اسم الکتاب : تفسیر و مفسران المؤلف : معرفت، محمدهادی الجزء : 1 صفحة : 464
باشد- به خاطر وجود باء» [1]؛ یعنی خداوند اسلوب گفتار را تغییر داد و حرف ربط (باء) را میان فعل و متعلّق آن آورد؛ با اینکه در ظاهر، نیازی به آن نبود؛ زیرا هر دو فعل (غسل و مسح) متعدی به نفسه هستند و گفته میشود: مسحه مسحا و غسله غسلا. پس ناگزیر باید در اینجا دلیلی باشد و نکتهای معنوی در نظر باشد که چنین زیادی به ظاهر غیر لازمی، در آیه آمده است؛ زیرا «زیادة المبانی تدلّ علی زیادة المعانی» [2]. امام علیه السّلام به این نکته خفی اشاره کرده که با توجه به موضع حرف «باء» در اینجا، تبعیض در محل مسح را روشن میسازد. حضرت میفرماید: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ» فراگیری تمام سر است چنان که در شستن صورت این گونه است، ولی «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ» این معنا را ایجاب میکند که تنها مسح مرتبط به سر، مورد تکلیف است؛ یعنی تکلیف همان حصول ربط مسح به سر است نه بیشتر؛ که این مقدار از مسح، با نخستین کشیدن دست مرطوب به سر حاصل میشود و وقتی فرد، دست را مثلا بر جلوی سر بگذارد و آن را بکشد پیوستگی مسح به سر، صدق میکند و با همین مقدار، تکلیف ساقط میگردد؛ زیرا مکلف به با همین مقدار، امتثال شده است و تعدد در امتثال لازم نیست؛ چنان که در علم اصول بیان شده است. توضیح اینکه «مسح» مانند «غسل» اگر به طور مطلق ذکر شود، ایجاب میکند تا تمامی محلّ، مسح (دست کشیده) یا غسل (شسته) شود و مقتضای آن استیعاب، فراگیری تمامی محل ممسوح یا مغسول است؛ چنان که در شستن صورت و دو دست تا مرفق، فراگیری کامل شرط است، ولی درباره مسح سر، ملاحظه میشود که حرف ربط «باء» اضافه شده است با آنکه طبق معمول نیازی بدان نیست؛ زیرا «مسح» مانند «غسل» فعل متعدی است و به حرف ربط نیازی ندارد؛ از این رو باید نکتهای در کار باشد که این زیادتی را ایجاب کرده است. لذا با دقت در مفاد «باء» که «ربط الصاقی» است [3] میتوان به دست آورد که در [1] کافی، ج 3، ص 30، شماره 4. [2] هر چه بر ارکان و اجزای کلام افزون شود، دلیل بر فزونی معنا است. [3] صرفا میرساند که فعل، نسبت به متعلّقش، ربط الصاقی دارد و تنها باید با آن پیوستگی پیدا کند.
اسم الکتاب : تفسیر و مفسران المؤلف : معرفت، محمدهادی الجزء : 1 صفحة : 464