responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : خارج فقه مقارن المؤلف : خارج فقه مقارن    الجزء : 1  صفحة : 281

اذان از ديدگاه فريقين: نقد روايات اهل سنت در كيفيت تشريع اذان (5)

کد مطلب: ٦٧٠٨ تاریخ انتشار: ٢٨ آبان ١٣٨٦ تعداد بازدید: 589 خارج فقه مقارن » اذان از ديدگاه فريقين اذان از ديدگاه فريقين: نقد روايات اهل سنت در كيفيت تشريع اذان (5)
جلسه 16- 1386/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 1386/08/28

اشكالات روايات اهل سنت در تشريع اذان

 

اشكال اول: مخالفت روايات اهل سنت در تشريع اذان با روايات تشريع با وحي

ما در مناقشه دلالي روايات عرض كرديم كه اولين اشكال روايات تشريع اذان مخالفت آنها با روايات تشريع اذان با وحي است...

 

اشكال دوم: عدم اعتبار خواب و رؤيا نزد شيعه وسنّي

نكته ديگري كه در اين جا بايد اشاره كنم، اين است كه خود رؤيا، چه نزد شيعه و چه نزد اهل سنت هيچ اعتباري ندارد؛ حتي بعضي ها ادعاي اجماع كرده اند بر عدم اعتبار رؤيا و خواب، مگر اين كه خواب انبياء و پيامبران باشد.

لا يعتمد علي رؤيا غير الأنبياء بإجماع الأمة.

به اجماع علماي امت بر خواب و رؤيا اعتباري نيست مگر خواب و رؤياي انبياء.

علامه حلي، تذكرة الفقهاء، ج 1، ص 104 و ص 105.

تعبير ابن حجر اين است كه:

وقد استشكل إثبات حكم الأذان برؤيا عبد الله بن زيد لأن رؤيا غير الأنبياء لا يبتني عليها حكم شرعي.

بر اثبات حكم اذان به واسطه خواب و رؤياي عبد الله بن زيد اشكال شده است كه به جز خواب انبياء نمي تواند مستند حكم شرعي قرار گيرد.

فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 2، ص 82، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الوفاة: 852 ، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب.

ابن حجر، ابن تيميه، قرطبي و... صراحتاً گفته اند: هم آيه و هم سنت دلالت مي كند بر اين كه در وضو ما بايد پايمان را مسح كنيم؛ ولي چه كار كنيم كه ائمه اربعه ما و بعضي از بزرگان بر اين عقيده اند كه بايد پا را شست و ما هيچ راه گريزي نداريم كه راه اينها را برويم.

يعني عين همان تعبيري كه در قرآن آمده:

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيهِ آَبَاءَنَا.

و چون به آنها بگويند: از آنچه خدا نازل كرده است متابعت كنيد گويند: نه، ما از آييني كه پدران خود را بر آن يافته ايم متابعت مي كنيم.

سوره لقمان (31)، آيه 21.

در اين جا ابن حجر يك توجيه بسيار بي پايه و اساس دارد. من نمي خواهم جسارت كنم؛ ولي كلمات بي اساس و بي پايه شان را مورد نقد قرار مي دهيم. مي گويد: خواب انبياء چيزي نيست كه حكم شرعي بر اساس آن بناء شود. بعد مي گويد:

وأجيب باحتمال مقارنة الوحي لذلك أو لأنه صلي الله عليه وسلم أمر بمقتضاها لينظر أيقر علي ذلك أم لا ولا سيما لما رأي نظمها يبعد دخول الوسواس فيه.

جواب داده شده به احتمال همراهي وحي با اين گونه موارد چون رسول خدا صلّي الله عليه و آله به مقتضاي آن امر نمودند تا ببيند آيا بر اين اقرار مي كنند يا نه؟ مخصوصاً وقتي كه ديد نظم آن مانع از دخول وسواس در آن مي شود.

فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 2، ص 82، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب.

وقتي انسان مي بيند كه اين بزرگان با آن همه عظمت علمي كه دارند به اين شكل با كلمه « احتمال، يحتمل، يظن و يزعم» مي خواهند حكم شرعي درست كنند، آدم واقعاً تأسف مي خورد. آيا قرينه و شاهدي در اين باره وجود دارد؟ قبل از آقاي ابن حجر و در طول اين هشت قرن آيا كسي آمده چنين چيزي گفته است؟ فقط مجرد احتمال مقارنة الوحي لذلك. ما مي گوييم كه اصلا اين بحثي كه شما مطرح كرديد، با نص روايات، حيرت نبي مكرم، سرگرداني آن حضرت، دستور به ساختن ناقوس و خواب صحابه و از آن طرف آمدن پيامبر به سوي خواب مخالفاً للوحي نمي سازد. رواياتي كه فقهاي شما بر آن استناد كرده اند، گفته اند كه وحيي در كار نبود.

اگر وحيي بود، نبي مكرم تابع وحي بود، چه نيازي بود كه يك كسي خواب ببنيد و وحي بيايد خواب را تأييد كند، اگر بنا است كه خواب بيايد، مي آيد و اذان را تشريع مي كند. خواب در كنار وحي كالحجر في جنب الإنسان (سنگ در كنار انسان) است.

پس اشكال دوم ما اين است كه خواب كسي حجت نيست و نبي مكرم موظف است از وحي تبعيت كند نه از خواب. بله خوابي كه نبي مكرم ببنيد و حتي اگر الهامي بشود، عين وحي است و هيچ تفاوتي ندارد؛ همان طوري كه در سوره اسراء، آيه 60 هم صراحت دارد:

وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيا الَّتِي أَرَينَاك إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآَنِ.

و آنچه در خواب به تو نشان داديم و داستان درخت ملعون كه در قرآن آمده است چيزي جز آزمايش مردم نبود. ما مردم را مي ترسانيم ولي تنها به كفر و سركشيشان افزوده مي شود.

سوره اسراء (17)، آيه 60.

كه صراحت در دودمان نحس بني اميه دارد. حتي بعضي از وحي ها براي بعضي از پيامبران از طريق وحي بوده است. بعضي از طريق الهام بوده و برخي ديگر از طريق ارتباط با فرشته وحي.

 

اشكال سوم: حيرت و سرگرداني پيامبر در انجام رسالت

اشكال سوم بر روايات تشريع اذان اين است كه قضيه عبد الله بن زيد بنا بر آنچه كه از ابوداود و ابن ماجه خوانديم، مردم براي نماز جماعت حاضر نمي شدند، بعضي ها زود مي آمدند، بعضي دير تر و بعضي نمي رسيدند، نبي مكرم حيران و سرگردان بودند كه چه كار كنيم كه مردم متوجه وقت نماز بشوند. بعضي ها گفتند كه ناقوس بسازيم و.. تا اين كه نبي مكرم دستور داد ناقوسي بسازند و آن را در زمان نماز بكوبند و مردم حاضر بشوند و قبل از آن كه اين كار عملي شود، آقاي عبد الله بن زيد خواب ديد و پيامبر از اين تصميم شان برگشته و فرمودند: برو به بلال آموزش بده تا اذان بگويد.

اين بدان معناست كه نبي مكرم در يك امر شرعي حيران و سرگردان است، اين مخالفت رسالت و نبوت است كه نبي مكرم در يك امر شرعي نداند چه كار كند.

 

اشكال چهارم: محال بودن بداء قبل از فرا رسيدن وقت عمل

پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم با مردم مشورت مي كند و دستور مي دهد كه ناقوس بسازند و دستور مي دهند كه ناقوس را بزنند، قبل از آن كه اين ناقوس زده بشود، پيامبر از رأي خود بر گشته اند. آقايان صراحت دارند كه عدول از يك امري قبل از وقت عمل از انواع بداءِ مستحيل است؛ هم براي خدا و هم براي رسول. يعني خداوند به عملي امر كند اما قبل از وقت عمل از اين امر برگردد. اين را اهل سنت بداء مستحيل مي گويند و نشان گر حيران و جهل شارع مقدس است.

 

اشكال پنجم: مشورت در تشريع احكام الهي

اشكال پنجم: اين است كه در اين روايات داشتيم كه پيامبر با مردم مشورت كردند، هر كس نظري داد، اولاً: مشورت در امور شرعي براي پيامبر جايز نيست. قرآن صراحت دارد كه تمام امور شرعي به دست خداوند است. در سوره آل عمران، آيه 154 مي فرمايد:

يقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كلَّهُ لِلَّهِ.

مي گفتند: آيا هرگز كار به دست ما خواهد افتاد؟ بگو: همه كارها به دست خداست.

سوره آل عمران (3)، آيه 154.

نبي مكرم اگر بنا است كه يك امر شرعي را براي مردم بيان كند؛ آن هم در يك امر تعبدي بخواهد با مردم مشورت كند بر خلاف « قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كلَّهُ لِلَّهِ» است.

خود مشاوره كه هر كس طرحي بدهد و نبي مكرم در امر شرعي به دهان مردم نگاه كند، در حقيقت نوعي بازگو كردن سخن مردم از قول خداوند است و اين خلاف آيه 44 سوره الحاقه است كه خداوند مي فرمايد:

وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَينَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ. لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ.

اگر پيامبر پاره اي سخنان را به افترا بر ما مي بست، با قدرت او را فرومي گرفتيم، سپس رگ دلش را پاره مي كرديم. سوره الحاقه (69)، آيه 44.

اين طور تهديد نشان مي دهد كه نبي مكرم اجازه ندارد بيايد در مسائل شرعي با مردم مشورت كند.

اما قضيه «وشاورهم في الأمر» قطعاً با توجه به سيره نبي مكرم صلي الله عليه وآله وسلم مختص موضوعات خارجيه است و ارتباطي به مسائل شرعي ندارد. مواردش هم تا حدودي مشخص شده است.

 

اشكال ششم: ذكر نشدن روايات تشريع اذان در صحيح مسلم و بخاري

اشكال ششم: اين است كه آقايان معمولاً به فضائل اهل بيت عليهم السلام كه مي رسند مي گويند: چون اين روايت را بخاري و مسلم در صحيحشان نياورده اند، معلوم مي شود كه اين حديث ضعيف بوده است. مثلا حديث غدير را به همين دليل تضعيف مي كنند. يا رواياتي مثل «علي مع الحق» و... ما هم در اين جا مي گوييم: آيا اين روايت را بخاري آورده است، آيا مسلم آورده؟ اين دو نفر كه از شخصيت هاي برجسته شما هستند و غالباً اعراض اينها را دليل بر ضعف يك روايت مي دانيد، آيا در اين دو كتاب حديث خواب عبد الله بن زيد، خواب عمر، خواب ابوبكر و يا هفده نفر از صحابه در يك شب، آمده است؟

 

اشكال هفتم: حاكم شهادت عبدالله بن زيد را قبل از تشريع اذان مي داند

از آن بالاتر، آقاي حاكم نيشابوري، متوفاي 306 هـ عنايت داشت تمام رواياتي را كه از قلم محمد بن اسماعيل بخاري و محمد بن مسلم نيشابوري ساقط شده، در مستدرك استدراك كند؛ يعني تمام رواياتي كه شرائط بخاري و مسلم را داشت بياورد. حتي در مستدرك الصحيحين هم اين قضيه خواب عبد الله بن زيد نيامده است؛ بلكه خود حاكم نيشابوري عبارتي دارد كه آمده طعن زده و اشكال كرده بر همين قضيه خواب عبد الله بن زيد و مي گويد:

وإنما ترك الشيخان حديث عبد الله بن زيد في الأذان والرؤيا التي قصها علي رسول الله صلي الله عليه وسلم بهذا الإسناد لتقدم موت عبد الله بن زيد فقد قيل إنه استشهد بأحد وقيل بعد ذلك بيسير والله أعلم

مسلم و بخاري نقل حديث عبد الله بن زيد در باره اذن و قصه خواب او را كه براي رسول خدا صلّي الله عليه و آله نقل كرده و باعث تشريع اذان شده است را ترك كرده و آن را نياورده اند چون اصلاً عبدالله بن زيد يك سال قبل از تشريع اذان و يا به قول بعضي مدتي اندك قبل از آن از دنيا رفته است. و خداوند دانا تر است.

المستدرك علي الصحيحين، ج 4، ص 387، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، الوفاة: 405 هـ ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولي، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا.

مي گويد: اصلا عبد الله بن زيد قبل از تشريع اذان از دنيا رفته است و همه اين روايات ساختگي است؛ چون عبد الله بن زيد در جنگ احد شهيد شده و قضيه تشريع اذان در نزد اهل سنت بعد از واقعه جنگ احد است.

و جالب اين است كه دختر عبد الله بن زيد مي آيد پيش عمر بن عبد العزيز، روايت هم صحيح است و ابو نعيم در حلية الأولياء دارد، مي گويد:

دخلت ابنة عبد الله بن زيد بن ثعلبة علي عمر بن عبد العزيز فقالت أنا ابنة عبد الله بن زيد شهد أبي بدرا وقتل بأحد فقال سليني ما شئت فأعطاها

دختر عبد الله بن زيد بن ثعلبه با عمر بن عبد العزيز مواجه شد و گفت من دختر عبد الله هستم او در جنگ بدر حاضر شد و در جنگ احد به شهادت رسيد. عمر بن عبد العزيز گفت: هرچه مي خواهي از من تقاضا كن.

الإصابة في تمييز الصحابة، ج 4، ص 97، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الوفاة: 852 ، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولي، تحقيق: علي محمد البجاوي.

دختر عبد الله بن زيد تقاضاهايي دارد. اين دختر نزد عمر بن عبد العزيز رفته و فضائل پدرش را نقل مي كند؛ از جمله حضور در جنگ بدر و شهادت در جنگ بدر. اگر چنانچه خواب پدرش مصدر تشريع اذان بود، بايد ذكر مي كرد؛ چون حضور در بدر و شهادت در احد اختصاص به عبد الله بن زيد نداشت و فضيلت مختصه نيست؛ ولي رؤيايي كه مصدر تشريع اذان باشد، از فضائل ويژه است و از منقبت خاصي است كه قابل مقايسه با حضور در جنگ بدر نيست. حتي خود بزرگان اهل سنت دارند كه اگر واقعاً رؤيا ثابت بود، بايد دخترش بيان مي كرد.

پس ما در مجموع هفت اشكال اساسي بيان كرديم.

 



اسم الکتاب : خارج فقه مقارن المؤلف : خارج فقه مقارن    الجزء : 1  صفحة : 281
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست