responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 174

حديث طير – تضعيف ذهبي نسبت به راويان حديث طير

کد مطلب: ٥٣٠٦ تاریخ انتشار: ٢٣ تير ١٣٩٢ تعداد بازدید: 2285 سخنراني ها » شبکه ولايت حديث طير – تضعيف ذهبي نسبت به راويان حديث طير
حبل المتين 92/04/23


لينک دانلود

بسم الله الرحمن الرحيم

تاريخ :92/04/23

استاد قزويني:

سلام عليكم و رحمه الله بنده خدمت همه ي بينندگان عزيز و گرامي و دوست داشتني كه در هر كجاي اين كره ي خاكي بيننده ي برنامه ي ما هستند و ما را مهمان كانون گرم و با صفاي خانواده ي خويش قرار داده اند صميمانه ترين سلامم را تقديم مي كنم.

موفقيت همگان را از خداي عالم مي خواهم رفع گرفتاري، قضاي حوائج، رسيد به اهداف و اجابت دعا براي همه ي عزيزان و بزرگواران از خدا مسئلت مي كنم. به ويژه در اين ماه مبارك رمضان كه لحظات طلايي است كه ان شاء الله به همه ي ما خداوند عالم توفيق بدهد قدر اين لحظات گرانقدر را بدانيم و بهترين استفاده را ببريم.

شب ها و روزهايي كه خوابيدن هم پاداش عبادت دارند، نفس كشيدن هم پاداش تسبيح دارد. يك آيه قرآن خواندن معادل يك ختم قرآن در ماه هاي ديگر است

 

الفرصة تمر مرّ السحاب

نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ص 748

همانند ابر اين فرصت ها تمام مي شود.

و بايد از اين فرصت ها و عمرمان بهترين استفاده ها و بهره ها را ببريم ان شاء الله عزيزان ما را هم دعا كنند، شبكه ي جهاني ولايت را دعا كنند كه من جمله ي دعاهايشان اين باشد كه به اين شبكه ي ولايت كه شبكه ي همه ي مسلمانان است توفيق دهد و براي اولين بار بشارت فرج آقا ولي عصر را به جهانيان اعلام كند.

من يك نكته اي را قبل از اين كه جناب آقاي محسني سوال شان را مطرح بفرمايند اشاره كنم:

در رابطه با قضاياي شهادت شهيد شيخ حسن شحاته حرف هاي زياد زدند، اين شبكه هاي نفاق ديگر بي حيايي را از حد گذراندند و هتاكي ها را به يك جاهايي رساندند كه واقعا عقل و وجدان بشري هم از توجيه آن عاجز است و اين جنايتي كه واقعا در تاريخ بشريت سابقه نداشته است، حتي در ميان وحشي ها هم سابقه نداشت با توجيهاتي كه ايشان اهانت و جسارت كرده است.

حالا ان شاء الله فرصت بشود يك مقداري در رابطه با اقوال علماي اهل سنت در رابطه با سب صحابه عرض خواهم كرد و مفصل از بينندگان عزيزي كه مي توانند با اين شبكه هاي نفاق تماس بگيرند سوالي طرح مي كنيم كه از آن ها بپرسند.

با ما كه صحبت نمي كنند و از عكس ما هم مي ترسند، بعضي اوقات خطي براي براي علما و روحانيون ها، حجت الاسلام ها و آيت الله ها مي گذارند، به جاي اين تلفن گذاري ها شبكه جهاني ولايت هر شب دو ساعت برنامه ي زنده دارد و الآن سه سال است شما را دارد تحدي مي كند و المبارز مي طلبد.

خب تماس بگيريد با شبكه ي ولايت، چرا مي ترسيد؟ مگر نبي مكرم مي گفت هر كس دنبال هدايت است بيايد با شماره تلفن من تماس بگيرد؟

شما كه مي فرماييد شيعه مشرك و منحرف است، خب تريبون شيعه بيش از چهل و پنچ، پنجاه ميليون بيننده دارد، تماس بگيريد مطالبتان را بگوييد، بگذاريد مخاطبين شبكه ي ولايت حرف شما را بشنوند و شايد به هدايت برسند و به قول شما از شرك دست بردارند و به توحيد برسند.

چرا وحشت داريد؟ يك دفعه هم شما تماس بگيريد، يك دفعه هم در برنامه هاي زنده تان تلفن را برداريد شماره شبكه ي ولايت را بگيريد تا بيننده هايتان هم ببينند كه اين قدر جرأت داريد.

اين ها برنامه ها و عبارتي را از بنده نقل كرده اند كه دوستان مرتب سوال مي كنند كه اين ها عبارتي را كه از شما نقل كرده اند كه اگر كسي به خلفا اهانت كند حكمش قتل است، يا مرتد و كافر است.

اين آقايان مثل امام شان ابن تيميه كه امام او هم به تعبير آقاي دمشقي شيطان است همواره وقتي مي خواهند كليپي را پخش كنند از اول و وسط و آخرش يك چيزهايي را مي برند و پخش مي كنند.

بنده گفتم كه اگر كسي به يكي از صحابه فرقي نمي كند، چه ابوبكر و عمر و عثمان چه آن اعرابي بيابان گرد باشد اهانت كند به قصد جسارت به نبي مكرم اهانت كند مرتد و كافر است كه هيچ شكي نيست.

گمان نمي كنم هيچ عالم شيعي در اين قضيه شبهه اي داشته باشد، ولي يك كسي غرض شخصي دارد مثل روايتي كه در كتب متعدد اهل سنت است كه زنان پيغمبر به همديگر دارند فحاشي مي كنند، زينببنت جحش به عايشه فحش مي دهد و عايشه به او فحش مي دهد.

يا افرادي مي آيند جلوي چشم پيغمبر به ابوبكر فحش مي دهند و نبي مكرم خنده مي كند

أَنَّ رَجُلاَ شَتَمَ أَبَا بَكْرٍ والنبي صلي الله عليه وسلم جَالِسٌ فَجَعَلَ النبي صلي الله عليه وسلم يَعْجَبُ وَيَتَبَسَّمُ

مسند أحمد بن حنبل، ج 2، ص 436

اين مطلب در كتاب هاي متعدد اهل سنت است.

اين يعني جداي از وابستگي صحابه از ائمه پيغمبر اگر كسي جسارت كند مثل جسارت كردن به افراد عادي اگر فردي به يك مؤمني جسارت كند حكمش چيست؟

در اين جا هم همان حكم را دارد. اين عبارتي را كه بنده عرض كردم همان حرفي است كه بزرگان اهل سنت مثل ابن حزم اندلسي كه مورد تأييد امام وهابي ها و پيغمبر وهابي ها است مي گويد.

آقاي ابن حزم مي گويد:

من سب أحدا من الصحابة رضي الله عنهم فإن كان جاهلا فمعذور وإن قامت عليه الحجة فتمادي غير معاند فهو فاسق كمن زني وسرق وأن عاند الله تعالي في ذلك ورسوله صلي الله عليه وسلمفهو كافر

الفصل في الملل، ج 3، ص 143

اگر كسي از صحابه را فحش بدهد

اگر از جايگاه صحابه و ارتباط صحابه با پيغمبر و خدا آگاه نيست معذور است و هيچ گناهي ندارد

ولي اگر حجت برايش تمام شده است كه اين صحابه اي كه به او فحش مي دهيد صحابه ي پيغمبر است ولي اگر باز هم ادامه دهد او فاسق است.

مثل كسي كه زنا و دزدي مي كند.

اين عبارتي است كه بنده هم همين نظر را عرض كردم و الآن هم روي نظرم هستم.

و اگر اين فحشي كه به صحابه مي دهد به عنوان عناد با خدا و عناد با پيغمبر باشد او كافر است.

حالا صحابه كه جاي خود دارد اگر كسي بيايد به الاغي كه پيغمبر سوار مي شد به اسب و شتري كه پيغمبر سوار مي شد اهانت كند به خاطر عناد با پيغمبر، مسلم است كه حكم ويژه اي دارد در اسلام، چه شيعه و چه سني و لذا اين را من خواستم يك توضيح كوتاهي براي آقايان داشته باشم.

من در خدمت شما هستم.

مجري:

حضرت استاد بحث ما كه در انحراف آقاي ذهبي نسبت به حضرت امير عليه السلام بود كه تمام تلاش خود را كرده و به كار برده بود تا حضرت امير را تضعيف كند.

لطفا بفرماييد كه برخورد آقاي ذهبي با حديث طير كه يكي از مهمترين فضائل اميرالمؤمنين است چگونه بوده است؟

استاد قزويني:

ما در گذشته همان طوري كه برادر عزيزمان جناب آقاي محسني اشاره فرمودند كاملا در رابطه با حديث:

انا مدينه العلم و علي بابها

كه تعدادي از علماي اهل سنت كه چهارده تن بودند بر صحت اين حديث شهادت دادند و هشت تن از بزرگان اهل سنت مدينه العلم را به عنوان لقب امير المؤمنين در كتاب هايشان نقل كرده اند.

ولي آقاي ذهبي مي آيد با توجه با آن عنادي كه با امير المؤمنين سلام الله عليه و انحرافي كه از امير المؤمنين دارد به بهانه هاي واهي اين روايت را تضعيف مي كند و حتما تضعيف شان هم به خاطر ابو صلتهروي بوده است كه اين را مفصل مطرح كرديم.

در جلسه ي گذشته انحراف ذهبي از امير المؤمنين را هم عرض كرديم كه وقتي شريك بن عبدالله مي آيد حديثي در فضيلت امير المؤمنين علي عليه السلام نقل مي كند، مي گويد:

ولا يحتمله شريك

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 3، ص 375

اين روايت جعلي است اصلا فكر آقاي شريك بن عبد الله اين را قبول نمي كند. ولي اگر چيزي در فضيلت ابو بكر و عمر و عثمان است آن جا بدون هيچ اظهار نظري به عنوان يك امر قطعي و مسلم و مفروقالامر مطرح مي كند و رد مي شود.

از جمله از چيزهايي كه آقاي ذهبي روي آن خيلي عناد دارد همين حديث طير است.

داستان حديث طير هم اين است كه براي نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم يك مرغ بريان آوردند، حضرت دعا كرد:

اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطير

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 141

خدايا بهترين خلقت و محبوب ترين خلقت را برسان كه با من اين مرغ بريان و سرخ شده را بخورد.

و علي بن ابي طالب آمد و اين روايت اثبات مي كند بر اين كه امير المؤمنين محبوب ترين خلق در نزد خداي عالم است.

آقاي حاكم نيشابوري اين روايت را نقل مي كند و مي گويد شرايط صحت صحيح بخاري و مسلم را دارد.

حتي بعضي از بزرگان اهل سنت تعبيرشان اين است مثل احمد بن صديق جناب آقاي غماري كه از او به امام غماري تعبير مي كنند كتابي دارد به نام جونه العطار آن جا مي گويد:

فإذا لم يكن حديث الطير صحيحا فلا يصح في الدنيا حديث البتة

جونه العطار آقاي امام غماري، ص 25

اگر بنا باشد حديث طير صحيح نباشد ديگر هيچ حديث صحيحي در دنيا ما نداريم.

مي گويد از انس نزديك 97 نفر راوي اين را نقل كرده اند و تعداد افراد زيادي كه اين قضايا را نقل كرده اند، حتي ابن كثير دمشقي و ديگران از بزرگان اهل سنت كه كتاب مستقلي در رابطه با حديث طير تأليف كرده اند.

حتي مي گويد ابن جرير طبري يك كتاب مستقلي در ارتباط با اثبات سند و شرح مضمون حديث طير نقل كرده است.

ابن كثير دمشقي در كتاب البدايه و النهايه جلد 11 صفحه 167 آورده است.

جناب آقاي ذهبي وقتي به اين حديث مي رسد مي گويد اين حديث ضعيف است، عبارتي را كه جناب احمد بن مغربي كه از علماي اهل سنت و متوفي1380 كه مي گويد:

آقاي ذهبي در بيست جا از ميزان الاعتدال خود گفته است كه حديث طير ضعيف است و راويان اين حديث را هم تضعيف كرده و هيچ دليلي بر ضعف راوي نبود جز اين كه حديث طير را نقل كرده است.

وضعف به خلائق ليس له علي ضعفهم دليل سوي روايته

فتح الملك العلي، أحمد بن محمد الحسني المغربي، ص 161

خيلي عجيب است. آقاي ذهبي مي گويد اين راوي ضعيف است چرا؟

چون حديث طير را نقل كرده است.

حديثي طيري كه عرض كردم بزرگان اهل سنت كتاب هاي مستقلي در اين باره نوشتند كه اگر دوستان مراجعه كنند به همان اوايل كتاب فتح الملك العلي ايشان تأليفاتي كه بزرگان اهل سنت در رابطه با حديث طير نوشته اند را شمرده است.

ذهبي در تذكره الحفاظ در اواخر عمرش مي آيد مي گويد:

واما حديث الطير فله طرق كثيرة جدا قد افردتها في مصنف ومجموعها هو يوجب ان يكون الحديث له أصل

تذكرة الحفاظ، ج 3، ص 1042 و 1043

حديث طير سند هاي متعددي دارد

من خودم يك كتابي در اين زمينه تأليف كردم و مجموع اين طرق اين است كه:

اين روايت اصل دارد و جعلي نيست.

بينندگان عزيز دقت كنيد، اسم اين را چه مي گذاريد من نمي دانم. حالا اگر دوستان اهل سنت يا بعضي هايي كه مدافع اين قضايا هستند، علاقه مند به امير المؤمنين هستند بيايند بخواهند يك اسمي براي اين بگذارند ما حرفي نداريم.

اگر سوال خاصي است ما در خدمت شما هستيم.

مجري:

خيلي ممنون. حاج يك عبارتي را بارها شما در اين شبكه فرموديد درباره ي آقاي ذهبي امشب هم جايش است كه خلاصه اين را مطرح كنيد. در يكي از احاديث است كه آقاي ذهبي وقتي مي بيند هيچ اشكالينمي تواند بگيرد مي گويد:

يشهد القلب انه باطل

لطف كنيد در اين زمينه هم اين را براي ما كه بارها هم در اين جا مطرحش كرديد باز هم بفرماييد.

استاد قزويني:

ذهبي در ترجمه ي أحمد بن الأزهر النيشابوري كه حافظ هم است و ابن عدي و ابوحاتم و ديگران او را توثيق كرده اند و گفته اند صدوق است، مي گويد:

ولم يتكلموا فيه الا لروايته عن عبد الرزاق عن معمر حديثا في فضائل علي يشهد القلب انه باطل

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 213

بزرگان ما در مذمت أحمد بن الازهر هيچ اشكالي نگرفته اند جز اين كه ايشان يك روايتي دارد از عبدالرزاق از معمر از فضائل علي.

روايت را هم نمي آورد كه چي است و مي گويد:

مي گويد علماي ما تنها ضعف آقاي نيشابوري را به اين دليل آوردند و قلب من ذهبي هم شهادت مي دهد كه اين روايت باطل است.

در مورد روايت

وعدوك عدوي وعدوي عدو الله

سير أعلام النبلاء، ج 12، ص 366

يا علي دشمن تو دشمن من است و دشمن من هم دشمن خداست.

خب آقاي ذهبي بايد قلبش شهادت بدهد كه اين باطل است چون اگر شهادت ندهد تمام كساني كه به عنوان دشمن علي مطرح بودند و با علي جنگيدند و عداوت با علي را شعار قرار دادند مثل طلحه، زبير و ديگران و معاويه و امثال او بايد بيايد بگويد اين ها همه عدو پيغمبر و عدو الله هستند.

نمي تواند بگويد كه آن ها دشمنان الهي هستند و مجبور است بيايد بگويد اين روايت روايتي است كه قلب من ذهبي شهادت مي دهد كه اين باطل است.

من با چندتن از دانشجوها كنار بيت الله الحرام پشت حجر اسماعيل بحث مي كرديم، از جمله اين قضيه پيش آمد كه شما در كتاب هاي رجالي تان بنويسيد وقتي يك روايتي را بررسي سندي مي كنيد و تمام شرايط صحت را دارد و راويانش همه ثقه هستند و سندش هم متصل به نبي مكرم است يك شرط ديگري هم داشته باشد آن هم اينكه قلب ذهبي شهادت بر بطلانش نداده باشد.

آقاي ذهبي اين همه احاديثي كه در فضيلت خليفه ي اول و دوم است و شبهه اي در جعلي بودن آن نيست آيا آنجا هم مي آيد مي گويد:

القلبيشهد انه باطل.

يا در ميزان الاعتدال روايتي را نقل مي كند كه پيغمبر:

نظر إلي علي فقال أنت سيد في الدنيا سيد في الآخرة من أحبك فقد أحبني ومن أبغضك فقد أبغضني

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

يا علي تو در دنيا و آخرت آقايي

هر كس تو را دوست داشته باشد من را دوست دارد.

و هركس تو را دشمن بداند من را دشمن داشته است

بعد مي گويد:

مع كونه ليس بصحيح فمعناه صحيح سوي آخره ففي النفس منها شيء

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

دليلي هم نياورده مي گويد اين كه صحيح نيست معنايش صحيح است.

قلب من نسبت به آخر روايت چرك دارد.

قلب من ذهبي، دل من ذهبي رضايت نمي دهد.

اگر كسي بيايد اين چنين روايتي را در رابطه با خلفا مطرح كند باز هم آن جا آقاي ذهبي مي گويد:

ففي النفس منها شيء

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

يا اينكه آن ها را با آب و تاب نقل مي كند؟ اين دو نوع از برخورد هايي است كه آقاي ذهبي در فضائل امير المؤمنين و در فضائل ديگر خلفا حتي معاويه دارد.

همين آقاي ذهبي را نگاه كنيد كه حتي نفرين نبي مكرم بر معاويه را كه خدايا شكم او را سير نكن مي گويد كه اين نفرين نيست بلكه مدح معاويه است.

اين را ديگر هر بچه و پيرزن و پير مرد حتي اگر به هدهد حضرت سليمان هم بگوييم اين را مي فهمد و اين قدر شعور دارد كه اين نفرين است، اگر به سگ اصحاب كهف هم بدهند مي فهمد ولي ذهبي مي آيدمي گويد در حقيقت مدح معاويه است.

چرا مدح معاويه است ببينيد چقدر توجيه غير عاقلانه اي مي آورد، مي گويد:

لا أشبع الله بطنه

سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 123

خدا شكم معاويه را سير نكند.

خود معاويه مي گويد من گرفتار نفرين پيغمبر شدم هر چه مي خورم شكمم مي تركد ولي سير نمي شوم ذهبي مي آيد مي گويد:

نه آقا پيغمبر گفت كه سير نشود، چون هركس كه در دنيا سير شود در آخرت گرسنه مي شود و پيغمبر اكرم خواست كه آقاي معاويه در قيامت گرسنه نشود و لذا آمد همچين دعايي كرد.

درباره ي امير المؤمنين مي گويد:

يشهد القلب انه باطل. ففي النفس منها شيء.

و در رابطه با معاويه مي گويد:

لا أشبع الله بطنه

سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 123

پيغمبر اكرم لعنت مي كند معاويه و ابو سفيان و برادرش را

لعن الله الراكب والقائد والسائق

الإمتاع والمؤانسة، ج 1، ص 495 و ربيع الأبرار، ج 1، ص 495 و شرح نهج البلاغة، ج 15، ص 101

هيچ راه گريزي هم ندارد و با سند هاي صحيح هم نقل كرده اند آمده اند يك چيزي درست كرده اند كه پيغمبر فرمود:

من هم مثل شما بشري هستم.

يعني چقدر بايد پيغمبر را پايين بياورند كه من هم مثل شما آدم عادي هستم.

نمي دانم اين ها با چه دل و جرأتي حاضرند براي توجيه كار زشت معاويه كه مايه ننگ جهان اسلام است مقام پيغمبر را پايين بياورند كه من هم مثل شما بشري هستم.

حالا اگر بعضي وقت ها بعضي ها را فحش دادم، لعنت كردم، از خدا خواستم من به هر كس كه فحش دادم و لعنت كردم خدا لعنت و فحش من را براي او رحمت قرار دهد، خب بنابراين پيغمبر كه معاويه را لعن كرده اين دليل بر اين است كه رفعت و فضيلت معاويه است.

چون پيغمبر گفته كه خدايا لعنت من را مايه رحمت و علو درجه قرار بده.

اللهم إنما أنا بَشَرٌ فَأَيُّ الْمُسْلِمِينَ لَعَنْتُهُ أو سَبَبْتُهُ فَاجْعَلْهُ له زَكَاةً وَأَجْرًا

صحيح مسلم، ج 4، ص 2007

يك روزي مهمان آقاي پرفسور غامدي بوديم، يكي از اين داشنجوها كه ظاهرا آقا زاده ي ايشان بود و تعدادي از دانشجوها سر سفره ي افطاري بودند و همين روايت را مطرح كردند كه اين لعن معاويه دليلبر فضيلت معاويه است و معلوم است كه پيامبر معاويه را دوست داشته كه او را لعنت كرده است.

گفتم آقا من يك سوال از شما مي پرسم گفتند بفرماييد، گفتم پيغمبر فرمود خدا لعنت كند شارب الخمر را كسي كه شراب مي سازد، مي فروشد، و مي خورد آيا اين هم باز دليل است كه شراب خوردن كرامت دارد و فضيلت دارد؟

همين طوري ماند، گفتم در كتاب اطراف الحديث 360 روايت نقل كرده كه پيغمبر افراد و شخصيت هايي را لعنت كرده است.

لَعَنَ الله آكِلَ الرِّبَا

مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 393

خدا لعنت كند كسي را كه ربا مي خورد.

پس آن افرادي كه ربا مي خورند بايد لذت ببرند به به پيغمبر ما را لعنت كرده؟ لعنت پيغمبر هم موجب كرامت و رحمت است، آقا برويم ربا بگيريم.

آيه ي قرآن كه مي گويد هركس ربا بخورد:

فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ

سوره بقره آيه 279

يك بنده خدايي را گرفته پيش قاضي بردند، گفتند آقا جرم شما محاربه است، گفت محاربه يعني چي؟ گفتند يعني جنگ با خدا، پسرش هم كنارش بود، دو دستي بر سر پسرش زد و گفت: چقدر گفتم كه تير هوايي در نزن.

حالا امروز به عنوان جنگ با خدا ما را گرفته و محاكمه مي كنند.

به هر حال مي گويد اين لعنت معاويه دليل بر رفعت مقام معاويه است.

در رابطه با معاويه احساس مي كنم هم بزرگان ما و هم بزرگان اهل سنت كوتاهي كرديم.

امير المؤمنين به صراحت در خطبه شانزده نهج البلاغه قسم شديد و غليظ مي خورد كه اصلا معاويه مسلمان نشد و كفر خودش را مخفي كرد.

عمار ياسر هم طبق روايت معتبر كه آقاي هيثمي در مجمع الزوائد جلد اول ص 113 آورده همين تعبير را دارد.

در خدمت شما هستم.

مجري:

حاج آقا يك ملاكي را حضرت رسول به دست ما داده و حضرت عالي هم اشاره كرديد در اين حديث آخر كه:

لا يحبني الا مؤمن و لايغضني الا منافق يا من سب علي فقد سبني.

و اين روايت در كتب برادران اهل سنت هم صحيح آمده است. آقاي ذهبي با اين روايت چه كار مي كند؟

استاد قزويني:

همين تعبيري را كه آقاي ذهبي شهادت مي دهد قلبش بر اين كه اين باطل است.

وعدوك عدوي وعدوي عدو الله

سير أعلام النبلاء، ج 12، ص 366

يا همين روايت بعدي كه مي گويد:

ومن أبغضك فقد أبغضني

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

حالا من نمي دانم قلب جناب آقاي ذهبي اين طور مي آيد شهادت مي دهد يا نه، در صحيح مسلم روايتي آمده است كه من گمان مي كنم كه اگر دست آقاي ذهبي بود قطعا اين را از صحيح مسلم حذف مي كرد:

وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبي الْأُمِّيِّ صلي الله عليه وسلم إلي أَنْ لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

 

صحيح مسلم، ج 1، ص 86

كه عبارت صريح مسلم است بغض علي بن ابي طالب نفاق است و هركس علي را دشمن بدارد منافق است.

عدوك عدوي عدوي الله.

غير از اين است مگر؟

من ابغضك فقد ابغضني.

غير از اين است؟ يا تعبيري كه قرطبي دارد از جماعتي از صحابه كه مي آيد مي گويد در عصر پيغمبر ما وقتي مي خواستيم منافقين را بشناسيم نگاه مي كرديم هركس بغض علي را داشت مي فهميديم منافقاست كه در تفسير قرطبي جلد اول صفحه 267 آمده است

يا اين تعبيري كه جنابعالي اشاره كرديد كه:

من سَبَّ عَلِياًّ فَقَدْ سبني

مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 323

ومن أبغضك فقد أبغضني

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

اين چه تفاوتي با هم دارد كه جناب آقاي ذهبي مي آيد مي گويد:

ففي النفس منها شيء

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

ولي اينجا چرا نمي تواند بگويد؟

يا روايتي كه باز آقاي حاكم نيشابوري با سند صحيح نقل مي كند كه آقاي ابي عبد الله جدلي مي گويد:

رفتم خدمت ام المؤمنين ام سلمه به من گفت:

أيسب رسول الله صلي الله عليه وسلم فيكم

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 130

در ميان شما دارند پيغمبر را فحش مي دهند؟

گفتم:

معاذ الله أو سبحان الله

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 130

اين چه حرفي است؟

من شنيدم كه پيغمبر فرمود:

من سب عليا فقد سبني

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 130

هر كس به علي ناسزا بگويد به من ناسزا گفته.

خب اين آقايان بيايند تكليف معاويه را روشن كنند كه بنيان گذار سب به علي بن ابي طالب است.

اگر شبهه دارند ما مدارك را مفصل مي گوييم، در سايت هم ما گذاشتيم، مشروعيت سب و لعن از ديدگاه علماي اهل سنت است و ما بيش از پنجاه مدرك آورديم كه معاويه بنيانگذار سب به امير المؤمنين بوده در حالي كه پيغمبر مي گويد:

من سَبَّ عَلِياًّ فَقَدْ سبني

مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 323

هركس به علي ناسزا بگويد به من ناسزا گفته و هركس به من ناسزا بگويد به خدا گفته است

با توجه به اين قضايا آقايان وقتي به معاويه مي رسند مي گويد: امير معاويه، معاويه رضي الله عنه ما تعجب مي كنيم و حتي آقايان حاضر نيستند به صورت مشروط بگويند آقا هر كس به علي ناسزا گفته باشد خدا لعنتش كند، آيا حاضرند اين طور بگويند؟ آيا كارشناسان شبكه هاي وهابي حاضرند بگويند هركس بنيانگذار سب به علي بود، هر كس به علي بن ابي طالب ناسزا گفت خدا لعنتش كند؟ اين را هم نمي گويند چونمي دانند اگر بگويند اول كسي كه مورد نفرينشان قرار مي گيرد معاويه است.

من در خدمت شما هستم.

بيننده: محمد فريد از كانادا (اهل سنت)

سلام عليكم به تمام برادران مخصوصا حاج آقاي قزويني و بسيار افتخار دارم كه با ايشان صبحت مي كنم، ما مثل شاگردان در كلاس شما نشستيم و گوش مي كنيم و بسيار علاقه داريم كه تاريخ اسلام مطرحمي شود.

يك موضوعي است كه آقاي قزويني كه پدران ما همه اهل سنت بودند ولي آن ها طور ديگري سني بودند و همگي مخلص اهل بيت بودند و لعنت به دشمنان اهل بيت مي گفتند.

يكي از بزرگان ما كه سرور دهقان بود در اشعار خود گفته است:

يا علي يك كعبه تنها شاهد وصف تو نيست مصطفي در شهر علم خود تو را دريافته

اشخاص بسيار منور و روشن بودند، اين وهابي هايي كه در اين اواخر پيدا شده اند بعد از انقلاب افغانستان و ايران اين ها به كلي موضوعات را دگرگون كردند.

و در يكي ديگر از اشعار سرور دهقان است كه مي گويد:

نيست ممكن تلخ و شيرين را به يك جا داشتن حكم قرآن نيست هفتاد و دو معني داشتن

عيب در قرآن نباشد عيب در اسلام ماست اين تنزل هاي ما از جنگ مذهب نام ماست

در آخر شعر هم اين مرد بزرگ مي فرمايد كه:

اي مسلمانعيدي مردانه اي مي آيد برون كز جماع گوشه ي ويرانه اي مي آيد برون

همچو ابراهيمي از بت خانه اي ايد برون دلبرم از خانه ي بيگانه اي ايد برون

صوت قرآن از كليسا ها به گوشم مي رسد جاي دارد تا به هر شهر غم خروشم مي رسد

در تمام فاميل ما در افغانستان هيچ كسي را پيدا نمي كنيد كه اسمش معاويه يا ابوسفيان يا يزيد باشد، اصلا در تمام افغانستان هيچ كس نامش معاويه نيست و من در اين پنجاه و پنج سالي كه يادم است هيچ كسي نام معاويه ندارد.

اصلا قبر معاويه معلوم نيست و كسي نمي داند كه او در كجا دفن شده است ولي مزار شاه ولايت ما در مزار شريف است كه بعضي از وهابي ها گفتند كه اصلا حضرت علي در اينجا نيست و همنام حضرت علي بوده است و مردم او را شيعه خواندند، تمام مسلمانان هم كرامات او را ديده اند.

مجري:

بله همان طور كه شما فرموديد ما همه ي برادران اهل سنت را محب اهل بيت مي دانيم ولي شايد نسبت به بعضي از اعتقادات، با هم اختلاف داريم ولي واقعا اين گونه است.

البته اين روزها وهابيتي آمده كه هم دشمن سني و هم دشمن شيعه است و آن ها قصد كردند نور اهل بيت را خاموش كنند كه شما هم به اين نكته اشاره كرديد.

ممنونيم و خدا را شاكر هستيم كه شما هم كه از برادران اهل سنت هستيد اين گونه روشن و آگاه هستيد و اين مباحث را قشنگ مطرح كرديد.

استاد قزويني:

موفق و مويد باشيد. دست شما درد نكند.

بيننده: جمشيد از مراغه

خواستم يكي دو تا مطلب به صورت خلاصه خدمت شما مطرح كنم:

اولا كه طاعات و عبادات شما قبول باشد. شب هاي پيش اساتيدي كه برنامه داشتند صحنه اي از كشته شدن يكي از برادران شيعه توسط وهابي ها نشان دادند كه من خيلي تحت تأثير قرار گرفتم و ديشب خيلي سعي كردم تماس بگيرم ولي نتوانستم.

به نظر من اين صحنه ها نشانگر اين است كه بايد يك زماني اين كشت و كشتارها تمام شود و اين هم فقط به دست مبارك آقا امام زمان انجام مي شود و اين ها خيال باطل مي كنند و بايد بدانند كه اين طوري دنيا پيش نمي رود و يك روزي به دست مبارك آقا امام زمان همه اين كشت و كشتار و جنايات وهابي ها پايان مي گيرد.

آقاي قزويني من يك فكري داشتم مي خواستم با شما در ميان بگذارم فكر نمي كنيد كه شبكه هاي وهابي به ما خدمت مي كنند؟ الآن ما در محله ي خودمان سني نشين زياد هستند و ديگر مثل قبل هر حرفي را قبول نمي كنند و در آن تفكر مي كنند.

اولين چيزي كه مي پرسند اين است كه چرا صحيح مسلم و كتاب هايي كه ما داريم اصلا فارسي آن موجود نيست؟ چرا ما نمي توانيم از آن ها استفاده كنيم؟

استاد قزويني:

بله. در اين شكي نيست آقا جمشيد، اين برنامه هايي كه اين ها دارند پخش مي كنند بهترين خدمت را به ما مي كنند، همه فحاشي هايي و اهانت هايي كه مي كنند، حرف هاي بي ربطي كه مي زنند مگر اين كه كسي عقل نداشته باشد بتواند تشخيص بدهد كه راه درست و غلط كدام است.

عزيزان اهل سنت ما هم عاقل و هم باشعور هستند و كاملا مطالب را متوجه مي شوند و اگر كسي چهار تا برنامه ي آن ها را نگاه كند و چهار تا برنامه ي شبكه ي ولايت ببيند همه چيز برايش روشن مي شود.

بيننده:

بله. حاج آقا ما در منطقه ي كردستان فاميل داريم، خدا شاهده كساني هستند كه مهمان نواز و مهربان هستند، الآن بيدار شدند و سوال مي كنند، كه ترجمه فارسي صحيح مسلم كجاست؟ تا ما هم بتوانيم از آن استفاده كنيم.

از علمايي كه به آنجا مي آيند سوال مي كنند، من خودم در چهار محال كار مي كردم، خدا شاهد است آن جا مسجدي بود كه از اسمش هم مشخص بود مسجد سني ها كه من براي نماز به آنجا مي رفتم.

الآن ديگر عالمي از اهل سنت نمي تواند آن ها را سرگرم كند چون همه از او سوال مي كنند كه فلان حديث را شبكه ي ولايت مطرح كرد اين را براي ما توضيح بدهيد.

تشكر مي كنم از شما.

بيننده: فرهاد از سنندج (اهل سنت)

بنده دو رگه هستم و از هر دو امتياز استفاده مي كنيم، يك درد دلي داشتم مي خواستم خدمت شما عرض كنم اگر بنده را راهنمايي كنيد عرض مي كنم.

استاد قزويني:

بنده در خدمت شما هستم.

بيننده:

از 1400 سال پيش كه اسلام آغاز به كار كرد و شروع به رشد و نمو و توسعه پيدا كرد همانند شاخه هاي گلدكوئست بود كه از يك شاخه شروع مي شود و به شاخه هاي متعدد ادامه مي يابد و تا الآن هر چه آمدهبر اختلافات افزوده شده است.

قرآن كريم كه نازل شد، همه در آن زمان مي توانستند به سادگي دستورات و اوامر الهي را بفهمند ولي متأسفانه در طول دوران علماي دين ما اين دستورات را به مراتب دشوارتر و سخت تر و غير قابل فهم تر كردند.

هر كدام به تفسير خود تفسير كرده اند، هر كدام به رأي خود رأي دادند و آن دستورات ساده و صريحي كه براي يك بي سواد باديه نشين قابل فهم بود الآن براي تحصيل كرده هاي ما غير قابل درك شده است.

من متأسفم كه علمايي كه در اين زمينه صاحب نظر بودند اين را براي ما دشوار كردند كه الآن واقعا آفت هاي زيادي ايمان ما را تهديد مي كند و فكر نكنم كسي پيدا شود با اطمينان صد در صد به دين و مذهب خودش پاي بند باشد.

مجري:

البته اين جمله ي كه نسبت به مسائل احكام و حتي در مسائل اقتصادي در شيعه است اشتباه است.

بيننده:

انتقاد من به دوطرف است

مجري:

ما همه ي مباحثمان روشن است، منطقي و مستدل است و اگر شما موردي داريد بفرماييد، حالا شما نسبت به مذهب خودتان اگر نظري داريد اين يك بحث ديگر است.

بيننده:

من يك سوال از آقاي استاد قزويني دارم، آيا تفسير قرآن يك امر شرعي و جايز است يا نه؟

استاد قزويني:

بله در آن شكي نيست كاملا صحيح است.

بيننده:

واضح بفرماييد آيا انساني كه جايز الخطاست مي تواند قرآن كلام الهي را تفسير كند يا خير؟

استاد قزويني:

ببينيد آقا فرهاد بزرگوار قرآن براي تدبر آمده است، قرآن فقط براي مراسم ختم و ماه رمضان و غيره نيست، قرآن كتاب عمل است و آمده بشر را به حد اعلاي كمال برساند. خود نبي مكرم در كنار نزول قرآنبياناتي داشتند همان طور كه در سوره ي نحل آيه ي 44 است كه:

وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

قرآن را بر تو نازل كرديم تا براي مردم بيان كني.

و در كنار آن:

وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

سوره حشر آيه 7

اولا مفسر اول قرآن رسول اكرم و صحابه و اهل بيت عليهم السلام كه عدل قرآن هستند بودند كه مطالبي را از قرآن بيان كردند.

يا بعضي از علماي بزرگ با توجه به تدبر در قرآن يك دركي از قرآن دارند و ما نمي توانيم بگوييم چون معصوم نيستند پس بنابراين نبايد درباره ي قرآن حرف بزنند.

يعني شما فهم صحابه، فهم اهل بيت را مي خواهيد زير سوال ببريد؟ خود نبي مكرم هم كه بنا به عقيده ي آقايان وهابي ها يا بخشي از اهل سنت جز در ابلاغ وحي معصوم نبوده و پيغمبر هم كه تفسير قرآنمي كند معلوم نيست كه معصوم باشد.

خب ما چه كار كنيم؟ حضرت عالي كه مي خواهيد نماز بخوانيد، در قرآن نه ركعات نماز، نه ركوع، نه سجده و نه اوقات نماز هيچ كدام بيان نشده است. خب ما اين ها را از كجا درك كنيم؟

بيننده:

از روايات و احاديث سنت مي گيريم

استاد قزويني:

خب اين احاديث را چه كسي نقل كرده است؟

بيننده:

روايان موثق

استاد قزويني:

خب اين راويان معصوم بودند يا نبودند؟

بيننده:

خير معصوم نبودند

استاد قزويني:

خدا پدر شما را بيامرزد وقتي كه معصوم نيست از كجا من بدانم اين روايتي كه الآن نقل مي كند اشتباه كرده است يا نه؟

بيننده:

انسان جايز الخطاست و همين مشكلات را دارد. اهل سنت يك روايتي مي گويد و اهل تشيع رد مي كند. از آن طرف تشيع يك روايت مي گويد و اهل سنت رد مي كند.

استاد قزويني:

اگر بنابراين باشد شما حتي نمي توانيد نماز دو ركعتي صبح را بخوانيد چون در قرآن نيامده است و از سنتي است كه معصوم نيستند و احتمال اشتباه بودن در آن وجود دارد.

آقا فرهاد عزيز اگر اين باشد سنگ روي سنگ بند نمي شود، الان مثلا آقازاده ي شما، خانم شما خبري را به شما مي دهد و شما هم يقين داريد اين آقا زاده و يا خانم معصوم نيستند ولي از آن طرف هم مي دانيدكه تعمد بر كذب ندارند و انگيزه دروغ گفتن ندارد، همين براي ما كافي است.

همان طور كه شما فرموديد افراد موثق يعني همين اندازه محرز بشود براي ما كه اين آقا دروغ گو نيست همين براي ما كفايت مي كند، و لو اين كه اهل شراب و اهل زنا هم است ولي ما يقين داريم كه دروغنمي گويد.

متشكريم از حضرت عالي.

بيننده: علي از آلمان

خيلي خوشحال هستم كه توانستم با شما عزيزان صحبت كنم خيلي وقت است مي خواستم تماس بگيرم، خيلي هم سعي كردم ولي نمي شد.

چند تا سوال داشتم اولش يك نكته اي عرض كنم، شما معمولا براي اثبات حقانيت ائمه و فضائل ائمه از كتاب هاي اهل سنت استفاده مي كنيد، حالا به عنوان سوال چرا فضائلي كه در كتب اهل سنت نيست و فقط در كتب شيعيان است گفته نمي شود؟

اخيرا شنيدم يكي از ياران حضرت علي فرزندش به عليه امام علي شعار مي داد، و پدر او در حال گريه كردن بود، حضرت از او سوال مي كند چرا گريه مي كني؟ مي گويد بچه ي من جزو كساني است كه شعارمي دهند، حضرت يك نگاهي مي كند به آن بچه مي كند و آن بچه سريع به طرف امام مي آيد.

اين يك سوال من است.

استاد قزويني:

به ذره گر نظر لطف بوتراب كند به آسمان رود و كار آفتاب كند

بيننده:

شما اگر اين را توضيح بدهيد ممنون مي شوم.

مجري:

برنامه هاي ديگري هستند كه مباحث و فضائل امير المؤمنين را بحث مي كنند.

استاد قزويني:

الآن برنامه ي شمس الضحي كه ما داريم و اصل برنامه روايات فضائل اهل بيت عليهم السلام از منابع شيعه است.

شايد انبوهي از مخاطبين ما از عزيزان اهل سنت هستند و آنها نسبت به كتب شيعه عقيده ندارند و اگر چنانچه ما بخواهيم اين مطالب را از كتب شيعه بگيريم خوشايند آنها نيست.

شما اگر براي يك عزيز سني صد تا روايت هم از كافي بياوريد چون نه كافي براي او محترم است نه رواياتش هيچ تاثيري بر او ندارد.

همان طوري كه آقاي ابن حزم الأندلسي مي گويد:

لا معني لاحتجاجنا عليهم برواياتنا فهم لا يصدقونا ولا معني لاحتجاجهم علينا بروياتهم فنحن لا نصدقها

الفصل في الملل، ج 4، ص 78

معنا ندارد شيعه بيايد از كتاب هاي خودشان براي ما مطلب بگويد چون ما كتب آنها را قبول نداريم.

ما داريم اين مطالب را از منابع اهل سنت مي گوييم چون هم براي عزيزان اهل سنت اين كتاب ها مورد قبول و حجت است و هم براي شيعه كه مي گويد كه حقانيت مذهب ما در حدي است كه حتي عزيزان اهل سنت هم كه معتقد به امامت امير المؤمنين نيستند آن ها هم در كتابهايشان اين روايات و اين فضائل را مطرح كرده اند.

يعني اين روايت از كتب اهل سنت در حقيت يك تير و دو هدف است.

بيننده:

اين قسمت را درست مي فرماييد ولي اين مسائل هم مطرح مي شود، درست است كه اگر از كتاب هاي اهل سنت صحبت شود برنامه ي شما هم جذابيت و هم مخاطب بيشتري دارد.

بارها سخنراني هايي كه در مظلوميت حضرت علي خوانده مي شود را گوش و گريه مي كنم، خب اين براي من سوال است كه آيا حديث يا آيه ي قرآني كه شما بگوييد مثلا فرض آيا خداوند جايي به ائمه ي پيامبر دستور داده كه جواب در خواست هاي ما را بدهند؟

فكر مي كنم اين مسائل لازم است كه ذكر شود.

سوال ديگرم هم اينكه در سريال امام علي عليه السلام در قسمتي از فيلم عمرو عاص يك شخصي كه شبيه معاويه است را به ميدان مي آورد تا بجنگد و ديگران بفهمند كه معاويه هم به ميدان آمده است.

من مي خواستم بدانم اين واقعيت دارد؟ اگر دارد توضيح بفرماييد.

استاد قزويني:

به هر حال در بعضي از قسمت هاي سريال ها يك كلاغ و چهل كلاغ است و از هر ده مطلبي كه مي آورند دو تا سه تا حقيقت دارد و همچنين مي آيند هفت مورد هم خودشان اضافه مي كنند و سريال مي سازند.

عقيده ي شخصي بنده است، چه سريال امام علي، چه سريال مختار و غيره با تمام جذابيتي كه دارد اگر ما بخواهيم در مورد تك تك قضاياي آن مصدر درست كنيم ديگر سريال نمي شود بلكه يك سخنراني يك ساعته مي شود.

و لذا اين مطالبي كه مي آورند حالا ما خودمان هم مثل شما در فكر فرو رفتيم كه بعضي از اين قضايا را از كجا گير آورده اند خيلي جذاب است، خيلي شيرين است ولي اين مطالب از كجا آمده؟

بيننده: اميني

حضرت آيت الله قزويني اگر اجازه بدهيد من در كتاب كشف الغمه ج 2 ص 78 چاپ تهران از امام زين العابدين علي بن الحسين عليه السلام روايت است كه فرمود:

عده اي از مردم عراق خدمت حضرت آمدند حضرت ابوبكر و عمر و عثمان را در محضر ايشان نكوهش كردند، وقتي صحبت شان تمام شد حضرت فرمود : ممكن است به من بگوييد كه آيا شما از مهاجرين اولين هستيد كه خداوند درباره ي آن ها فرموده:

الذين اخرجوا من ديارهم و اموالهم يبتغون.

كساني كه از خانه هايشان و اموالشان رانده شده اند و از خداوند فضل و خشنودي مي جويند و دين خدا و رسول را ياري مي دهند همين ها هستند كه راستگو هستند.

گفتند: خير، فرمود:

شما از آن هايي هستيد كه خداوند درباره ي آن ها فرموده:

و الذين تبعوا و الدار الايمان من قبلهم يحبون من حاجات.

كساني كه پيش از آنان در دار اسلام جاي گرفتند و ايمان در دلشان جاي گرفت كساني را كه به سوي آنان هجرت كنند دوست مي دارند و در دل هاي خود آن چه را كه به مهاجران داده اند احساس نيازنمي كنند؟

دوباره گفتند خير.

وقتي كه اعتراف كرديد كه از دو گروه اولي نيستيد، من گواهي دادم كه شما از كساني هم نيستيد كه خداوند درباره ي آن ها مي فرمايد:

و الذين جاعوا من بعدهم يأكلون ربنا اغفرلنا و لم شريك.

آنان كه پس از اينان آمدند مي گويند پروردگارا ما را و آن برادرانمان را كه ايمان آوردند و از ما پيشي گرفتند بيامرز و در دل هاي ما هيچ كينه اي از كساني كه ايمان آورده اند قرار مده، پروردگارا تويي كه بخشنده هستي.

بلند شويد از پيش من برويد خداوند شما را به سزاي اعمالتان برساند.

جناب آقاي حسيني قزويني اين دانش است كه امام زين العابدين عليه السلام اين گونه موضعي نسبت به صحابه و ياران رسول خدا صلي الله عليه و سلم دارند و ايشان جزو تابعين به شمار مي آيند در مورد ستايش صحابه از يكديگر وحدت داشتند، شفقت داشتند.

صحابه و خلفا با همديگر وحدت داشتند، اگر مي خواهيد يك گواهي هم مي آورم از نهج البلاغه اگر اشتباه نكنم خطبه ي 97 است.

استاد قزويني:

آقاي اميني عزيز

بيننده:

اگر اشتباه مي كنم شما تحليل و تفسير كنيد ممنون مي شوم.

استاد قزويني:

برادر بزرگوار اجازه بدهيد همين روايتي كه حضرت عالي خوانديد آيا شما كشف الغمه را از نزديك ديده ايد يا نديده ايد؟

بيننده:

من در كتابخانه اي خواندم و كتاب را به من ندادند

استاد قزويني:

ببين عزيز دل من ايشان وقتي آن جا نقل مي كند آيا سندي براي اين دارد؟ سندش را ملاحظه كرديد؟

بيننده:

چون عصر مطالعه مي كردم دم افطار بود تعطيل مي كردند، فردا هم مسئولش نيست كه كتاب را بگيرم.

استاد قزويني:

اين كتاب كشف الغمه همان روايتي كه حضرت عالي فرموديد از آقا علي بن الحسين سلام الله عليه است كه:

من لم يقل الصديق فلا صدق الله له

الطبقات الكبري للشعراني، ج 1، ص 49

اين بود فرموديد؟

بيننده:

من خدمتتان عرض كردم من فارسي آن را يادداشت كردم به اين خاطر كه كتاب را به من نمي دادند.

استاد قزويني:

همان روايتي كه حضرت عالي فرموديد عبارت عربي اش را نداريد؟

بيننده:

خدمت شما عرض كردم نه ندارم، هم عربي بود و هم فارسي ترجمه شده بود كه همچنين چيزي بود.

استاد قزويني:

اين مطالبي را كه در اين كتاب آمده است اولا هيچ سندي ندارد و ثانيا از كتب اهل سنت ذكر كرده نه از كتب شيعه.

وقتي كه يك روايتي چه در كتب شيعه چه در كتب اهل سنت نقل مي شود يكي از شرايط استناد به آن روايت اين است كه ما ببينيم اين روايت سند دارد يا سند ندارد، ملاحظه مي فرماييد يا نه؟

اگر چنانچه ديديد سند دارد براي ما كاملا معتبر است در غير اين صورت هيچ اعتباري ندارد.

الآن من اين را كه آورده ام اجازه بدهيد جلد دو صفحه ي 77 همچنين روايتي در اين جا موجود نيست.

اگر چنانچه حضرت عالي بزرگواري بفرماييد يك تكه از عربي اش را ولو دو كلمه يا سه كلمه مي فرموديد من بلافاصله خدمتتان مي آوردم و بررسي سندي هم مي كردم.

بيننده:

ان شاء الله دفعات بعدي آقاي قزويني

استاد قزويني:

من واقعا تشكر مي كنم از ادب، بزرگواري ومتانت شما و من بارها هم گفتم امثال شما عزيزان واقعا مايه افتخار ما هستيد ولي من توصيه اي كه دارم به حضرت عالي و ديگر عزيزان اهل سنت كه چه در كتاب شيعه و چه در كتب اهل سنت نگاه كنند كه آيا اين مطلب سند دارد يا ندارد، سندش آيا صحيح است يا صحيح نيست، راويانش ثقه هستند يا نه و اگر چناچه بعد از بررسي بزرگواري كنيد بعد با هم صحبت كنيم هم براي ما مفيد است هم براي حضرت عالي و هم براي ديگر عزيزاني كه دارند اين گفتگو را مي شنوند.

ما متشكريم از حضرت عالي و واقعا از دور پيشاني شما را مي بوسيم و براي موفقيت شما دعا مي كنيم.

مجري:

دعا بفرماييد حاج آقا

استاد قزويني:

خدايا تو را قسمت مي دهيم به آبروي محمد و آل محمد فرج مولاي ما بقيه الله الاعظم را نزديك نموده و ما را از ياران ويژه ي آن حضرت قرار بده.

اللهم عجل لوليك الفرج



اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 174
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست