و گذشته از این کاوش غریزی برای رفع حوائج زندگی، دست به هر رشته از رشتههای گوناگون علوم بزنیم اثبات هر خاصه از خواص موجودات به موضوع خود
دارد، لهذا مجموع ادراکات و مفاهیم ذهنی در نظر فیلسوف سه دسته مهم را تشکیل میدهند:
[1]. «حقایق» یعنی مفاهیمی که در خارج مصداق واقعی دارند.
[2]. «اعتباریات» یعنی مفاهیمی که در خارج مصداق واقعی ندارند لکن عقل برای آنها مصداق اعتبار میکند یعنی چیزی را که مصداق واقعی این مفاهیم نیست مصداق فرض میکند؛ و بعد از این در طی یک فصل مستقل، کیفیت پیدایش ادراکات اعتباری و اینکه عقل از اعتبار یک رشته مفاهیم ناچار است گفته خواهد شد.
و برای آنکه خواننده فی الجمله بتواند ادراکات حقیقی را از ادراکات اعتباری تمیز دهد مثال سادهای ذکر میکنیم:
مثلًا اگر از هزار نفر سرباز یک فوج تشکیل داده شود هر یک از سربازها یک جزء از این فوج به شمار میرود و خود فوج عبارت است از مجموع نفرات. نسبت هر فرد به مجموع نسبت جزء به کل است. ما هم هر یک از افراد را ادراک میکنیم و درباره آنها حکمهای مختلفی مینماییم و هم مجموع آنها را که «فوج» نامیدهایم و درباره آن نیز حکمهای مخصوصی مینمائیم.
ادراکات ما نسبت به افراد، ادراکات حقیقیه است زیرا مصداق واقعی خارجی دارد و اما ادراک ما نسبت به مجموع، اعتباری است زیرا «مجموع» مصداق واقعی ندارد و آنچه واقعیت دارد هر یک از افراد است نه مجموع.
[3]. «و همیات» یعنی ادراکاتی که هیچگونه مصداقی در خارج ندارند و باطل محض میباشند، مثل تصور غول و سیمرغ و شانس و امثال آنها.
فلسفه سعی میکند با میزانهای دقیق خود امور حقیقی را از دو دسته دیگر جدا سازد.
لازم است تذکر داده شود چیزی که بسیار دشوار است و از لغزشگاههای فلاسفه به شمار میرود تمیز امور اعتباری است که حقیقت نما هستند از حقایق.
دانشمندان جدید اروپا که به نقادی عقل و فهم انسان پرداختهاند کوشش بسیار کردهاند که ساختههای ذهن را از حقایقی که واقعیت خارجی دارند جدا سازند و