هگل در افکار فلسفی خود مادی نبود ولی کارل مارکس فلسفه مادی را پسندید و آن را بر منطق دیالکتیک که از استاد آموخته بود استوار کرد و از اینجا ماتریالیسم دیالکتیک به وجود آمد.
یکی دیگر از مشخصات آن این است که بر خلاف سایر سیستمهای فلسفی که تا کنون در دنیا پدید آمده است مقصود و هدف اصلی، تحقیق در مسائل بغرنج فلسفی نیست بلکه مقصود اصلی یافتن مبنا برای ایدهها و افکار مخصوص اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است.
پرچمداران این مکتب به جای آنکه عمر خود را مانند سایر فلاسفه و دانشمندان صرف تفکر و تحقیق در مسائل پیچیده و بغرنج علمی یا فلسفی بکنند صرف مبارزات حزبی و سیاسی کردهاند؛ و مطابق آنچه در مجله «انترناسیونالیست» که از طرف پیروان این مکتب در ایران در سنه 1325 منتشر میشد مسطور است کارل مارکس از سن بیست و چهار سالگی که تز دکترای خود را گذراند وارد مبارزات سیاسی شد و تا سن سی و یک سالگی که از پاریس تبعید گردید و به لندن عزیمت کرد دائماً در مبارزه و کشمکش و دچار مزاحمتها و تبعیدها بود؛ گاهی در آلمان و گاهی در پاریس و گاهی در بروکسل بسر میبرد و در خلال این کشمکشها بود که از طرف اتحادیه کمونیستها در بروکسل مأمور تهیه و تدوین برنامه حزب کمونیست گردید و کتاب مانیفست [1] را که به قول لنین مظهر ماتریالیسم تاریخی و ماتریالیسم دیالکتیک و مظهر تئوری مربوط به مبارزه طبقاتی و آموزشهای اجتماعی و اقتصادی مکتب مارکس است به وجود آورد.
مارکس از سال 1851 به بعد در لندن- که تا آخر عمر در آنجا بسر برد- در عین سرگرمی به مبارزات اجتماعی، اوقات خویش را صرف نگارش کاپیتال [2] که به قول آن مجله اساس نظریات اقتصادی و پایه تئوریهای اجتماعی و سیاسی مکتب مارکس میباشد، نمود.
مطابق مسطورات آن مجله «انگلس» از هجده سالگی مدرسه را ترک گفت و در بیست و یک سالگی به برلن رفت و در ارتش اسم نویسی نمود و در ضمن انجام امور دولتی در کنفرانسهای اونیورسیته برلن نیز شرکت میکرد و در این شهر با جناح چپ