responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 204

صدور حديث منزلت در خانه ام سلمه، زمان ولادت حسنين و سد الابواب

کد مطلب: ٥٣٣٦ تاریخ انتشار: ٠٥ بهمن ١٣٩١ تعداد بازدید: 1881 سخنراني ها » شبکه ولايت صدور حديث منزلت در خانه ام سلمه، زمان ولادت حسنين و سد الابواب
حبل المتين 91/11/05


بسم الله الرحمن الرحيم تاريخ: 05 / 11 / 91

مجري:

ميلاد نبي مكرم حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه وآله را به همه مسلمين جهان تبريك عرض مي كنيم.

مقداري پيرامون حديث منزلت كه در جلسات گذشته صحبت داشتيم يك جمع بندي داشته باشيد.

استاد قزويني:

ايام ولادت نبي مكرم پيامبر اعظم رحمة للعالمين صلي الله عليه وآله را تبريك عرض مي كنم. ما پنج ماه است كه بحث اثباتي خودمان را انجام مي دهيم.

اگر شيعه مي گويد: اميرالمؤمنين به عنوان خليفه اول منصوص و منصوب است، ما از آيات قرآني و با روايت هاي صحيح و معتبر و بعضا متواتر، اين قضيه را ثابت كرديم؛ مثل آيه 55 و 67 و 2 سوره مائده و بعضي از آيات ديگر.

از نظر روايات هم، رواياتي كه در اين زمينه بود، ما مفصل بحث كرديم.

سند و دلالت روايات را بحث كرديم و شبهاتي كه اين ها آورده بودند، يكي پس از ديگري پاسخ داديم.

ما انتظار داشتيم كه اين آقاياني كه اين همه سر و صدا مي كنند و فريادشان گوش كروبيان را كر مي كند و مي گويند: شيعه مولود عبد الله سبأ است (فكر كنم كه در آينه چيزي مي بينند كه اين حرف ها را مي زنند) و روايات صحيح ندارند، يكي از اين بحث هايي كه ما داشتيم؛ همان طوري كه دوستان ما كليپ هايي پخش مي كنند و نقد مي كنند، يكي از اين ها را نقد مي كردند.

زبان ما مو درآورد.

خواهران عزيز و دوستان ما چندين بار گفته اند: شما كارشناسان وهابي كه اين همه دم از حقانيت مي زنيد، ما اين همه ادله ما براي خلافت منصوص و منصوب اميرالمؤمنين آورديم، شما يك روايت و يك حديث و يك آيه در رابطه با خلافت جناب آقاي ابوبكر بياوريد.

يك مدرك عقل پسند بياوريد.

چرا از آوردن كوچك ترين دليل اظهار عجز مي كنيد؟

شما مي دانيد كه دليل نداريد، همه مي دانند كه دست شما خالي است.

از اين مذهب ساخته پرداخته افكار پوشالي آقاي ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب، شما چه خيري ديده ايد؟

آيا چند روز دنيا اين قدر ارزش دارد كه شما آخرت خود را به آتش بسوزانيد و مردم را فريب دهيد و فرياد بكشيد.

به قول يكي از خواهران: به جاي اين كه صداي تان را بالا ببريد، معلومات و اطلاعات خودتان را بالا ببريد و اين قدر براي خودتان رسوايي به بار نياوريد.

عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد.

يكي از ادله اي كه شيعه و بزرگان ما بر حقانيت خلافت اميرالمؤمنين سلام الله عليه آورده اند، حديث منزلت است.

ما اين حديث منزلت را گفتيم كه از زوايايي قابل بحث است.

1-حديث منزلت در صحيحين

2-حديث منزلت در غير حادثه تبوك

البته اين بخش را كه ما آورديم؛ چون اين آقايان هر روايتي را كه ما بعدا بر دلالت امامت حضرت امير مي خواهيم استدلال كنيم، مي گويند: پيغمبر فقط در يك قضيه گفته است و آن قضيه تبوك بوده است و تمام شده است.

براي همين ما موارد متعددي آورديم.

دوستان اگر به جلد 42 كتاب تاريخ دمشق آقاي ابن عساكر مراجعه كنند، از صفحه 197 به آن طرف شايد بالاي 50 روايت كه بيش از 20 صفحه مي شود، ايشان سندهاي متعدد مي آورد كه غالب اين سندها صحيح است.

اگر يك سند صحيح هم داشته باشد كفايت مي كند.

3-صحت و تواتر حديث منزلت

4-دلالت حديث بر امامت حضرت امير سلام الله عليه

5-شبهاتي كه وهابيت آورده اند

به حول و قوه الهي به طور منطقي و محكم و قاطع و با استعانت از ساحت مقدس حضرت ولي عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء پاسخ خواهيم داد.

در رابطه با حديث منزلت در صحيحين مفصل صحبت كرديم.

در رابطه با حديث منزلت در غير حادثه تبوك گفتيم: حديث منزلت در قضيه مؤاخاة مطرح شده است.

پيغمبر اكرم وقتي كه بين تك تك صحابه عقد اخوت و برادري بستند، اميرالمؤمنين را به عنوان برادر خودشان انتخاب كردند و فرمودند:

أنت مني بمنزلة هارون من موسي

ما اين قضيه را مفصل مطرح كرديم و نيازي به توضيح نيست.

حديث منزلت بعد از فتح خيبر بوده است.

اين را مفصل از كتاب هاي متعدد مطرح كرديم.

حديث منزلت در قضيه سد أبواب بوده است كه نبي مكرم تمام درهاي صحابه كه به مسجد گشوده مي شد بست، غير از در خانه اميرالمؤمنين سلام الله عليه و فرمود:

أنت مني بمنزلة هارون من موسي

اين مباحثي بود كه در جلسات گذشته مطرح كرديم.

مجري:

داستان حديث منزلت در خانه ام سلمه را براي ما بيان كنيد.

استاد قزويني:

من تقاضا دارم كه عزيزان به اين بحث امشب يك مقداري دقت كنند؛ مخصوصا حضراتي كه هر روز فرياد مي كشند شيعه ها به صحابه توهين و جسارت مي كنند و هر روز هم در كشورهاي مختلف، اين سلفي هايي كه به تعبير دكتر علي جمعه، سگ هاي جهنم هستند، برنامه درست مي كنند و كنفرانس و مؤتمر مي گيرند كه در واقع مؤامره است و مؤتمر نيست كه در ايران مردم به صحابه چنين و چنان مي كنند و ما طرفدار و فدائي صحابه هستيم و در كتب شيعه به صحابه جسارت شده است، من تقاضا دارم كه به اين بخش از عرائض بنده خوب دقت كنند.

حديث منزلت در خانه ام سلمة:

ابن عساكر از ابن عباس نقل مي كند كه پيغمبر اكرم به ام سلمه فرمود:

يا أم سلمة ان عليا لحمه من لحمي ودمه من دمي وهو مني بمنزلة هارون من موسي غير أنه لا نبي بعدي.

تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 42

علي بن ابي طالب خونش از خون من و گوشتش از گوشت من است و رتبه او نسبت به من همانند رتبه حضرت هارون در برابر موسي است؛ جز اين كه بعد از من پيغمبري نيست.

يعني گوشت و خون من با گوشت و خون علي بن ابي طالب يكي است.

اين ها نشان مي دهد كه علي بن ابي طالب بعد از پيغمبر مي ماند و نبوتي هم نيست؛ فقط از منازل و رتبه هاي حضرت هارون سلام الله عليه، رتبه خلافت و وزارت و وصايت را دارا هستند.

در همان صفحه از عبد الله بن داهر بن يحيي الرازي نقل مي كند.

من اسم عبد الله داهر را بيان كردم تا عزيزان دقت كنند كه اين آقايان نسبت به ديگر روات نتوانستند اشكال بگيرند، تنها راوي شان عبد الله بن داهر است.

از ابن عباس نقل مي كند كه پيغمبر به ام سلمه فرمود:

إن عليا لحمه من لحمي ودمه من دمي وهو مني بمنزلة هارون من موسي غير أنه لا نبي بعدي.

تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 42

اين ها اين روايت را مطرح كردند و يك اشكالي هم گرفته اند.

من هم اشكال را عرض مي كنم و هم پاسخ آن را عرض مي كنم.

جناب آقاي عقيلي مي گويد:

داهر بن يحيي الرازي كان ممن يغلو في الرفض لا يتابع علي حديثه.

ضعفاء العقيلي، ج 2، ص 46

كسي است كه در رافضه بودن غلو مي كرده است و حديث او را ما دنبال نمي كنيم.

در رابطه با فرزندش عبد الله بن داهر هم مي گويد:

عبد الله بن داهر الرازي رافضي خبيث.

ضعفاء العقيلي، ج 2، ص 250

ادبيات را دقت كنيد كه چگونه است.

بعضي از تعابير را چون ايام، ايام شادي است، نمي خواهم بياورم؛ ولي تعابيري اين آقايان نسبت به شيعه دارند مثل آقاي ذهبي كه انسان خجالت مي كشد بگويد.

ابن عدي گفته است:

وعامة ما يرويه في فضائل علي وهو فيه متهم

الكامل في ضعفاء الرجال، ج 4، ص 228

عموم اين رواياتي كه اين شخص نقل كرده است، در فضائل علي است.

مشخص شد كه يغلو في الرفض و رافضي خبيث يعني چه.

چون دم از علي زده است، ما او را متهم مي دانيم، دم از علي زدن ملاك اتهام است.

اگر بنا است كه هر كس شيعه بود و غلو در فرض و تشيع داشت، روايات او را نپذيريم، يك بام و دو هوا نمي توانيم داشته باشيم.

دوستان و آقايان كارشناس وهابي دقت كنند و يك مقداري را پنبه را از گوش شان بيرون بكشند و اين مباحث را خوب گوش كنند و خيلي عربده نكشند و ببينند كه قضيه از چه قرار است.

در رابطه با ابان بن تغلب، ذهبي مي گويد:

ابان بن تغلب الكوفي شيعي جلد لكنه صدوق فلنا صدقه وعليه بدعته

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 118

ابان بن تغلب با اين كه شيعه سر سخت و لجوج است، آدم صدوقي است، ما با صداقت أبان كار داريم و بدعت او كاري نداريم و اگر بدعت گذار هم باشد، بدعتش مال خودش است.

كلمه جلد؛ يعني انسان خيلي محكم و لجوج كه به هيچ وجه حاضر نيست از شيعه بودن خود دست بردارد. معلوم شد كه شيعه صادق هم وجود دارد.

ابن تيميه كه دهانش را باز كرده است و آنچه كه لايق خودش است بيان كرده است كه شيعه ها جز دروغ چيزي بلد نيستند، اين حرف ذهبي است كه معاصر ابن تيميه است.

او متوفاي 728 است و اين متوفاي 748 است.

حرف آقاي ذهبي حرف درستي است.

اين آقايي كه يك زماني براي آقايان مراجع كلاس رجال گذاشته بود و در زباله داني دست و پا مي زند، وقتي نسبت به مباحث شيعه مي خواهد بحث كند، مي گويد: شيعه بدعت گذار است و يك سري حرف هاي بي ربط مي زند، قشنگ دقت كند.

مي گويد: فلان آقا فطحي است، فطحي ها چنين هستند، فلان شخص واقفي است و شيعه واقفه را قبول ندارند. تو كه بي سواد هستي و حماقت داري ما چه كار كنيم؟

حداقل شما به معجم رجال آقاي خوئي نگاه كن كه چندين مورد شيخ طوسي و نجاشي و علامه و ابن داوود، مي گويند:

فلاني واقفي ثقة

فلاني ثقة الا أنه واقفي

فلاني ثقة فطحي

فلاني ثقة عامي

سني است؛ ولي ثقه است.

مبناي شيعه در قبول روايات اين است كه ما صداقت در گفتار را در راوي شرط مي دانيم.

اگر يك رواي اگرچه گناه كبيره انجام مي دهد؛ ولي از نظر گفتاري دروغ نمي گويد، خيلي ها هستند كه در كوچه بازار كه اگر آن ها را قطعه قطعه كنند، دروغ نمي گويند.

شراب مي خورند و دزدي مي كنند؛ ولي دروغ نمي گويند، مرام شان اجازه نمي دهد.

مثل ابن تيميه نيست كه كارش از اول دروغ بافي باشد.

آنچه كه ملاك است، وقتي كه يك راوي مي گويد: حدثني الامام الصادق يا حدثني الباقر يا حدثني رسول الله، يعني واقعا حدثه رسول الله، اين براي ما ملاك است.

غير از 2 نفر از بزرگان جناب صاحب معالم و صاحب مدارك، كه روايت موثق را حجت نمي دانند بقيه قبول دارند.

روايت موثق آن روايت غير امامي است كه ثقه باشد.

اين آقا اگر بلد نيست، حداقل كتاب من را كه روي سايت است و كتاب درسي است، بخواند كه در آن فرق بين روايت صحيح و روايت موثقه و روايت حسنه و خبر، زمين تا آسمان است.

آن كه مي گويد: امامي عن امامي ضابط عادل، آن روايت صحيح است.

روايت موثق، روايتي است كه تمام راويانش امامي ثقه عادل ضابط باشند؛ ولي يكي از اين ها غير امامي؛ ولي ثقه باشد.

بزرگان ما از زمان شيخ مفيد تا فقهاي معاصر، همه به روايات موثق عمل كرده اند.

فقط اين دو بزرگوار هستند كه مبناي شان اين طور نبوده است كه اين دو هم دو شاگرد برومند مرحوم مقدس اردبيلي رضوان الله تعالي عليهم اجمعين بودند.

روايت حسن هم معتبر است.

يك راوي مدحي شده است؛ ولي مدح او مرتبه اش پايين تر از وثاقت است.

يك سري حرف هاي چرند مي زنند كه نمي دانم اين زينب خانم دخترشان برايش نقاشي كشيده است و يك چيزي ديده است كه تند تند مطرح مي كند.

عزيز من تو كه خبر نداري، آبرو و حيثيت خودت را اين طور نبر.

در يك سند روايت امامت چهارتا گاف دادي؛ گاف هاي زيادي بود، دوستان ما اين چهار گاف را آوردند. مي گويند: اينجا كه صراحت ندارد.

مي گويد: الائمة من ولدك، اين كه صراحت ندارد، اين ها دروغ است كفريات است.

مي گويد: علي بن ابراهيم قائل به تحريف قرآن است.

اگر قائل به تحريف قرآن است، جناب آقاي بخاري در كتابش ده ها روايت تحريف قرآن آورده است.

آقاي مسلم آورده است؛ از جناب عمر بن الخطاب و عائشه نقل شده است، أبي بن كعب و ابو سعيد خدري نقل شده است، از انس و عبد الله بن مسعود كه منكر بود كه معوذتين جزء قرآن است نقل شده است. شما تمام اين افراد را كافر بدانيد.

فلنا صدقه وعليه بدعته

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 118

اين حرف را ما قبول داريم.

راوي كه ثبت عندنا أنه صادق، راستگو بودنش محرز شود، ما به روايت او عمل مي كنيم.

شيعه 12 امامي باشد يا 8 امامي يا 7 امامي يا 4 امامي يا 2 امامي يا ناووسي يا كيساني يا فطحي يا واقفي، هر فرقه اي باشد، ما به روايات او عمل مي كنيم.

ذهبي مي گويد:

كان غاليا في التشيع

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 118

أبان بن تغلبي كه ما به روايات او عمل مي كنيم و آدم صادقي است، در تشيع غلو هم مي كرده است. غلو در تشيع يك بحث جدائي دارد.

بعد مي گويد:

فلقائل ان يقول كيف ساغ توثيق مبتدع وحد الثقة العدالة والاتقان فكيف يكون عدلا من هو صاحب بدعة وجوابه ان البدعة علي ضربين فبدعة صغري كغلو التشيع أو كالتشيع بلا غلو ولا تحرف فهذا كثير في التابعين وتابعيهم مع الدين والورع والصدق فلو رد حديث هؤلاء لذهب جملة من الاثار النبوية وهذه مفسدة بينة.

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 118

شما مي گوييد: اين آقا بدعت گذار است، مگر مي شود يك آدم بدعت گذار را بگوييم كه اين عادل است؟ بدعت گذار از عدالت بيرون رفته است. بدعت 2 نوع است: يك بدعت كوچك (اين را آقاي ذهبي از كدام كارخانه درآورده است ما نمي دانيم) داريم و يك بدعت بزرگ داريم. بدعت كوچك مثل كسي كه در تشيع غلو مي كند يا شيعه هست؛ ولي غلو يا تحرفي ندارد، اين غلو در تشيع يا تشيع بدون غلو، اكثر تابعين و تابعين تابعين، همه غلو در تشيع داشتند با اين كه اين ها آدم هاي با ديانت و با ورع و صادقي بودند، اگر ما حديث اين آقاياني كه شيعه و بدعت گذار هستند و در تابعين هم زياد هستند، حديث اين ها را رد كنيم، بخشي از آثار نبوي از بين خواهد رفت و اين در حقيقت يك فساد آشكار است.

اين آقاياني كه مي گويند: امام حسين را شيعيان كشتند، همين شيعه هايي كه آقاي ذهبي بيان مي كند.

اين ها جمع شده بودند به نام غلو در تشيع به نام شمر بن ذي الجوشن امام حسين را مي كشتند قربة الي الله.

آن آقايي كه به جاي حرف زدن فقط داد مي كشد، اين را يك مقداري خوب دقت كند.

ذهبي مي گويد: اگر ما اين روايات شيعه را رد كنيم، جمله اي از آثار پيغمبر از بين مي رود.

ان شاء الله بعدا بيان مي كنم كه يكي از شاگردان مسلم مي گويد: كتاب استاد من مملو از روايات شيعه است. اين بدعت صغري بود.

اما بدعت كبري:

ثم بدعة كبري كالرفض الكامل والغلو فيه والحط علي أبي بكر وعمر رضي الله عنهما والدعاء إلي ذلك فهذا النوع لا يحتج بهم ولا كرامة.

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 118

آن كه واقعا رافضي كامل باشد و غلو كند و نسبت به ابوبكر و عمر جسارت كند و مردم را به اين دعوت كند، اين دسته كه بدعت كبري دارند و بر ابوبكر و عمر اهانت مي كنند و مردم را هم بر اهانت دعوت مي كنند، نمي شود به احاديث اين ها احتجاج كرد.

اين حرف ذهبي است و آقاي عباد رواجني از روات بخاري است.

من تقاضا دارم اين دوستاني كه به اين شبكه ها زنگ مي زنند، اين مطالب را يادداشت كنند. من خودم اين مطالب را به زحمت به صورت پاورپوينت درست مي كنم.

بعضا اصل تهيه مطلب 2 ساعت وقت مي گيرد؛ ولي پاورپوينت كردن آن 4 ساعت از من وقت مي گيرد. اين براي اين است كه دوستان خوب بتوانند يادداشت كنند.

هدف ما اين است كه عزيزان و بزرگواران اين ها را يادداشت كنند.

اين مباحث هم ظاهر تايپ مي شود و هم روي سايت ولي عصر و هم سايت ولايت گذاشته مي شود. دوستان مي توانند از آنجا دانلود كنند.

آقاي ابن حجر وقتي راويان بخاري را مطرح مي كند، مي گويد: يكي از كساني كه آقاي بخاري از او روايت نقل كرده است (امشب اگر اين آقايان سكته نكنند خوب است) عباد بن يعقوب رواجني كوفي ابو سعيد است.

مي گويد:

عباد بن يعقوب الرواجني الكوفي أبو سعيد رافضي مشهور إلا أنه كان صدوقا وثقة أبو حاتم

مقدمة فتح الباري، ج 1، ص 412

از آن رافضي هاي مشهور است؛ ولي انسان راستگويي است و ابو حاتم هم او را توثيق كرده است.

حاكم نيشابوري هم از ابن خزيمه امام اهل الحديث، وقتي از او حديث نقل مي كرد مي گفت:

الثقة في روايته المتهم في رأيه

مقدمة فتح الباري، ج 1، ص 412

آقاي رواجني در روايتش مورد وثوق است؛ ولي در رأيش متهم است و رافضي است.

بعد ابن حبان مي گويد:

كان رافضيا داعية

مقدمة فتح الباري، ج 1، ص 412

هم رافضي است و هم به رفض دعوت مي كند.

صالح بن محمد مي گويد:

كان يشتم عثمان رضي الله عنه

مقدمة فتح الباري، ج 1، ص 412

اين آقاي عباد رواجني عثمان را هم فحش مي داده است.

شما كه مي گوييد: اگر كسي به صحابه جسارت كند، عليه لعنة الله و ملائكته والناس اجمعين.

اين همه فرياد شما گوش كروبيان را كر كرده است كه شيعيان چنين هستند.

اين آقا كه عثمان را فحش مي داده است، آقاي ابن حجر و ابن حبان و ابو حاتم و حاكم و ابن خزيمه او را توثيق مي كنند.

آقاي مزي و ذهبي از علي بن محمد مروزي نقل مي كنند كه مي گويد: از صالح بن محمد در رابطه با عباد بن يعقوب رواجني سؤال كرديم، گفت:

كان عباد يشتم عثمان رضي الله عنه وسمعته يقول: الله أعدل من أن يدخل طلحة والزبير الجنة.

تهذيب الكمال، ج 14، ص 178 و سير أعلام النبلاء، ج 11، ص 537 و تاريخ الإسلام، ج 18، ص 303

اين آقا به عثمان فحش مي داده است.

مي گويد: آقاي صالح بن محمد گفت: آقاي عباد مي گفت: خدا خيلي عادل تر از اين است كه طلحه و زبير را وارد بهشت كند.

جناب آقاي حيدري و جناب آقاي با عقل و جناب آقاي خدمت گذار به دودمان بني اميه اين آقا با اين رأي خود در صحيح بخاري چه كار مي كند؟

شما فقط بلد هستيد كه به شيعه فحاشي و جسارت كنيد؟

خداي عالم عادل تر از اين است كه طلحه و زبير را وارد بهشت كند.

قلت: ويلك ولم؟ قال: لانهما قاتلا علي بن أَبي طالب بعد أن بايعاه

تهذيب الكمال، ج 14، ص 178 و سير أعلام النبلاء، ج 11، ص 537 و تاريخ الإسلام، ج 18، ص 303 و تهذيب التهذيب، ج 5، ص 95

گفتم: چرا؟ براي اين كه طلحه و زبير با علي جنگيدند بعد از اين كه بيعت كردند.

آقاي ذهبي مي گويد: ابو حاتم گفته است:

قال أبو حاتم شيخ ثقة

سير أعلام النبلاء، ج 11، ص 537

هم استاد است و هم ثقه است.

ابن جرير مي گويد: من از آقاي رواجني شنيدم كه مي گويد:

وقال ابن جرير سمعته يقول من لم يبرأ في صلاته كل يوم من أعداء آل محمد حشر معهم

سير أعلام النبلاء، ج 11، ص 537

آقاي رواجني مي گفت: هر كس در نمازش از دشمنان آل محمد بيزاري نجويد، خدا با دشمنان آل محمد محشورش مي كند.

بعد ذهبي مي گويد:

قلت هذا الكلام مبدأ الرفض

سير أعلام النبلاء، ج 11، ص 537

رافضه بودن از همين جا شروع شده است.

بعد مي گويد:

وكان عباد بن يعقوب مكفوفا، فرأيت سيفا وجحفة، فقلت: لمن هذا السيف قال: لي، أعددته لأقاتل به مع المهدي.

تاريخ الإسلام، ج 18، ص 303

در آخر عمر نابينا بود، ديدن در خانه اش يك شمشير و يك سپر آويزان كرده است. گفتم: اين شمشير را براي چي نگه داشته اي؟ گفت: اين شمشير را آماده كردم تا در ركاب حضرت مهدي بجنگم.

آقاي حيدري يك مقداري گوشت را باز كن. تو شرم و حيا نمي كني بي حياء كه اين همه به حضرت مهدي جسارت مي كني؟

اگر ايام، ايام شادي نبود، من يك آشي براي تان پخته بودم.

اگر بخواهيد نسبت به حضرت ولي عصر ارواحنا فداه جسارت كنيد، برخورد ما با شما چيز ديگري خواهد شد.

كاري مي كنيم كه:

فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

سوره توبه آيه 82

آن وقتي است كه زمان گريه آقاي خدمت مياد و ايشان خوب گريه مي كند و تظاهر به گريه نمي كند.

از آن وقتي كه اين آقايان نسبت به مراجع ما جسارت نكردند، من به دوستان گفتم: شما هم فتيله را پايين بكشيد و تلاش كنيد كه عبارت هاي شما محترمانه باشد.

ما گفتيم: اگر اين ها شروع كنند:

وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا

سوره شوري آيه 40

اين بي حياء مي گويد: شيعيان ائمه را براي اين كه از نسل يزدگرد هستند دوست دارند. لعنت تمام ملائكه بر اين دهاني كه اين چنين حرف زشت مي زند و اين نشانگر بي ديني و بغض با ائمه است.

من كه فرصت نمي كنم؛ ولي وقتي دوستان تايپ مي كنند و من مي بينم، با تمام وجود به اين ها لعن و نفرين مي كنم و يقين دارم كه ملائكه هم لعن مي كنند. ببينند كه نتيجه لعن به كجا خواهد كشيد.

شما اگر حرفي براي زدن داريد بياييد صحبت كنيد. حرف علمي داري بگو شيعه اين را گفته است و دليل ما اين است و مثل بچه آدم صحبت كن. دوستان ما هم به شما جواب مي دهند.

مي گويند: فلاني شناسنامه كفر صادر مي كند و فلان آقا كافر است و زيارت جامعه كبيره از كفريات است.

از ديدگاه شما فرعون هم در رابطه با حضرت موسي مي گفت: من مي ترسم كه دين شما را نابود كند. اين حرف شما ما را به ياد فرعون مي اندازد.

اين را بدانيد كه زيارت جامعه كبيره نسبت به آن خدايي كه سوار الاغ و پشه مي شود و آن خدايي كه چشمش درد مي گيرد و ملائكه به عيادتش مي روند و آن خدايي كه در بهشت براي خودش خانه دارد و آن خدايي كه در جهنم پا مي گذارد، دنيا بدانند كه زيارت جامعه كبيره، مهر كفر بر اين چنين توحيد و بر اين چنين خدا نهاده است.

همچين خدايي نه پيغمبر معرفي كرده است و نه هيچ پيغمبري از همچين خدايي دم زده است. در هيچ روايتي غير از روايات دودمان بني اميه كه امروز دست آويز وهابيت است، ندارد.

همين آقاي رواجني كه مي گويد: من اين شمشير را آماده كردم تا در ركاب حضرت مهدي بجنگم، ذهبي مي گويد:

صادق في الحديث

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 44

ابن حجر هم مي گويد:

صدوق

تقريب التهذيب، ج 1، ص 291

ما مي خواهيم اين ها را امشب تقديم كنيم به اين آقاياني كه اين همه به شيعه جسارت مي كنند.

جناب آقاي خدمتي كه گريه مي كرد، خوب گريه كند كه اينجا جاي گريه است.

عبد الرحمن بن صالح را يحيي بن معين توثيق مي كند و مي گويد:

ثقة صدوق شيعي لأن يخر من السماء أحب إليه من أن يكذب في نصف حرف.

تاريخ بغداد، ج 10، ص 261 و تهذيب الكمال، ج 17، ص 181 و تاريخ الإسلام، ج 17، ص 241 و تهذيب التهذيب، ج 6، ص 178

مورد اعتماد است و بسيار راستگو است و شيعه است، اگر از آسمان به زمين بيافتد، به اندازه نصف حرف هم دروغ نمي گويد.

ابن معين مي گويد:

لا بأس به

تاريخ بغداد، ج 10، ص 261 و تهذيب الكمال، ج 17، ص 181 و تهذيب التهذيب، ج 6، ص 178

ابو حاتم مي گويد:

وَقَال أبو حاتم: صدوق

تهذيب الكمال، ج 17، ص 181 و تاريخ الإسلام، ج 17، ص 241 و تهذيب التهذيب، ج 6، ص 178

موسي بن هارون مي گويد:

كان ثقة

تهذيب الكمال، ج 17، ص 181 و تاريخ الإسلام، ج 17، ص 241 و تهذيب التهذيب، ج 6، ص 178

آقاي خدمتي بزرگوار مي گويد:

وكان يحدث بمثالب أزواج رسول الله صلي الله عليه وسلم وأصحابه

تهذيب الكمال، ج 17، ص 181 و تاريخ الإسلام، ج 17، ص 241 و تهذيب التهذيب، ج 6، ص 178

اين شخص كارهاي زشت و نادرست زنان پيغمبر و اصحاب را براي مردم بازگو مي كرد.

وضع كتاب مثالب في أصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم

تهذيب التهذيب، ج 6، ص 178

كتابي تأليف كرده است در رابطه با كارهاي زشت و بد و طعن اصحاب پيغمبر.

ببينيم كه چقدر مي خواهيد براي اين گريه كنيد.

اين را هم ابن حجر گفته است، علامه مجلسي و شيخ طوسي نگفته است.

ابن حبان او را توثيق كرده است، ابن عدي كه معمولا با هر بهانه افراد را تضعيف مي كند، مي گويد:

لم يذكر بالضعف في الحديث ولا اتهم فيه إلا أنه محترق فيما كان فيه من التشيع

تهذيب التهذيب، ج 6، ص 178 و تهذيب الكمال، ج 17، ص 182

اين شخص كوچك ترين ضعفي در روايت ندارد و متهم هم نيست؛ فقط يك شيعه بي كلاج و ترمز است و در شيعه بودن خيلي مصر است.

ما با منطق خودشان جواب داديم كه اين آقايان اين همه به شيعه اهانت و جسارت مي كنند و مي گويند: شيعه به ازواج و اصحاب پيغمبر اهانت مي كند، همين آقايان در صحيح بخاري روايت دارند و آن ها را توثيق كرده اند.

اگر بد گويي كردن از اصحاب و ازواج پيغمبر دليل بر فسق است، آقايان اينجا را چه جوابي دارند؟ اميدوارم كه ان شاء الله پاسخ دهند.

مجري:

بيان حديث منزلت در ولادت حسنين (ع)

هنگام ولادت حسنين عليهما السلام يكي از مواردي است كه حديث منزلت از سوي پيغمبر در آن بيان شده است، لطف كنيد در اين رابطه توضيح دهيد.

استاد قزويني:

اين آقاياني كه حديث منزلت را منحصر مي كنند به قضيه تبوك، بدانند كه مسئله از چه قرار است.

بيش از 50 روايت در مناسبت هاي مختلف بيان شده است.

جناب خوارزمي و جويني از اسماء بنت عميس نقل مي كنند كه مي گويد: وقتي امام حسن عليه السلام به دنيا آمد، نبي گرامي صلي الله عليه وآله پيش ما آمد و فرمود: پسرم را به من بده. او را در يك پارچه زدي پيچيده بودم و به دامن نبي مكرم انداختم.

حضرت فرمودند: بچه اي كه تازه به دنيا آمده است، در پارچه زرد نپيچيد.

دوستان كه مي خواهند لباسي براي بچه اي كه تازه به دنيا آمده است بدوزند، تلاش شود كه از رنگ زرد استفاده نشود؛ معمولا در ايران از رنگ سفيد استفاده مي كنند.

مي گويد: دوباره قنداقه حضرت امام حسن را گرفتم و او را در يك پارچه سفيد پيچيدم و خدمت نبي مكرم دادم.

نبي مكرم در گوش راست امام حسن اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: علي جان:

أي شيء سميت ابني؟ قال: ما كنت لأسبقك باسمه يا رسول الله وقد كنت أحبّ أن أسميه حرباً، فقال النبي (صلي الله عليه وآله وسلم): ولا أنا أيضاً أسبق باسمه ربّي عزّوجلّ، فهبط جبريل فقال: السلام عليك يا محمّد، العليّ الأعلي يقرئك السلام ويقول: عليّ منك بمنزلة هارون من موسي ولا نبيّ بعدك، سمّ ابنك هذا باسم ابن هارون، قال: وما اسم ابن هارون؟ قال : شبّر ، قال: لساني عربي قال: سمّه الحسن قالت أسماء: فسماه الحسن.

مقتل الحسين، ص 136 و فرائد السمطين، ج 2، ص 103

اسم پسرم را چه گذاشتي؟ عرض كرد يا رسول الله مگر من قبل از شما مي توانم اسمي براي بچه بگذارم، بچه براي شما است؛ ولي خيلي دوست داشتم كه يك آدم جنگجو باشد.

پيامبر فرمود: من هم در اسم اين بچه از خدا سبقت نمي گيرم.

جبرئيل نازل شد و گفت: خداوند علي أعلي به تو سلام مي رساند و مي فرمايد: جايگاه علي نسبت به تو همانند جايگاه هارون نسبت به موسي است، اسم فرزندت را هم نام با اسم پسر هارون قرار بده.

پيغمبر فرمود: اسم پسر هارون چه بود؟

فرمود: شبر.

پيغمبر فرمود: شبر كه عبراني است و من زبانم عربي است.

جبرئيل گفت: اسمش را حسن بگذار.

داستانش مفصل است كه بعد روز هفتم عقيقه كشتند و تا آخر داستان.

به هنگام ولادت امام حسن مجتبي جبرئيل نازل مي شود و مي فرمايد:

عليّ منك بمنزلة هارون من موسي ولا نبيّ بعدك

اسماء بنت عميس مي گويد: بعد از يك سال كه امام حسين عليه السلام به دنيا آمد، من خدمت نبي مكرم كه بودم، فرمود: أسماء فرزندم را به من بده.

او را در پارچه زرد نپيچيده بودم، او را در پارچه سفيد پيچيده بودم، باز در گوش راست امام حسين اذان و در گوش چپش اقامه گفت. ما تصور مي كنيم كه بچه متوجه نيست.

بچه در حين ولادتش هم، چه بسا از من و شما حواسش جمع تر است.

تمام اين مباحث را مي شنود و صداي اذان و قرآن در روحيه بچه اثر مي گذارد.

اگر در يك خانه اي كه رقص و پاي كوبي باشد، آن هم در روحيه نوزاد اثر مي گذارد.

مي گويد: وقتي پيغمبر امام حسين را در دامن شان قرار دادند، گريه كردند.

عرض كردم پدر و مادرم به فدايت يا رسول الله، چرا گريه مي كني؟

حضرت فرمودند: براي فرزندم كه امروز به دنيا آمده است گريه مي كنم.

گفتم: الان به دنيا آمده است، برايش گريه مي كني؟

حضرت فرمود:

يا أسماء تقتله الفئة الباغية من بعدي لا أنالهم الله شفاعتي، ثم قال: يا أسماء لا تخبري فاطمة بهذا، فإنها قريبة عهد بولادته ثم قال لعلي: أي شيء سمّيت ابني؟ قال: ما كنت لأسبقك باسمه يا رسول الله وقد كنت أحبّ أن أسمّيه حرباً، فقال النبيّ (صلي الله عليه وآله وسلم): ولا أنا أسبق باسمه ربّي عزّوجلّ، فهبط جبريل فقال: السّلام عليك يا محمّد، العليّ الأعلي يقرئك السلام ويقول: عليّ منك بمنزلة هارون من موسي ولا نبيّ بعدك، سمِّ ابنك باسم ابن هارون، قال: وما اسم ابن هارون؟ قال: شبير، قال: لساني عربيّ يا جبرائيل، قال: سمِّه حسيناً.

مقتل الحسين، ص 136 و فرائد السمطين، ج 2، ص 103

گروه باغيه فرزند معاويه او را خواهد كشت و شفاعت من به آن ها نرسد.

فرمود: اسماء اين را به حضرت زهرا نگو؛ چون تازه بچه به دنيا آورده است و برايش قابل تحمل نيست.

باز همان قضايا پيش آمد.

فرمود: علي جان اسم اين نوزاد را چه گذاشتي؟

حضرت فرمود: من كه بر شما سبقت نمي گيرم.

پيغمبر هم فرمود: من بر خدا سبقت نمي گيرم.

جبرئيل نازل شد و فرمود: جايگاه علي نسبت به تو همانند رتبه حضرت هارون نسبت به حضرت موسي است، فرزند هارون شبير بود، شما هم اسم اين بچه را شبير بگذار.

پيغمبر اكرم فرمود: زبان من عربي است و شبير عبري است.

جبرئيل گفت: او را حسين نام گذاري كن.

اين خلاصه اين قضايا است.

من خيلي از توضيحات آن صرف نظر مي كنم.

مجري:

بيان حديث منزلت در قضيه سد الابواب

از مواردي كه حديث منزلت از زبان گرامي رسول خدا صلي الله عليه وآله مطرح شده است، خوابيدن صحابه در مسجد بود. اگر مي شود در اين زمينه هم يك مقداري توضيح دهيد.

استاد قزويني:

يكي از مواردي كه حديث منزلت در آن آمده است، حديث سد ابواب بوده است كه پيغمبر اكرم تمام درهاي خانه صحابه را به مسجد بستند، جز در خانه اميرالمؤمنين و فرمود:

علي مني بمنزلة هارون من موسي

يكي از آن موارد هم كه جناب ابن عساكر و ديگران آورده اند، صحابه در مسجد مي خوابيدند.

ابن عساكر و ديگران از جابر بن عبد الله انصاري نقل مي كنند كه مي گويد: روزي پيغمبر آمد و ما همه در مسجد خوابيده بوديم و ديديم كه دست پيغمبر يك دسته ساقه خرماي تازه است.

مي گويد:

فضربنا وقال أترقدون في المسجد إنه لا يرقد فيه أحدا فأجفلنا وأجفل معنا علي بن أبي طالب فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم تعال يا علي إنه يحل لك في المسجد ما يحل لي يا علي ألا ترضي أن تكون مني بمنزلة هارون من موسي إلا النبوة والذي نفسي بيده إنك لتذودن عن حوضي يوم.

تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 139

ما را زد و فرمود: شما در مسجد مي خوابيد؟

مسجد جاي خوابيدن نيست. ما بلند شديم و فرار كرديم، علي بن ابي طالب هم همراه ما بيرون آمد. پيغمبر فرمود: علي جان تو برگرد، حساب تو از ديگران جدا است، هرچه بر من حلال است بر تو هم حلال است. جايگاه تو به من همانند جايگاه هارون به موسي است غير از بحث نبوت.

پخش كليپ

استاد قزويني:

من كه امروز شبكه هاي استاني را مي ديدم؛ مخصوصا استان كردستان و سيستان و بلوچستان و بندر عباس، ديدم مراسم ميلاد نبي مكرم كه عزيزان اهل سنت ما در سراسر كشور، خارج از كشور را من فرصت نكردم ببينم؛ ولي در اين شبكه هاي استاني كه مي ديدم، گفتم اين يك تو دهني باشد براي اين آقاياني كه مي گويند: هر گونه جشن تولد براي پيغمبر حرام و بدعت است و اهل سنت مبرا هستند.

حتما اين هايي كه در داخل كشور جشن مي گيرند، اين ها اهل سنت نيستند.

من نمي دانم كه آقايان چه اسمي مي خواهند براي اين ها بگذارند.

جزء سني هاي اثنا عشري هستند يا نه، ما فردا مي ترسيم كه بگويند: اين ها وهابي هستند كه دارند جشن مي گيرند.

بحث نبي مكرم يك بحث فراگير است و شيعه و سني نمي خواهد.

غير از چهار مغز خشك وهابيت كه نسبت به نبي گرامي جسورانه وارد شدند و هرگونه تجليل از نبي مكرم را بدعت گذاشته اند.

همه مسلمان ها نسبت به نبي مكرم عشق مي ورزند.

در قرآن در رابطه با مائده آسماني كه خدا بر بني اسرائيل نازل مي كند، مي فرمايد:

تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآَخِرِنَا

سوره مائده آيه 114

از يك مائده آسماني به عنوان عيد ياد مي كند، آن وقت نبي مكرم رحمت للعالمين كه مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

سوره انفال آيه 24

حيات بشريت به نبي مكرم است.

ما براي ايشان جشن نگيريم و براي يك مائده آسماني كه شكم مان را پر كنيم جشن بگيريم.

هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آَيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

سوره جمعه آيه 2

اين قضايا نشان مي دهد كه وهابيت واقعا با نبي مكرم، نه تنها مشكل دارند؛ بلكه عداوت دارند؛ ولي اين عداوت شان را در يك قالب ديني و مذهبي بيان مي كنند.

ديشب هم دوستان ما برنامه هاي جشن ملي كه در عربستان بوده است، آورده اند كه جناب آقاي والا مقام ملك عبد الله و أبي كان داشت مي رقصيد.

اين ها همه را نشان دادند. در آنجا اشكالي ندارد و بدعت نيست؛ ولي اگر كسي در رابطه با نبي مكرم بخواهد جشن و سرور داشته باشد، اين بدعت است.

اين مردم اهل سنت است و اين هم مرام شان، شما براي خودتان فكري كنيد و راهي غير از اهل سنت انتخاب كنيد و يك اسم ديگري براي خود بگذاريد.

از وهابيت بدتان مي آيد؛ چون امروز وهابيت يك واژه زشت و وقيحي شده است.

از سلفي بودن هم كه بدتان مي آيد؛ چون آقاي دكتر جمعه گفت: سلفي ها سگان جهنم هستند.

من نمي دانم چه اسمي براي خودشان مي خواهند بگذارند، دعوت گران به جهنم مي خواهند بگذارند يا دعوت گران به كفر. من پيشنهاد مي كنم كه اسم خود را دعوت گران به خداي الاغ سوار بگذارند. اين خيلي بهتر است و خوب مشتري پيدا مي كنيد.

بيننده آقاي پهلوان از كلاله:

ميلاد پيامبر اكرم را به تمامي مسلمانان جهان تبريك عرض مي كنم.

آقايان وهابي مثال في قلوبهم مرض هستند.

ما اينجا در منطقه كلاله در خدمت دوستان و برادران اهل سنت هستيم كه از دوستان نزديك بنده هستند كه وقتي در مورد مولا علي صحبت مي شود و از مظلوميت ايشان صحبت مي شود، اشك از چشم هاي اين ها جاري مي شود.

بحث وهابيت از اهل سنت جدا است.

سؤالي كه من از خدمت حاج آقا داشتم، در مورد مراسم حج و فريضه طواف نساء و نماز آن است.

قطعا احكام حج در زمان خود پيامبر صادر شده است و آن زمان هم انجام مي شده است. از چه زماني اين طواف نساء از احكام حج برادران اهل سنت جدا شده است؟

آيا ارتباطي با روايت پيامبر ختمي مرتبت دارد كه به مولا علي فرمودند: شما ميزان تشخيص حرام زادگي از حلال زادگي هستيد؟

استاد قزويني:

اين بحث مربوط به احكام است. ما در هر هفته 2 برنامه مستقل و 2 ساعته به عنوان زمزم احكام داريم. شما مي توانيد در اين برنامه تماس بگيريد و بحث حكم آن را سؤال كنيد.

آنچه كه مربوط به بحث بنده است كه بعضي از آقايان مي گويند: اين ها چون طواف النساء انجام نمي دهند، با هم خواهر و برادر هستند، اين ها اشتباه است.

آقايان اهل سنت طوافي به نام طواف وداع دارند كه همان جايگزين طواف نساء خواهد شد.

اين كه گفته اند، ما اين را رد مي كنيم و بزرگان و مراجع ما هم رد مي كنند.

شما مي گوييد: من مي خواهم به عنوان طواف نساء آخر سر مي خواهم يك طوافي انجام دهم، آن آقا مي گويد: من مي خواهم طواف وداع انجام دهم.

شما بلند شو صبح 2 ركعت نماز بخوان و بگو: نماز صبح مي خوانم و ديگري بگويد: نماز بين الطلوعين مي خوانم و ديگري بگويد: نمازي كه خدا الان بر من واجب كرده است مي خوانم.

بيننده احمد آقا از مشهد از اهل سنت:

در مورد آيه 100 سوره توبه كه مي فرمايد:

وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

اكثرا در شبكه ها اين را در مورد صحابه مي دانند و مي گويند: اين ها اگرچه اشتباهات و ظلم و خطاهايي داشته باشند؛ چون خدا فرموده است كه از آن ها راضي است، براي اين ها مشكلي پيش نمي آيد.

الان شما گفتيد: خدا عادل تر از آن است كه طلحه و زبير را داخل بهشت كند.

استاد قزويني:

ما با هم دوست هستيم، دوستي ما را بهم نزن. بنده از يك كتابي نقل كردم كه از اهل سنت بود و اظهار نظر هم نكردم. بنده به هيچ وجه همچين عقيده اي ندارم؛ چون گفتيد: شما گفتيد.

من از يك كتابي نقل كردم. گفتم: اين آقا با اين كه مي گويد:

الله أعدل من أن يدخل طلحة والزبير الجنة

تهذيب الكمال، ج 14، ص 178 و سير أعلام النبلاء، ج 11، ص 537 و تاريخ الإسلام، ج 18، ص 303

با همه اين حال مي گويند: اين آقا ثقه است. بحث من يك بحث رجالي بود.

بيننده:

من خودم اهل تحقيق هستم.

چند وقت است كه هم برنامه هاي شما را نگاه مي كنم و هم برنامه هاي شبكه كلمه را نگاه مي كنم و هم شيخ اللهياري را نگاه مي كنم. كلا در مورد حقانيت مذهب سني و شيعه تحقيق مي كنم.

آيه مي فرمايد:

وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

سوره توبه آيه 100

ما اهل سنت هم هر وقت اسم صحابه را مي شنويم رضي الله عنهم مي گوييم.

جواب شما براي اين مسئله چيست؟

عقلا هم جور در نمي آيد. خدا در مورد پيغمبرش مي فرمايد:

لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ

سوره زمر آيه 65

اين عقيده كه بگوييم: صحابه هر خطا و ظلم و اشتباهي داشته باشند؛ چون رضي الله عنهم است، هيچ اشكالي بر اين ها نيست و خدا به اين ها چك سفيد امضا داده است.

استاد قزويني:

اين جواب من را يادداشت كنيد و روي آن كار كنيد و در جلسه بعد اگر تشريف آورديد، ما از محضر شما استفاده مي كنيم.

نكته اول:

وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ

در اينجا كلمه من، من تبعيض است. آن سبقت گيرندگان اوليه از ميان مهاجرين و انصار، نه همه مهاجرين و انصار.

نكته دوم:

در آيه 7 و 8 سوره بينه هم قرآن مي فرمايد:

إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ

هر كسي كه مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد، خدا از او راضي است و او هم از خدا راضي است.

اين اختصاص به السابقون الاولون من المهاجرين و الانصار ندارد.

نكته سوم:

قرآن به صراحت مي فرمايد:

فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَرْضَي عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ

سوره توبه آيه 96

خدا از فاسقين، هرگز راضي نخواهد شد.

اين آيه كه مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَي مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ

سوره حجرات آيه 6

قرآن در رابطه با صحابه اين را آورده، صحابه اي كه خودش از مهاجرين و انصار است.

نكته چهارم:

قرآن مي فرمايد:

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ

سوره زلزله آيه 7 و 8

هر كس هر كاري خوبي انجام دهد، خداي عالم پاداش خوب مي دهد و اگر كار بد انجام دهد، جزاي بد مي دهد.

نسبت به نبي مكرم مي فرمايد:

وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ

سوره اعراف آيه 6

همان طوري كه شما اشاره كرديد، در سوره زمر مي فرمايد:

لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ

سوره زمر آيه 65

صحابه كه از پيغمبر بالاتر نيستند.

مي فرمايد: اگر يك لحظه شرك بورزي تمام اعمال تو نابود خواهد شد.

وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ

سوره الحاقه آيه 44 - 46

اگر پيغمبر كوچك ترين خطايي انجام دهد، ما رگ گردنش قلبش را مي زنيم.

عقيده شيعه را ما بارها گفتيم.

ما صحابه را چند دسته مي كنيم:

1. آن هايي كه در عصر پيغمبر به شهادت رسيدند، تمام آن ها را ما اهل بهشت مي دانيم

2. آن هايي كه بعد از پيغمبر، بر وصيت پيغمبر ماندند، آن ها را اهل بهشت مي دانيم.

3. آن هايي كه در ركاب اميرالمؤمنين در جنگ جمل كه بالاتر از 1800 نفر بودند و در جنگ صفين بودند و آن هايي كه امام حسن و امام حسين را در كربلا ياري كردند؛ مثل حبيب بن مظاهر و ديگران، تمام اين ها را ما اهل بهشت مي دانيم.

4. آن دسته از صحابه اي كه كار فسق از آن ها در تاريخ ثبت نشده است، ما آن ها را ثقه مي دانيم و به روايات شان عمل مي كنيم.

شما كتاب هاي فقهي شيعه را اگر ببينيد، از طهارت تا ديات، فقهاي ما موارد متعددي استناد كردند به روايت صحابه؛ ولي صحابه اي كه عادل هستند.

5. صحابه اي كه عادل نيستند و از آن ها فسق صورت گرفته است و شراب خورده است و زمان پيغمبر به او حد زدند و زمان خليفه دوم به او حد زدند، همين كساني كه در برابر خليفه اول قيام كردند، آن ها از صحابه بودند.

از بينندگان تقاضا دارم كه خوب دقت كنند.

اين آقايان كه مي گويند: خداي عالم از اين صحابه راضي شد و ديگر هيچ گناهي بر آن ها نوشته نمي شود، اين خلاف منطق قرآن است.

صحابه هر چه به پيغمبر نزديك باشند، همسران پيغمبر يك سر و گردن از آن ها نزديك تر هستند. شبانه روز با پيغمبر بودند.

اگر مصاحبت با پيغمبر ملاك فضيلت باشد، همسران پيغمبر، بيش از ديگران اين ملاك را دارد؛ ولي در سوره احزاب آيه 30 قرآن مي فرمايد:

يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرًا

هر كس از شما كار خلافي انجام دهد، ما شما را 2 برابر عذاب مي كنيم.

نه تنها مي فرمايد: عذاب مي كنيم؛ بلكه مي فرمايد: 2 برابر عذاب مي كنيم.

بيننده:

من با آقاي هاشمي در شبكه كلمه كه صحبت مي كردم، ايشان يك حرفي زد و بعد گفت: شما برو با خدا دعوا كن كه چرا فرموده است:

رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ

اين ها هر كاري كنند، با خدا است و خدا آن ها را بخشيده است. من خودم كه تحقيق كردم، ديدم در اين آيه مي فرمايد:

رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ

نفرموده است:

يرضي الله عنهم

چنان كه در مورد پيامبر اكرم مي فرمايد:

إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ

سوره فتح آيه 1 و 2

نفرموده است:

غفر الله لك

در مورد اهل بيت فرموده است:

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

سوره احزاب آيه 33

يعني خداوند مستمر اراده كرده است كه شما هميشه در عصمت و طهارت باشيد.

در مورد اين ها فرموده است، در آن زمان از شما راضي شده است.

ايشان تعجب كرد و گفت: يعني در آن زمان راضي بوده است و بعدا راضي نبوده است؟

من گفتم: بله، همچنان كه شيطان از مقربين خودش قرار داد و در درگاه خودش جاي داد؛ اما به واسطه معصيت او را راند از خودش و او را لعنت كرد؛ پس اين عقيده اصلا اشتباه است كه ما چشم روي هم بگذاريم و بگوييم: امهات المؤمنين يا صحابه هركاري كه كردند، اين ها مغفور هستند و باقي مردم همه مجازات خواهند شد.

اين تبعيض در امر خدا است.

استاد قزويني:

مطلب قشنگي است. با اين عرائضي كه بنده خدمت تان داشتم، شما اضافه كنيد.

همين قاتل عمار هم در بيعت شجره بوده است و هم السابقون الاولون است.

پيغمبر هم مي فرمايد:

تقتله الفئة الباغية

مصنف عبد الرزاق، ج 11، ص 240

بيننده:

آيه مي فرمايد:

الَّذِينَ آَمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ

سوره انعام آيه 82

اين ها ايمان شان را به ظلم و متلبس نكرده باشند.

من دوست داشتم كه جناب آقاي هاشمي اين مطلب را مي شنيد؛ چون نگذاشت من صحبت كنم و صدايم را قطع كرد.

استاد قزويني:

اي كاش همه اهل سنت ما اين طور به قرآن و سنت و واقعيت تاريخ، بدون تعصب نگاه كنند. اين پرده هاي تعصب را از جلوي چشم مان كنار بزنيم و بعد همه قرآن را مورد مطالعه قرار دهيم.

به تعبير اين عزيزمان، شما در آيه 18 سوره فتح هم مي خوانيد كه مي فرمايد:

لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا

«اذ» در اينجا اذ ظرفيت است. در آن ظرف و در آن مكان و در آن زماني كه شما با پيغمبر بيعت كرديد، خدا از شما راضي شد.

اين كه آيا قبلا هم راضي بود يا اين كه بعدا هم رضايتش هست، اين معلوم نيست.

بيننده آقاي عبادي از اروميه:

در مورد وضو، اگر يك شيعه بخواهد وضوي اهل سنت را بگيرد و نماز بخواند، نمازش باطل است يا قبول است؟

در قرآن كه مي خوانيم و آن را ختم مي كنيم، ما مي گوييم: صدق الله العلي العظيم، چرا سني ها كلمه علي براي شان سنگين است و اين را حذف مي كنند؟

اشكال از ما است يا از اين ها؟

استاد قزويني:

نه اشكال از ما است و نه اشكال از آن ها، اشكال از شيطان است.

بيننده:

چرا ما هرچي مي گوييم: مولا، براي اين ها سنگيني مي كند.

استاد قزويني:

اگر كسي در وضو در حال اختيار به گونه اي كه در تقيه نباشد و احساس خطر نكند، مثل اهل سنت وضو بگيرد، وضويش باطل و نمازش هم باطل است؛ ولي اگر در جايي است كه جان و مال و آبرويش در خطر است، در آنجا اگر وضو مثل اهل سنت بگيرد، هيچ اشكالي ندارد.

بيننده:

اگر ما وضو را هم گرفتيم و پاهايمان را شستيم و بعد خشك كنيم و مسح كنيم، مشكلي ندارد و صحيح است.

استاد قزويني:

نه باطل است، شما كه وضو مي گيريد، صورت و دست راست و دست چپ تان را مي شوييد و با آب دست چپ خود هم بايد سرتان را مسح بكشيد و هم پاهايتان را مسح كنيد. اگر به اين آب، يك آبي از خارج مخلوط شود، وضوي شما باطل است.

بيننده:

منظورم اين است كه بعد از اين كه شستيم و تمام شد، خشك كنيم و دوباره مسح كنيم.

استاد قزويني:

دوباره بايد وضو بگيريد. اين ها را از زمزم احكام سؤال كنيد.

چون شما همشهري ما هستيد، من به خاطر احترام به شما جواب دادم.

بيننده آقاي موسوي از سوئد:

طول عمر و سعادت هميشگي شما را از خداوند بزرگ تمنا دارم.

تا باشد خار چشم اين وهابي ها مانند هاشمي، حيدري، خدمتي و سجودي نادان باشيد كه عائشه را همسر پيغمبر را به نان خورد شده در آبگوشت تشبيه نمود.

آقاي قزويني، هفته گذشته يكي از بينندگان از جناب عقيل بي عقل به اصطلاح ملا زاده، از شبكه كلمه خبيثه وهابي سؤالي در رابطه با معاويه كه سر سلسله فتنه و ظلم و ستم عليه اهل بيت پيغمبر بوده است، مطرح نمودند.

سؤال شان از اين قرار بود: آيا معاويه كه از بطن مادر كافر چون هند جگر خوار و فرزند ناخلفش چون يزيد را در سفره خود تربيت داد و بعد هم جانشين خود تعيين كرد و نتيجه آن شد كه اين فرزند ناخلف قاتل نوه پيغمبر شد.

اين معاويه با اين سابقه تاريك، چگونه قابل احترام شما بوده است و براي او رضي الله عنه مي گوييد.

رهبري اسلام را خائنانه بعد از صلح با امام حسن مجتبي به دست گرفت و به هيچ كدام از تعهدات صلح خود با امام حسن عمل نكرد.

عقيل بي عقل چون خصومت شان با اهل بيت اظهر من الشمس است، هر زماني كه يك شبهه در مورد معاويه از او سؤال شود، فورا يك داستان غير واقعي را عليه علي عليه السلام به زعم خود ارائه مي كند.

همچنين در خصوص عائشه، عليه فاطمه زهرا و خديجه كبري سلام الله عليهما، داستان ساختگي ارائه مي دهد تا مقام عائشه را بالا ببرد.

در جواب اين بيننده عزيز براي دفاع از مقام و حيثيت معاويه گفتند: آيا تمام شخصيت هاي برجسته اسلام بايد از پدر و مادر مسلمان شده باشد؟ كه اين چنين نيست و بعد از ايمان آوردن به پيغمبر صاحب مقام و منزلت شده است.

اين ها گفتند: حتي علي عليه السلام از پدر و مادر كافر به دنيا آمده است؛ چون پدرش ابو طالب به پيامبر صلي الله عليه وآله ايمان نياورد؛ چرا علي را شما قابل احترام مي دانيد؟

اين توضيحات بي خردانه اين عقيل بي عقل، واقعا قلب محبين علي عليه السلام را به درد مي آورد.

من از شما دانشمند بزرگوار تقاضا داريم كه در خصوص ايمان پدر و مادر علي عليه السلام براي بينندگان عزيز توضيح دهيد تا جواب براي اين شخص بي خرد باشد.

بيننده آقا محمد از امارات از اهل سنت:

آيا در كتب شما چنين چيزي هست كه از امام جعفر صادق يا از بقيه علماء كه بگويند: هر سخني كه مخالفت داشته باشد با قرآن و سنت نپذيريد؟

استاد قزويني:

بله.

بيننده:

علماي شما مثل جزائري و كليني كه مي گويند: قرآن تحريف شده است و از قرآن كم شده است و اين حرف متضاد با قرآن است چون خداوند مي فرمايد:

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

سوره حجر آيه 9

آيا شما فكر نمي كنيد كه علماي شما كفر گفته باشند و اشتباه كرده باشند؟

آيا اين توهين به امام جعفر صادق نيست؟

استاد قزويني:

اگر يك روايتي مخالف قرآن باشد، خود ائمه عليهم السلام فرمودند:

لا تقبلوا علينا حديثا الا ما وافق القرآن والسنة

اختيار معرفة الرجال (رجال الكشي)، الشيخ الطوسي، ج 2، ص 489

هيچ روايتي كه خلاف قرآن است شما نپذيريد.

هر روايتي كه كليني آورده است، نمي گويد: روايات من درست است، در كتاب كليني هم روايات صحيح و هم روايات ضعيف وجود دارد، روايات مرسل و مرفوع هم دارد.

بيننده:

شما مي گوييد: ما در كتب خود هم روايت صحيح السند هم داريم و هم روايت ضعيف هم داريم؛ در حالي كه در كتاب هاي علماي شما، مشخص نيست، علماي شما در خطبه ها به روايات ضعيف هم اشاره مي كنند.

استاد قزويني:

شما يك مورد بگوييد كه يك عالمي از فقها به روايت ضعيف عمل كرده اند.

بيننده:

ان شاء الله من دفعه بعدي كه زنگ زدم اين را نشان مي دهم و كليپ آن را براي شما پخش مي كنم.

استاد قزويني:

الان كه هيچ، اگر خدا به شما هزار سال هم عمر دهد، نمي توانيد يك روايت ضعيف بياوريد كه روايت به ذاته ضعيف باشد و فقهاي ما به آن عمل كرده باشند.

فقيه مثل علامه حلي و مثل شيخ طوسي و مثل شيخ مفيد و مثل شهيد اول و ثاني و صاحب جواهر است.

بيننده:

شما مي گوييد: ما با اهل سنت برادر هستيم و با وهابيت مشكل داريم.

شما حضرت ابوبكر الصديق و عمر بن خطاب و عثمان ذي النورين، آيا اين ها بزرگان علماء اهل سنت هستند يا خير؟

استاد قزويني:

شما اول آن صحبتي را كه انجام دادي تمام كن و بعد يك موضوع ديگري مطرح كن. شما تحريف قرآن را مطرح كردي، من داشتم جواب مي دادم كه شما حرف من را قطع كرديد، نگذاشتيد كه ما حرف بزنيم.

قبل از اين كه ما جواب دهيم، دوباره يك موضوع ديگري را مطرح مي كني و مي خواهي صحبت كني. اين طور صحبت كردن، زيبنده اين دوستان ما نيست.

امام محمد ابو زهره كه از علماي بزرگ اهل سنت است، قطعا از تمام كارشناسان شبكه كلمه و خبيثه با سوادتر است و تأليفات متعددي هم دارد و از شخصيت هاي علمي برجسته الازهر است.

ايشان كتابي دارد به نام الامام الصادق، در اين كتاب صفحه 329 مي گويد:

إن الشريف المرتضي وأهل النظر الصادق من إخواننا الاثني عشرية قد اعتبروا القول بنقص القرآن أو تغييره أو تحريفه تشكيكاً في معجزة النبي صلي الله عليه و سلم، واعتبروه إنكاراً لأمر علم من الدين بالضرورة

تمام برادران شيعه ما هر گونه نقص و تحريف قرآن را مايه شك در معجزه پيغمبر مي دانند و مي گويند: هرگونه اعتقاد به تحريف مخالف با ضروريات دين است.

همچنين جناب شيخ محمد غزالي كه شهرت پرآوازه اي دارد، مي گويد: از بعضي از اين علقه و مضغه ها شنيدم:

يقول في مجلس علم: إن للشيعة قرآنا آخر يزيد وينقص عن قرآننا المعروف. فقلت له: أين هذا القرآن؟ ولماذا لم يطلع الإنس والجن علي نسخة منه خلال هذا الدهر الطويل؟

در يك مجلسي بوديم، گفتند: شيعيان يك قرآن ديگري دارند و قرآن ما اهل سنت را قبول ندارند.

گفتم: اين قرآن كجا است؟ اين قرآني كه نزد شيعه است و با قرآن ما فرق دارد، در اين 14 قرن كجا بوده است كه هيچ جن و انسي دستش به او نرسيده است.

بعد گفتم:

لماذا يساق هذا الافتراء؟ فلم الكذب علي الناس، وعلي الوحي؟

اين افتراء چيست كه شما مي زنيد؟ اين همه دروغ بر مردم و بر وحي الهي چيست؟

شما آن كساني كه اهل تحقيق و درايت هستند و اين ها كتب را بررسي كردند و ديدند كه اين مواردي كه بعضي از اين علقه و مضغه ها بيان مي كنند كه شيعه قائل به تحريف قرآن است، اين ها همه دروغ و افتراء است.

اگر بنا بر اين است كه بگوييم: آقاي نوري و علامه مجلسي يا سيد نعمت الله جزايري قائل به تحريف قرآن بودند، ابو داود سجستاني شما كه متوفاي 316 است قائل به تحريف قرآن است.

محمد خطيب كه از علماي الازهر است، كتابي نوشت و الان هم كتابش در دست ما موجود است و در آن كتاب ثابت كرده است كه قرآن تحريف شده است.

زمان شيخ شلتوت اجازه ندادند كه اين كتاب چاپ شود و بعد از رحلت ايشان اين كتاب را چاپ كردند.

آقاي عبد الوهاب شعراني كه متوفاي 973 است، مي گويد: اگر بعضي از افراد ايمان شان نسبت به اين قرآن كم نمي شد، من بيان مي كردم كه چه سوره ها و چه آياتي، آن زماني كه عثمان قرآن را جمع كرد، از قرآن افتاد.

آلوسي مي گويد:

والأحاديث في هذا الباب أكثر من أن تحصي

تفسير الآلوسي، الآلوسي، ج 26، ص 164

رواياتي كه ما اهل سنت در تحريف داريم، فراتر از شمارش است.

يك مقداري منصفانه قضاوت كنيد، ديگر آن زمان گذشت كه شيعه در انزوا باشد و هرچه بيايند تو سرش بزنند و كتكش بزنند و حكم قتلش را صادر كنند، اعتراض نكند.

الحمد لله عصر، عصر رسانه است، آن هايي كه اين طور ماجراجويي مي كنند، اين ها نه دل شان به قرآن سوخته است و نه كاري به قرآن و پيغمبر دارد.

اين ها از يك سري پول از اربابان خود گرفته اند، براي اين كه پول ها را خرج كنند و يك آماري هم بدهند، يك همايشي در ماهواره ها برگذار مي كنند كه شيعه قائل به تحريف قرآن است.

بيننده آقا اسماعيل از تهران:

عرض تبريك دارم به مناسبت اين ايام خجسته.

شما جاي سؤال باقي نمي گذاريد و همه را جواب داديد.

من از شما اجازه مي خواهم كه اگر ممكن است يك چند بيتي كه تحت تأثير برنامه تان سروده ام بخوانم.

اگر حق خلافت با علي نيست علي با حق و حق هم با علي چيست

فقط اين يك حديث هم از نمونه بگفتم تا بداني كه خبر چيست

وگرنه اين دلائل بي شمارند اگر خواهي بداني كه خلف كيست

حديث منزلت يا بيش از اين ها حديث سد ابواب و دگر چيست

خلاصه گويمت جان دل من پيامبر يك خلف دارد بگو كيست

اگر تحقيق كردي و نديدي به خود بنگر ببيني كه سبب چيست

و گرنه جز علي مولود كعبه نمي دانم به حق نزديك تر كيست

اگر حق با ابي بكر و عمر بود چرا در وصف آن ها يك سند نيست

برو جانا دگر باره وضو كن كه دوري تو از حق در صحت نيست

بيننده آقا عبد الله از اهواز:

يك نكته اي كه مي خواهم عرض كنم، در مورد ترضي بر صحابه است.

در كتاب لئالي بهية في شرح عقيده واسطيه لابن تيميه تأليف آل شيخ مفتي سعودي جلد 2 صفحه 411 نوشته است:

كانت لأهل السنة شعارا وأدخلو في أشياء من عبادات وفي كلامهم فعلوا به ادخال الترضي عن الصحابة والترضي عن الامهات المؤمنين والترضي عن جميع الآل في خطبة الجمعة ولا كان في عهد ابي بكر وعمر ولا في عهد عثمان ثم بعد ذلك ائمة من التابعين أدخلو وهنا شعارا لأهل السنة حتي لا يشابه الرافضة والخوارج

ترضي بر اصحاب بدعت است.

بينندگان توجه كنند كه ترضي بر اصحاب بدعت است؛ چون ابن تيميه مي گويد: نه در زمان ابوبكر و نه در زمان عمر و نه در زمان عثمان انجام مي دادند.

ائمه تابعين اين را ادخال كردند كه تشابه با شيعيان و خوارج پيدا نكنند.

استاد قزويني:

اين دوستاني كه صلوات مي فرستند و بر آل پيغمبر صلوات نمي فرستند با اين كه روايات متعدد در صحيح بخاري و مسلم وجود دارد كه بعد از نزول اين آيه شريفه كه مي فرمايد:

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا

سوره احزاب آيه 56

پيغمبر فرمود: بر من صلوات مي فرستيد، بر آل من هم بفرستيد.

اين آقايان يك روايت بياورند كه پيغمبر فرموده باشد بر اصحاب من صلوات بفرستيد.

يك روايت بياورند كه در زمان خلافت ابوبكر و عمر و عثمان و اميرالمؤمنين، بر صحابه صلوات بفرستيد.

آقايان يك روايت ضعيف هم ندارند.

همان طوري كه ايشان گفت: براي مقابله با شيعه؛ چون شيعه بر همه صحابه ترضي نمي كنند، اين ها هم در مقابل بر صحابه صلوات مي فرستند.

شيعه مبناي قرآني دارد.

به آن صحابه اي كه صالح و ثقه بودند، نه تنها ترضي مي كنيم؛ بلكه آرزوي مقام اين ها را هم داريم. اميد شفاعت از آن ها را داريم.

موارد متعددي در كتب فقهي آقايان داريم مثل ابن تيميه كه در منهاج السنة جلد 4 صفحه 154 مي گويد : عمامه زرد بستن اشكالي ندارد؛ ولي اگر اين شعار براي شيعه شد، ما نمي توانيم اين كار را كنيم.

ابن حجر مي گويد: صلوات بر غير پيغمبر اشكال ندارد و جايز است و قرآن هم دلالت دارد كه مي فرمايد:

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

سوره توبه آيه 103

ولي چون شيعه ها وقتي اسم پيغمبر را مي آورند، بر آل پيغمبر هم صلوات مي فرستند، ما براي اين كه مخالفت مان را با شيعه اثبات كنيم، ما به هيچ وجه بر غير پيغمبر صلوات نمي فرستيم.

اين مطلب در كتاب فتح الباري جلد 11 صفحه 146 است.

از اين قضايا ما الي ما شاء الله داريم.

شايد بالاي 40 مورد است كه اين آقايان به صراحت اين طور گفته اند؛ مثلا انگشتر به دست راست كردن، سنت است؛ چون شيعه ها به دست راست شان انگشتر مي زنند، ما براي اين كه با كار اين ها مخالفت كنيم، انگشتر را در دست چپ قرار مي دهيم.

با اين كه اين ها به صراحت مي گويند:

كان يختم باليمين

تحت الحنكي كه آقايان دارند، مي گويند: سنت اين است كه تحت الحنك از سمت راست بيايد؛ ولي چون شعار شيعه است، ما از سمت چپ مي آوريم تا با آن ها مخالفت كرده باشيم.

در زمينه تسطيح قبور كه يك مقداري قبر را بالاتر بياوريم، اين سنت است؛ ولي ما از تسطيح به تسنيم مي رويم براي اين كه به شيعيان تشبيه نشود.

من سؤالات آقاي موسوي را متوجه نشدم كه بتوانم پاسخ دهم؛ چون صدا در استديو قطع و وصل مي شد.

يكي درد و يك درمان پسندد يكي وصل و يكي هجران پسندد

من از هجران و وصل و درد و درمان پسندم آنچه را جانان پسندد

ما صلاح خودمان را نمي دانيم، در روايت داريم وقتي مشكلات و مريضي مي آيد، خودتان را طلب كار خدا ندانيد، شما بنده هستيد و وظيفه شما بندگي است.

به خدا خدائي كردن را ياد ندهيد، خدا مي داند كه چه طور خدائي كند.

پايان.

 


اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 204
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست