responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 197

ترس راوايان از بني اميه در نقل حديث منزلت

کد مطلب: ٥٣٢٩ تاریخ انتشار: ٢٩ بهمن ١٣٩١ تعداد بازدید: 1694 سخنراني ها » شبکه ولايت ترس راوايان از بني اميه در نقل حديث منزلت
حبل المتين 91/11/29

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 91/11/29
 

مجري:

بحث ما در جلسات قبل در باره حديث منزلت بود. حال نكته قابل تامل اين است كه ايجاد رعب و وحشت حكومت اموي نسبت به اين حديث منزلت، باعث شده است كه حتي بعضي از روات حتي از سؤال كردن از حديث منزلت هم ترس داشته باشند. نمي دانم حكومت بني اميه چكار كردند و چه فضاي رعب و وحشتي را ايجاد كردند كه حتي جرأت سؤال كردن در مورد حديث منزلت را نداشتند.

استاد قزويني:

قبل از اين كه به سؤال اين بزرگوار پاسخ دهم، ناگزيرم به يكي دوتا نكته اي اشاره كنم.

نكته اول قضاياي انفجار در پاكستان است كه بيش از 80 نفر از شيعيان به شهادت رسيدند و نزديك 200 نفر مجروح شدند و سپاه صحابه با كمال وقاحت مسئوليت اين انفجار را هم به عهده گرفت.

خوب اينكه اينها همچنين كاري انجام مي دهند و چهره اسلام را به صورت خشن به دنيا معرفي مي كنند، يك خيانتي است به اسلام و قرآن كه در اول هر سوره با نام الله و رحمن و رحيم سخن خود را الله تعالي آغاز كرده است و اضافه بر اينكه اينها ايجاد اختلاف و تنفر مي كنند نسبت به اين مباحثي كه امروز در جهان اسلام مطرح است.

تمام شيعه و سني امروز تلاش مي كنند (علما و مراجع) كه بين شيعه و سني وحدت ايجاد شود و هر گونه اختلاف تكفير و تفسيق و ترور و انفجار را محكوم مي كنند و لي اين وهابيت خدانشناس و پليد ، اين وهابيتي كه جز تكفير و جز كشتن و انفجار چيز ديگري در مغزش نمي پروراند.

خلاصه پشت پا به همه اين قضايا زده است.

نكته مهم تر از اين اينكه چه كساني اين افراد را تحريك مي كنند و فكر اينها را مسموم مي كنند و شستشوي مغزي مي دهند. آنها درست است كه مسبب هستند ولي مسبب اقوي از مباشر هستند.

اين شبكه هاي نحس وهابي كه هر روز شروع مي كنند با اين كارشناسان پليد و رذل خود كه نمي دانم مذهب شيعه چنين است و چنان است و شيعيان كافر و مشرك هستند، مذهب شيعه مذهب لجن است و اين خزعبلات و لاطائلات كه حتما به آينه نگاه مي كنند و آن پدر و مادر اشنگ و مشنگ شان مي آيند همان ها را براي شيعه مطرح مي كنند.

خوب اينها قطعا! در به وجود آوردن زمينه ترور و انتحار و انفجار نقش اساسي دارند و اينهايي كه مرتب قبل از آغاز سخن در وسط و پايان سخن شروع مي كنند كه بله شيعه ها به ناموس پيامبر توهين مي كنند و به صحابه ناسزا مي كنند و آنها را كافر مي دانند و اين حرف هاي باطل و بي اساس را مطرح مي كنند كه از دهان آلوده آنها بيرون مي آيد و اينها مسئول هستند و بايد جواب دهند.

و هر خوني چه از شيعه و چه از سني ريخته مي شود و آن دسته از عالم نمايان شيعه كه امروز فحش به اهل سنت و مقدسات اهل سنت را شعار قرار دادند و چه آن دسته از وهابيون پليدي كه نسبت به شيعه با كمال وقاحت سخن مي گويند هر دو مسئول خون اين افراد هستند.

نكته ديگري كه من مطرح كنم من 2-3 شب قبل بود كه ديدم جناب عقيل بي عقل كه واقعا اسم با مسمايي پدرو و مادرش براي او گذاشتند يك كليپي از بنده پخش مي كرد كه در رابطه با حضرت آيت الله كشميري كه ايشان از گذشته و آينده و بعضي از قضايايي كه من خدمتشان مشرف شدم خبر داد.

و اضافه از آن مسائل بي اساس و بي پايه كه ايشان مطرح كرد كه آقا شما كه داشتيد مي رفتيد آنجا سر بچه داد كشيدي اين آقا جن در اختيارش داشته است و اجنه به او گفتند كه همچين چيزي شده است.

من باورم بر اين است كه بالاتر از اين عقل نميتوان داشت، اين آقا اين همه عقل و فراست و كياست واقعا نمي دانيم از كجا آورده است و اسراف نيست؟ جناب آقاي عقيل يك مقدار از اين عقل خود را به اين آقاي حيدري و سجودي هم بدهيد كه اينها هم يك مقداري تعقيل بشوند و اين همه بي هوا حرف نزنند و اين همه متعدد گاف ندهند.

اگر از شما كسي سؤال كند كه شما اگر ملاك تان اين است كه هركس از غيب خبر داد حتما اجنه در اختيار اوست، اجنه از آينده خبر ندارد و اين علما هم از گذشته و هم آينده خبر مي دهند آنها چيست؟

آنها هم حتما يك نظري دارد و اي كاش نسبت به آن هم اظهار نظر مي فرموديد و ما هم از اين تراوشات عقلي استفاده مي كرديم.

حالا اگر كسي از شما سؤال كند كه جناب خليفه دوم كه در مدينه است و از مدينه جنگ سپاه اسلام در نهاوند مي بيند و

يا سارية الجبل

مي گويد و اين باعث مي شود كه يك فتحي براي سپاه اسلام و مسلمين ايجاد شود آيا ايشان را هم شما نستجير بالله اعتقاد داريد كه اجنه در اختيارش بوده است و اجنه به خليفه دوم گفتند كه الان سپاه اسلام در نهاوند است و سپاه با مشكل رو بروست و ايشان هم در بالاي منبر گفت:

يا سارية الجبل

اين قضيه هم كه از قطعيات است و از كرامات و معجزات خليفه دوم به شمار آورديد.

مجموعة الفتاوي - ابن تيمية - ج 11 ص 278

البداية والنهاية - ابن كثير - ج 6 ص 93

و بزرگان ديگر اين مباحث را مفصل مطرح كرده اند.

همچنين جناب ابوبكر موقعي كه از دنيا مي رفت ، خبر داد بر اينكه اين خانم من خلاصه دختر خارجه اين وضع حملي كه مي خواهد بكند، كودك در رحمش دختر است و اسمش فلان است و ارثيه اش هم اين است.

خوب حالا حتما آنجا اجنه اي بوده است خوب حالا آنجا امكانات سنوگرافي و غيره داشتند و رفتند خبر دادند براي جناب خليفه اول كه اين را هم جناب علامه سبكي وقتي نقل مي كند مي گويد اينجا دو تا كرامت براي جناب ابوبكر مي شود بيان كرد:

اول اينكه در رابطه با ارث موروث كه در آينده شايد دچار مشكل بشوند و اينكه اين مرض ايشان آخرين مرض اوست و از دنيا مي رود و خبر از مرگ خود داده است.

و كرامت ديگر اينكه جناب ابوبكر از نوزاد در رحم خبر داد كه دختر است.

طبقات شافعي، جلد 2، ص 322

شرح معاني الاثار طحاوي، ج 4، ص 88

يا آنچه كه نقل مي كنند نسبت به اخوبار عثمان بن عفان كه كسي آمد و به نامحرم نگاه كرده بود و كارهاي زير پرده اي داشت و جناب عثمان به او خبر دادكه تو همچين كارهايي كرده اي.

حتما اجنه آمده است و به عثمان خبر دادند والله من نمي دانم.

يا از همه مهمتر اگر اين سؤال را بتوانيد جواب بدهيد با آن عقل بالايي كه داريد و ديگ عقل شما جوشش مي كند ابن تيميه وقتي مي آيد نسبت به علامه حلي مي خواهد جواب بدهد كه اميرالمؤمنين از غيب خبر مي داد ايشان مي گويد:

وفي أتباع أبي بكر وعمر وعثمان من يخبر بأضعاف

در تابعين ابوبكر و عمر و عثمان كساني هستند كه چند برابر علي از غيب خبر داشتند.

حتما اينها هم اجنه در اختيارشان بوده است.

منهاج السنة النبوية، ج 8 ، ص 135

يا اصلا خود ابن تيميه كه شاگرد برومند او جناب ابن قيم جوزيه از او مفصل تعريف مي كند كه خبر از غيبيات و آينده و باطن مردم مي داده.

مدارج السالكين ج 2 ص 489 و 490

حتي بعضا جناب ابن تيميه يك خبري از آينده مي داد و مي گفتيم شايد اين اتفاق نيفتد ولي مي گفت نه اين در لوح محفوظ من دارم مي بينم كه اين اتفاق خواهد افتاد.

خوب، حداقل ايشان هم از اين فوق اجنه در اختيارش بوده است؛ چون لوح محفوظ را اجنه دسترسي ندارند يا به قول شما بالاتر از پيامبر مقامش بوده است و جبرئيل واسطه نبوده است و خودش پرواز مي كرده و بالا مي رفته و لوح محفوظ را مي ديدند و حتي خود ابن قيم جوزيه مي گويد چندين موارد از آينده من، ابن تيميه خبر داد و همه را مطابق آن ديدم.

اي كاش شما يك توجيه مي فرموديد و حداقل مردم از اين تراوشات علمي و فكري شما و از اين خلاصه امكاناتي كه در اختيار داريد، تحقيقات هايي كه داريد ما هم استفاده مي كرديم.

من يك تذكري دارم كه اگر آقايان حرفي مي زنند امروز عصر حجر نيست و دنيا جنگل آمازون نيست جناب آقاي هاشمي بزرگوار، امروز عصر عصر رسانه هست حرفي كه مي زنيد يك مقداري حساب كنيد كه حداقل دوستان شما به شما نخندند و قرآن كه مي خوانيد يك مقداري تلاش كنيد كه اگر 4 تا آيه هست كه :

وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ

سوره انعام آيه 59

و امثال اين آيه ، سوره جن آيه 26 هم خواندن دارد و آن را هم بخوانيد كه :

فَلَا يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَي

اين آيه هم خواندن دارد يا حداقل در همين كتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم كه شماها داريد و مفصل در رابطه با قضاياي پيامبر اكرم براي صحابه از «بما كان و بما يكون و بما هو كائن» به صحابه خبر داده است حداقل اين حديث 7159 و 7161 را كه حذيفه مي گويد: پيامبر از اول اذان صبح تا مغرب از گذشته و آينده تا قيام قيامت به ما خبر داده است.

حالا من نمي دانم آنجا نسبت به نبي مكرم هم شما مي فرماييدكه اجنه و اجنه هايي داشته است كه آنها تحقيق هايي كردند و به پيامبر گزارش دادند و پيامبر اينها را براي مردم بيان مي كرد.

اما در رابطه با سؤال برادر بزرگوارم جناب آقاي محسني عزيز.

در رابطه با حديث منزلت، ما نكاتي را گفتيم، حديث منزلت در صحيحين ، حديث منزلت در قضيه تبوك ، حديث منزلت در غير قضيه تبوك و عبارت:

و انت خليفتي من بعدي

و امثال اين عبارات كه اگر در خانه كس است يك حرف بس است.

ولي نكته زيبايي را آقاي محسني سؤال كردند خوب نسبت به تمام فضائل اميرالمؤمنين سلام الله عليه اين حكومت نحس بني اميه و اين شجره ملعونه در قرآن در جامعه يك جو رعب و وحشتي را ايجاد كرده بودند كه مردم توانايي نقل فضائل ايشان را نداشتند و خصوصا كه اگر اين فضائل مربوط به خلافت هم باشد و بوي خلافت بيايد كه پايه هاي حكومتي هيئت حاكمه را متزلزل كند.

جناب آقاي احمد بن حنبل متوفاي 241 رئيس حضرات حنابله در مسند خود روايتي را نقل مي كند جناب سعيد بن مسيب كه از علما و فقهاي به نام اهل سنت است كه مي گويد من به سعد بن مالك گفتم كه من دوست دارم از تو از يك مسئله اي سؤال كنم؛ اما:

وأنا أَهَابُكَ ان أَسْأَلَكَ عنه

من از تو وحشت دارم كه آن را سؤال كنم.

حالا اينها چه كار كردند كه آقاي سعيد بن مسيبي كه وابستگي او به حكومت كاملا محرز است و مي گويد من وحشت دارم كه از اين حديث از تو سؤال كنم

فقال لاَ تَفْعَلْ يا بن أخي إذا عَلِمْتَ أَنَّ عندي عِلْماً فسلني عنه وَلاَ تهبني

گفت: اگر احساس مي كني كه من بعضي از مطالب علمي دارم و مي تواني استفاده كني نگران نباش و نترس و وحشت نداشته باش

ببينيد، بني اميه چه كار كرده است. بعد مي گويد

فقلت قَوْلُ رسول اللَّهِ لعلي رضي الله عنه حين خَلَّفَهُ بِالْمَدِينَةِ في غَزْوَةِ تَبُوكَ

اين سخني كه پيامبراكرم به هنگام حركت به طرف جنگ تبوك علي را در مدينه به عنوان خليفه گذاشت مي خواهم آن جمله را براي من بيان كني.

بعد مفصل اين قضايا را نقل مي كند كه:

خَلَّفَ النبي عَلِيًّا رضي الله عنه بِالْمَدِينَةِ في غَزْوَةِ تَبُوكَ فقال يا رَسُولَ اللَّهِ أتخلفني في الْخَالِفَةِ في النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ

آيا تو مي خواهي من را در ميان زن ها و بچه ها به عنوان خليفه قرار بدهي؟

أَمَا تَرْضَي ان تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَي قال بَلَي يا رَسُولَ اللَّهِ

رسول خدا فرمود: آيا راضي نيستي كه جايگاه و رتبه تو همانند جايگاه و رتبه هارون نسبت به موسي باشد؟

اميرالمؤمنين عرض كردم بله يا رسول الله

قال فَأَدْبَرَ علي مُسْرِعاً

علي بن ابيطالب با سرعت به مدينه برگشت

كأني أَنْظُرُ إلي غُبَارِ قَدَمَيْهِ يَسْطَعُ

ديدم حضرت به عنوان اطاعت از دستور پيامبر و خوشحالي از اين جمله اي كه نبي مكرم فرمود بر مي گشت غبار قدم هاي اميرالمؤمنين بلند شده بود يعني گرد و خاك بلند شده بود.

مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 1486

و اين قضيه اي است كه اين حضرات نقل مي كنند.

احمد محمد شاكر در تعليقه خود مي گويد: روايت صحيح است و جناب شيعب ارنؤوط هم كه از محققين اهل سنت است ايشان هم مي گويد اين روايت صحيح است.

مجري:

يك اصل كلي اينجا است و آن اين است كه شما نسبت به حضرت امير هم فرموديد در همين حديث هم ديديم كه دارد سؤال مي كند و مي ترسد و سعد مي گويد نترس بگو و وحشتي از نقل فضائل اهل بيت در بين اين صحابه و تابعين بوده است و اين در عصر اموي به شدت خيلي فضا و جو خيلي سنگين تر بوده است.

لطف كنيد كه علت اصلي چه بوده كه اين مباحث انقدر وحشت آور بوده است؟

استاد قزويني:

مطرح است كه اين آقايان برنامه مي گذارند كه خيانت در گزارش تاريخ، ولي خوب الحق برنامه با مسمايي است و در روز روشن دروغ مي گويند و منكر آفتاب مي شوند به حق خيانت بزرگي در تاريخ مي كنند.

و اگر بخواهيم همين برنامه گزارش در خيانت تاريخ را نقد كنيم بايد براي هر يك جلسه يك هفته برنامه داشته باشيم ولي خوب الحمد لله مردم آگاه و روشن هستند و حتي خود مخاطبين آقايان هم قضيه دستشان آمده است و حناي آقايان رنگ ندارد و سخنشان از ارزش افتاده است.

البته خوب چند وقت پيش يكي از عزيزان اهل سنت كه از كردستان بود گفت: من زنگ زدم به آنها گفتم كه فلاني الان 4 ماه است در رابطه با ادله شيعه بر حقانيت امامت اميرالمؤمنين بحث مي كند و ما انتظار داشتيم كه يكي دوتا از بحث هاي ايشان را نقد كنيد و جواب بدهيد و ما داريم متزلزل مي شويم در اعتقادات خود؛ يعني خيلي از آقايان بحثي كه شروع كرديم اثرات خيلي خوبي داشت .

البته ما برنامه مان اين نيست كه سني را شيعه كنيم و بالعكس بلكه ما در اين برنامه ها دنبال اين هستيم كه حقانيت عقيده خود را ثابت كنيم وبگوييم اگر ما شيعه هستيم و معتقد هستيم كه ايشان خليفه بلافصل و منصوب و منصوص است اين ادله ما است.

و در مرتبه دوم بچه شيعه هاي ما با اين ادله آشنا باشند و شياطيني كه در گوشه و كنار وسوسه مي كنند و شبهه ايجاد مي كنند اين بچه شيعه ها تحت تاثير شبهات اينها قرار نگيرند.

و در مرتبه سوم اتمام حجت شود و فردا كسي در قيامت نگويد كه حجت براي من تمام نشد و اين مطالب را نشنيدم الان اين شبكه هاي ماهواره اي به نظر من از الطاف خفيه الهي است كه اين مطالب و دانشگاه اهل بيتي را در درون خانه ها كشانده است.

آقا در خانه كنار خانواده نشسته است و ميوه و چايي مي خورد و روي صندلي و مبل تكيه داده است و اين مطالب را مي بيند كه تصور هم نمي كرديم كه يك روزي در خانه بنشينيم و با تمام دنيا حرف بزنيم.

آن جمله امام رضا سلام الله عليه كه فرمود:

فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا

اگر مردم زيبايي هاي كلام ما را ببينند از ما تبعيت مي كنند.

عيون أخوبار الرضا ( ع ) - الشيخ الصدوق - ج 1 ص 275

بتوانيم ما به اين شكل خلاصه اين رسالت رضوي را سلام الله عليه انجام بدهيم.

اما اينكه خوب ما مي بينيم مانند سعيد بن مسيب مي آيد و وحشت دارد و جرأت نمي كند كه اين روايت را نقل كند، خوب اگر اين روايت در رابطه با فضيلت بي نظير علي نباشد يا از اين روايت استشمام خلافت علي مطرح نشود، خوب علي به عنوان صحابه است و صحابه را هم كه مي گويند فضائل زياد داشتند و نقل فضائل صحابه كه گناه نيست، نقل فضائل صحابه كه وحشت ندارد. معلوم مي شود كه اين حديث منزلت يك ريزه كاري ها و پيامي دارد كه پايه هاي حكومت اموي قبل و بعدش را متزلزل مي كند و لذا مي بينيم كه سعيد بن مسيب وحشت دارد.

نكته بالاتر از اين سعيد بن مسيب در عصري قرار گرفته است كه اين عصر منحوس بني اميه كه احساس مي كند مردم به جاي اينكه علي را نه به عنوان خليفه چهارم نه و نه به عنوان داماد پيامبر و نه به عنوان اول من اسلم و آمن؛ بلكه به عنوان يك صحابه و مسلمان قبول ندارند.

بالاي منابر علي بن ابيطالب را ناسزا و فحش و لعن مي كنند، در خطبه هاي نماز جمعه علي را لعن مي كنند و سعيد بن مسيب در اين جو اين چنيني چه كار كند؟ خوب اين را ما بارها از اين آقايان سؤال كرديم و از آقايان اهل سنت تقاضا دارم كه اين را سؤال كنيد از اين كارشناسان ، سؤال كنيد از اين مولوي هاي بزرگوار و از اين ماموستاها و مفتي هاي گرامي و حتي از بعضي از مفتكي ها هم سؤال كنيد و ببينيد كه چه جوابي دارند.

اين عبارتي كه صحيح مسلم دارد و نقل مي كند كه معاويه به مدينه مي آيد و به سعد بن ابي وقاص دستور مي دهد كه علي را ناسزا بگو گناه علي چه بوده است؟

شما ببينيد ابن تيميه مي گويد:

وأما حديث سعد لما أمره معاوية بالسب

اصلا من كاري به صحيح مسلم ندارم حداقل اين آقايي كه آن روز مي گفت ابن تيميه چنين و چنان است و خدا من را با او محشور كند حداقل يك مقداري دقت كن و ببين كه ابن تيميه در كجاست و موالي ابن تيميه در كجا هستند. مي گويد:

وأما حديث سعد لما أمره معاوية بالسب

معاويه دستور داد كه به علي ناسزا بگو

فأبي

خودداري كرد

فقال ما منعك أن تسب علي بن أبي طالب

چرا به علي ناسزا نمي دهي؟

بعد ابن تيميه ميگويد:

فهذا حديث صحيح رواه مسلم في صحيحه.

منهاج السنة النبوية ج 5 ، ص 42 ، صحيح مسلم ج 7، ص 120

خوب به ما بفرماييد كه گناه اميرالمؤمنين چه بوده است كه معاويه مي آيد و دستور سب مي دهد؟ آيا اگر كسي به صحابه ناسزا بگويد حكمش چيست؟

خوب شما مي گوييد:

أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم

حالا اگر يك كسي مي آيد و از روي اشتباه و ناداني و جهالت بخواهد اقتدا كند به معاويه و بگويد يكي از صحابه ناسزا مي گويد چرا زمين و زمان را به هم مي دوزيد؟ اگر واقعا ناسزا گفتن به صحابه بد و زشت است و گناه و معصيت است يا به تعبير آقايان به قول هر كس ناسزا بگويد دجال است پس چرا معاويه فحش مي داد و تكليفش چيست؟

و اگر ناسزا گفتن به صحابه اشكالي ندارد و هر كسي اجتهاد كرد و اجتهادش به اينجا رسيد كه مي شود به صحابه ناسزا گفت خوب معاويه اي كه 21 سال با پيامبر جنگيده است و در اواخر عمر به قول خود ابن تيميه مي گويد ما يك روايت صحيح در فضائل معاويه نداريم.

و از نسائي سؤال مي كنند كه شما اين همه در فضائل علي گفتيد، چرا در فضائل معاويه چيزي نمي گوييد؟ مي گويد مگر فضائلي براي معاويه غير از نفرين پيامبر بر او هم دارد يا ندارد؟

يا عبارتي را كه ابن كثير دمشقي سلفي دارد كه :

لما حج معاويةاخذ بيد سعد بن أبي وقاص

معاويه به حج آمده بود

حالا ما نمي دانيم كه واقعا معتقد بوده يا نبوده است اميرالمؤمنين كه به صراحت در نهج البلاغه خطبه 16 مي گويد كه او اصلا مسلمان نبوده است حالا اين عبارت اميرالمؤمنين است و عمار هم مجمع الزوائد جلد 1 ص 113 كه بنا بود كه اين را جناب آقاي محسني حفظ كرده باشد در آنجا مي گويد: معاويه اصلا مسلمان نشده است و كفرش را باطني كرده است.

خوب بفرماييد ابن كثير مي گويد اين معاويه اي كه به حج آمده است

ثم ذكر علي بن أبي طالب فوقع فيه

نسبت به علي پيش سعد بن ابي وقاص شروع به ناسزا كرد

فقال ادخلتني دارك واجلستني علي سريرك

من را وارد خانه ات كردي و در كنار تخت خود قرار دادي

ثم وقعت في علي تشتمه

داري نسبت به علي ناسزا مي گويي؟

البداية والنهاية ج 7 ، ص 341

خوب شما بفرماييد ببينيم كسي كه ناسزا به علي مي گويد با روايتي كه آقاي مسلم در صحيح خود حديث 144 آورده است كه :

لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

صحيح مسلم ج 1، ص 86

چطوري قابل جمع است؟ خوب اين را جواب بدهيد به ما و به جاي اين همه حرفهاي بي اساس كه مذهب شيعه مذهب چنين و چنان است و علماء چنين و چنان است و مراجع فلاني دستش نجس است و فلان مرجع خائن است و غيره.

خوب به جاي اين بياييد اينها را جواب بدهيد كه خود صحيح مسلم بيان كرده است كه:

لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

جز منافق كسي ديگر بغض علي در دلش نيست.

خوب معاويه اي كه دارد به علي ناسزا مي گويد و دستور ناسزا مي دهد اين واقعا از محبتش به علي است يا بغضي كه به سينه دارد؟

روايت صحيح كه پيامبر اكرم فرمود:

من سب عليا فقد سبني

هركس به علي ناسزا گويد به من پيامبر ناسزا گفته است.

بعد حاكم نيشابوري مي گويد:

هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه

المستدرك علي الصحيحين ج 3، ص 130

خوب بفرماييد اين ناسزايي كه معاويه به اميرالمؤمنين مي گويد و دستور ناسزا هم مي كند آيا اين سب النبي است يا نه ؟ آيا با اين روايت جايي براي اجتهاد مي ماند؟ اگر مي ماند خوب آن كسي كه زنا مي كند دزدي مي كند شراب مي خورد لواط مي كند او هم مي تواند يك اجتهادي بكند.

يا روايتي كه از ام سلمه نقل مي كنند كه :

من سب عليا فقد سبني ومن سبني فقد سب اللهتعالي

هر كس به علي ناسزا گويد به من ناسزا گفته است و هر كس به من ناسزا گويد به خدا ناسزا گفته است.

المستدرك علي الصحيحين ج 3، ص 130

جالب اين است كه جناب آقاي مناوي كه مورد تأييد تمام مذاهب اهل سنت است در شرح حديث مي گويد:

وفيه إشارة إلي كمال الاتحاد بين المصطفي والمرتضي

فيض القدير ج 6، ص 147

مجري :

پس حاج آقا با اين حساب تكليف آقاي معاويه مشخص مي شود.

استاد قزويني:

حالا ما نمي دانيم، وقتي در يك جلسه اي يك عالم شيعه مي آيد و مي گويد ما بياييم به سنت و روش علوي و نبوي عمل كنيم و نه به سنت ابوجهل و معاويه آقايان ناراحت مي شوند اين روايات را ببينند اين بزرگواران و عزيزان، ما از دور دست شما را مي فشاريم و پيشاني شما را بوسه مي زنيم ولي شما اين روايات را ببينيد.

مناوي مي گويد اين روايت كه پيامبر فرموده است دلالت مي كند يك اتحادي بين مصطفي و مرتضي است:

أن محبة الواحد توجب محبة الآخر وبغضه يوجب بغضه

نشان مي دهد محبت علي محبت پيامبر است و بغض علي بغض پيامبر است.

فيض القدير ج 6، ص 147

ابن عباس مي گويد:

إني أشهد لسمعت رسول الله يقول من سب علياً فقد سبني ومن سبني فقد سب الله

من گواهي مي دهم كه شنيدم از پيامبر كه فرمود: هركس به علي ناسزا بگويد به من پيامبر ناسزا گفته است و هركس به پيامبر ناسزا گويد به خداوند ناسزاگفته است

ومن سب الله كبه الله تعالي علي منخريه في النار

هركس به خدا ناسزا بگويد خدا او را با كله در آتش جهنم مي اندازد.

معجم الشيوخ ابن عساكر ج 1، ص 448

أمالي ابن سمعون ج 1، ص 160

روايات صحيح روايات معتبر و نظر بزرگان خوب بفرماييد.

خوب در اين جو اين چنيني بينندگان گرامي و برادران عزيز آيا امثال ابن مسيب جرأت مي كند بيايد و از حديث منزلت سؤال كند؟ آيا ابوسعيد خدري جرأت مي كند بيايد همچين مطلبي را نقل بكند كه بيايد بگويد از من نترس و وحشت نداشته باش؟ حالا باز هم خدا پدرش را بيامرزد كه آن قدر شهامت داشت كه در آن جو آمد گفت نترس بيا سؤال كن.

البته اينها به نظر ما كرامت و معجزه اهل بيت است كه با آن وضعي كه ايجاد كردند بر عليه اميرالمؤمنين اگر يك هزارم اين جو نسبت به خليفه اول و دوم بود اثر و نشانه اي از اينها در تاريخ نمي ماند و هيچ شك و شبهه اي نيست.

و اين واقعا كرامت و معجزه ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين است.

مجري:

فرصت خيلي كوتاه است ولي سؤال نمي توانم بپرسم گرچه فضاي سؤالات جديد هم زاويه ديگر از بحث را مطرح مي كند و نمي دانم اگر عزيزان اتاق فرمان تلفن ها رو آماده كرده باشند بتوانيم تلفن ها را برويم اگر نه ما تا تلفن ها آمده مي شود سؤال كنيم.

حالا من سؤالي را بپرسم در اين فرصت كوتاه ، اين قضيه «من سبني» را كه شما فرموديد اون عزيزمان كه قبلا هم آمدند و شما هم فرموديد كه خيلي علاقه به ابن تيميه داشت اين مباحث خيلي قضايا را مشخص مي كند كه آن كساني كه بخشنامه كردند و فرستادند به همه اماكن اسلامي و به سرزمين هاي اسلامي دستور دادند كه علي بن ابيطالب را روي منابر سب و لعن كنند حاج آقا تكليف اين ها چه مي شود؟

استاد قزويني:

ببينيد حالا اضافه بر تكليف اي كاش اين آقاياني كه برنامه مي گذارند يا اين عزيزان مولوي ها و ماموستاهاي عزيز تاريخ را بخوانند ببينند اين بخش نامه ها كه :

كتب معاوية إلي المغيرة بن شعبة: أظهر شتم علي وتنقصه

رسما نامه مي نويسد شتم علي بن ابي طالب و ناسزا گويي به او را علني كن

أنساب الأشراف ج 2، ص 84

طبري از قول مغيره مي گويد:

ولست تاركاإيصاءك بخصلة لا تتحم عن شتم علي

من به هيچ وجه وصيت تو را در ناسزا گويي به علي فراموش نخواهم كرد.

تاريخ الطبري ج 3، ص 218

يا جالب تر از اين مفصل مي آيد اين قضايا را مطرح مي كند كه وصيت معاويه بر شتم علي بر سب علي و ناسزا گويي به او براي عمال اين آقا به عنوان يك امر واجب مطرح است.

باز طبري كه معاويه مي گويد:

فكان إذا قنت لعن عليا وابن عباس والأشتر وحسنا وحسينا

وقتي معاويه قنوت مي گرفت اين چند نفر را نستجير بالله لعنت مي كرده است.

تاريخ الطبري ج 3، ص 113

بفرماييد اينها آقاي طبري كه علامه در تاريخ است بيان كرده است و آقاي ابن اثير در الكامل خود جلد 3 صفحه 333 آورده كه معاويه در قنوت خود اين چند نفر را لعن مي كرده است.

بفرماييد چه جوابي براي آن دارند آيا لعن صحابه جايز است ؟ خوب پس ديگران هم كه لعن مي كنند جايز است ؟ اگر لعن صحابه گناه و معصيت و حرام است خوب اين چرا بايد به اين شكلي براي شما عرض كنم بياييد مطرح بكنيد و شروع كنيد به مشكل درست كردن؟

از جناب آقاي معين كه از استوانه هاي علمي اهل سنت است و گمان نمي كنم كه هيچ يك از اهل سنت پيدا شود كه نسبت به يحيي بن معين اطلاعات نداشته باشند كه بخش اعظم رجال اهل سنت به جناب ابن معين بستگي دارد، ايشان صراحتا مي گويد:

وكل من شتم عثمان ، أو طلحة ، أو أحدا من أصحاب رسول الله ، دجال

هركس به عثمان و طلحه يا يكي از اصحاب او ناسزا بگويد دجال است

لا يكتب عنه

و از او هيچ روايتي نقل نمي كنيم

وعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين

لعنت خدا و ملائكه و تمام مردم بر كسي كه به يكي از اصحاب پيامبر ناسزا بگويد.

تهذيب الكمال ج 4، ص 322

خوب بفرماييد اگر واقعا علي را جزو اصحاب پيامبر مي دانيد آن كسي كه نسبت به او ناسزا مي گويد تكليفش را روشن بفرماييد و اگر نه علي را جزو اصحاب پيامبر نمي دانيد خوب به قولي تكليف مسلمان ها با شما ديگر كاملا روشن و واضح است.

خوب اين مباحثي است كه آقايان بايد به ما جواب بدهند و اگر جواب نمي دهند پس معلوم است كه يك مشكلي است. حالا اون تعبيري كه از زمخشري در جلد 2 ص 186 نقل مي شود و همچنين از جناب آقاي ابن عقيل يمني در كتاب النصايح الكاملة كه از اول تا آخر اين كتاب در مذمت معاويه نوشته شده است مي گويد: در ايام بني اميه بيش از 70 هزار منبر علي بن ابي طالب را لعنت مي كردند

بما سنه لهم معاويه من ذلك

به خاطر آن بدعت سيئه كه معاويه براي آنها گذاشته است .

خوب آيا اينها جواب دارد يا ندارد؟

شما ببينيد باز جناب مزي در تهذيب الكمال خود اگر اشتباه نكنم جلد 20 ص 399 از امام سجاد كسي مي آيد سؤال ميكند كه:

كيف أصبحت أصلحك الله

زندگي شما چه طور مي چرخد و حال شما چطور است؟

أصبحنا في قومنابمنزلة بني إسرائيل في آل فرعون

همان طوري كه بني اسرائيل در ميان قوم فرعون بودند، حال ما هم به همان شكل است.

فرزندان آنها را مي كشتند و زنان آنها را اسير مي كردند ما هم به اين شكلي شده ايم.

بعد جالب است و مي گويد ما امروز

وأصبح شيخنا وسيدنا يتقرب إلي عدونا بشتمهأو سبه علي المنابر

ما زندگي مان امروز به اينجا رسيده است كه آقا و بزرگ ما علي بن ابيطالب را ناسزا مي گويند و با ناسزا گفتن بر منابر به حكومت تقرب مي جويند، ناسزا گويي به علي وسيله تقرب به حكومت ها شده است.

تهذيب الكمال ج 20، ص 400

البته طبقات ابن سعد و ديگران هم دارند و جالب اين است كه آقاي ابن عقيل وقتي مي آيد در كتاب «العتب الجميل» كه كتاب واقعا خواندني است و من توصيه مي كنم به همه بينندگان شيعه و سني كه اين كتاب را بخوانند و مطالبي در آنجا دارد كه بنده در جاهاي ديگر اين گونه دسته بندي شده نديدم، ايشان مي گويد وقتي عمر بن عبدالعزيز دستور داد به علي ناسزا نگوييد

ولقد ارتج المسجد من صياح من فيه

تمام مردم فرياد در آوردند و صداي مردم فضاي مسجد را پر كرد

السنة السنة تركت السنة

تو داري آقاي عمر بن عبدالعزيز! سنت پيامبر را ترك مي كني.

العتب الجميل علي أهل الجرح والتعديل - السيد محمد بن عقيل - ص 56

يعني كار به جايي رسيده است كه ناسزابه علي شده سنت پيامبر ، و واقعا بايد گفت مرحبا به اين سنت و آن اهل سنتي كه بخواهند اين را به عنوان سنت يا آن وهابي كه اين را به عنوان سنت بگيرند و ما معتقد بر اين هستيم كه اهل سنت علماي بزرگوار كاملا آگاه هستند و كساني كه نسبت به اميرالمؤمنين ناسزا گويند از آنها بيزاري مي جويند.

بيننده : بزاز از تهران

بنده مطلبي را عرض مي كنم در تاييد فرمايشات حاج آقاي قزويني كه فرمودند حالا علماي بزرگوار اهل سنت كه بزرگترين آنها بخاري است و يك چهارم احاديثش از ذهبي نقل شده است و من موارد زيادي است كه همين آقاي بخاري از نواصب نقل مي كند.

حزير بن عثمان يا تعداد زيادي هستند در تهذيب التهذيب يا حسين بن نمير و عمران بن حتان آنها را نقل مي كند و وقتي اينها را نقل مي كند يعني اينها را قبول كرده است.

من حقيقتش در برنامه اي داريد در هفته برنامه امت واحده، يك مقدار گله دارم اصلا سؤالي كه ما مي كنيم پاسخ داده نمي شود و موضوع موضوع مهمي است من نمي دانم انتظار اين است كه ما نسبت به مسائل حالا چه جوري برخورد بكنيم مورد تاييد شماست ؟ مثلا اينكه ما در چند جلسه خواهش كرديم كه ادله را ابتدا بيان بكنند واولا مطالبي را كه عنوان مي شود ما عادت كرديم و از خود شما ياد گرفتيم كه سند بگوييم ، مثلا من نمي دانستم و همين هفته متوجه شدم كه علماي شيعه بدون بررسي سند از روايات اهل سنت استفاده مي كنند در احكام و غيره و شما نگاه كنيد اين عين كلام ايشان است.

ما از اين بزرگوار آيه قرآن خواستيم چون بنده استدلال كردم و دليل آوردم كه اين بحث وحدت كه بيان مي شود سريعا انسان را متهم نكنند به شكستن عصاي امت و ما دليل مي خواهيم و دليلي كه ما خواستيم اينكه از قرآن وسنت دليل بياورند.

ايشان «واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا» را مي آورند و اصلا عجيب است و اين تحريف قرآن است كه بگوييم «انما المومنون اخوة» در بحث وحدت.

مگر قرآن فرموده است انما المسلمون اخوة ؟ شما مشهد تشريف داشتيد از حضرت عالي در مورد مومن و مسلم سؤال كردم و شما نظر بنده را تاييد كرديد و گفتيد درست است و پس بر مبناي او سؤالي كه بنده كردم و شما پاسخ داديد اين آيه انما المومنون اخوه را اگر در وحدت بيان كنيم مي شود تحريف قرآن و به نظرم دليل ما حول و حوش مسائل ملي و وطني مي توانيم وحدت كنيم و من اصلا تا حالا قانع نشدم در اين بحث وحدت حقيقتش و شما برنامه امت واحده را نمي دانم خودتان يك بار كامل ديديد يا نه . خيلي نكته در اون هست كه من اگر بخواهم بگويم نوشتم و ضبط كردم مگر يك مورد دو مورد است ؟ اصلا مسائلي كه با عقايد شيعه كاملا فرق مي كند.

بعد اين بزرگوار مي فرمايندكه بحث مناسبات است و سكولاريسم و عقايد هركس جاي خودش.

خوب من يك سؤال دارم هم وطن زردشتي من تكليفش چه مي شود ؟ چون ايشان مي گويند هركسي لسانا شهادتين گفت مسلمان است.

اين به خاطر اينكه شيعه در اقليت بوده است و مثل همه احكام خداوند اين هم يك حكمتي درش است ولي ايني كه ما اين را بخوايم در يك وجه تمايز قرار بدهيم، ما پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم به صراحت فرمودند كه 72 فرقه يك فرقه فرقه ناجيه است ، خوب اينكه تعارف ندارد و بي تعارف عزيزان و خواهران اهل سنت با اين عقايدشان اهل دوزخ هستند.

مجري :

خيلي متشكريم حالا مثل اينكه شما يك مقدار ديدگاه تقريبي هم نداريد خلاصه آتشي تر مي خواهيد وارد مباحث شويد به هر صورت يك سري مباحث است كه ما بايد اينها را مطرح بكنيم و اين حديث افتراق امت را هم ما بايد مصداقش را پيدا بكنيم همان طوري كه در مباحثمان شما ديديد كه ما گفتيم كه ما ادعايمان اين است كه فرقه ناجيه هستيم. خوب فرقه هاي اهل سنت هم ادعايشان اين است كه ما اهل نجات هستيم. بايد بيننده عزيز ما خودشان بروند و مطالعه كنند وببينند كه كدام يك مصداق اين فرقه ناجيه است.

استاد قزويني:

البته ببينيد جناب آقاي بزاز و دوستاني كه همچنين تفكري دارند، مسئله امت واحده ظاهرا براي دوستان اصلا جا نيفتاده ، بحث تقريب اصلا جا نيفتاده است.

بحث تقريب اين نيست كه ما بياييم مثلا شيعه را سني را كنيم يا سني شيعه بشود يا از اعتقادات خود دست برداريم يا اهل سنت دست بردارند همانطور كه مرحوم شهيد مطهري دارد ما شيعه هستيم و حاضر نيستيم براي تقريب از يك مستحب و مكروه كوچكي دست بردايم.

و انتظار هم نداريم از آقايان اهل سنت كه به خاطر تقريب از يك مسئله كوچك شان دست بردارند ببينيد اين مباحث همه سر جاي خودش هست. امروز ما بحث تقريب كه مطرح مي كنيم ببينيد اختلافات اعتقادي و فقهي و سياسي سر جاي خودش ولي ما به خاطر اين اختلافات نبايد به جان هم بيفتيم و شيعه سني را تكفير كند و سني شيعه را و به جان هم بيفتند و شيعه بيايد سني را بكشدو سني بيايد شيعه را بكشد.

امروز ما نبايد بياييم به معتقدات آنها ناسزا بگوييم اين معتقدات از ديدگاه ما مقدس نيست ولي از ديگاه آنها مقدس است برادر عزيزم. شما ايران را ملاك قرار مي دهيد كه اكثريت شيعه هستند ولي اگر شما از ايران بيرون رويد شيعه در اقليت است و شما نبايد كاري انجام دهيد بر اينكه خدايي نكرده يك شيعه در پاكستان يا افغانستان يا در جاي ديگر بيايد با مشكل مواجه شود.

ولذا برادر عزيزم بحث امت واحده كه ما مطرح مي كنيم؛ يعني ما بياييم در برابر دشمن مشتركي كه هدفش نابودي اسلام و قرآن و شيعه و سني است ما بياييم دست به دست هم بدهيم در برابر اين دشمن مشترك كه متأسفانه شما الان مي بينيد در سوريه و در جاهاي ديگر كه دشمن در خانه خود نشسته و پشت درهاي بسته طراحي مي كند و مسلمان ها را به جان هم انداختند و يك سري افراد هم نمي فهمند و عقل و شعورشان هم نمي رسد و شروع مي كنند تحريك كردن اين و آن و تكفير ديگران.

مگر ملت سوريه خودشان كر و لال هستندكه شما وكيل آنها شديد؟ شما ببينيد اين تروريست هايي كه در سوريه اند چه غلطي مي كنند و اين اسلحه ها را از كدام ويرانكده مي آورند و يكديگر را مي كشند؟ فرقي نمي كند وقتي ملت سوريه بيايد حرفي بزند بايد حكومت تابع ملت باشد.

از آن طرف اينجا به قولي در سوريه دنبال دموكراسي و احقاق حق و آن هم با سلاحي كه مشخص است از كجا مي آيد ولي ديوار به ديوارش در بحرين كه بيش از صد تا شهيد داده است و 600 تا زنداني دارد من همين ديروز بود كه مي ديدم كه انبوهي از جمعيت صدها هزار نفره عليه حكومت آل خليفه نشان دادند.

خوب چرا آنجا را نشان نمي دهيد؟ آنجا هم مردم هستند. ما به هيچ وجهي نمي خواهيم كه از كسي دفاع كنيم

الكفر كلهم ملة واحدة

براي ما هيچ فرقي نمي كند چه ملك عبدالله باشد و چه آل خليفه و چه امير قطر و چه اوباما و او با شما باشد هركسي ظلم كند و جنايت كند، ما محكوم مي كنيم. ملاك براي ما قرآن است و سنت هركس باشد ولي اين را كه ما بياييم اسلحه به دست افراد بدهيم و مسلمانان را به جان هم بيندازيم خلاف قرآن و خلاف شرع و خلاف سنت و خلاف عقل است و تمامي اين شبكه ها و تمامي اين مفتي ها و مفتكي ها كه اين طور دارند شعار مي دهند والله فرداي قيامت نمي توانند جواب بدهند.

بگذاريد ملت سوريه تصميم بگيرد نه كه شما بياييد و فضولي كنيد.

بيننده : حسن زاده از قزوين (اهل سنت)

خيلي ممنونم از اينكه اين فرصت را به من داديد.

من يك سؤال داشتم خدمت شما چند شب پيش يك خانمي به نام خانم ربيعي هم با شما صحبت كرد و همين امشب هم در برنامه تان شما چند بار از تكفير معاويه صحبت كرديد و گفتيد كه چند جا اشاره شده است كه معاويه اصلا مسلمان نيست.

شما با اين موافق هستيد؟ يا نه؟

استاد قزويني:

ماگفتيم اميرالمؤمنين سلام الله عليه در نهج البلاغه و عمار ياسر آدرس هم داديم مجمع الزوائد جلد 1 صفحه 113 و به هيچ روي قضاياي چيز نداشتيم.

در خدمت شما هستيم.

بيننده :

حاج آقاي قزويني شما اون شب كه به خانم ريبعي جواب داديد فرموديد كه معاويه كافر است و ماتأييد مي كنيم.

استاد قزويني:

اينكه در روايات اهل سنت آمده است

ان معاويه يموت علي غير ملتي

ما كه نمي گوييم در كتب شما آمده است.

بيننده:

مي شود يك خواهش بكنم؟

استاد قزويني:

لطفا سؤال را واضح جواب بدهيد و حاشيه نرويد، اون حرفي كه گفتيد را تاييد مي كنيد يا نه ؟

بيننده :

اينكه به خانم ربيعي گفتيد كه معاويه كافر است.

استاد قزويني:

الان من در ذهنم نيست در رابطه با خانم ربيعي چه گفتم

بيننده :

ولي شما دقيقا فرموديد كه معاويه كافر است.

استادقزويني:

من تا به حال نسبت به معاويه آنچه كه ذهنم است شخصا اظهار نظر نكردم و اگر هم گفتم از عباراتي از حضرت امير سلام الله عليه نقل كرديم و غير از اميرالمؤمنين از جايي به آن شكل نقل نكرديم.

مجري :

طبق اين حديثي كه حضرت استاد گفتند كه «من سب عليا فقد سبني و من سبني فقد سب الله» اين را نسبت به معاويه چه مي گوييد شما؟

بيننده:

حالا فرض ميگيريم كه درست باشد

مجري:

اگر درست باشد چه ميشود؟

بيننده :

از طرف ديگر فرض مي كنيم كه حضرت علي عليه السلام هم آمدند گفتند كه معاويه كافر است، با اين حساب سؤال اينجاست كه امام حسن چه جوري با يك كافر بيعت كرد؟

استاد قزويني:

به همان دليل كه پيامبر با مشركين مصالحه كردند

بيننده:

مصالحه با بيعت فرق مي كند

استاد قزويني:

يك روايت ضعيف بياوريد كه بگويد:

ان الحسن بايع معاويه

بيننده :

اجازه بفرماييد من متخصص امور ديني نيستم ولي تاريخ مي گويد كه امام حسن با معاويه بيعت كرد.

استاد قزويني:

تاريخ اشتباه مي كند، شما بيا به من بگو كه كجاي تاريخ است ؟

بيننده :

در خيلي از كتب تاريخي كه در دبيرستان ميخوانديم بود

استاد قزويني :

شما دبيرستان كه مي خوانديد برگرديد از اون دبير هايي كه تدريس مي كردند از آنها سؤال بفرماييد نه از شبكه ولايت و بنده.

بنده وقتي مي آيم حرف مي زنم شما ببينيد الان اين 10 - 15 سال است كه بنده در رسانه ها هستم اگر يك جمله روايت نقل كردم كه آدرس ندادم شما بفرماييد كه من آدرس ندادم.

مي گويم تاريخ جلد فلان صفحه فلان ، مي گويم صحيح بخاري جلد فلان صفحه فلان.

شما كه مي فرماييد در تاريخ اين طور آمده است بنده عرض مي كنم بنده كه 40 سال است كه حوزه هستيم و تا به حال هيچ عالم سني هم نگفته است كه امام حسن بيعت كرده است بلكه امام حسن مصالحه كرده است ، صلح كرده اند و مواد صلح نامه را هم ما چندي قبل مفصل آورديم

ببينيد آقاي حسن زاده بنده تا به حال مراقب بودم و نه معاويه را نقل كردم و نه گفتم كه معاويه كافر است؛ بلكه گفتم ادله كفر معاويه اينهاست و گفتم يكي از آنها اميرالمؤمنين است كه:

علي مع الحق و الحق مع علي

شرح نهج البلاغة ج 2، ص 174

مي گويد قسم هم مي خورد كه :

فوالذي فلق الحبة وبرأ النسمة ما أسلموا ولكن استسلموا وأسروا الكفر

قسم به خدايي كه دانه را شكافت و هستي را آفريد معاويه و يارانش كه در جنگ فتح معاويه مسلمان شدند اينها مسلمان نشدند؛ بلكه تظاهر به اسلام كردند و كفر خود را مخفي كردند.

نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 3 ص 17

عبارتي از عمار ياسر هم نقل كرديم از كتاب هاي معتبر اهل سنت در مجمع الزوائد جلد 1 ص 113 كه عمار ياسر در جنگ صفين خطاب مي كند به سپاه معاويه همين تعبير را دارد كه :

والله ما اسلموا

به خدا سوگند اسلام نياوردند.

مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 1 ص 113

حالا عمار راست مي گويد شما قضاوت كنيد.

بيننده :

دقت بفرماييد من دارم حرف هاي خود شما به خود شما عرض مي كنم كه شما فرموديد با اين شرايط شما تكذيب مي كنيد بيعت امام حسن با معاويه را.

استاد قزويني:

صلح را ما قبول مي كنيم.

بيننده :

نه نه بيعت يا صلح يا هر چيز ديگري كه اسمش را مي گذاريد. صلح كرد و سردمداري مسلمانان را به دست كافر سپرد؟

استاد قزويني:

وقتي كه مي بيند كه اسلام به اين بستگي دارد همانطوري كه پيامبر اكرم با مشركين صلح كرد و سر نوشت همه مسلمانان مكه را به دست مشركين مكه گذاشت.

بيننده :

ببينيد آقاي قزويني حقيقتش در يك عقل سليم نمي گنجد كه در ابتداي يك دين كساني كه سردمدار آن دين و امين نسبت به آن دين بودند آن دين به دست كافري بدهند.

استادقزويني:

حالا اين عقل سليم را چه كسي بايد تشخيص بدهد؟ حضرت عالي مي گوييد عقل سليم نمي گنجد بنده مي گويم عقل سليم اقتضا مي كند.

بيننده :

اين انقلاب اسلامي خودمان 5 سال مي آمديم انقلاب را به دست نا اهلان مي داديم به خاطر تقيه شما مي پذيرفتي؟

استاد قزويني:

شما مي فرماييد كه عقل سليم اجازه نمي دهد بنده هم مي گويم كه اين عقل سليم واجب مي كند اگر اسلام حفظش و مسلمانها حفظش مقتضي كند بايد كاري كند حاكم اسلامي اسلام حفظ بشود ولو اينكه اين اسلام دست نا اهل بيفتد مانند يك مادري كه مي بيند اگر چنانچه اين بچه را بخواهد در دستش نگه دارد دشمن قطعه قطعه مي كند ولي در اختيار دشمن قرار بدهد در اختيار دشمن است ولي اين بچه سالم مي ماند كدامش را انجام دهد؟

بيننده :

اين مثال شما را من مع الفارق مي دانم؛ چون در مورد يك ايدئولوژي كه قرار است يك دين كل دنيا را تحت تاثير قرار دهد اصلا قبول ندارم.

مجري :

اصطلاحات طلبگي هم بلدي آقاي حسن زاده

بيننده :

والله حقيقتش من مهندس مكانيك هستم و ربطي به اين قضايا ندارم ولي از لحاظ منطقي اين اصلا منطقي نيست كه ما بياييم تصورمان بر اين باشد كه بلافاصله بعد از اينكه سردمدار و بنيانگذار يك دين كه آن دين را آورد بلافاصله آن دين به نا كجا آباد برود و بعدش هم دوباره كس ديگري كه هست و به اصطلاح بر طبق اصل امامت جانشين پيامبر است دوباره بيايد همين شخص هم دين را بدهد به نا اهل و كافر.

مجري:

الان مشكل چيست ؟ مشكل اين است كه شما مي خواهيد آقاي معاويه را تبرئه كنيد؟

بيننده :

نه نه من تبرئه نمي كنم؛ بلكه اين براي من سؤال است و برايش جواب وجود دارد يا نه ؟

مجري :

يك سري ملاك ها رو حضرت استاد به ما دادند حديث حب و بغض كه در صحيح مسلم وجود دارد حديث صبر را آوردند و از آن طرف هم گفتندكه اينها بخش نامه دادند قضاوت هم با شما شما خودتان برويد و قضاوت كنيد و به هر صورت ملاك دست شما داديم.

بيننده :

واقعيت اين است كه كفر ومسلمان بودن معاويه هيچ تاثيري روي مسلمان بودن من ندارد و اگر دارد چرا كه خداوند در قران مي فرمايد:

وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَي

سوره نجم آيه 39

ولي اين بحث ها بحث هايي كه اينجا مطرح مي شود به نوعي آتش بيار معركه است يعني باعث مي شود حالا اهل تسنن يا هر كس ديگر كه اعتقاد دارد كه معاويه خوب يا بد بوده اعتقادش براي خودش ، علني شدن اين بحث ها باعث روشن شدن آتش كينه مي شود.

مجري :

نه اين نظر شماست مثل اون دوست ما كه آمدند بحث ولايت فقيه را يك چيز ديگر بردند وبه سمت و سويي بردند كه اصلا منصفانه نيست.

ما مباحث را به صورت علمي مطرح مي كنيم و قضاوت راهم به عهده شما مي گذاريم

بيننده :

خيلي ممنونم متشكرم دست شما درد نكند

مجري :

شما اينجوري فكر مي كنيد ما اين جور مطرح مي كنيم و كس ديگري يك طور ديگر مطرح مي كند، ما حقايق را مطرح مي كنيم شما مي خواهيد قبول بفرماييد يا نفرماييد. ما كه نگفتم كه قبول كنيد.

شما لطف كنيد وقتي برنامه هاي ما را مي بينيد نقد هم بكنيد ما از ادب شما واقعا متشكريم كه خيلي مودبانه صحبت كرديد.

استاد قزويني:

مطالبي كه بنده عرض كردم ببينيد اميرالمؤمنين حداقل به عنوان خليفه چهارم شما مطرح است

بيننده:

اصلا به عنوان اسوه مردانگي براي قابل قبول است و من هيچ شكي ندارم

استاد قزويني:

اگر شخصي بيايد علنا شروع كند سب علي بن ابيطالب و پيامبر هم مي گويد: من سب عليا فقد سبني و من سبني فقد سب الله ، ما ملاك را دست شما داديم.

حالا ديگر حضرت عالي يا امثال حضرت عالي برداشت و قضاوتتان چيست؟ خودتان مي دانيد.

مجري:

اجازه مي دهيد بحث را تمام كنيم؟

بيننده:

بله خيلي ممنون آقاي محسني خداحافظ شما

بيننده: علي از مشهد

دست و پاي آقاي قزويني را از راه دور مي بوسم و دعاي گوي شما در حرم آقا امام رضا عليه السلام هستم و از تك تك شما و تمامي دست اندركاران اين شبكه دعاگو هستم.

از اين لطفي كه شما در حق شيعيان عزيز كرديد و اين ولايت ياوران را هم گذاشتيد تشكر مي كنم و اين افتخاري است كه شما به ما داديد.

و ولادت امام حسن عسگري را هم پيشاپيش به شما تبريك عرض مي كنم و اين ترور شيعيان در پاكستان را هم تسليت عرض مي كنم.

فقط مي خواستم از شما تشكر كنم به خاطر اين ولايت ياوران و افتخار مي كنم به اينكه شيعه هستم قبلا اسما شيعه بوديم ولي الان قلباً شيعه هستيم و دست تك تك شما را مي بوسم و التماس دعا دارم خدمت شما.

ببخشيد مزاحم شما شدم التماس دعا خداحافظ

بيننده: نارويي از مشهد (اهل سنت)

ببخشيد من مي خواستم صحبت كنم ولي در ابتدا بگويم كه من از هر سني سني تر هستم، در صورتي كه اين آدرسي كه آقاي قزويني خواندند اينها درست باشد؛ يعني هركسي كه به حضرت علي توهين و ناسزا بگويد و فرقي هم ندارد كه چه كسي باشد و درچه موقعيتي باشد از نظر ما او اصلا مسلمان نيست حالا هر كسي باشد.

دوم اينكه ما اول سواد نداريم ولي قبل از اينها سني خيلي متعصبي بوديم ولي از زماني كه اين شبكه هاي سني راه افتاد واقعا خود ما هم بيشتر گيج شديم و اعتقادات ما هم دچار مشكل شده است و واقعا دچار مشكل شديم كاش كه اصلا اين شبكه ها درست نمي شد.

مجري:

انشاء الله خداوند شما را از اين مشكلات نجات دهد و آنچه كه مرضي خداوند است براي شما هويدا شود.

بيننده:

صحبتم فقط همين بود

استاد قزويني:

دست شما درد نكند ممنون خداحافظ شما

بيننده : غضنفري از بندر عباس

در ابتدا شهادت بيش از 80 نفر از شيعيان مظلوم پاكستان و عراق را محضر حضرت امام عصر و تمام شيعيان و تمامي بزرگواران تسليت عرض مي كنم.

مي خواستم يك مطلبي را عرض كنم كه ارتكاب اين جنايات بيانگر اين است كه وهابيت دستش از منطق و دليل خالي است و براي جبران همين كمبودهاست كه خلق و خوي ذاتي خود را اين گونه نشان مي دهد.

و اما يك خواهش دارم و قبل از آن از برادرم آقاي نارويي تشكر مي كنم و فكر مي كنم كه ايشان تا حدودي واقعيات براي شان واضح شده است.

و اما برادر عزيزم آقاي حسن زاده روي خط آمدند و مطلبي را از ديد خودم لازم بود كه خدمت بينندگان عرض كنم، يه خواهشي كه از بينندگان اهل سنت دارم كه به شبكه زنگ مي زنند در ابتدا بدون تعصب بحث كنند و منصفانه قضاوت كنند.

ببينيد برادران عزيز آيا يكبار هم شده است كه به اين شبكه زنگ زديد و كارشناسان بزرگوار اين شبكه به شما جواب بي سند و غير از كتب خودتان بدهند؟ آن هم از كتب معتبر شما و برعكس آيا شما ديديد كه شبكه هاي وهابي كه علي الظاهر كه از بقيه تا حدودي ظاهري منطقي تر آيا يكبار جواب بيننده اي را با سند داده است ؟ فقط با تدليس و با هو كردن بيننده و غيره حالا بگذريم كه حتي برادران عزيز سني هم كه بخواهند يك حرف منطقي بزنند حرفشان را قطع مي كنند و به آنها توهين مي كنند چه برسد شيعه.

و خوب است كه اين نكته را در نظر بگيريم كه شيعه همواره در تمام تاريخ مظلوم بوده است و اين مظلوميت شيعه دليلي ندارد جز اينكه ترس از منطق شيعه و از منطق شيعه مي ترسيدند و مي ترسند نه از قدرت شيعه چون آنها كه هميشه قدرت دستشان بوده است.

از منطق شيعه مي ترسدند كه حرفش را نمي گذاشتند بزند.

و مورد بعدي هم خواهشي كه داشتم البته با عرض معذرت به خاطر طولاني شدن كلام ، هر چيزي كه خدمت شما بينندگان عزيز ارائه مي شود با ديد باز و بدون تعصب بررسي كنيد و بيني و بين الله قضاوت كنيد تا بتوانيد راه سعادت را پيدا كنيد.

و در پايان هم دست حضرت آيت الله حسيني قزويني را مي بوسم و اينجا خواهش مي كنم كه براي بنده دعا بفرمايند من يك جانباز شيميايي هستم و خيلي التماس دعا دارم.

استاد قزويني:

خدا انشاءالله به حق حضرت زهرا هر حاجتي كه داريد برآورده كند و حاجت همه بينندگان عزيز و دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت برآورده شود.

بيننده: اميني از سقز (اهل سنت)

اگر اجازه بدهيد من از يك حديث شروع مي كنم كه از واقد روايت است كه گفت از پدرم شنيدم كه از ابن عمر رضي الله عنه حديث مي كرد كه ابوبكر رضي الله عنه گفت: محمد صلي الله عليه و آله وسلم را با گراميداشت اهل بيت وي گرامي بداريم.

در مورد اينكه لفظ اهل بيت بر چه كساني اطلاق مي شود روايات متعددي است.

به يك روايت مراد به زنان پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم است؛ چنانچه در سوره احزاب در آياتي كه در رابطه به زنان پيامبر آمده است اهل بيت خطاب به اينها مي شود.

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

يعني خدا فقط مي خواهد آلودگي را شما اهل بيت پيامبر بزدايد و شما پاك و پاكيزه بگرداند.

سوره احزاب آيه 33

لفظ اهل بيت كه در سوره هود آمده است نيز خطاب به ساره زن حضرت ابراهيم عليه السلام آمده است:

قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ

سوره هود آيه 73

يعني فرشتگان به زن ابراهيم گفتند آيا تعجب مي كنيد كه از قدرت خدا و پركات او بر شماست از اهل بيت ، هر آينه خدا ستوده شده بزرگوار است.

نظر به روايتي كه سعيد بن جبير از ابن عباس كرده است مراد از اهل بيت زنان پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم است چه اهل خانه اش بودند.

ابوسعيد خدري و جماعتي از تابعين به قتاده گفتند كه نظر حديثي كه عايشه روايت كرده است كه آن حضرت برآمد و به روي جامه بود نشست فاطمه نزدش آمد و او را در زير جامه در آورد بعد حضرت علي آمد كه او را هم در زير جامه در آورد سپس حضرت حسن در آمد او را هم در زير جامه در آورد بعد حسين در آمد و زير جامه در آورد و بعد گفت:

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

اهل بيت آنها هستند.

درست است جناب آقاي محسني؟

مجري:

بله

بيننده:

زيد بن ارقم گفته است كه اهل بيت حضرت كه صدقه بر آن ها حرام است عبارت است از آل علي ، آل عقيل و آل جعفر و آل عباس.

برخي از علما گفتند كه بيت به چه معني است، بيت نسب كه از بني هاشم و از ابوطالب ، بيت سكني كه مراد از آن هم سران آن حضرت است و بيت ولادت كه مراد اولاد آن حضرت است.

اگر فرمايشي داريد من در خدمتم و اگر نه يك سؤال ديگر از حضرت آيت الله قزويني دارم.

مجري:

اجازه بدهيد سؤال خيلي خوبي كرديد سؤال خيلي فني است و الان شما اعتقادتان اين است كه اهل بيت همسران پيامبر هم هستند درست است ؟

بيننده:

والله طبق اين آياتي كه من خدمت شما عرض كردم اين آيات قرآن بود حديث نبود يا از خودم نگفتم.

مجري:

شما مي توانيد يك روايت بياوريد كه عايشه يا حفصه يا ام سلمه ادعا كرده باشند كه ما هم جزو اين اهل بيت بوديم؟

بيننده :

اگر توجه كرده باشيد من آيات قرآني كه درباره ساره زن حضرت ابراهيم بود كه از روايات و سند خيلي محكم تر است و عرض كردم تا حرفي پيش نيايد.

استاد قزويني:

ببينيد جناب آقاي اميني ما از اينكه مودب حرف مي زنيد و هر وقت هم آمديد واقعا از ادب و بزرگواري شما تشكر مي كنيم.

يك دفعه اين است كه ما مي خواهيم بدانيم كه اهل بيت در لغت به چه معناست، اهل بيت در آيات متعدد به چه معناست يا نه مي خواهيم بگوييم اهل بيت در آيه 33 سوره احزاب به چه معناست؟،

ببينيد كدامش را شما دنبالش هستيد؟ اگر اهل بيت از ديگاه لغت ، اهل بيت از ديدگاه آيات قرآني يا اهل بيتي كه در آيه 33 سوره احزاب آمده است؟ كدامش نظر شماست؟

بيننده:

من همين آيه قرآني

استاد قزويني:

خدا اموات شما را بيامرزد، آيه 33 را ميخواهيد ديگر؟

بيننده :

بله من چند تا آيه رو براي شما عرض كردم

استاد قزويني:

نه ببين عزيز جان ما نمي توانيم 4 تا آيه را كنار هم بگذاريم و بگوييم اين آيه اون آيه و اون آيه و اون آيه كنار هم پس اين حكم ثابت است.

ببينيد قرآن آيه 44 سوره نحل ميگويد:

وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ

پيامبر ما اين ؛آيات را براي تو نازل كرديم تا براي مردم بيان كنيد

يعني آيات بدون تبيين پيغمبر معنا ندارد، ما ببينيم پيامبر اكرم از اين آيه 33 روايتي داريم از شان نزولش از پيامبر يا نداريم ؟ در آيه 7 سوره حشر :

وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

ببين برادر بزرگوارم شما كه ديگه صحيح مسلم بايد مورد تاييدتان باشد كه در آنجا زيد بن ارقم كه كه صحابه پيامبر بوده است و در عصر ايشان بوده و شاهد اين آيات است و يك مدتي هم پشت سر پيامبر نماز خوانده است و صحابه او بوده است ، سؤال مي كنند آيا زنان پيامبر جزو اهل بيت پيامبر هستند يا نه؟

مي گويد:

لَا وأيم اللَّهِ

به خدا قسم زنان پيامبر جزو اين اهل بيت نيستند.

صحيح مسلم ج 4، ص 1874

خوب اين كاملا واضح و روشن است و ده ها عبارات ديگر همين آقاي طحاوي كه بايد اسمش را شنيده باشيد و كتابش كتاب درسي است

بيننده :

بله

استاد قزويني:

كتابي دارد به نام مشكل الاثار جلد اول صفحه 231 ايشان مي گويد:

اهل بيت در سوره احزاب آيه 33 شامل زنان پيامبر نيستند.

آيا ايشان دروغ مي گويند؟

مجري:

من يك سؤالي مي كنم نسبت به همين آيه؛ چون شما دوست داريد بيشتر از آيات بحث شود.

در همين آيه 33 سوره احزاب در ضميرهاي جمع مونث مثلا:

وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ

بيوت جمع بيت است

بعد تبرجن دارد، آتِين دارد ، اطعن دارد و همه اينها را دارد كه ضمير هاي مونث جمع است ولي وقتي مي رسد به آيه تطهير مي گويد:

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

نمي گويد بيوت ، بعد عنكم مي آورد، عنكن نمي آورد.

چرا اين گونه است؟ در يك آيه ضمير ها با هم جابه جا مي شوند.

بيننده:

اگر اجازه بدهيد من سؤالم را با يك سؤال ديگر جابه جا كنم.

آيا شما اعتقاد داريد آيه درباره ساره زن حضرت ابراهيم بوده است؟ اگر بوده است پس اطلاق مي شود و اگر نبوده است پس من هم با شما هم عقيده مي شوم.

مجري:

شما جواب من را نداديد بعد هم حاج آقا جواب شما را دادند

بيننده:

اولا من عالم نيستم جناب آقاي محسني

مجري:

پس يه لطفي بكنيد يه مطالعه اي بكنيد درباره اين آيه و تفاسيري كه وجود دارد از اهل سنت.

استاد قزويني:

اين آدرس را اگر بتوانيد يادداشت كنيد كه آقاي آلوسي كه از علماي بزرگ اهل سنت است و متوفاي 1260 هم هست و از علماي جديد هم هست، كتاب روح المعاني ايشان از كتب معتبر اهل سنت است و خريت فن هم هست و تمام حرف هايي كه شما مي گوييد ايشان ديده است و آيه مربوط به زن حضرت ابراهيم را هم ديده است و همه اين تفاسير را هم ديده است و تفسير نوشته است يعني متخصص در تفسير است.

ايشان در تفسيرشان جلد 22 صفحه 17 مي گويد:

أن النساء المطهرات غير داخلات في أهل البيت الذين هم أحد الثقلين

زنان پيامبر داخل در اهل بيتي كه يكي از ثقلين هستند نيستند.

روح المعاني ج 22، ص 16

بيننده:

انشاء الله براي برنامه هاي بعدي من مستنداتي مي آورم كه شما را هدايت كنم.

جناب آقاي محسني فقط 5 ثانيه، حضرت آيت الله قزويني يك حديثي را گفتند كه من اين را پيدا كردم در صحيح بخاري كه فرمودند همه درها را ببنديد به جز درب خانه حضرت علي.

ولي من در صحيح بخاري پيدا كردم كه نوشتند همه درها ببنديد به جز درب خانه ابوبكر و اين را هم از ابن عباس و پيامبر روايت كرده است حديثش هم 3654.

استاد قزويني:

حديثش را مي توانيد بيان بفرماييد؟

بيننده:

در احاديث ديگري به جز از بخاري آمده است كه مراد از باب يا در، يا دريچه اي بوده است كه اصحابي كه پيرامون مسجد پيامبر گشودند.

درسته؟ روزنه اي در ديوار مسجد گذاشته بودند تا زودتر به مسجد برسند و همچنان در ترمذي آمده است كه فقط دروازه حضرت علي رضي الله عنه از جانب مسجد بود و ديگر دري نداشت مراد از بستن در همان روزنه ها بوده است.

در همان حديث است الان شما نگاه كنيد من يك جاي ديگر هم هست سريع مي خوانم، پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند همانا ابوبكر بخشنده ترين مردم در صحبت و مال خود به من است و اگر غير از پروردگار دوست خالقي مي گرفتم همانا ابوبكر را ميگرفتم وليكن برادري اسلامي و دوستي آن بسنده است در مسجد دري باقي نماند كه بسته نشود به جز در خانه ابابكر.

استاد قزويني:

فرمايشتان تمام شد يا نه؟

بيننده :

من خيلي تشكر مي كنم خداحافظ

استاد قزويني:

جناب آقاي اميني بزرگوار شما ببينيد ما عباراتي كه آورديم قضيه سد ابواب را به قول آقاي ابن حجر و ديگران 10- 12 تا روايت است و اينها را مفصل آورديم و آورديم بر اينكه اصلا جناب آقاي ابوبكر در مدينه خانه اي نداشت حتي زمان رحلت پيامبر اكرم خارج از مدينه بوده است و اگر هم در مدينه خانه داشته و درش هم به مسجد باز مي شد ايشان چرا در مدينه نبودند و در خانه شان نبودند؟

حديث 1184 صحيح بخاري را بخوانيد.

آقاي طبري كه از استوانه هاي تاريخي اهل سنت است در كتاب تاريخ طبري ايشان مي گويد جناب آقاي ابوبكر بعد از آنكه به خلافت رسيد ايشان خارج از مدينه در سنح در يك مايلي مدينه خانه داشتند از آنجا سوار الاغ مي شدند و يا يك مركبي مي آمدند در مدينه و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را مي خواندند

فإذا صلي العشاء رجع إلي أهله بالسنح

كنز العمال ج 5، ص 243

نماز عشاء را مي خواندند به سنح بر مي گشتند.

برادر عزيز! اين ها كاملا واضح و روشن است اينها را شما يك جوابي برايش بياوريد برادر عزيزم به شما عرض كردم اسد الغابة جلد 3 صفحه 334 و ده ها از اين قضايا.

اگر واقعا اين چنين است چرا جناب آقاي خليفه دوم دارد آروز مي كند كه علي بن ابيطالب يك سري ويژگي هايي داشت كه اگر يكي از اينها در من بود بهتر از اين بود كه

طلعت عليه الشمس

آيا اين عبارتي كه آورديم براي دوستان عزيز در همين قضاياي حديث منزلت ما مفصل آورديم. اين قضيه سد ابوابي كه آقايان آوردند بر اينكه اميرالمؤمنين سلام الله عليه و اين قضايا را مطرح كردند و گفتند چند تا ويژگي علي داشت كه اگر يكي از آنها در من بود از تمام ثروت روي زمين بالاتر بوده است.

يكي از آنها قضيه سد ابواب بوده است برادر بزرگوارم و اين را شما يك مقداري مراجعه بفرماييد ببينيد قضيه چيست.

خوب بني اميه آمدند هر فضيلتي براي اميرالمؤمنين بوده است شبيه آن را براي ابوبكر و عمر و عثمان و ديگران ساختند.

خود آقاي ابن نفتويه از علماي بزرگ اهل سنت است مي گويد: غالب اين روايت كه در فضائل خلفا ساختند جعلي است.

اگر واقعا همچين رواياتي بود در رابطه با ابوبكر خوب اينها را در سقيفه به جاي اينكه سر و صدا كنند و مشت بزنند و جناب عمر مي گويد:

قتل الله سعداً ، اقتلوه فإنه منافق

شرح نهج البلاغة ج 20، ص 13

يك از اين احاديث را آنجا مي خواندند و همه اين مسائل مطرح مي شد و مي رفت.

اين قضايا چيزي نيست كه ما بخواهيم به اين سادگي از كنارش رد شويم.

بيننده: باقري از ابهر

ما از لحاظ جغرافيايي همسايه شما هستيم و افتخار مي كنيم كه همسايه اي چون شما داريم.

والله من هر چي فكر كردم چي بگم ديدم كه ماشاء الله هزار ماشاء الله ديگر اولا كه شما اساسي و دوما كه بينندگان محترم و استادي كه زنگ مي زد ما ديگه چيزي نستيم كه عرض اندام كنيم.

خلاصه امروز تفألي زديم كه يك زنگي بزنيم اگر بگيره كه يك پيغامي به دوستان شيعه مون كه بيننده شبكه ولايت است بدهيم كه خداوند ما را مورد عنايت خود قرار دهد كه هيچ گاه گمراه نشويم و از مكتب اهل بيت دست بر نداريم.

من صحبتم را كوتاه مي كنم تا به برادران اهل سنت برسيم و به برادران عزيز شيعه و خواهران كه اطلاعاتي دارند و دستي در كار دارند و خود بنده هم لطف خدا شامل حالم شده است و چند سالي هست كه تحقيق مي كنم ولي وقتي كه ديگه با شبكه شما آشنا شدم راه تحقيق برايم مشخص شد و اين هم براي خود وظيفه مي دانم كه با توجه به رهنمود هاي شما عزيزان شما سروران و شما اساتيد محترم كه واقعا افتخار ما هستيد در جمع هاي شيعه كه مي نشينيم و شبهه افكني هايي كه اين وهابي ها متاسفانه در بين جوانان ما پيش مي آورند روشن كنيم و اين جوانان شيعه خيلي واجب تر است كه بپردازيم به برادران و عزيزان اهل سنت چون بالاخره شما اساتيد انقدر استاد هستيم كه مي توانيد از پس جواب دادن به شبهات وهابيون بر بياييد.

از برادران و خواهراني كه دستي بر آتش دارند و علمي دارند از اين علم شان استفاده كنند وقتي كه بين شيعيان و جوانان مي نشينند و شبهاتي كه برايشان ايجاد شده است را حل كنند و آنها را از گزند شيطان و بدي ها به دور بدارند.

همين ها را مي خواستم بگويم ببخشيد كه وقتتان را گرفتم.

بيننده: محمد از امارات (اهل سنت)

تماس بيننده قطع شد

استاد قزويني:

من قبل از همه چيز از جناب آقاي اميني تقاضا مي كنم ببينند كه در همين شرح صحيح بخاري شرح آقاي ابن حجر و عيني را ببينند كه در رابطه با خوخة ابي بكر چه حرف هايي دارند و غالب اين روايات از طريق عكرمه وارد شده است كه عكرمه اباضيه از خوارج بوده است و در دروغگويي ضرب المثل بوده است كه هميشه مي گفتند كه به ما دروغ نگوييد همان گونه كه عكرمه بر ابن عباس دروغ مي بسته.

حداقل اينها را يك مقداري بررسي بفرماييد و ببينيد اينها را ما همه اش را مفصل جواب داديم و اگر به سايت ما مراجعه بفرماييد حديث سد ابواب تمام رواياتي كه بخاري آورده است چه خوخة ابي بكر و چه باب ابي بكر تمام اينها را مفصل از زبان علماي اهل سنت جواب داديم.

خدايا تو را قسمت مي دهيم به آبروي محمد و آل محمد فرج مولاي ما بقية الله الاعظم را نزديك نموده و ما را از ياران ويژه آن بزرگوار قرار بده.

****************

 

اللهم عجل لوليك الفرج

 

 


اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 197
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست