآن مي گويد:

فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُن فَآتُوهُن أُجُورَهُن فَريضَةً

آن دسته از زنان را كه متعه و صيغه مي كنيد، مهريه شان را به آنها بپردازيد.

نكته دوم:

اصلاً كاري به شيعه نداشته باشيد. ببينيد تمام بزرگان أهل سنت در رابطه با همين آيه شريفه چه گفته اند؟ آقاي قرطبي (از بزرگان أهل سنت) مي گويد:

و قال الجمهور: المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الاسلام

يعني جمهور علماء أهل سنت گفته اند مراد از آيه 24 سوره نساء، متعه و صيغه كردن و عقد موقت است كه در صدر اسلام رواج داشت.

تفسير القرطبي، ج5، ص130 ـ فتح القدير للشوكاني، ج1، ص449 ـ تفسير الطبري، ج5، ص18 ـ تفسير أبو حيان، ج3، ص218 ـ تفسير إبن كثير، ج1، ص486

اينها چيز هايي است كه اصلاً ارتباطي به مسائل شيعه و سني ندارد. شما ببينيد كتاب هاي معتبر شما در رابطه با صيغه چه دارند؟ بر فرض شيعه اشتباه مي كند و شيعه خلاف مي گويد. در صحيح مسلم، جلد 4، صفحه 131، حديث 3305 از آقاي جابر بن عبدالله انصاري آمده است:

ما در زمان پيامبر، متعه مي كرديم.

نكته سوم:

آقاي إبن حزم آندلسي مي گويد:

و قد ثبت علي تحليلها بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم جماعة من السلف رضي الله عنهم، منهم من الصحابة رضي الله عنهم أسماء بنت أبي بكر الصديق و جابر بن عبد الله و ابن مسعود و إبن عباس و معاوية بن أبي سفيان و عمرو بن حريث و أبو سعيد الخدري و سلمة و معبد أبناء أمية بن خلف.

متعه در زمان بعد از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) حلال بود در نزد جماعتي از صحابه و قائل به حليت متعه بودند، مانند أسماء دختر أبو بكر، جابر بن عبد الله، إبن مسعود، إبن عباس، معاوية بن أبي سفيان، عمرو بن حريث، أبو سعيد الخدري، سلمة و معبد فرزندان أمية بن خلف.

المحلي لإبن حزم الآندلسي، ج9، ص519

جابر بن عبدالله از جميع صحابه نقل كرده كه در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و در زمان ابوبكر و بخشي از زمان عمر، همگي قائل به جواز متعه بودند و اينها متعه مي كردند. اين چيز هايي است كه در كتاب هاي معتبر شما آمده؛ صحيح مسلم و غيره.

اين آقاياني كه در بعضي از ماهواره ها با حرف هاي ركيك، از صيغه و متعه، تعبير به فحشا مي كنند، اينها كه مي گويند كه در ماهواره هاي شان، صيغه كردن، روسپي گري است، اضافه بر اين كه اهانت به قرآن است، اهانت به صحابه است، اهانت صريح به دختر خليفه اول، اسماء بنت أبي بكر است.

نكته چهارم:

آقاي أبو داود طيالسي (از علماي طراز اول أهل سنت) در مسندش نقل مي كند از مسلم قرشي و مي گويد:

دخلنا علي أسماء بنت أبي بكر، فسألناها عن متعة النساء؟ فقالت: فعلناها علي عهد رسول الله.

وارد منزل أسماء، دختر ابوبكر شديم و سؤال كرديم حكم صيغه و متعه را؟ گفت: ما در زمان پيامبر، به آن عمل مي كرديم (يعني متعه مي شديم).

مسند أبي داود الطيالسي، ص227 ـ السنن الكبري للنسائي، ج3، ص327 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج24، ص103

از اين بهتر؟ از اين واضح تر؟ از اين روشن تر؟ يعني كسي اينها را ديگر ببيند و بشنود و انكار كند، من نمي دانم اسم آنها را چه بايد گذاشت؟

نكته پنجم:

اين كه صحابه در زمان آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) متعه مي كردند، من فقط يك روايت مي خوانم. صحيح مسلم از قول جابر بن عبدالله انصاري مي گويد:

كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام علي عهد رسول الله و أبي بكر، حتي نهي عنه عمر في شأن عمرو إبن حريث.

صحيح مسلم، ج4، ص131، ح3336، باب نكاح المتعة

خواهرم! برادرم! عزيزانم! از هر كجاي دنيا كه سخن بنده را مي شنويد، تقاضا مي كنم به اين روايت صحيح مسلم خوب دقت كنيد و از اين آقايان وهابي ها و خطبايي كه در ماهواره ها، حرف هاي بي اساس مي زنند و از متعه به عنوان روسپي گري تعبير مي كنند، برويد سؤال كنيد. البته من در برابر فحاشي هاي اينها، جزء اين كه در برابر اين خطابات جاهلانه شان، بگوييم سلام عليكم، چيز ديگري بلد نيستيم بگوييم. روايت اين است كه جابر مي گويد:

در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و ابوبكر، ما زنان را صيغه مي كرديم و مهريه آنها را يك مشت خرما يا يك مشت آرد قرار مي داديم. تا اين كه عمر در قضيه عمر إبن حريث، مردم را متعه كردن را نهي كرد.

نكته ششم:

قضيه عمر إبن حريث اين بود كه:

زني آمد نزد عمر و شكايت كرد و گفت: عمرو بن حريث من را صيغه كرد و من بچه دار شدم و مرا رها كرده است. عمرو بن حريث را خواستم و از او سؤال كردم كه چنين كاري كردي؟ بعد هم عمر آمد متعه را حرام كرد. و گفت:

متعتان محلتان في زمن رسول الله و أنا أحرمهما و أعاقب عليهما.

إن شاء ا... در رابطه با حديث فوق، مفصل خدمت بينندگان عرض خواهيم كرد.

هم چنين آقاي سرخسي (از علماء و فقهاء بزرگ حنفي) در المبسوط،جلد 4، صفحه 27 مي گويد:

و قد صح أن عمر رضي الله عنه نهي الناس عن المتعة، فقال: متعتان كانتا علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم و أنا أنهي الناس عنهما، متعة النساء و متعة الحج.

مي توانيد براي آدرس اين حديث كه در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) حلال بوده و جناب عمر آن را حرام كرده، به آدرس هاي زير مراجعه كنيد:

المغني لإبن قدامة، ج7، ص571 ـ المحلي لإبن حزم، ج7، ص107 ـ مسند احمد، ج3، ص325 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج7، ص206 ـ شرح معاني الآثار لأحمد بن محمد بن سلمة، ج2، ص146 ـ الاستذكار لإبن عبد البر، ج5، ص505 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج16، ص521 ـ تفسير الرازي، ج5، ص167 ـ تفسير القرطبي، ج2، ص392 ـ علل الدارقطني، ج2، ص156 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج14، ص202 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج64، ص71 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج31، ص214 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص366 ـ وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإن خلكان، ج6، ص150 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج15، ص418 ـ بداية المجتهد و نهاية المقتصد لإبن رشد الحفيد، ج1، ص268 ـ زاد المعاد إبن قيم الجوزيه، ج2، ص84

من از سؤال اين خواهر مان، الحق تشكر مي كنم كه اين سؤال را مطرح كردند تا ما بتوانيم بعضي از سخنان بي اساس و بي پايه و إفتراء و فحاشي ها و وقاحت بازي هاي بعضي از ماهواره ها را جواب بدهيم.

. . .

البته به بينندگان عزيز اين را بشارت مي دهم كه از برخي از اساتيد توانمند و بزرگوار حوزه و دانشگاه دعوت كرديم كه إن شاء ا... بحث هاي زنده خواهند داشت و جناب آقاي نقوي إن شاء ا... آنها را اعلام مي كنند و زير نويس مي كنند كه إن شاء ا... برادران و خواهران در سراسر دنيا بتوانند از وجود شخصيت هاي برجسته حوزه و دانشگاه در بحث هاي زنده استفاده كنند.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

«««و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»»»



اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 341
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست