responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 324

تهاجم عليه شيعه، هشدارها و راهكارها 12 - شب شهادت حضرت علي (عليه السلام)

کد مطلب: ٥٤٨٨ تاریخ انتشار: ٠٩ شهریور ١٣٨٩ تعداد بازدید: 1888 سخنراني ها » شبکه ولايت تهاجم عليه شيعه، هشدارها و راهكارها 12 - شب شهادت حضرت علي (عليه السلام)
حبل المتين 89/06/09

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 09 / 06 / 89

آقاي كاشاني

در ابتداء برنامه، چند كلمه راجع به فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام) براي ما صحبت بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

به حق بايد اعتراف كنيم كه سخن گفتن درباره أمير المؤمنين (عليه السلام) سخت است و عقل و زبان بشري و اين حروف 28 گانه تهجّي، از بيان آن عاجز است. كسي مي تواند درباره حضرت علي (عليه السلام) سخن بگويد كه خودش از سرچشمه وحي، آب علم را نوشيده باشد. وگرنه سخن گفتن ما درباره حضرت علي (عليه السلام)، مطابق فكر، عقل و سطح معلومات خود ما است و شايد نسبت به ساحت مقدسش جسارت باشد. ولي ما از باب اين كه:

آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد

آنچه كه از آثار ائمه (عليهم السلام) و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به ما رسيده و با دركي كه عقول ما مي كند، نكاتي را براي بينندگان عزيز تبيين مي كنم.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

علي جان! غير از خدا و من، كسي تو را نشناخت.

روايت اول:

مرحوم حسن بن سليمان حلي (ره) در كتاب مختصر بصائر الدرجات كه از كتاب هاي معتبر شيعه است، روايتي را به همين مضمون از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي كند:

يا علي! ما عرف الله إلا أنا و أنت و ما عرفني إلا الله و أنت و ما عرفك إلا الله و أنا.

يا علي! خدا را جز من و تو، كسي نشناخت و مرا غير از خدا و تو، كسي نشناخت و تو را غير از خدا و من، كسي نشناخت.

مختصر بصائر الدرجات للحسن بن سليمان الحلي، ص125

روايت دوم:

جالب اين است كه جناب خوارزمي نقل مي كند از إبن عباس از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و مشابه اين روايت از خليفه دوم هم نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

لو أن الغياض أقلام و البحر مداد و الجن كتاب و الإنس حساب ما أحصوا فضائل علي.

اگر تمام درختان قلم شوند و درياها مركب شوند و تمام جن نويسنده شوند و تمام بشر حساب گر شوند، باز هم نمي توانند فضائل علي را بشمارند.

المناقب للموفق الخوارزمي، ص32 ـ كفاية الطالب للكنجي الشافعي، ص151 ـ فرائد السمطين للجويني، ج1، ص16 ـ التذكرة للسبط إبن الجوزي، ص8

آقاي صاحب بن عبّاد، از شعراي نامي عرب، شعري زيبا دارد كه من غالبا آن را در اين گونه جلسات بيان مي كنم:

و قالوا: عليٌ عليٰ، قلت: لا فإن العليٰ بعلي عليٰ

مي گويند علي مرتبه بالايي گرفت والايي و برتري، به بركت وجود علي است

روايت سوم:

آقاي يعقوبي، مورخ نامي و إبن حجر عسقلاني و ديگران نقل مي كنند:

وقتي علي به خلافت رسيد، هر كدام از صحابه برخاستند و سخني درباره علي گفتند. در اين ميان، صعصعة بن سوهان برخاست و گفت:

والله! يا أمير المؤمنين! قد زينت الخلافة و ما زانتك و رفعتها و ما رفعتك و لهي إليك أحوج منك إليها.

به خدا قسم! اي أمير المؤمنين! اين تو بودي كه به خلافت زينت دادي، نه اين كه خلافت به تو زينت داده باشد و اين تو بودي كه مقام خلافت را بلند كردي، نه اين كه خلافت، مقام تو را بلند كرده باشد و نياز خلافت به تو، از نياز تو به خلافت بيشتر است.

تاريخ اليعقوبي، ج2، ص179 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص407 ـ الصواعق المحرقة لإبن حجر عسقلاني، چاپ مصر، ص127 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج4، ص469

روايت چهارم:

آقاي خوارزمي از خليفه دوم نقل مي كند كه درباره حضرت علي (عليه السلام) گفت:

عجزت النساء أن تلدن مثل علي بن أبي طالب.

زنان عالم، عاجزتر از آن هستند كه فرزندي مانند علي بن أبي طالب را به دنيا بياورند.

المناقب للموفق الخوارزمي، ص81 ـ مطالب السئول، ص13 ـ الأربعين للفخر الرازي، ص466

روايت پنجم:

وقتي از أم المؤمنين عايشه درباره حضرت علي (عليه السلام) سؤال كردند، گفت:

ذلك خير البشر و لا يشك فيه إلا الكافر.

او بهترين انسان هاست و جز كافر، كسي در أفضليت او بر ديگران شكي نمي كند.

كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص625 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج3، ص124 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص374 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص273 ـ الثقات لإبن حبان، ج9، ص81 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج4، ص10 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج8، ص205

روايت ششم:

آقاي مسلم نيشابوري در صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 61 از خود أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل مي كند:

و الذي فلق الحب و برأ النسمة! إنه لعهد النبي الأمي صلي الله عليه و سلم إلي أنه لا يحبني إلا مؤمن و لا يبغضني إلا منافق.

قسم به كسي كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! از وصاياي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به من اين بود كه جز مؤمن، كسي مرا دوست نمي دارد و جز منافق، كسي با من دشمني نمي كند.

مسند احمد، ج1، ص84 ـ سنن إبن ماجة، ج1، ص42 ـ سنن النسائي، ج8،ص 117 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج10، ص151 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص494 ـ السنن الكبري للنسائي، ج5، ص47 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص347 ـ صحيح إبن حبان، ج15، ص367 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1100 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص120

در روايتي هم داريم كه امام صادق (عليه السلام) به شيعيان فرمود:

اگر شيريني و حلاوت محبت حضرت علي (عليه السلام) را در دل تان احساس كرديد، در حق مادرتان دعا كنيد كه در حق پدرتان خيانت نكرده است.

شيريني محبت حضرت علي (عليه السلام)، چيزي نيست كه به هر كسي بدهند.

روايت هفتم:

امام قرطبي نقل مي كند:

عن جماعة من الصحابة أنهم قالوا : ما كنا نعرف المنافقين علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم إلا ببغضهم لعلي عليه السلام.

تعدادي از صحابه مي گفتند: اگر ما مي خواستيم در زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) منافقين را بشناسيم، با كينه و بغض شان نسبت به علي عليه السلام مي شناختيم.

تفسير القرطبي، ج1، ص267 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص66 ـ تفسير الآلوسي، ج26، ص78 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج13، ص155 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص284 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج4، ص30 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص321 ـ العثمانية للجاحظ، ص308 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص392 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص93 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص129 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج2، ص328 ـ الاستذكار لإبن عبد البر، ج8، ص446 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص83 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص106

روايت هشتم:

اين روايت تير خلاص است و اگر اين روايت در منابع أهل سنت نبود، آن را عرض نمي كردم. اين روايت هم جزء فرهنگ مردم شده است و در كتاب هاي لغت أهل سنت مانند النهاية في غريب الحديث إبن أثير و لسان العرب إبن منظور و تاج العروس زبيدي در ماده بَوَرَ آمده است كه أبو سعيد خدري نقل مي كند:

كنا معاشر الأنصار نبور أولادنا بحبهم عليا عليه السلام، فإذا ولد فينا مولود فلم يحبه عرفنا أنه ليس منا.

ما گروه انصار، فرزندان مان را به محبت علي عليه السلام آزمايش مي كرديم. اگر فرزندي به دنيا مي آمد و مي ديديم كه علي را دوست نمي دارد، يقين مي كرديم كه آن فرزند از ما نيست و زن مان در حق مان خيانت كرده است.

كفاية الطالب للكنجي الشافعي، ص70 ـ أسني المطالب لإبن الجزري، ص8 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص110 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص449 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص287

آقاي إبن اثير در كتاب لغت خود النهاية في غريب الحديث عمدتاً رواياتي را آورده كه اين روايات، داخل فرهنگ مردم شده است و در جلد 1، صفحه 161 و آقاي إبن منظور در لسان العرب، جلد 4، صفحه 87 و آقاي زبيدي در تاج العروس، جلد 6، صفحه 118 در ماده بَوَرَ آورده اند و اين نشان مي دهد كه اين روايت، تمام قنطره هاي رجالي را گذرانده است و آن چنان شهرت يافته كه وارد فرهنگ مردم شده است؛ به طوري كه لغت شناسان نامي أهل سنت، اين را به عنوان يك اصل مسلّم و داخل در فرهنگ مردم، در كتاب هاي شان آورده اند.

روايت نهم:

يكي از بالاترين نعمت ها كه حتي از نعمت توحيد و رسالت هم بالاتر است، نعمت ولايت است. در آيه 67 سوره مائده، خطاب به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ

آقاي سيوطي در الدر المنثور و آقاي آلوسي در روح المعاني و آقاي رشيد رضا در المنار آورده اند:

بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ «بأن عليا مولي المؤمنين (يا بأن عليا ولي المؤمنين)» وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ

تفسير الآلوسي، ج6، ص193 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60

اگر ولايت حضرت علي (عليه السلام) معرفي نشود، رسالت ناتمام مي ماند. اگر ما بخواهيم در رابطه با همين يك آيه، ده ها جلسه صحبت كنيم، باز هم حق مطلب أداء نشده است.

روايت دهم:

در روايت آمده است كه بعضي از افراد، خدمت امام صادق (عليه السلام) آمدند و طعنه زدند و گفتند:

شما مي گوييد كه همه شيعيان أهل بهشت هستند. حضرت فرمود: بله. گفتند: برخي از آنها گناه مي كنند و شراب مي خورند و نماز نمي خوانند و ظلم مي كنند! حضرت فرمود: چون خداوند شيعيان را دوست دارد، آنها را در دنيا به مصيبت هايي گرفتار مي كند و به خاطر اين گرفتاري ها، گناهان شان پاك مي شود.

در روايت هم داريم كه اگر خداوند، بنده اي را دوست داشته باشد، اگر آن بنده گناه كرد، خداوند او را به گرفتاري و ناراحتي مبتلا مي كند تا كفاره گناهانش شود. ولي خداوند نسبت به كفار كه آنها را دوست ندارد، هر چقدر هم كه گناه كنند، نعمت هاي بيشتري به آنها مي دهد تا زماني كه جان آنها را بگيرد.

گفتند: اگر گناهان شان به قدري زياد بود كه با اين گرفتاري هاي دنيوي هم پاك نشدند؟ حضرت فرمود: خداوند آنها را در قبر عذاب مي كند تا از گناهان شان پاك شوند. گفتند: اگر گناهان شان به قدري زياد بود كه با عذاب قبر هم پاك نشد؟ حضرت فرمود: وقتي خداوند آنها را در روز قيامت حاضر مي كند، بر آنها سخت گيري مي كند و مشكلاتي را براي شان پيش مي آورد تا كفاره گناهان شان شود. گفتند: اگر يك شيعه اي بود كه با گرفتاري هاي قيامت هم گناهانش پاك نشد؟ حضرت فرمود: پس ما در آنجا چه كاره هستيم؟ ما شفاعتش مي كنيم و نمي گذاريم به جهنم برود.

عزيزان شيعه! دوست داران أهل بيت (عليهم السلام) ! ـ حتي از أهل سنت هم خيلي ها دوست دار أهل بيت (عليهم السلام) هستند و چه بسا راه را گم كرده باشند و مسايلي براي شان مشتبه است و اگر آن مسايل روشن شود، آنها هم راه حق را از غير حق تشخيص مي دهند و ما مي بينيم كه روزانه، هزاران و ده ها هزار نفر از عزيزان أهل سنت به طرف أهل بيت (عليهم السلام) كشيده مي شوند ـ، نعمت أهل بيت (عليهم السلام)، نعمتي است كه هيچ چيزي با آن برابري نمي كند.

* * * * * * *

آقاي كاشاني

با توجه به منابع أهل سنت، آيا مي توانيد چند آيه از قرآن بياوريد كه صراحتاً در حق أمير المؤمنين (عليه السلام) نازل شده باشد؟

استاد حسيني قزويني

جناب إبن عساكر، سيوطي و إبن حجر عسقلاني نقل كرده اند كه إبن عباس مي گويد:

نزلت في علي ثلاثمائة آية.

300 آيه در حق علي نازل شده است.

 

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص364 ـ تاريخ الخلفاء للسيوطي، ص171 ـ الصواعق المحرقة لإبن حجر عسقلاني، چاپ مصر، ص196 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج6، ص219 ـ السيرة الحلبية للحلبي، ج2، ص473

أخيراً هم كتاب هايي نوشته شده به نام علي في القرآن كه آيت ا... شيرازي در 2 جلد نوشته اند و اين آيات را غالباً از منابع أهل سنت ذكر كرده اند و جديداً هم كتابي 4 جلدي در همين رابطه نوشته شده است.

هم چنين آقاي سيوطي در تاريخ الخلفاء، صفحه 172 و آقاي زيني دحلان، مفتي مكه مكرمه در السيرة النبوية، جلد 2، صفحه 11 آورده اند:

نزلت في علي أكثر من ثلاثمائة آيه.

بيش از 300 آيه در حق علي نازل شده است.

در اين زمينه، مطالب زيادي است و رواياتي كه أهل سنت آورده اند را اگر بخواهيم بيان كنيم، به ديگر سؤالات جناب عالي نمي رسيم.

* * * * * * *

آقاي كاشاني

مهمترين آيه اي كه مي توانيم استناد كنيم كه در حق أمير المؤمنين (عليه السلام) نازل شده است، كدام است؟

استاد حسيني قزويني

آيات زيادي در اين مورد وجود دارد. در مورد خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام)، بهترين آيه، آيه 55 سوره مائده است. ولي آيه اي كه در فضيلت أمير المؤمنين (عليه السلام) آمده، آيه 61 سوره آل عمران، يعني آيه مباهله است:

فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَي الْكَاذِبِينَ

وقتي آيه نازل شد:

و لما نزلت هذه الآية، «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ» دعا رسول الله صلي الله عليه و سلم عليا و فاطمة و حسنا و حسينا، فقال: أللهم هؤلاء أهلي.

صحيح مسلم، ج7، ص120، ح6373

آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حسنين (عليهما السلام) را با خودشان براي مباهله بردند.

إبن كثير دمشقي هم صراحت دارد:

«وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ» رسول الله صلي الله عليه و سلم و علي بن أبي طالب.

مراد از «وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ»، رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و علي بن أبي طالب هستند.

تفسير إبن كثير، ج1، ص379، چاپ دار المعرفة بيروت

آقاي زمخشري كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است، در تفسير الكشاف، جلد 1، صفحه 370 وقتي به اين آيه مي رسد، مي گويد:

و فيه دليل لا شيء أقوي منه علي فضل اصحاب الكساء.

هيچ دليلي قوي تر از اين آيه براي فضيلت أصحاب كساء نيست.

الكشاف عن حقائق التنزيل و عيون الأقاويل للزمخشري، ج1، ص434 ـ تفسير البحر المحيط لأبي حيان الأندلسي، ج2، ص503

طبق اين آيه، أمير المؤمنين (عليه السلام)، نفْس و هم سطح و هم سنگ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و در تمام فضائل و مناقب با رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) يكسان است؛ غير از وحي و نبوت.

* * * * * * *

آقاي كاشاني

ما در فضيلت أمير المؤمنين (عليه السلام) اين همه حديث داريم كه شيعه و سني هم آورده اند. مهمترين حديث در منابع أهل سنت كه مي توانيم در فضيلت أمير المؤمنين (عليه السلام) به آن استدلال كنيم و به آن افتخار كنيم، چيست؟

استاد حسيني قزويني

در اين رابطه، شايد بعضي از بينندگان أهل سنت احساس كنند كه ما داريم غلوّ مي كنيم.

روايت اول:

آقاي احمد بن حنبل ـ رئيس حنابله ـ تعبيري را آورده است كه شايد در بيش از 50 مصدر از مصادر معتبر أهل سنت هم آمده باشد كه گفته است:

ما جاء لأحد من اصحاب رسول الله صلي الله عليه و سلم من الفضائل بالأسانيد الصحاح مثل ما لعلي رضي الله عنه.

فضائلي كه درباره علي رضي الله عنه با سندهاي صحيح آمده، در حق هيچ يك از صحابه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) نيامده است.

مناقب احمد بن حنبل، ص163 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص107 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص51 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص298 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص464 ـ تفسير الثعلبي، ج4، ص81 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص27 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص418 ـ المناقب للخوارزمي، ص11 ـ الكامل في التاريخ - ابن الأثير، ج3، ص399

روايت دوم:

بهترين روايتي كه آقايان أهل سنت در اينجا آورده اند و گفته اند بالاترين حديث در فضيلت أمير المؤمنين (عليه السلام) است، روايتي است كه جناب إبن أبي عاصم در كتاب السنة آورده است و تمام روايات آن محكوم به صحت است. ايشان نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) فرمودند:

ما سألت الله عز وجل شيئا إلا سألت لك مثله و لا سألت الله شيئا إلا أعطانيه. إلا أنه قال لي: لا نبي بعدك. قال القاضي: لا أعرف في فضيلة علي حديثا أفضل منه.

من هرچه را كه از خداوند خواستم، مانند همان را براي تو هم خواستم و چيزي از خدا نخواستم كه به من نداده باشد. ... قاضي عياض (از شخصيت هاي برجسته أهل سنت كه فقيه و محدث و متكلم است) مي گويد: من تا به حال بالاتر از اين حديث، در فضيلت علي نديده ام.

كتاب السنة لعمرو بن أبي عاصم، ص582 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج8،، ص47 ـ أمالي للمحاملي، ص204 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص110 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص298

اين نشان مي دهد همان طور كه در آيه مباهله عرض كرديم، در تمام فضائل، غير از بحث نبوت و وحي، هم طراز و هم سنگ نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از تمام ملائكه و أنبياء (عليهم السلام) برتر است، پس حضرت علي (عليه السلام) هم كه از ملائكه و أنبياء (عليهم السلام) برتر است.

روايت سوم:

روايتي از احمد بن حنبل و عبد الله بن عمر نقل شده كه خيلي جالب است و شايد مضمون اين روايت را خيلي از بنده شنيده باشند. راوي مي گويد از احمد بن حنبل سؤال كردم:

ما تقول في التفضيل؟ قال: في الخلافة أبو بكر و عمر و عثمان. فقلت: فعلي؟ قال: علي من أهل بيت، لا يقاس بهم أحد.

كدام يك از صحابه أفضل هستند؟ گفت: در خلافت، أبو بكر و عمر و عثمان. گفتم: پس علي چه شد؟ گفت: علي از أهل بيت است و أحدي با آنها قابل مقايسه نيست.

مناقب احمد لإبن الجوزي، ص163

از عبد الله بن عمر هم نقل مي كنند:

إذا عددنا، قلنا: أبو بكر و عمر و عثمان. فقال له رجل: يا أبا عبد الرحمان! فعلي؟ قال: ويحك! علي من أهل البيت لا يقاس بهم، علي مع رسول الله في درجته ، إن الله يقول : «وَ الَّذِينَ آَمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ (طور/21)» ففاطمة مع رسول الله في درجته و علي معهما.

وقتي صحابه را در أفضليت مي شمرديم، مي گفتيم: أبو بكر و عمر و عثمان. مردي به عبد الله بن عمر گفت: اي أبو عبد الرحمان! پس علي چه شد؟ عبد الله بن عمر گفت: واي بر تو! علي از أهل بيت است و با كسي با أهل بيت قابل مقايسه نيست؛ علي هم درجه رسول الله است. خداوند مي فرمايد: «وَ الَّذِينَ آَمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ» پس فاطمه هم هم درجه رسول الله است و علي هم هم درجه آنهاست.

شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص271 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص297

شعري از إبن أبي الحديد معتزلي در حق حضرت علي (عليه السلام)

آقاي إبن أبي الحديد المعتزلي سني كه از اول تا آخر شرح نهج البلاغه تلاش مي كند خلافت أبو بكر و عمر را تثبيت كند و از همان اول خطبه كه مي گويد:

الحمد لله الذي ... و قدم المفضول علي الأفضل.

شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص3

عقيده خودش را نشان مي دهد، ولي وقتي به حضرت علي (عليه السلام) مي رسد، أشعاري دارد كه جالب است. عزيزاني كه به حرم أمير المؤمنين (عليه السلام) مشرف شده اند، وقتي وارد حرم مي شوند، در بالاي ضريح، در گنبد، مي بينند كه اشعاري از إبن أبي الحديد المعتزلي را در آنجا حكّ كرده اند:

يا برق! إن جئت الغري فقل له أتراك تعلم من بأرضك مودع؟

فيك إبن عمران الكليم و بعده عيسي يقفه و أحمد يتبع

بل فيك جبرئيل و ميكائيل و إسرافيل و الملأ المقدس أجمع

بل فيك نور الله جل جلاله لذوي البصائر يستشف و يلمع

فيك الأمام المرتضي، فيك الوصي المجتبي، فيك البطين الأنزع

اي برق! چون به سرزمين نجف رسيدي، به آن بگو: آيا مي داني چه كسي در تو مدفون است؟

موسي بن عمران كليم الله و پس از او عيسي و پس از وي احمد در تو نهان اند.

بلكه جبرئيل، ميكائيل، إسرافيل و همه فرشتگان عالم مقدس بالا در تو نهفته اند.

بلكه نور خداي ذو الجلال است كه براي بينندگان مي درخشد و تلألؤ دارد.

در تو امام مرتضي، در تو وصي برگزيده مصطفي، در تو آن مرد پر از علم و دور شده از شرك و كفر خفته است.

هذا ضمير العالم الموجود عن عدم و سر وجوده المستودع

اين باطن عالمي است كه از كتم عدم به وجود آمده و سر پنهان وجود آن است.

لولا حدوثك قلت إنك جاعل الأرواح في الأشباح و المستنزع

لولا مماتك قلت إنك باسط الأرزاق تقدر في العطاء و توسع

اگر نه اين بود كه تو خود حادث و مخلوقي، مي گفتم تويي كه ارواح را در اجساد قرار مي دهي و بيرون مي كشي.

و اگر مرگ تو نبود، مي گفتم تويي كه روزي ها را مي گستري و در بخشش تنگ مي گيري و گسترش مي دهي.

الروضة المختارة (شرح القصائد العلويات السبع) لإبن أبي الحديد المعتزلي، ص136 ـ الإمام علي بن أبي طالب لإحمد الرحماني الهمداني، ص375

تعبير جرج جرداق مسيحي از حضرت علي (عليه السلام)

هم چنين جرج جرداق مسيحي در كتاب الإمام عليصوت العدالة الإنسانية، جلد 1، صفحه 49 و در ترجمه اش امام علي و حقوق بشر، جلد 1، صفحه 69 تعبيري در مورد حضرت علي (عليه السلام) دارد و مي گويد:

ماذا عليك يا دنيا لو حشدت قواك فأعطيت في كل زمن عليا بعقله وقلبه ولسانه وذي فقاره

اي دنيا! چه مي شد كه تمام قدرت خود را بسيج مي كردي و در هر دوره و عصري، شخصيتي همانند علي با همان عقل، قلب، زبان و ذو الفقارش به جامعه بشري تحويل مي دادي.

تعبير شبلي شميل از حضرت علي (عليه السلام)

آقاي شبلي شميل هم كه شاگرد داروين و ناشر نظريه تحول در شرق است و منكر مقدسات است، وقتي به حضرت علي (عليه السلام) مي رسد، مي گويد:

الإمام علي بن أبي طالب عظيم العظماء، نسخة مفردة، لم ير لها الشرق و لا الغرب صورة طبق الأصل، لا قديما و لا حديثا.

امام علي بن أبي طالب بزرگ بزرگان است و تنها شخصيت جهان است كه جهان هستي، نه در گذشته و نه در حال، همانند او را نديده است.

الإمام علي صوت العدالة الإنسانية، جلد 1، صفحه37

* * * * * * *

آقاي كاشاني

شنيده ام كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در ماه شعبان، آن خطبه عجيب راجع به ماه رمضان را خواندند، أمير المؤمنين (عليه السلام) بلند شدند و فرمودند:

كدام عمل، با فضيلت ترين اعمال است؟

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

الورع عن محارم الله.

سپس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گريه كردند و أمير المؤمنين (عليه السلام) علت گريه را پرسيدند و حضرت فرمود:

به خاطر تو گريه مي كنم كه در اين ماه، محاسنت به خون سرت خضاب مي شود.

اين يك نوع إخبار بود از قبل، از مظلوميت أمير المؤمنين (عليه السلام) كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از آن خبر دادند.

آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در جاهايي ديگر، خبر از مظلوميت أمير المؤمنين (عليه السلام) و ظلم هايي كه نسبت به ايشان مي شود، داده است؟

استاد حسيني قزويني

در اين رابطه، سخن زياد است. روايتي را كه بزرگان أهل سنت آورده اند و بر صحت آن تصريح كرده اند، مي خوانم كه أمير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:

با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در يك باغي در اطراف مدينه بوديم كه ديدم نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) گريه مي كند:

قلت: يا رسول الله! ما يبكيك؟ قال: ضغائن في صدور أقوام لا يبدونها لك إلا من بعدي.

گفتم: اي رسول خدا! چرا گريه مي كنيد؟ حضرت فرمود: كينه هايي خفته در سينه بعضي ها مي بينم كه بعد از من، به منصه ظهور خواهد رسيد.

در اينجا أمير المؤمنين (عليه السلام) نگران اين كنيه ها و ظلم ها نشد و عرضه داشت:

يا رسول الله! في سلامة من ديني؟ قال: في سلامة من دينك.

اي رسول خدا! آيا در آن حال، دين من سالم است؟ حضرت فرمود: دين تو در سلامت است.

مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص60 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص427 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج7، ص173 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص322 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج4، ص480 ـ المناقب للخوارزمي، ص65 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج23، ص240

در روايت ديگري كه حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 140 مي آورد و صراحت دارد كه اين روايت صحيح است، أمير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:

مما عهد إلي النبي (صلي الله عليه و سلم) أن الأمة ستغدر بي بعده.

از وصاياي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به من اين بود كه أمت، بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، در حق من حيله مي كنند.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) روزي به أمير المؤمنين (عليه السلام) بشارت دادند:

من روزي را مي بينيم كه محاسن تو از خون فرقت خضاب شده است.

كه إن شاء ا... اينها را هم عرض خواهيم كرد.

* * * * * * *

آقاي كاشاني

خيلي ها اين را نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و ديگر ائمه (عليهم السلام) مطرح كرده اند كه هر كسي، يك طوري از دنيا مي رود. مظلوميت أمير المؤمنين (عليه السلام) كه ما خود را سينه چاك ايشان مي دانيم و مدعي هستيم كه دنيا و بشريت بايد سياه پوش شود و عزاداري كند، آيا فقط اين است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در محراب عبادت كشته شده است؟ يا نه، اوج مظلوميت او در چيز ديگري است؟

استاد حسيني قزويني

اين تعابير از أمير المؤمنين (عليه السلام) آمده است كه فرمود:

من مظلوم ترين انسان عالم هستم.

يا فرمود:

ما زلت مظلوما منذ قبض الله نبيه.

از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفت، مظلوميت قرين من بود.

شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج20، ص283 ـ الشافي في الإمامة، ج3، ص223

هم چنين در الإمامة و السياسة إبن قتيبة الدينوري نقل شده است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) به امام حسن (عليه السلام) مي فرمايد:

أيم الله يا بني! ما زلت مبغيا علي منذ هلك جدك.

اي فرزندم! قسم به خدا! روزي كه جدت از دنيا رفت، همواره در حق من ظلم شد.

الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص49

در كتاب بحار الأنوار آمده است:

ما زلت مظلوما منذ ولدتني أمي.

از روزي كه از مادرم به دنيا آمدم، من همواره مظلوم بوده ام.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج27، ص62 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج12، ص124 ـ علل الشرائع للشيخ الصدوق، ج1، ص45

من هر وقت به ياد اين روايت مي افتم، بي اختيار منقلب مي شوم. علامه مجلسي (ره) در ذيل اين روايت آورده است:

حتي أن عقيلا كان يصيبه رمد فقال: لا تذروني حتي تذروا عليا، فيذروني و ما بي رمد.

به طوري كه گاهي عقيل به درد چشم مبتلا مي شد و مي گفت: من نمي گذارم دوا به چشم من بريزيد، مگر اين كه اول به چشم علي بريزيد؛ با اين كه من مبتلا به درد چشم نبودم .

جمله جالبي كه من در اين زمينه ديدم كه واقعا قلب انسان را كباب مي كند، اين است:

بينا علي عليه السلام يخطب إذ قام أعرابي، فصاح: وا مظلمتاه! فاستدناه علي عليه السلام، فلما دنا قال له: إنما لك مظلمة واحدة و أنا قد ظلمت عدد المدر و الوبر. قال: و في رواية عباد بن يعقوب، أنه دعاه فقال له: ويحك! و أنا و الله! مظلوم أيضا، هات فلندع علي من ظلمنا.

روزي علي (عليه السلام) بر بالاي منبر بود و يك شخص عرب بلند شد و فرياد زد: در حق من ظلم شده است. علي از او خواست كه جلوتر بيايد. وقتي جلو آمد، علي به او فرمود: در حق تو يك ظلم شده است و به اندازه گياهان و ريگ هاي روي زمين در حق من ظلم شده است. در روايت عباد بن يعقوب آمده است كه فرمود: واي بر تو! به خدا قسم! من هم مظلوم هستم. جلوتر بيا تا با هم نفرين كنيم نسبت به كسي كه در حق ما ظلم كرده است.

شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص106 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج34، ص337 ـ الغارات لإبراهيم بن محمد الثقفي، ج2، ص489

أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه شقشقيه مي فرمايد:

فصبرت و في العين قذي و في الحلق شجا.

پس صبر كردم در حالي كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوي من مانده بود.

اين اوج مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) است.

ولي باز هم من مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) را در اين نمي بينم كه حق او را غصب كردند و او را 25 سال خانه نشين كردند و او را كشان كشان، مظلومانه به مسجد بردند و به زور بيعت گرفتند و به خانه اش حمله كردند و او را تهديد به آتش زدن كردند و بالاتر از اين؛ من مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) را در اين نمي بينم كه همسرش را جلوي چشمش كتك زدند و همسرش جلوي چشمش پرپر زد، به طوري كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه 202نهج البلاغه مي فرمايد:

قلّ يا رسول الله! عن صفيتك صبري و ورق عنها تجلدي ... أما حزني فسرمد ، وأما ليلي فمسهد

اي پيامبر خدا! صبر و بردباري من با از دست دادن فاطمه (سلام الله عليها) كم شده و توان خويشتن داري ندارم ... از اين پس اندوه من جاودانه و شب هايم، شب زنده داري است .

حتي بعد از حدود 38 سال كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در جنگ صفين است، إبن عباس، حنا درست كرده بود و به أمير المؤمنين (عليه السلام) تعارف كرد كه او مقداري حنا استفاده كند، أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:

مگر خبر نداري كه هنوز هم ما عزادار حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هستيم.

ببينيد! مصيبت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين قدر بر قلب حضرت علي (عليه السلام) اثر كرده است كه حتي بعد از گذشت سي و اندي سال هم فراموش نكرده است.

ولي من معتقدم كه مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) اين نبود، مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) اين بود كه مردم حضرت علي (عليه السلام) را نشناختند و نفهميدند حضرت علي (عليه السلام) كيست و چيست و چه جايگاهي دارد؟ آن دانشمند اروپايي مي گويد:

اي كاش! من در مسجد كوفه بودم يا يك مسجد كوفه اي درست بشود و أمير المؤمنين (عليه السلام) بالاي منبر بنشيند و آن حديث مشهور:

سلوني قبل أن تفقدوني.

را سر دهد و اگر من به جاي پدر عمر بن سعد بودم ـ كه به أمير المؤمنين (عليه السلام) گفت: «به من بگو كه تعداد موهاي سرم چقدر است؟» و أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: «اگر بخواهم بگويم، مي گويم». ولي أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: «در داخل خانه تو، گوساله اي در گهواره هست كه آن گوساله، فرزندم حسين را شهيد مي كند» ـ مي گفتم: يا علي! راهِ رفتن به كرات آسمان چگونه است؟ راه تسخير فضا چگونه است؟ راه پيروزي بر اين مشكلات و اين بيماري هاي صعب العلاجي كه دانشمندان امروز، با اين همه پيشرفت، در بن بست قرار گرفته اند، چيست؟ چون من معتقدم حضرت علي (عليه السلام) با آن دانش بي پاياني كه داشت، به گفته خودش، به راه هاي آسمان از راه هاي زمين آگاه تر است.

* * * * * * *

آقاي كاشاني

من سؤالي كردم كه جواب خودم را نگرفتم: آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از نحوه شهادت أمير المؤمنين (عليه السلام) خبر داده اند يا خير؟

استاد حسيني قزويني

در اين رابطه، روايات متعددي داريم از كتاب هاي شيعه و سني، مخصوصا در كتاب أسد الغابة في معرفة الصحابة إبن أثير جزري كه از كتاب هاي معتبر أهل سنت است، إبن عباس نقل مي كند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمودند:

إن الشهادة من وراءك، فكيف صبرك إذا خضبت هذه من هذه بدم و أهوي بيده إلي لحيته و رأسه، فقال علي: يا رسول الله! أما أن تثبت لي ما أثبت، فليس ذلك من مواطن الصبر و لكن من مواطن البشري و الكرامة.

شهادت به دنبال تو مي آيد. چگونه صبر مي كني روزي كه محاسنت از خون فرقت خضاب شود و ... علي فرمود: اي رسول خدا! اگر شهادت نصيب من است، اينجا جاي صبر نيست، اينجا جاي بشارت و كرامت و افتخار است.

أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج4، ص34 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص295

از جابر بن عبد الله انصاري نقل مي كنند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) فرمود:

إنك مقتول و هذه مخضوبة من هذه لحيتة من رأسه.

تو كشته مي شوي و اين محاسنت از خون سرت آغشته خواهد شد.

المعجم الأوسط للطبراني، ج7، ص218 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج2، ص247 ـ دلائل النبوة لأبو نعيم الإصفهاني، ص553 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص536 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج7، ص47

روايت ديگري در مسند أبو يعلي، جلد 8، صفحه 55 نقل شده است كه روزي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) فرمودند:

بأبي الوحيد الشهيد! بأبي الوحيد الشهيد!

پدرم فداي تو باد كه تنها و شهيدي! پدرم فداي تو باد كه تنها و شهيدي!

كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص618 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص549 ـ المناقب للخوارزمي، ص65 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص397

* * * * * * *

آقاي كاشاني

اين كه فرموديد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نسبت به شهادت حضرت علي (عليه السلام) اين گونه خبر دادند، آيا خود أمير المؤمنين (عليه السلام) هم از شهادت خودشان خبر داشتند و مطلبي را گفته اند يا خير؟ هم چنين در منابع أهل سنت، از قاتل أمير المؤمنين (عليه السلام) چگونه ياد شده است؟

استاد حسيني قزويني

در روايت متعددي داريم كه جناب احمد بن حنبل در مسند خود، جلد 1، صفحه 91 نقل مي كند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) با خوارج بحث مي كردند و جعد بن بعجه به حضرت گفت:

فإنك ميت.

تو هم روزي خواهي مرد.

فقال علي رضي الله عنه: بل مقتول، ضربة علي هذا تخضب هذه، يعني لحيته من رأسه، عهد معهود و قضاء مقضي و قد خاب من إفتري و عاتبه في لباسه.

علي (رضي الله عنه) فرمود: من كشته خواهم شد. ضربه اي بر فرق من زده مي شود كه محاسن من از خون فرقم خضاب خواهد شد و اين پيماني است كه خداوند كرده است و قضاي إلهي است كه انجام خواهد شد و هر كس به خداوند إفتراء ببندد، ضرر كرده است ... .

كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص297 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص544 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص647

در رابطه با قاتل أمير المؤمنين (عليه السلام) هم بايد بگويم كه غالب أهل سنت معتقدند كه او جزء أشقي الآخرين است. چون اين عبارت در عمده منابع أهل سنت آمده است.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص60 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص377 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج8، ص38 ـ الاستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1125 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص136 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص434 ـ تفسير القرطبي، ج20، ص78 ـ تفسير الآلوسي، ج8، ص168 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج1، ص146 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص546 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج4، ص35 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص358

فقط وهابيت و سركرده و تئورسين وهابيت، مانند إبن تيميه هستند كه نسبت به قاتل أمير المؤمنين (عليه السلام) جسورانه حرف مي زنند و اين نشان دهنده نفاق آنهاست. إبن تيمية مي گويد:

و الذي قتل عليا كان يصلي و يصوم و يقرأ القرآن وقتله معتقدا أن الله و رسوله يحب قتل علي وفعل ذلك محبة لله و رسوله في زعمه.

كسي كه علي را كشت، أهل نماز و روزه و قرائت قرآن بود و در حالي علي را كشت كه معتقد بود خدا و رسولش اين قتل را دوست دارند و اين كار را به خاطر محبت به خدا و رسولش انجام داد.

منهاج السنة لإبن تيمية، ج1، ص153

البته آقاي إبن حزم آندلسي هم در كتاب الفِصَل، در مورد قاتل حضرت علي (عليه السلام) مي گويد:

إجتهد فأخطأ و له أجر واحد.

او اجتهاد كرد و در اجتهادش به خطا رفت و به خاطر اجتهادش يك أجر دارد.

الآن به من خبر دادند كه جناب آقاي عبد الله حيدري از كارشناسان شبكه نور اعلام كرده است كه من حاضرم به فلاني به 3 شرط مناظره كنم:

1. به زبان عربي، 2. از قرآن، 3. رو در رو.

أولاً: به زبان عربي نيازي نيست. ما مي خواهيم براي فارسي زبانان صحبت كنيم. اگر بنا شد به زبان عربي حرف بزنيم، يا در شبكه ماهواره اي صفا حرف مي زنيم يا در ساير شبكه هاي عربي زبان يا ايشان بيايد در شبكه ماهواره اي الكوثر و با هم به زبان عربي حرف مي زنيم و هيچ مشكلي نداريم يا در شبكه ماهواره اي العالم يا آنهايي كه احساس مي كنيم عدالت را رعايت مي كنند و مانند مجريان شما نيستند كه اگر وقت را تقسيم مي كنند، 90٪ وقت را به آقايان أهل سنت و وهابي ها مي دهند و 10٪ وقت را به شيعه مي دهند. ما آنچه كه در شبكه ماهواره اي المستقلة و در شبكه ماهواره اي صفا ديديم، به اين شكل بوده است. وهابي ها كه مي خواهند لاطائلات مطرح كنند، آزاد هستند و هيچ وقت حرف شان قطع نمي شود، ولي وقتي شيعه مي خواهد حرف بزند، بلافاصله حرف شان قطع مي شود و حرف وسط حرف شان مي اندازند.

ما حاضريم در شبكه جهاني ولايت يا شبكه ماهواره اي نور، فرقي نمي كند براي ما، بنده آماده هستم براي مناظره با ايشان به زبان فارسي. چون ايشان فارس است و بنده هم زبان مادري ام فارسي است.

ثانياً: اين كه ايشان مي گويد «از قرآن باشد»، مرادش چيست؟ قرآن بدون سنت؟ قرآن بدون سنت، قرآن نيست. چون خود قرآن مي گويد:

وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

هر آنچه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي گويد، عمل كنيد و هر آنچه نهي مي كند، از آن اجتناب كنيد.

 

سوره حشر/آيه7

بعضي از بزرگان أهل سنت هم مي گويد:

هر كس بگويد قرآن، ولي سنت را قبول نداشته باشد، او ضالّ و مضلّ است.

قرآن بدون سنت، هيچ مفهومي ندارد.

ثالثاً: اين كه ايشان مي گويد «رو در رو باشد»، ما هيچ حرفي نداريم، ايشان اگر مي توانند به ايران تشريف بياورند، ما در خدمت شان هستيم و پذيرايي هم مي كنيم و با كمال احترام، وسيله إياب و ذهاب شان را هم فراهم مي كنيم. البته ما جايزه نمي توانيم بدهيم، چون نه دلارهاي آن چناني داريم و نه ريال هاي عربستاني داريم و امكان اين كه جايزه 600 ميليون توماني تعيين كنيم، نداريم. ما با ايشان بحث مي كنيم و بينندگان عزيز ما هم قضاوت كنند. قضاوت بينندگان، بالاترين جايزه است و احتياجي به جايزه قرار دادن ندارد.

ما كاملاً آماده مناظره با ايشان هستيم و ايشان را هم جزء آن افرادي كه من إستثناء كرده بودم، قرار نداده ام. چون ايشان در جلسه هفته گذشته گفته بود:

فلاني گفته است من با كارشناسان شبكه ماهواره اي نور مناظره مي كنم، غير از يكي دو نفري كه بدزبان هستند و فحاشي مي كنند.

من ايشان را جزء آن فحّاش ها نمي دانم. آن آقاي فحّاشي كه از لندن، چشمش را مي بندد و دهانش را باز مي كند و خودش هم نمي فهمد چه مي گويد، ما ارزشي براي افراد قائل نيستيم. اينها ارزش حرف زدن ندارند. ولي اگر جناب آقاي عبد الله حيدري آمادگي داشته باشد، بنده كاملا آمادگي دارم با ايشان، بي قيد و شرط، به زبان فارسي، از كتاب و أهل سنت مناظره كنم. ايشان مي گويد ما أهل سنت هستيم، چطور شد سنت را كنار گذاشته و مي خواهد از قرآن مناظره كنم. ايشان اول بگويد من أهل سنت نيستم و اهل كتاب هستم، ما حرفي نداريم و با ايشان با كتاب صحبت مي كنيم؛ ولي به شرطي كه ايشان بگويد من أهل سنت نيستم و اهل كتاب هستم.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال:

سؤال من درباره روزه است. مي خواهم به شهرستان بروم، ولي متولد آنجا نيستم و 120 كيلومتر تا آنجا فاصله دارد. آيا مي توانم روزه را كامل بگيرم؟

جواب:

اگر بعد از ظهر حركت كنيد، روزه آن روز را مي توانيد بگيريد. اگر فردا هم قبل از اذان ظهر به شهرتان برگرديد، مي توانيد نيت روزه بكنيد. ولي اگر تا قبل از اذان ظهر نرسيديد، روزه آن روز بر شما واجب نيست.

* * * * * * *

سؤال: (مولوي علاقي،امام جمعه أهل سنت)

در مسئله خلافت، قرآن مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ

 

سوره نساء/آيه59

در مورد «مِنْكُمْ» مي خواهم صحبت كنيم، يعني رهبران و مقتداهاي شما از خودتان. واضح است كه قيد «مِنْكُمْ» اطلاق بر تمامي انسان هايي است كه در زمان به شرايطي از شايسته سالاري مي رسند كه آن شاخصه هاي رهبري در آنها متبلور مي شود. قيد «مِنْكُمْ»، لفظي عام است كه بر شخصي معين اطلاق نمي شود. يعني مسئله امامت بر اساس اين فرموده قرآني منتفي است و مسئله خلافت در اين آيه واضح است.

پيامبر خدا فرمود:

كانت بنو إسرائيل تسوسهم الأنبياء، كلما هلك نبي خلفه نبي.

پيامبران بني اسرائيل، ملت هاي شان را رهبري مي كردند. هر پيامبري كه فوت مي كرد، پيامبري بعد از او مي آمد.

ممكن است برادران اين را به عنوان نصّي بگيرند كه به جاي هر پيامبري، پيامبري است. اما تكمله حديث، مسئله را واضح تر مي كند كه پيامبر خدا فرمود:

و أنه لا نبي بعدي و سيكون خلفاء فيكثرون، قالوا: فما تأمرنا؟ قال: فوا ببيعة الأول فالأول.

ولي پيامبري بعد از من نخواهد آمد و به زودي خلفاء و جانشينان حقيقي و كاذب زيادي پيدا خواهند شد. گفتند: ما را به چه فرمان مي دهي؟ فرمود: وفا كنيد به بيعت اول، پس بيعت اول.

 

صحيح البخاري، ج4، ص144 ـ صحيح مسلم، ج6، ص17

با توجه به اين فرمايش و نصّ كه پيامبر خدا فرمود:

إذا بويعتم لخليفتين، فوا ببيعة الأول.

اگر در يك زمان، 2 خليفه ادعاي پيشوايي أمت را كردند، به بيعت اول وفا كنيد.

مسئله مشروعيت امام علي بن أبي طالب بر اساس اين نصوص، كاملاً واضح است و مشروعيت كسي ديگر هم كه در برابر امام علي بن أبي طالب قرار مي گيرد، كاملاً بطلانش ثابت است.

برمي گرديم به خلافتي كه حضرت أبو بكر صديق داشتند. أبو بكر صديق، يا بگوييم إجماع يا بگوييم در يك حدّي كه بخش عمده اي از أمت اسلام، رهبري ايشان را پذيرفتند و اين جاي شك نيست. اين روايتي كه برادران أهل تشيع به عنوان اعتراض به خليفه دوم مطرح مي كنند كه حمله آورد به خانه علي بن أبي طالب، خودشان اين را ذكر مي كنند و من اين را حقيقتا بعيد مي دانم و بر فرض، بر اصل مي گيريم كه اين قضيه حمله به خانه به بيت فاطمه زهراء و بيت امام علي بن أبي طالب، اگر راست باشد و اگر اين مسئله را بپذيريم و اگر بر اساس واقعيت هاي تاريخي، در آن شك نباشد، آورده اند كه فاطمه زهراء به عمر بن خطاب عرض كرد:

آيا شما به خانه ما حمله مي آوريد و با ما سر دعوا داريد؟

ببينيد انگيزه چه بوده است؟ اين نص را به عنوان توضيح مسئله بايستي در نظر داشته باشيم و اين توضيح را عمر بن خطاب گفت. يعني كسي كه مخالفت مي كند با خليفه اي كه إجماع أمت و أكثريت قريب به اتفاق أمت آن را قبول مي كنند. فرمود:

اگر بنا باشد و مستلزم اين باشد و احتياج به اين باشد كه با دخترش هم بجنگم، با دخترش هم مي جنگم، فقط به خاطر بقاء دين.

هر چند ما اين مسئله را در هاله اي از ابهام مي بينيم. من هميشه خدمت دوستان عرض كردم و گفتند كه از اين شاخه به آن شاخه مي پريد. مسئله از اين شاخه به آن شاخه پريدن نيست. من عرض كردم كه در مباحث، بايد يك جايگاهي به عنوان بحث روان كاوي شخصيات صحابه را به عنوان مسئله مهم در بحث هاي مان داشته باشيم. يعني بايستي به درون اشخاص نفوذ كنيم كه اينها تا چه اندازه، تا چه حدّ وفا داشتند و محبت پيامبر را داشتند. در جنگ بدر، در ميان آن 72 نفر، عباس اسير شد و عمر بن خطاب گفت: «اي عباس! مسلمان شو و ايمان بياور. به خدا قسم! اسلام آوردن تو پيش من، از اسلام آوردن پدرم خطاب، محب تر و محبوب تر و دوست داشتني تر است».

خليفه كه از طرف امت تعيين مي شود، پيامبر خدا فرمود:

در صورتي كه دوم شخص وارد اين قضيه مي شود و مخالفت مي كنند در برابر بيعت أبو بكر، اين بيعت دوم و مخالفت، مشروعيت ندارد.

مثلا رسول الله مي فرمايد:

لو كان فاطمة بنت محمد.

يعني [حتي] فاطمه به اين سروري، قانون بالا دست اوست، نه رابطه و قرابت. مسئله قرابت، جايگاهش هست، در مورد أهل بيت پيامبر قرآن مي فرمايد:

قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي

 

سوره شوري/آيه23

اينها همه واضح است. منتهيٰ مسئله قانون، برتر از قوم و خويش گرايي است.

جواب:

صحبت شما مقداري متفرقه بود و شما اين بحث را كرديد كه «وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» و از كلمه «مِنْكُمْ»، تعبير كرديد به «از ميان شما»، پس مشخص است كه اين فرد، فوق بشري نيست و بايد از ميان مردم انتخاب شود.

برادر عزيزم! در آيه 151 سوره بقره آمده است:

كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ

رسولي از ميان شما براي شما فرستاديم.

آيا باز هم در اينجا مي فرماييد كه اين انتخاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، از ميان مردم است و فوق بشري نيست.

در آيه 128 سوره توبه آمده است:

لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ

پيامبري كه از ميان خود شما آمده است.

در آيه 2 سوره جمعه آمده است:

هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ

او خدايي است كه پيامبري از ميان شما برگزيد.

در اين گونه مسائل دقت كنيد و حرف هايي را كه بعضي از علماء، بدون حساب و كتاب مي زنند، نياييم همين طوري روي آنتن و در برابر ميليون ها بيننده مطرح كنيم.

اين كه در مورد بيعت فرموديد و دفعه قبل هم گفتم، بحث بيعت، غير از انتخاب خليفه است. با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم بيعت كردند، ولي بيعت مردم براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، به نبوت مشروعيت نداد. بيعت يعني: «پيمان بر وفاداري بر عقدي كه بسته مي شود». در صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 23 ، حديث 4692 هم آمده است:

و إذا بويع لخليفتين، فاقتلوا الآخر منهما.

اگر در يك عصري، براي 2 خليفه بيعت كنند ...

يعني خليفه قبلاً معين شده است و اين خليفه، يا با انتصاب است و يا با انتخاب؛ فرقي نمي كند، خليفه معين شده و براي آن خليفه اي كه معين شده، بيعت مي گيرند. بحث خليفه تمام شده و بحث بيعت رسيده است.

اما اين كه شما راجع به قضاياي أبو بكر گفتيد، خود أبو بكر صراحتاً مي گويد:

إن بيعتي كانت فلتة.

 

أنساب الأشراف للبلاذري، ج1، ص590

يعني بيعت من كاملاً اتفاقي و ناگهاني و بدون مشورت بود و متكي بر نصب و مشورت با مردم نبوده است.

جناب عمر، وقتي درباره بيعت أبو بكر مي خواهد صحبت كند، مي گويد:

فلا يغترن إمرؤ أن يقول: إنما كانت بيعة أبي بكر فلتة و تمت، ألا و إنها قد كانت كذلك و لكن الله وقي شرها.

بيعت أبو بكر، اتفاقي و بدون مشورت و فكر و ناگهاني بود. من هم قبول دارم كه بيعت أبو بكر اتفاقي بوده است. بيعت أبو بكر، شرّ خيز و مفسده خيز بود، ولي خداوند شرش را حفظ كرد.

 

صحيح البخاري، ج 8 ص 26، ح6830

خود أمير المؤمنين (عليه السلام) در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 83، حديث 4240 و صحيح مسلم ، جلد 5، صفحه 154 خطاب به أبو بكر مي فرمايد:

إستبددت علينا بالأمر.

در أمر خلافت، تو در حق ما استبداد كردي.

اين استبداد را براي ما معني كنيد كه چيست؟

در صحيح بخاري، جلد 4، صفحه 195، حديث 3669 عايشه صراحت دارد:

لقد خَوَّفَ عمر الناس و إن فيهم لنفاقاً.

عمر براي بيعت با أبو بكر، در ميان مردم، رعب و وحشت ايجاد كرد و مردم را ترساند، چون مردم منافق بودند.

خود عمر هم صراحت دارد:

حين توفي الله نبيه صلي الله عليه و سلم إن الأنصار خالفونا و اجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة و خالف عنا علي و الزبير و من معهما.

وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، تمام انصار با ما (أبو بكر و عمر) مخالفت كردند و علي و زبير و تمام كساني كه با آنها بودند، با ما مخالفت كردند.

 

صحيح البخاري، ج8، ص26، ح6830

جالب اين است:

قال رجل للزهري: فلم يبايع علي ستة أشهر؟ قال: لا و لا أحد من بني هاشم

مردي به شهاب الدين زهري گفت: درست است كه علي تا 6 ماه بيعت نكرد؟ گفت: نه تنها علي، بلكه هيچ يك از بني هاشم هم در اين 6 ماه بيعت نكردند.

المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج5، ص472 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج6، ص300 ـ تاريخ طبري، ج2، ص448

در رابطه با قضيه حمله به خانه أمير المؤمنين (عليه السلام) هم مفصلاً با بينندگان عزيز صحبت كرديم و نيازي به صحبت دوباره نيست. خود جناب أبو بكر در آخر عمرش مي گويد:

من از 3 كار پشيمانم كه اي كاش انجام نمي دادم:

فوددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة و أن أغلق علي الحرب ...

اي كاش! من دستور حمله به خانه فاطمه را نمي دادم، اگر چه خانه فاطمه به عنوان پايگاه نظامي بود ... .

تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص117 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج1، ص62 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص418 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص109 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص189

آقاي ضياء الدين مقدسي هم مي گويد اين روايت صحيح است و سيوطي هم در مسند فاطمة، صفحه 34 مي گويد اين روايت صحيح است و إبن تيميه حرّاني با آن عداوتي كه با أهل بيت (عليهم السلام) دارد، مي گويد:

أنه كبس البيت.

عمر و أبو بكر دستور دادند و به زور وارد خانه فاطمه شدند.

 

منهاج السنة لإبن تيمية، ج4، ص220

آن وقت اين برادر عزيزم مي گويند:

اگر به زور وارد خانه شدند و تهديد به آتش كردند، به خاطر حفظ دين بوده است.

شما مصدرش را هم نگفتيد و ما عرض مي كنيم أنساب الأشراف بلاذري، جلد 1، صفحه 576 كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در جلوي درب، عمر را ديد:

و قالت فاطمة: يابن الخطاب! أتراك محرقا علي بابي؟ قال: نعم و ذلك أقوي في ما جاء به أبوك.

فاطمه گفت: آيا آمده اي خانه مرا آتش بزني؟ عمر گفت: بله، اين كار به خاطر تقويت دين پدرت است.

من از جناب علاقي سؤال مي كنم:

آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي مسلمان شدن افراد، دستور حمله به خانه آنها را داد؟ آيا اين دستور جناب خليفه براي حفظ دين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مخالف آيه قرآن نيست كه مي فرمايد:

لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ

 

سوره بقره/آيه256

آيا اين مخالف با سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟ آيا خود أمير المؤمنين (عليه السلام) با مخالفينش اين گونه برخورد كردند كه اينجا عمر مي گويد: «من براي حفظ دين پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، مي خواهم خانه فاطمه را به آتش بكشم»؟ اين با كدام يك از آيات قرآن و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تطبيق مي كند كه اگر كسي با خليفه اي بيعت نكرد، مستوجب اين است كه خانه اش بايد به آتش كشيده شود. قرآن مي فرمايد:

فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ

هر كس كه مي خواهد ايمان بياورد و هر كس كه مي خواهد كافر شود.

 

سوره كهف/آيه29

اين عمل جناب عمر، قابل توجيه نيست.

* * * * * * *

سؤال:

خداوند در سوره واقعه، انسان ها را تقسيم كرده است:

فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ / ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ / وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآَخِرِينَ

 

سوره واقعه/آيه14-12

و عده زيادي از آنهايي كه به بهشت مي روند، أهل قديم هستند و عده قليلي هم از انسان هايي امروزي به بهشت مي روند. الآن عده قليلي كه در ميان مسلمانان وجود داردند، همين شيعيان و پيروان أهل بيت (عليهم السلام) هستند. اين را براي ما توضيح بفرماييد.

جواب:

از برادران عزيز تقاضا مي كنم سؤالات تفسيري خود را از حجت الإسلام و المسلمين دكتر رضايي اصفهاني سؤال كنند كه در عرصه تفسير قرآن و علوم قرآني، شايد بگويم كه ايشان در خاورميانه منحصر به فرد هستند. حتي من با خيلي از اساتيد أهل سنت كه در حوزه علوم قرآني ديدار داشتم، در ميان آنها هم كسي مانند ايشان مسلّط به تفسير و علوم قرآني نديدم. من توصيه مي كنم به برادران عزيز كه هر نوع سؤالات قرآني و تفسيري دارند، با برنامه ايشان كه در شب هاي چهارشنبه پخش مي شود، تماس بگيرند و جواب خود را دريافت كنند.

* * * * * * *

سؤال:

در اكثر سال ها، ماه رمضان ايران، يك روز ديرتر از عربستان سعودي آغاز مي شود و شب قدر هم كه يك شب است و ارزش بالايي دارد، بايد دقيقا بررسي كنيم كه اين شب، چه زماني است؟ اين شب را ما بايد بر اساس مكه حساب كنيم يا بر اساس ايران؟ اگر بگوييم هر دو درست است، پس بايد شب قدر بيشتر از 24 ساعت باشد كه عقلاً هم جور درنمي آيد.

جواب:

اين مسئله را برادرمان حجت الإسلام و المسلمين دكتر رضايي اصفهاني صحبت كردند كه شب قدر، شبي است كه از اولين نقطه اي كه در كره زمين، شب 19 يا 21 يا 23 ماه رمضان آغاز مي شود تا به آن نقطه برسد. الآن مثلاً در ايران و خاورميانه شب است و بعد از 10 ساعت در اروپا شب مي شود و بعد از 12 ساعت در آمريكا شب مي شود و شب در حال گردش است. اين مسئله بر مبناي رؤيت هلال در هر كشور است و مثلاً براي كسي كه در روز شنبه، اول ماه رمضان ثابت شده است، ايشان بر مبناي ثبوت ماه رمضان، شب قدرش هم بعد از 19 روز است و براي كسي كه روز يكشنبه، اول ماه رمضان ثابت شده است، شب قدرش هم بعد از 19 روز است. كَرَم خداوند بالاتر از اين است كه اگر كسي اشتباهاً، ولو يك روز، زودتر روزه ماه رمضان را بگيرد يا ديرتر، او را بخواهد از فضيلت شب قدر محروم بكند.

* * * * * * *

سؤال:

در مورد كتاب سليم بن قيس هلالي كه به أسرار آل محمد معروف است، توضيح بفرماييد كه چقدر قابل وثوق است؟

جواب:

إن شاء ا... در فرصتي مناسب در مورد كتاب سليم بن قيس هلالي كه از كتاب هاي معتبر شيعه است و هم خود سليم بن قيس هلالي كه از روات مورد وثوق است، صحبت خواهيم كرد. بنده در مناظره اي كه در شبكه ماهواره اي المستقلة داشتم و در آنجا از من سؤال كردند، مفصل صحبت كردم كه جناب برقي (ره)، از علماء بزرگ شيعه و از استوانه هاي رجالي شيعه، در رابطه با سليم بن قيس هلالي مي گويد:

من الأولياء من اصحاب أمير المؤمنين (عليه السلام).

 

رجال البرقي، ص4

مرحوم كشي (ره) كه معاصر مرحوم كليني (ره) بود، مي گويد:

قال الباقر (عليه السلام): صدق سليم.

امام باقر (عليه السلام) فرمود: آنچه را كه سليم بن قيس در اين كتاب آورده، راست گفته است.

 

رجال كشي، ص105، ش167

هم چنين جناب نجاشي (ره) در كتاب رجال خود، صفحه 4 و 8 و حضرت آيت ا... العظمي خوئي (ره) در معجم رجال الحديث، جلد 9، صفحه 227 مفصل درباره وثاقت آقاي سليم بن قيس آورده اند.

در رابطه با كتاب سليم بن قيس، مرحوم نعماني (ره) (متوفاي 380 هجري) مي گويد:

كتابه من الأصول التي ترجع الشيعة إليها و تعول إليها.

كتاب سليم بن قيس، از كتب اصل و مادر شيعه است و شيعه به آن مراجعه مي كند و مورد اعتمادش است.

 

الغيبة للنعماني، ص102

مرحوم سيد بن طاووس (ره) در كتاب التحرير الطاووسي، صفحه 136 اين كتاب را تائيد مي كند.

مرحوم علامه حلي (ره) اين كتاب را تائيد مي كند و نويسنده اش را مورد اعتماد مي داند.

 

خلاصة الأقوال في علم الرجال، ص83، ش1

* * * * * * *

سؤال:

عمر در چند جا گفته بود:

لولا علي، لهلك عمر.

لطفا سند اين حديث را بيان كنيد.

جواب:

آقاي إبن عبد البر، از استوانه هاي علمي أهل سنت، در كتاب الإستيعاب، جلد 3، صفحه 1103 اين تعبير را دارد:

فكان عمر يقول لولا علي لهلك عمر.

عمر همواره مي گفت: اگر علي نبود، عمر هلاك مي شد.

تأويل مختلف الحديث لإبن قتيبة الدينوري، ج1، ص162 ـ الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج4، ص194 ـ المناقب للخوارزمي، ص81 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج4، ص470

هم چنين آقاي مناوي در فيض القدير شرح الجامع الصغير، جلد 4، صفحه 470 نقل مي كند كه أبو بكر هم مي گفت:

لولا علي لهلك أبو بكر.

* * * * * * *

سؤال:

أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه 164 نهج البلاغه به عثمان مي فرمايد:

چيزي نيست، مگر اين كه ما بدانيم و شما در آن شريك نباشيد.

يعني هر چه ما مي دانيم، شما هم مي دانيد.

و در چيزي سبقت نگرفتيم، مگر اين كه شما هم همراه ما باشيد.

يعني ما از شما پيشي نگرفتيم و در تائيد خلافت عثمان است. در اين مورد توضيح بفرماييد.

جواب:

در رابطه با عثمان، نيازي به گفتن نيست. شما به كتاب نهج البلاغه، خطبه سوم مراجعه كنيد كه أمير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:

إلي أن قام ثالث القوم نافجا حضنيه بين نثيله و معتلفه و قام معه بنو أبيه يخضمون مال الله خضمة الإبل نبتة الربيع إلي أن انتكث فتله و أجهز عليه عمله و كبت به بطنته.

تا آن كه سومي (عثمان) به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخوري باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويي سرگردان بود و خويشاوندان پدري او از بني اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اي كه به جان گياه بهاري بيفتد، عثمان آن قدر إسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت و شكم بارگي او نابودش ساخت.

من گمان مي كنم تندتر از اين نمي شود گفت.

هم چنين أمير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:

من به قدري از عثمان دفاع كردم كه احساس مي كنم خودم را مقصر مي دانم.

نسبت به خليفه اول و خليفه دوم و خليفه سوم هم أمير المؤمنين (عليه السلام) قيام و جنگ نكرد، ولي اينها را غاصب حق خودش مي دانست. ما در اين رابطه، خطبه هاي متعددي از نهج البلاغه را ذكر كرده ايم؛ مانند خطبه 26 و 51. حتي أمير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:

فإن هذا الدين قد كان أسيرا في أيدي الأشرار، يعمل فيه بالهوي و تطلب به الدنيا.

همانا اين دين در دست بد كاران اسير گشته بود، كه با نام دين، به هوا پرستي پرداخته و دنياي خود را به دست مي آوردند.

نهج البلاغه، نامه53

* * * * * * *

آقاي كاشاني

شنيده ايم كه أمير المؤمنين (عليه السلام) قبل از شهادت، جمله اي را فرمودند. آن جمله چه بود؟

استاد حسيني قزويني

در هنگامي كه ضربه بر فرق مبارك أمير المؤمنين (عليه السلام) وارد شد، حضرت فرمود:

فزت و رب الكعبة.

اين مربوط به شب 19 ماه رمضان است. اما در رابطه با شب شهادت، آنچه كه استوانه هاي علمي أهل سنت نقل كرده اند، مانند إبن أثير جزري در كتاب أسد الغابة في معرفة الصحابة، جلد 4، صفحه 114 مي گويد:

وقتي أثرات ضربت بر بدن علي تأثير زيادي گذاشت، ... از فرزندانش خداحافظي كرد و فرمود:

إني مفارقكم، فبكت أم كلثوم من وراء الحجاب، فقال لها: أسكتي! فلو ترين ما أري، لما بكيت، قال: فقلت: يا أمير المؤمنين! ماذا تري؟ قال: هذه الملائكة وفود و النبيون و هذا محمد صلي الله عليه و سلم يقول: يا علي! أبشر.

وقت خداحافظي رسيده است. در اين هنگام، ناله أم كلثوم از پشت پرده بلند شد. حضرت فرمود: دخترم ساكت باش! اگر مي ديدي آنچه را كه من مي بينم، گريه نمي كردي. راوي مي گويد: گفتم: يا أمير المؤمنين! چه چيزي مي بيني؟ حضرت فرمود: مي بينم كه ملائكه و أنبياء، دسته دسته به استقبال من آمده اند و اين محمد (صلي الله عليه و سلم) است كه مي گويد: اي علي! بر تو بشارت باد.

در روايت ديگري آمده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) اين آيه را خواند:

وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ (سوره آل عمران/آيه198)

آنچه كه نزد خداوند است، براي بندگان خوب بهتر است.

نهج البلاغه، نامه 26

جالب اين كه خود زمخشري، از علماء أهل سنت، از أسماء بنت عميس، همسر أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل مي كند و مي گويد:

علي بر اثر آن زهري كه در شمشير إبن ملجم بود، در شب 21 از هوش رفت:

ثم أفاق، فقال: مرحبا! الحمد لله الذي صدقنا وعده و أورثنا الجنة، فقيل له: ما تري؟ قال: هذا رسول الله صلي الله عليه و سلم و أخي جعفر و عمي حمزة و أبواب السماء مفتحة و الملائكة ينزلون يسلمون علي و يبشرون، هذه فاطمة قد أطاف بها و صايفها من الحور و هذه منازلي في الجنة، لمثل هذا فليعمل العاملون.

به هوش آمد و فرمود: مرحبا. خدا را شكر كه به وعده هايش عمل كرد و بهشت را ارث ما قرار داد. به او گفته شد: چه مي بيني؟ فرمود: اين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) است و اين برادرم جعفر و عمويم حمزه هستند كه به استقبال من آمده اند و درهاي آسمان به روي من گشوده شده است و ملائكه هم دسته دسته بر من نازل مي شوند و بر من سلام مي كنند و مرا بشارت مي دهند. فاطمه را مي بينم كه به استقبال من آمده و اطرافش را حوريان بهشتي احاطه كرده اند و اين منازل و جايگاه من در بهشت است.

ربيع الأبرار للزمخشري، ص599

به نظر من، بالاترين چيزي كه در اين شب، براي أمير المؤمنين (عليه السلام) شگفت انگيز و مايه خوشحالي بود، اين بود كه بعد از سي و اندي سال، به ديدار حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مي رود. فاطمه اي كه از بدو شهادتش، حضرت علي (عليه السلام) عزادار او بود و در شب شهادتش و به هنگام دفنش فرمود:

و ستنبئك إبنتك بتضافر أمتك علي هضمها، فأحفها السؤال و استخبرها الحال.

به زودي دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو چگونه در ستم كاري بر او اجتماع كردند، از فاطمه بپرس و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير.

نهج البلاغه، خطه 202

در بعضي از روايات آمده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام)، فرزندان را سفارش كرد به امام حسن (عليه السلام) و فرمود كه بعد از من، او امام است و اطاعتش بر همگان واجب است.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

«««و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»»»



اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 324
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست