responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 335

تهاجم عليه شيعه،هشدار ها و راهكار ها 4

کد مطلب: ٥٥٠٤ تاریخ انتشار: ٢٤ تير ١٣٨٩ تعداد بازدید: 1753 سخنراني ها » شبکه ولايت تهاجم عليه شيعه،هشدار ها و راهكار ها 4
حبل المتين 89/04/24

 

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ  : 24 / 04 / 89

آقاي نقوي

لطفاً مقداري نسبت به خلاصه بحث گذشته اشاره بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

ما در برنامه هاي گذشته بحثي را شروع كرديم در رابطه با تهاجم عليه شيعه، هشدارها و راهكارها و بحثي را در اين زمينه كه خدمت بينندگان عزيز تقديم كرديم عبارت از اين بود، تهاجم عليه شيعه در عصر حاضر و برخورد أهل سنت معاصر با وهابيت، برخورد حكومت عربستان سعودي با وهابيت تندرو و رسيديم به اين نكته كه نبي گرامي (صلي الله عليه و آله) آينده جامعه اسلامي را چگونه تصوير كشيده اند و بيان كرده اند و گفتيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند: «بعد از من، امت من به 73 فرقه منشعب خواهند شد و از اين 73 فرقه، 72 فرقه أهل آتش جهنم و جزء فرقه هالكه هستند و يك فرقه فقط فرقه ناجيه هست» و بحث هايي كه ما در اين زمينه داشتيم در 2، 3 جلسه گذشته كه البته ما 4 جلسه در اين زمينه داشتيم، امشب پنجمين جلسه اي است كه در خدمت بينندگان عزيز هستيم و آنچه كه خيلي مهم و اساسي است، اين است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) شاخصه هايي براي فرقه ناجيه معين كرده و مشخص كرده كه فرقه ناجيه چه كساني هستند. اينها را هم ما در جلسه گذشته براي بينندگان عزيز اشاره كرديم، همانند جمله نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه فرمودند: «شِيعَةُ عَلِي هُمُ الْفَائِزُونَ» و تعبير «شِيعَةُعَلِي فِي الْجَنةِ»، حديث سفينه و روايات ديگري كه از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) آمده بود.

* * * * * * *

آقاي نقوي

آيا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) براي بيمه شدن از گمراهي ها توصيه خاصي هم داشتند؟ و اگر داشته اند چيست، لطفاً درباره آن توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

بله، رسول گرامي (صلي الله عليه و آله) براي بيمه شدن جامعه از گمراهي، توصيه هاي خاصي قطعاً داشته اند و هيچ شك و شبهه اي در آن نيست.

روايت اول:

از جمله آنچه كه مطرح است و در كتاب هاي معتبر أهل سنت هم آمده، حديث شريف ثقلين است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند:

إِني تَارِكٌ فِيكُمُ الثقَلَيْنِ كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي وَ أهل بَيْتِي وَ أَنهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتي يَرِدَا عَلَي الْحَوْضَ

در رابطه با حديث ثقلين، مداركي محكم و قوي داريم. در كتاب صحيح مسلم (كه به عقيده برادران عزيز أهل سنت، معتبرترين كتاب بعد از قرآن مجيد هست) روايتي آمده كه زيد بن أرقم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي كند:

و أنا تارك فيكم ثقلين أولهما كتاب الله فيه الهدي و النور، فخذوا بكتاب الله و استمسكوا به، فحث علي كتاب الله و رغب فيه، ثم قال: و أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، فقال له حصين: و من أهل بيته يا زيد؟ أليس نساؤه من أهل بيته؟ قال: نساؤه من أهل بيته و لكن أهل بيته من حرم الصدقة بعده قال ومن هم قال هم آل علي وآل عقيل وآل جعفر وآل عباس قال كل هؤلاء حرم الصدقة قال نعم.

من 2 چيز گران بهاء ميان شما به يادگار مي گذارم يكي از آن دو، قرآن است ... و ديگري أهل بيت من هستند.

بعد براي اين كه جايگاه أهل بيت (عليهم السلام) براي مردم كاملاً مشخص و روشن بشود، 3 مرتبه فرمودند: «من همه را توصيه مي كنم به أهل بيتم». يعني نسبت به أهل بيت من توجه ويژه داشته باشند و نگذارند خدايي ناكرده حقوق شان در جامعه تضعيف بشود.

نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در رابطه با مسأله بيمه شدن از هرگونه گمراهي، با كمال صراحت مي فرمايند:

بهترين راه براي بيمه شدن از گمراهي عبارت از چنگ زدن به كتاب إلهي و چنگ زدن به أهل بيت عصمت و طهارت (سلام الله عليهم اجمعين) هست.

حديث ثقلين در كتاب هاي معتبر أهل سنت آمده و حاكم نيشابوري وقتي به اين روايت مي رسد مي گويد: «هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين، و لم يخرجاه : اين حديث از نظر سند صحيح است و شرايط صحيح بخاري و مسلم را دارد».

آقاي هيثمي در مجمع الزوائد، جلد 1، صفحه 170 مي گويد اين روايت كاملاً صحيح است و مشكلي ندارد و مي گويد: «و رجاله ثقات».

و هم چنين آقاي ألباني از بزرگان أهل سنت و وهابي و جزء شخصيت هاي برجسته وهابي است در كتاب صحيح جامع الصغير صراحت دارد اين روايت صحيح هست و شبهه اي در صحت روايت نيست.

پيام حديث ثقلين اين است كه عصمت ائمه (عليهم السلام) را كاملاً تثبيت مي كند و كاملاً بقاي أهل بيت (عليهم السلام) را در كنار قرآن به عنوان يك امر جاودانه حساب مي كند و مي گويد در هر جامعه و زماني كه قرآن در آن حضور دارد، أهل بيت (عليهم السلام) هم در آن حضور خواهد داشت.

پيام حديث ثقلين اين است كه همان گونه اي كه قرآن به عنوان عامل هدايت و نجات بشر از هرگونه گمراهي هست، أهل بيت (عليهم السلام) هم اين چنين هستند و همان گونه اي كه واجب است ما به تمام تعاليم قرآن توجه كنيم و از او بهره ببريم، أهل بيت (عليهم السلام) هم اين چنين هستند.

روايت دوم:

در روايت ديگري كه آقاي حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 149 نقل مي كند و از نظر سند هم كاملاً تصريح مي كند مشكلي ندارد، روايتي است نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق و أهل بيتي أمان لأمتي من الإختلاف، فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس.

هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه.

همان گونه اي كه ستارگان، مايه امنيت اهل زمين هستند و در درياها با استفاده از رهنمود ستارگان، مي توانند راه ها را بيابند و از هرگونه گرفتاري در درياها نجات پيدا كنند، أهل بيت من هم امان امت من هست از هرگونه اختلاف. وقتي جامعه اي با أهل بيت من مخالفت كند و از أهل بيت دور بماند، آن جامعه، جامعه شيطاني است و وارد حزب ابليس مي شود.

اين روايتي است كه سنداً كاملاً صحيح است، ولي آقاي مسلم و بخاري آن را نقل نكردند.

اين روايت را آقاي إبن حجر مكي در كتاب الصواعق المحرقه، صفحه 91، چاپ ميمنه مصر مطرح كرده و تصحيح كرده و گفته اين روايت صحيح است.

روايت سوم:

روايت سوم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در اينجا به جامعه هشدار داده و توجه جامعه را به جايگاه أهل بيت (عليهم السلام) و مسأله انحراف از مسير صحيح گوشزد كرده، روايتي است كه إبن حجر هيثمي مكي در كتاب الصواعق المحرقه، چاپ جديد سال 1417، جلد 2، صفحه 685 انتشارات مؤسسه رسالت لبنان مي گويد به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عرض كردند:

ما بقاء الناس بعدهم؟

وقتي يك جامعه اي از أهل بيت جدا مي شوند و از أهل بيت فاصله مي گيرند، أهل بيت در يك جامعه اي برداشته مي شود، آن جامعه را شما چگونه ارزيابي مي كنيد؟

حضرت فرمود:

بقاء الحمار إذا كسر صلبه.

همانند الاغي كه كمرش شكسته باشد؛ نه توان بار بردن و نه امكان راه رفتن دارد.

تعبير خيلي تند و عجيبي است از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)! جامعه منهاي أهل بيت (عليهم السلام) را به تصوير كشانده است. علامه شرف الدين (ره) (از مفاخر شيعه) در كتاب المراجعات (كه مراجعات و مراسلاتي بين اين شخصيت كم نظير عالم تشيع و بين يكي از اساتيد بزرگ دانشگاه الازهر مصر بوده) صفحه 77، مي نويسد:

و نحن نسأل إبن حجر فنقول له: إذا كانت هذه منزلة علماء أهل البيت، فأني تصرفون؟

و ما از إبن حجر مي پرسيم: اگر جايگاه أهل بيت اين چنين است، پس شما آقايان أهل سنت كجا مي رويد؟

شمايي كه اين روايت را نقل كرديد، چقدر سراغ أهل بيت (عليهم السلام) رفته ايد؟ چقدر نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) عنايت داشتيد؟ چقدر سخنان أهل بيت (عليهم السلام) را در عرصه هاي مختلف فقهي، كلامي، سياسي، اخلاقي و غيره به كار برده ايد؟

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال:

چند شب پيش يك آقايي در يكي از شبكه ها در رابطه با جنگ جمل و جنگ صفين صحبت مي كرد و دفاع از معاويه كه بعد از كشته شدن 18 هزار نفر در جنگ صفين، علي (عليه السلام) اظهار پشيماني كرد و امام حسن (عليه السلام) هم گفت: پدر! ما به شما گفته بوديم كه در اين جنگ شركت نكنيد. بعد علي (عليه السلام) اظهار پشيماني مي كند و بعد عايشه هم دليل مي آورد. آيا حق با عايشه بود يا علي (عليه السلام)؟ اين جنگ جنگي بود كه سوء تفاهمي ايجاد شده بود در اين جا. اگر دليلش هم اين است كه وقتي عايشه به اسارت درآمد، علي (عليه السلام) با اظهار بسيار پشيماني و احترام زياد عايشه را به مدينه فرستاد، در جنگ صفين هم هم چنين نظر دارد. فقط اين منافقين آمدند سوء استفاده مي كنند از اين موضوع. حقيقت چيز ديگري است. حقيقت همين است كه حتي علي (عليه السلام) اظهار پشيماني كرد. اگر استاد لازم بداند در اين رابطه توضيح بدهند خيلي خوب مي شود.

جواب:

من قبل از اين كه به سؤالات بينندگان عزيز پاسخ بگويم، ناگزير هستم يك خبر دردآوري را براي بينندگان عزيز عرض كنم. گرچه بنا نداشتم بگويم، ولي ناگزير هستم عرض كنم. آنچه كه باخبر شديم لحظاتي قبل، علاقمندان به أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) و شيفتگان مكتب نوراني امامت كه امشب در مسجد جامع زاهدان در مراسم بزرگداشت ميلاد با سعادت آقا امام حسين (عليه السلام) و قمر بني هاشم (عليه السلام) جمع شده بودند، دست جنايت پيشه دشمنان أهل بيت (عليهم السلام) و منافقين و معاندين و نواصب، از آستين وهابيت بيرون آمد و براي چندمين بار، جلسه بزرگداشت أهل بيت (عليهم السلام) را به خاك و خون كشيد و طبق جديدترين خبري كه من هم اكنون از اينترنت گرفتم، تعدادي از عزيزان ما به درجه رفيع شهادت رسيده اند و من ضمن تبريك و تهنيت به خانواده شهداي امشب كه در بهترين جلسات كه جلسات بزرگداشت امام حسين (عليه السلام) و قمر بني هاشم (عليه السلام) بوده، براي خانواده اين عزيزان، سلامتي از خداوند خواهان هستم و اين را هم همين جا اعلام مي كنم كه وهابيت كه امروز به عنوان بازوي استبداد جهاني، دشمنان بشريت، دشمنان اسلام، دشمنان قرآن و دشمنان أهل بيت (عليهم السلام) در آمده اند، بدانند شيعه در طول تاريخ با خون دادن و شهيد دادن همواره در جامعه زنده بوده و هر خوني كه از عزيزان شيعه به زمين ريخته مي شود، درخت كهن و تنومند و نوراني تشيع را بارورتر و شكوفاتر از گذشته مي كند و اين را بدانند اگر مي خواهند با اين انتحارها و با اين كشتارها و با اين اقدامات ضد بشري، شيعه را بترسانند، بدانند شيعه هر چه اين انتحارها بيشتر و اين شهادت ها افزون تر مي شود، شيعه در حقانيت خودش راسخ تر و در استمرار كار ائمه (عليهم السلام) و شهداء با تصميمات جدي در اين مسير راسخ تر خواهد بود.

در رابطه با جنگ جمل و جنگ صفين و عاملان و درستي يا نادرستي آن، إن شاء ا... به بينندگان عزيز وعده مي دهيم در آينده، 4، 5 جلسه سخن خواهيم گفت كه اولاً پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كاملاً قضاياي جنگ جمل و صفين را پيشگويي كرد و با صراحت تمام فرمود كه در اين جنگ، عايشه شركت خواهد كرد و جلودار اين جنگ جمل او خواهد بود و اشاره كرد بر اين كه سگان منطقه حوئب، به يكي از زنان من كه صاحب جمل است، عوعو خواهند كرد و در اين جنگ تعداد زيادي كشته خواهند شد و اين جنگ، خلاف نظر خدا است و حق با امير المؤمنين (عليه السلام) است و آن كسي كه اين جنگ را به راه انداخته، باطل است.

آقاي هيثمي اين روايت را در مجمع الزوائد، جلد 7، صفحه 234 نقل مي كند و مي گويد: «رواه البزار و رجاله ثقات». إبن حجر عسقلاني هم در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 13، صفحه 45، همين قضيه را نقل مي كند و مي گويد روايت صحيح است. قضيه سگان منطقه حوئب كه به عايشه عوعو كردند و تصميم گرفت برگردد و عبدالله بن زبير مانع برگشتن عايشه شد، در كتاب هاي معتبر أهل سنت آمده است.

مسند احمد، ج6، ص52 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص120

هم چنين نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از مقابله زبير با امير المؤمنين (عليه السلام) خبر داد. حاكم نيشابوري با حديثي صحيح در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 366 نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به زبير مي گويد:

زبير! آيا علي را دوست داري يا نه؟ گفت: بله. حضرت فرمود:

إنك ستخرج عليه و تقاتله و أنت ظالم.

زبير روزي تو در برابر علي مي ايستي و قيام مي كني و با او مي جنگي، در حالي كه تو ظالم و ستمگر هستي.

هم چنين آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) صراحتاً فرمود:

جنگ با علي، جنگ با من است و من با كساني كه با علي مي جنگند، در جنگ هستم؛ هر كس با علي در صلح است، من هم با او در صلح هستم

زيد بن أرقم نقل مي كند:

پيامبر به علي، فاطمه، حسن و حسين اشاره كرد و فرمود: «أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ: من با كسي كه با شما بجنگد در جنگ هستم». يعني جنگ با شما، جنگ با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است.

سنن الترمذي، ج5، ص360 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، جلد 3، ص149

در اين رابطه سخن براي گفتن خيلي زياد هست و من به همين اندازه اكتفا مي كنم و فقط يك سؤال عرض مي كنم از عزيزان أهل سنت، اگر به ما جواب بدهند سپاسگزاريم و آن سؤال اين است:

چرا كساني كه در برابر خليفه اول قيام كردند، بر فرض در اثر ممانعت از پرداخت زكات، ابوبكر تصميم گرفت با آنها بجنگد، ولي آنجا برچسب و اتهام إرتداد به صحابه زدند و اين صحابه را دسته دسته به خاك و خون كشاندند؟ حتي اگر خالد، آقاي مالك بن نويره را كه نماينده پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در قبيله خودش بوده و مسئول جمع زكات و صرف زكات در ميان فقرا بوده، پس از آن كه نماز جماعت پشت سر خالد خواندند، كشت و با همسرش در همان شب زنا كرد و خليفه دوم رسماً اعلام كرد بر اين كه تو جنايت كردي و سزاوار سنگسار هستي، ولي آقاي ابوبكر گفت ايشان تأويل كرده و عذر او را پذيرفت. چرا كساني كه در برابر ابوبكر جنگيدند، مستحق قتل هستند و برچسب ارتداد مي زنيد، ولي كساني كه در برابر حضرت علي (عليه السلام) قيام كردند، اينها را مجتهد مي دانيد كه داراي اجر و پاداش هم هستند چون اجتهادشان به خطا رفت؟

من نمي دانم اين اجتهاد چه اجتهادي است؟! پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايند: «تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ : عمار را گروه ستمگر و ياغي مي كشند». در اين جمله آقايان مي گويند: نه، آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) اينها را ستمگر مي داند، ولي اينها مجتهد بودند و داراي يك اجر و يك پاداش هستند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ده ها روايت در رابطه با محكوميت قتل ناكثين و قاسطين و مارقين با حضرت علي (عليه السلام) سخن گفته، ولي اين آقايان بحث اجتهاد را پيش مي كشند!

* * * * * * *

سؤال:

1. در قرآن آمده است: «إِن اللهَ اصْطَفي آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ»؛ چرا آل محمد نيست؟

2. آيه إبلاغ در كجا نازل شد؟

جواب:

1. برادر عزيزم! بنا نيست تمام مسائل در قرآن بيايد. خداوند بعضي از مسائل را در قرآن آورده و بعضي از مسائل را بر عهده نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) گذاشته است با جمله «ما آتاكُمُ الرسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» و «نَزلْنا عَلَيْكَ الْذكرتِبْياناً لناس».

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مبيِّن قرآن است؛ سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در رديف قرآن است. طبق صريح علماي أهل سنت كه مي گويند: «إن جبرئيل كان ينزل بالسنة كما ينزل بالقرآن: جبرئيل سنت را از طرف خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي آورد، همان طوري كه قرآن را مي آورد».

الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص122 ـ الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج1، ص127 ـ تفسير الآلوسي، ج17، ص183 ـ تحفة الأحوذي، ج7، ص354

در صحيح بخاري، جلد 4، صفحه 138، كتاب أحاديث الأنبياء، باب 44، باب قول الله تعالي «فذكر في الكتاب مريم إذ انتبذت من أهلها مقاما شرقيا» آقاي إبن عباس نقل مي كند و مي گويد آل عمران چه كساني هستند؟ «المؤمنون من آل ابراهيم» و آل عمران چه كساني هستند؟ و آل ياسين و آل محمد.

قال إبن عباس: و آل عمران المؤمنون من آل إبراهيم و آل عمران و آل ياسين و آل محمد صلي الله عليه و سلم يقول: إن أولي الناس بإبراهيم للذين اتبعوه و هم المؤمنون

مراد از آل عمران و آل ياسين را آل محمد (صلي الله عليه و آله) تفسير و تبيين كردند.

2. اين كه آيه شريفه «بَلغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبكَ» را خداوند در كجا نازل كرد و جبرئيل در كجا اين را به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رساند؟ آقايان مي توانند كتاب هاي متعدد أهل سنت را ببينند كه آورده اند:

جبرئيل اين آيه شريفه را در روز 18 ذي الحجه در منطقه اي به نام غدير خم نازل شد و اين آيه را براي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) قرائت كرد:

يا أَيهَا الرسُولُ بَلغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلغْتَ رِسالَتَهُ

تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص284

جالب تر اين كه آقاي سيوطي و شوكاني و محمد رشيد رضا در تفسير همين آيه آورده اند از آقاي عبدالله بن مسعود كه مي گويد:

كُنا نَقْرَأُ عَلَي عَهْدِ رَسُولِ اللهِ: بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبكَ «أَنّ عَلِياً مَوْلَي الْمُؤْمِنِينَ» وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلغْتَ رِسَالَتَهُ

ما در زمان پيامبر، اين آيه را اين چنين مي خوانديم: پيامبر! به مردم برسان از طرف خداوند كه علي، ولي أمر مؤمنين است و اگر اين كار را انجام ندهي، رسالتت را ناتمام گذاشته اي.

الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60 ـ المنار لرشيد رضا، ج6، ص468

آقاي آلوسي سلفي وهابي در تفسير روح المعاني، جلد 6، صفحه 193 مي گويد:

يا أَيهَا الرسُولُ بَلغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبكَ «أَن عَلِياً وَْلَي الْمُؤْمِنِينَ»

پيامبر! به مردم برسان كه علي، ولي مؤمنين است.

كلمه مولا هم نياورده كه آقايان أهل سنت بگويند مولا معنايي ديگر دارد.

جالب اين كه اين آقاياني كه مي گويند اينجا مولا به معناي دوست است، خود خليفه دوم كه وقتي بعد از خطبه غدير به حضرت علي (عليه السلام) تبريك مي گويد، مي گويد:

هنيئاً لك يابن أبي طالب! أصبحت اليوم ولي كلمؤمن.

گوارا باد بر تو اين خلافت، تو امروز ولي امر تمام مؤمنين شده اي.

اگر واقعاً مولا به معناي محبت يا نصرت است، معنا ندارد كه خليفه دوم به علي (عليه السلام) با واژه «اصبحت اليوم ولي كل مؤمن» تبريك بگويد كه «امروز ولي امر تمام مؤمنين هستي»

السنن الكبري النسائي ج5، ص132 ـ مسند احمد، ج4، ص281؛ تفسير الطبري ج3، ص428 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج20، ص484 ـ تفسير الثعلبي، ج4، ص92

* * * * * * *

سؤال:

آن 1400 نفري كه زير درخت بيعت كردند و خداوند از آنها اعلام رضايت كرده، يكي اش مگر حضرت عمر نبوده كه اين آقايان مي آيند پشت تلفن به او توهين مي كنند؟ خدا در قرآن مي گويد: «لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشجَرَةِ» و از آنها اعلام رضايت كرد. خيلي جاهاي ديگر «وَ السابِقُونَ الْأَولُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ» بيشتر تفسيرهاي قرآن آمده كه حضرت ابوبكر و عمر و عثمان و علي و (قطع صدا).

جواب:

در مورد اين كه آياتي در مدح صحابه آمده، مخصوصاً اين آيه شريفه «رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشجَرَةِ» و «السابِقُونَ الْأَولُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ»، برادر عزيزم! يك جانبه به طرف قاضي رفتن، صلاح نيست. ما نبايد جزء كساني باشيم كه به بعضي از آيات قرآن ايمان بياوريم و به بعضي از آنها ايمان نياوريم. آيات متعددي در مذمت صحابه آمده است و اينها هم خواندن دارد. در همين سوره توبه، آيه 61 مگر نمي گويد: «وَ مِنْهُمُ الذينَ يُؤْذُونَ النبِي : از همين صحابه افرادي هستند كه پيامبر را اذيت مي كنند». مگر در سوره احزاب، آيه 57 نمي گويد: «إِن الذينَ يُؤْذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِي الدنْيا وَ الْآخِرَةِ»؟ مگر در سوره آل عمران، آيه 154 مگر نمي گويد: «وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنونَ بِاللهِ غَيْرَ الْحَق ظَن الْجاهِلِيةِ»؟ مگر درباره آقاي وليد بن عقبه، صحابه اي كه جزء بيعت رضوان بوده و جزء «وَ السابِقُونَ الْأَولُينَ» بوده، قرآن در سوره حجرات، آيه 6 نمي گويد «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا»؟ اين آيه از آقاي وليد، به عنوان فاسق نام برده است. آيا اين آيات خواندن ندارد؟! مضافا در آيه «رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ» كلمه إذ، براي ظرفيت دارد؛ يعني در آن ظرف و در آن مقطعي كه اينها با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بيعت كردند، خدا رضايتش را از آنها اعلام كرد.

در آيه شريفه «وَ السابِقُونَ الْأَولُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ» همه صحابه را خداوند نقل نمي كند و مي گويد: «وَ السابِقُونَ الْأَولُونَ: آنهايي كه جزء سبقت گيرندگان از اولين، از ميان مهاجرين و انصار هستند»، نه همه مهاجرين و انصار را و نمي گويد «وَ السابِقُونَ الْأَولُونَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ». هم چنين «وَ السابِقُونَ» هم از مهاجرين، هم از انصار، بخشي از آنها را مراد است.

در اين آيه «وَ الذينَ اتبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ: آنهايي كه از مهاجرين و انصار متابعت مي كنند در كارهاي نيك». اين كلمه إحسان، چه غير مهاجرين و انصار باشد، مشخص مي كند كه آنها كارهاي نيك و كارهاي نادرستي هم داشتند و چه براي غير «السابِقُونَ الْأَولُونَ» باشد، آنهايي كه قبل از جنگ، بعد از جنگ بدر يا قبل از صلح حديبيه مسلمان شدند، تبعيت مي كنند از مهاجرين و انصار. دو نوع تبعيت داشتند؛ تبعيت نيك و تبعيت نادرست. عزيز من! شما وقتي اين آيه را مي خواني: «رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشجَرَةِ»، اين آيه را دليل قرار مي دهي بر اين كه خداوند از اينها اعلام رضايت كرده و ديگر گناهي براي اينها نوشته نمي شود. همين سوره توبه، آيه 72 را هم عزيزم بخوان كه اين وعده فقط براي مهاجرين و انصار نيست؛ فقط بيعت كنندگان تحت درخت رضوان نيست؛ بلكه كل مؤمنين را خداوند وعده رضايت داده است: «وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَناتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيبَةً في جَناتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ: آن دسته از مؤمنين و مؤمناتي كه داراي عمل صالح هستند، خدا از آنها راضي شده است». يا در سوره بينه قرآن صراحت دارد: «إِن الذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيةِ: آنهايي كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام مي دهند اينها بهترين انسان ها هستند» و بعد جالب اين است كه قرآن مي گويد اينها وارد بهشت مي شوند و «رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ: خدا از اينها راضي است و اينها هم از خدا راضي هستند». ولي اين رضايت، رضايتي نيست كه شما بياييد بگوئيد تمام مؤمنين جهان، طبق آيه شريفه از سوره بينه، همه معصوم هستند و هر چقدر گناه كنند، نوشته نمي شود و خداوند رضايتش را از اينها اعلام كرده وعده بهشت داده است. نه عزيز من، «إِن الذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحاتِ»، اين رضايت خداوند، مشروط به ايمان و عمل صالح است. اين چنين نيست كه هر كسي بيايد بگويد چون خداوند وعده رضوان به من داده، ديگر بنا نيست هيچ عملي انجام بدهم و من أهل بهشت هستم. چون در اين صورت بايد قرآن را ببنديم و بگذاريم كنار. پس اين آيه در سوره زلزال «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرةٍ شَرا يَرَه » چه مي شود؟ «إِن أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاكُم » سوره حجرات، آيه 13 چه مي شود؟ آيه شريفه «فَإِن اللهَ لا يَرْضي عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقين » چه مي شود؟

اين تصويري كه از صحابه كشيده ايي و اين هاله اي از قداست كه بر اطراف صحابه نهاده ايد، آيا خبر داريد كه صحابه را بالاتر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قلمداد مي كنيد؟ در سوره اعراف، آيه 6 قرآن صراحت دارد: «فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ» و خود پيامبران هم فرداي قيامت مؤاخذه خواهند شد. اين طور نيست كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، چون پيامبر است، اگر خواست گناه يا معصيت يا ترك أولي انجام بدهد، براي او نوشته نشود. در سوره انعام، آيه 88 آمده است: «ذَلِكَ هُدَي اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ لَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ » اگر اينها مشرك شوند، خداوند تمام اعمال آنها را نابود مي كند. صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه بالاتر نيستند! عزيزم! قرآن در سوره زمر، آيه 65 مي گويد: «وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ : پيامبر! به تو و به تمام پيامبران وحي كرديم كه اگر ذره اي شرك بورزيد، تمام أعمال شما حبط خواهد شد و از بين خواهد رفت» در سوره الحاقه، آيه 44 نسبت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي گويد: «وَ لَوْ تَقَولَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُم لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ : اگر كوچك ترين سخني را خلاف از ما نقل كند، ما او را با قدرت مي گيريم و رگ قلبش را قطع مي كنيم و هيچ كس از مجازات ما نمي تواند مانع شود». عزيزم! اين حضرت يونس (عليه السلام) است كه به خاطر يك ترك أولي، خداوند او را در شكم ماهي زنداني مي كند و آن هم مي گويد: «فَلَوْلَا أَنهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ : اگر جزء تسبيح كنندگان نبود، تا قيامت بايد در شكم ماهي زنداني مي شد». آيه 87 سوره انبياء را عزيزان بخوانيد.

صحابه اي كه اين شرافت را پيدا كردند و در محضر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند و به سخنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عمل كردند و عمل صالح داشتند، بله، يك شرافتي است و شايد هيچ شرفي به آن شرافت نرسد و هيچ عظمتي و هيچ مقامي به اين نرسد كه يك كسي واقعاً اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد و اين افتخار نصيب او شود و ممكن است صحبت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يك فضيلت بي نظير باشد، نه كم نظير؛ اين را ما منكر نيستيم. حتي اگر يكي از ما ها خواب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را مي بينيم، از خوشحالي در پوست خود نمي گنجيم و به آن افتخار مي كنيم كه در خواب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ديديم. حالا يك دسته از آنهايي كه يك عمري است با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، ولي صحبت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين چنين نيست كه آنها را از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم بالاتر كند كه هر گناهي كردند، گناه شان نوشته نشود و هر معصيتي كردند، معصيت آنها بلافاصله به قول حسنات مبدل شود و اگر آنها خلاف كردند، فرداي قيامت مؤاخذه نشود.

* * * * * * *

سؤال:

1. من معلم هستم، نمي دانم زكات را چه كار بايد بكنم.

2. در مورد وضو كه من مثلاً حمام رفتم و از حمام بيرون آمدم و موقع نماز است، خب در حمام خودم را آب كشيدم، حدوداً سنم بالاست و آيا مي توانم همين طور نماز بخوانم بدون وضو.

3. در اين دنياي شلوغ، ما چه كسي را مرجع تقليد خودمان قرار بدهيم؟ من خودم كه الآن سال هاي سال با همسرم زندگي مي كنم، اجتماع از خانواده تشكيل مي شود. چطور من به شوهرم احترام مي گذارم كه خانواده ام نپاشد و زندگي ام هم خوب باشد و همين طور بچه هايم همين كار ها را مي كنند. مرجع تقليد من چه كسي باشد كه من خودم اين طور مراعات مي كنم؟

4. به مردم معني نماز را ياد بدهيد. چون من رفته بودم آذربايجان شوروي، خواهرم آنجا پزشك بود. بيچاره آدم ها نماز نمي توانستند بخوانند. من به آنها مي گفتم آنها مي نوشتند. به اينها ياد بدهيد كه چطوري بايد نماز بخوانند؛ اين خيلي مهم است.

جواب:

1. معلمي شغل أنبياء (عليهم السلام) است. وظيفه هر كس در هر شغلي كه هست، آگاهي از معارف اسلامي و تبيين معارف براي مردم است.

2. خواهر عزيزم! اگر كسي در حمام غسل جنابت كند، ديگر نيازي به وضو ندارد. بعضي از آقايان مراجع هم مي گويند با غسل حيض و نفاس هم نماز خواندن اشكالي ندارد و بعضي از مراجع با غسل، نماز جمعه، نماز روز غدير، نماز شب هاي احياء ماه رمضان را مي شود خواند. ولي بدانيد كه غسلي انسان بكند كه مجوز براي نماز خواندن نباشد، نمي شود نماز خواند و بايد حتماً وضو گرفته شود.

3. خواهر عزيزم! تمام آقايان مراجع در اول رساله شان نوشته اند كه راه تشخيص مجتهد از غير مجتهد يا أعلم از غير أعلم چند راه دارد: 1. در ميان بزرگان و علماء مشهور باشد مثلا فلاني مجتهد است يا فلاني أعلم است. 2. خود انسان أهل تشخيص باشد و بتواند تشخيص بدهد يك فردي مجتهد و اعلم است. 3. از 2 نفر مجتهد شناس سؤال كند و آن 2 نفر اگر شهادت دادند آقاي فلاني مجتهد و أعلم است، مي توانيد تقليد كنيد؛ به شرط اين كه 2 نفر ديگر با او مخالفت نكنند. يعني از 4 نفر سؤال كنيد، اگر 4 نفر با هم مخالف نبودند، يا از 10 نفر سؤال كنيد، 5 نفر موافق و 5 نفر مخالف نباشند، مي توانيد مجتهد را تشخيص بدهيد.

4. اين كه فرمودند كه معناي نماز را آموزش دهيد، إن شاء ا... در جلسات بعدي، برنامه هايي داريم كه يكي از عزيزان مي آيد احكام را به صورت آنلاين براي كل مردم در سراسر جهان بيان مي كند و تلفن ها باز مي شود و سؤالات فقهي كه دارند، ايشان پاسخ خواهد داد.

* * * * * * *

سؤال:

اگر امكانش هست شما يك مناظره اي بگذاريد، يعني طوري شود كه أهل سنت هم بيايند اظهار نظر بكنند؛ همين طور كه الآن در شبكه ماهواره اي نور مثلاً مي آيند پخش زنده مهمان را مي آورند در برنامه و هركس هم مي خواهد پشت خط زنگ مي زند و سؤال شان را هم جواب مي دهند. اگر اين كار را بكنيد خيلي عالي است.

جواب:

ما رسماً اعلام كرديم و اعلام مي كنيم هر يك از اساتيد و بزرگان أهل سنت، حتي وهابيت، آنهايي كه سمت استاد حوزه يا استاد دانشگاهي دارند، ما آمادگي داريم مناظره زنده برگذار كنيم و مردم هم سخنان آنها و ما بشنوند. ما رسماً اعلام مي كنيم و حتي از بعضي از شبكه هايي كه شمشير را عليه شيعه و أهل بيت (عليهم السلام) از رو بسته اند، با اين كه من يكي دو بار زنگ زدم و از آن شبكه ها خواستم 10 دقيقه هم به ما وقت بدهند نسبت به بعضي از مطالب خلاف و نادرست و فحش هايي كه به شيعه و مراجع شيعه مي دهند و توهين هايي كه به ائمه (عليهم السلام) مي كنند، صحبت كنيم يا اجازه بدهند بعضي از دوستان ما بيايند آنجا صحبت كنند، ولي متأسفانه رسماً اعلام كردند: نه به شما اجازه نمي دهيم و نه به دوستان شما؛ ولي ما رسماً به آن شبكه كه مشهور به شبكه ظلمت است يا شبكه نفاق مي گوييم ما با كارشناسان شان كه مطالب خلاف و دروغ را در ميان مردم منتشر مي كنند، آمادگي مناظره داريم و هم از شبكه جهاني ولايت پخش شود، هم از ديگر شبكه ها. ما كاملاً آماده هستيم و اين آرزوي دل ماست.

* * * * * * *

سؤال:

اگر يك أهل سنت عليه شيعه يك حرفي بزند يا يك توهيني بكند يا يكي از اعتقادات تشيع را ردّ بكند، آدم زياد عصباني نمي شود و مي گويد از يك سني توقعي نيست. ولي اگر يك نفر به نام شيعه كه همين الآن شخصي به نام آقاي محمد حسين ساكت در شبكه 4 داشت صحبت مي كرد و مي گفت: «امام حسين (عليه السلام) در سپاه خليفه دوم حضور داشت». من از شدت عصبانيت مي خواستم رگ گردن خودم را ببرم. گفتم علي رغم اين كه اين همه شبكه هاي ماهواره اي شيعه كه از حريم ولايت دارند دفاع مي كنند و اين مسئله را ردّ كردند، آن وقت اين آقا آمده اين حرف را مي زند. اين كه ديگر عالم است به قول خودش؛ تحصيل كرده است؛ اين هم استاد دانشگاه. اينها چه توجيهي دارند؟

از آقاي قزويني سؤال دارم اينها از كدام مدرك يا كدام سند اين حرف را مي زنند كه امام حسين (عليه السلام) در سپاه خليفه دوم بوده است؟

جواب:

اين كه بعضي از افراد كه در بعضي از شبكه ها با نام شيعه مي آيند صحبت هايي مي كنند عليه شيعه، اينها شيعه نيستند؛ اينها در حقيقت افراد سني زده يا خودباخته و أجير شده بيگانگان هستند. اينها از دشمنان اسلام پول گرفته اند و مي آيند خودشان را شيعه معرفي مي كنند و يا شيعه بودند، ولي در مذهب شيعه عقيده راسخ نداشتند و با 4 تا رنگ زرق و برق، دنيا را درهم و دينار مي بينند و كل ايمان شان را از دست مي دهند و مي آيند در شبكه ها، در مجلات و غيره مطالبي عليه شيعه مطرح مي كنند. مثلاً يكي از مسئولين شبكه ها بود كه چندي پيش يك برنامه اي داشت و مي گفت: «من مسئول شبكه فلان هستم و خودم شيعه هستم، ولي منكر وجود مقدس امام زمان هستم». يك شيعه اي كه منكر وجود امام زمان (عليه السلام) باشد، اين شيعه نيست. شيعه اي كه منكر يكي از وجود ائمه (عليهم السلام) باشد، ما او را كافر و مرتدّ مي دانيم.

نسبت به أهل سنتي كه حجت براي آنها تمام نشده، ما آنها را مسلمان و پاك و برادر خود مي دانيم. ولي اگر يك شيعه با سابقه شيعه بودن، با سابقه ايمان به أهل بيت (عليهم السلام) بخواهد وجود يكي از ائمه (عليهم السلام) را انكار بكند، در حقيقت انكار ضرورتي از ضروريات دين كرده است. اخيراً هم بازار اينها خيلي داغ است و ما إن شاء ا... به اينها جواب خواهيم داد.

يك دسته هم از بزرگان هستند كه شيعه هستند و شايد قصد سوئي ندارند و به خاطر اين كه الفت و وحدتي ميان شيعه و سني برقرار كنند، مي آيند يك سري از مقدسات شيعه را چوب حرّاج مي زنند. ما هم آنهايي را كه افراط مي كنند به بهانه دفاع از شيعه و به أهل سنت اهانت مي كنند، محكوم مي كنيم و راه روش شان را خلاف راه و روش ائمه (عليهم السلام) و مراجع عظام تقليد مي دانيم. آنهايي هم كه به بهانه وحدت مي آيند چوب حرّاج بر مقدسات شيعه مي زنند و به قدري عقب نشيني مي كنند كه از پشت سر يا از پشت بام مي افتند، اينها را هم در صراط مستقيم نمي دانيم.

عزيزان مي توانند به سايت ما مراجعه كنند و من در اين زمينه نسبت به افرادي كه چوب حراج بر مقدسات شيعه زده اند، مثل سخني با واعظ زاده خراساني روي سايت مان هست و در بعضي از مجلات حوزه مثل مجله افق كه مجله رسمي حوزه علميه است، آنجا هم چند مقاله نوشته ام و اين مقالات روي سايت مان هم آمده است.

* * * * * * *

سؤال:

داستان گناه فطرس ملك، در محافل و مراسم هاي مذهبي رواج پيدا كرده است. حتي در فصلنامه علوم حديث، شماره 34، صفحه 38 طي مقاله اي داستان را تأييد و ثابت كرده است. مي خواستم نظر استاد بزرگوار را در اين مورد بفهمم كه آيا چنين چيزي كه الآن در بين عامه رواج پيدا كرده، تضاد با آيه 20 سوره انبياء يا آيه 27 و خطبه اولنهج البلاغه ندارد؟

جواب:

در تحقيقي كه براي كتاب خصائص الحسينية داشتم، در پاورقي اشاره كرده ام كه ملائكه طبق نصّ قرآن مجيد، كوچك ترين گناهي و معصيتي از آنها سر نمي زند. آنهايي كه اين داستان فطرس را درست كردند و مي خواهند گناهي بر گردن يك فرشته اي از فرشتگان آسماني بياندازند، اين خلاف قرآن است و خلاف سنت و خلاف عقيده شيعه. اگر هدف شان اين است كه ايشان مثلاً يك ترك أولي از او سر زده و از آن مقام بالايي كه داشته، مقداري پايين آمده، خب ترك أولي را بر أنبياء (عليهم السلام) هم ما جايز مي دانيم؛ يعني ميان بهْ و بهتر، بهْ را انتخاب كنند و ميان خوب و خوب تر، خوب را انتخاب كنند. چنين قضيه اي هيچ اشكالي ندارد. ولي در مورد اين قضيه آنچه كه بنده بررسي كردم، سند محكمي نيافتم.

* * * * * * *

سؤال:

ترور در اسلام محكوم است. ما مي دانيم كه اسلام به مسلم بن عقيل اجازه نمي دهد كه در خانه هاني بن عروه، عبيد الله بن زياد را ترور كند.

سؤالم از حاج آقا اين است ايشان ترور علميات انتحاري زاهدان را محكوم كردند. بسيار خب، حالا اگر همين كار را يك فلسطيني عليه يك اسرائيلي بكند چه؟ آيا او هم محكوم است؟ يا نه، چون اسرائيل دشمن ما است و خيلي آدم بديي است، درست است كه ما برويم ترورش كنيم و همين علميات انتحاري انجام بدهيم؟

جواب:

برادر عزيزم! ما ترور را در اسلام هيچ وقت جايز نمي دانيم و اين ترور ها را خلاف مصالح اسلام و قرآن و مسلمين مي دانيم و پاسخ گوي بعضي از كار هايي كه بعضي افراد در بعضي از كشور ها انجام مي دهند، هستيم. ولي در يك جمله، أهل بيت (عليهم السلام) هرگونه ترور را كه به صورت ناگهاني، فردي را از بين مي برند، حرام مي دانند و نمونه بارزش قضيه حضرت مسلم بن عقيل و هاني بن عروه بود كه وقتي عبيد الله بن زياد حاكم فاسد كوفه، آمد در منزل هاني، هاني به مسلم گفت: «وقتي ايشان اينجا هستند، به صورت ناگهاني وارد شو و گردن او را بزن تا قائله خاتمه پيدا مي كند». مسلم كه تربيت يافته مكتب أهل بيت (عليهم السلام) بود، فرمود: «خير، در مكتب أهل بيت (عليهم السلام)، ترور ناجوانمردانه نادرست است».

ما أهل سنت را عزيز و برادر خودمان مي دانيم. همان طوري كه حضرت آيت الله العظمي سيستاني فرمودند: «لا تقول إخواننا أهل السنة، بل قولوا أنفسنا أهل السنة: نگوييد برادران أهل سنت، بلكه بگوييد عزيزان أهل سنت». ما نسبت به أهل سنت احترام قائل هستيم، ولي بعضي ها تحت عنوان أهل سنت تمام اهداف وهابيت را در كشور پيدا مي كنند و به تروريست ها خط مي دهند و طراحي ها را پشت پرده انجام مي دهند و ما اينها را محكوم مي كنيم.

دو سال قبل در همايش ختم صحيح بخاري زاهدان، دكتر محمد ابراهيم را از عربستان آوردند سخنراني كرد و در سخنراني اش دو تا جمله بيشتر نگفت: «هرگونه توسل به انبياء و ائمه شرك است، پيامبر اكرم هم با مشركين زمان خودش اعلام جهاد كرد و آنها را كشت» و به دنبال او قضيه فاجعه مسجد علي إبن أبي طالب پيش آمد، قضيه حوزه علميه چاه جمال ايرانشهر پيش آمد و ده ها ترور و غيره. ضمن احترام به حوزه علميه دار العلوم زاهدان، هنوز صداي جلسات ختم صحيح بخاري هفته گذشته دار العلوم زاهدان در فضاي زاهدان طنين انداز است و هنوز مركّب كساني كه گزارش ها را نوشته اند، خشك نشده است. وقتي آقاي مولوي فلان مي آيد در آنجا مي گويد: «ما حاضريم براي دفاع از صحابه، فرزندان خودمان را فداء كنيم»، خب نتيجه اش اين مي شود كه يك جوان نادان و احمق و بي شعور به بهانه دفاع از صحابه، بمب به خودش مي بندد مي آيد در مسجد جامع، هم خودش را به أسفل السافلين و به درك جهنم وارد مي كند و هم ده ها انسان بي گناه و شيفته و عاشق أهل بيت (عليهم السلام) را به خاك و خون مي كشد. ما از اين عزيزان مان دوستانه تقاضا مي كنيم و دست آنها را مي فشاريم و پيشاني شان را بوسه باران مي كنيم، بياييد براي رضاي خداوند، از تحريك جوانان دست برداريد، از بعضي از كار هايي كه خلاف مصالح جامعه اسلامي است، چه شيعه و چه سني، دست برداريد. الآن در اين 10، 15 سال اخير، چقدر عزيزان مان در زاهدان، زابل، ايرانشهر و در بعضي از استان هاي ديگر، قرباني اين افكار فاسد و ترور شدند. به تعبير امام جمعه محترم زاهدان: «اگر بناست زاهدان نا أمن شود، هم براي سني، هم براي شيعه نا أمن شود و اگر بناست أمن باشد، براي هر دو أمن باشد». بياييد براي رضاي خدا، براي اين كه اين جامعه را به نا أمني نكشانيم، از به وجود آمدن امثال عبد المالك ريگي كه تا مرفق، دستش به خون بي گناهان آلوده بود و به كيفر كارهايش هم الحمد لله رسيد، جلوگيري كنيم و قطعاً هم اين تروريست ها و هم عاملين آنها، روزي به مجازات و كيفرشان خواهند رسيد. اين جوانان مان را بياييم نصيحت كنيم. بعضي از مولوي ها را كه تند مي روند و جوانان را تحريك مي كنند، والله! اينها نه به صلاح شيعه است، نه به صلاح سني است. اين ترور ها و اين كشت و كشتن ها، قطعاً قلب دشمنان اسلام، دشمنان قرآن، دشمنان شيعه، دشمنان سني را خوشحال مي كند. قطعاً از كشته شدن يك انسان، ولو شيعه باشد، يك سني خوشحال نيست. من يقين دارم عزيزان أهل سنت سيستان و بلوچستان، حتي عزيزان سني هم از شنيدن اين خبر تروريستي قطعاً ناراحت هستند و از كار تروريست ها اظهار تنفر مي كنند؛ همان طوري كه شيعيان اظهار تنفر مي كنند.

* * * * * * *

سؤال:

1. در نزديكي ما يك جواني هست كه دچار ناراحتي رواني و اعصاب است. نماز و روزه و واجباتش چه مي شود؟ چون ايشان تحت درمان است و خيلي هم دلش مي خواهد، ولي گاهي تعادل روحي كامل را ندارد و گاهي نماز مي خواند و گاهي هم نمي تواند بخواند؛ يعني از لحاظ روحي، اجازه آن تعادل را ندارد. مي خواستم بدانم واجباتش چه مي شود؟

جواب:

برادر عزيزم! تمام احكام مشروط است به تعادل عقل و روان. كسي كه به خاطر بي تعادلي و عدم تعادل روحي، مسلط به روحش نيست، به تعبيري حالت جنون دارد و حالت ديوانگي دارد، احكام بر او واجب نيست؛ نه نماز بر او واجب است و نه روزه. اگر اين عدم تعادل روحي و مشكل رواني، گاهي هست و گاهي نيست، در آن زماني كه ايشان تعادل روحي دارد و مسلط به اعصاب هست و مسائل را درك مي كند، در آن زمان بايد هم نمازش را بخواند، هم روزه اش را بگيرد. ولي اگر چند روزي پشت سر هم تعادل روحي خودش را از دست داد و متوجه قضايا نيست، به تعبير فقهاء جنون گرفت و جنون ادواري، قطعاً احكام از او برداشته شده است.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

«««و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»»»



اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 335
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست