responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : آیندۀ انقلاب اسلامی ایران ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 196

آیندۀ انقلاب اسلامی ایران، ص : 1 96

ولی روحانیت شیعه از اول بر اساس بینیازی از قدرتهای حاکمه بوده است، همیشه سلاطین مجبور بودند آستان آنها را ببوسند و بر آن پیشانی بسایند و آنها بیاعتنایی کنند. فتحعلیشاه مجبور بود از میرزای قمی کسب حیثیت کند، میرزا احتیاج به او نداشت. میرفت قم، در رکاب میرزا حرکت میکرد. میرزا که از درس مثلا میخواست به منزل برود میرفت رکاب الاغ میرزا را میگرفت. یک دفعه هم در حالی که میرزا سوار الاغ میشد پای میرزا روی ریشش [1]آیتاللَّه بروجردی و مرد بازاری

یادم هست در وقتی که قم بودیم، سالهای اول مرجعیت مرحوم آیتاللَّه بروجردی اعلیاللَّه مقامه بود، یکی از بازاریهای متدین و وجوهات بده و مقدس معروف تهران چشمش افتاده بود به کسی که عازم قم بود، به او گفته بود صبر کن من هم میخواهم حوالهای به آقا بدهم، ببر خدمت آقا. یک تکه کاغذ پارهای دم دستش بوده، همان جا حوالهای نوشته بود، حواله بزرگی هم بود، و گفته بود این را بابت وجوه ببر به آقا بده. آن شخص حواله را آورد و به دست آقا داد. آقا آن را پرت کرد آن طرف و به او گفت دیگر از این وجوهات نگیری. مدتها آمدند خواهش و التماس کردند. ایشان به آن بازاری گفت تو به کی داری پول میدهی؟ تو خیال میکنی به من داری پول میدهی؟ تو پول امام زمان را داری میدهی. تو با این کارت به امام زمان داری بیاحترامی میکنی. در یک کاغذ پاره حواله مینویسی؟! روحانیت عزیزتر از این است که بخواهد امثال شما را تحمل کند. بعد او بارها خواهش، التماس، توبه و انابه


[1]. ریش بلندی داشت که تا پایینتر از نافش میآمد.

اسم الکتاب : آیندۀ انقلاب اسلامی ایران ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 196
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست