عكس شيخ مرتضى انصارى- 14

دزفول از توابع شوشتر متولد شد، در نزد عموى خود شيخ حسين كه از اكابر علماى آن شهر بوده تا حدود بيست سالگى بتحصيل علم پرداخت، پس در مصاحبت والد ماجد خود بزيارت ائمّه عراق رفت، در كربلاى معلّى بزيارت سيد مجاهد صاحب مناهل كه او و شريف العلماى مازندرانى رئيس مذهبى وقت بوده‌اند رفت، در مجموع جمعى از فضلا بعضى از مسائل علميّه مطرح مذاكره شد كه هريك از ايشان موافق فهم خود اظهار عقيده ميكردند، در خاتمه شيخ مرتضى هم اظهار عقيده كرده و بطورى اداى مطلب نمود كه مورد شگفت و حيرت سيد مجاهد گرديد، پدر شيخ را فرمود كه شما بعد از زيارت، بوطن خودتان برگشته و او را بگذاريد كه بتحصيلات علميّه بپردازد او هم اطاعت نمود، شيخ، تا چهار سال بعد از مراجعت پدر حاضر درس سيد مجاهد و شريف العلما مى‌شد تا آنكه داود پاشا والى بغداد، از طرف سلطان روم بمحاصره و تسخير كربلا مأمور شد و در نتيجه محصلين و علما و اكثر مجاورين آن ارض اقدس ببلده كاظمين مهاجرت كردند، شيخ هم در جمله مهاجرين، چند روزى در آنجا اقامت كرد تا آنكه با جمعى از اهل وطن خود كه بزيارت عتبات آمده و بجهت عدم امكان زيارت كربلا عازم مراجعت بودند بوطن خود رفته و دو سال اقامت كرد باز براى تكميل تحصيلات علميّه مراجعت به عراق را تصميم داد لكن والده ماجده‌اش تاب فراق نياورد، هرچه اصرار مى‌كردند كارگر نميشد تا آنكه بناى استخاره بقرآن مجيد گذاشتند، همينكه قرآن را با نيّت خود آن بانوى محترمه گشادند در سر صفحه كه محل استكشاف خوب و بد استخاره بوده بهمين آيه شريفه برخوردند لا تَخافِي وَ لا