بر عکس؛ ثانياً، در هر تشبيهي يک وجه شبه کافي است و وجه شبه در آيه، نداشتن پدر است.
2. إِنَّ اللهَ اصْطَفَي آدَمَ وَ نُوحاً إِبْرَاهِيمَ وَ الَ عِمْرَانَ عَلَي الْعَالَمِينَ[1]؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برتري داد.
توضيح استدلال به اين آيهي شريفه اين است که کلمه «اصطفاء»و
برگزيدن از ميان اشياي مشابه معنا دارد؛ يعني همانگونه که خداوند نوح، آل
ابراهيم و آل عمران را از ميان انسانهاي معاصرشان برگزيد، آدم (ع) را نيز
بايد از ميان انسانهاي همعصرش گزينش کند.
در جواب بايد گفت: اولاً، گزينش در اين جا به معناي اعطاي مقام
است، يعني از ميان تمام جهانها و انسانهاي گذشته، حال و آينده، اين افراد
را به مقام برتر و عالي برگزيديم؛ و لازم نيست قايل به وجود انسانهايي
قبل از حضرت آدم باشيم؛ ثانياً، در عصر آدم نيز فرزندان وي وجود داشتهاند.
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا کُمْ صَوَّرْنَا کُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ[2]؛ و در حقيقت، شما را خلق کرديم؛ سپس به صورتگري شما پرداختيم آن گاه
به فرشتگان گفتيم براي آدم سجده کنيد. توضيح استدلال به اين آيه اين است که
از کلمهي «خلقناکم» و تراخي واژهي «ثم» و بعد دستور سجده به آدم،
استفاده ميشود که قبل از آن حضرت، انسانهايي در زمين وجود داشتهاند.
اين استدلال به مراتب از استدلالهاي گذشته فنّيتر و بهتر است،
ولي باز دچار اشکالاتي است؛ زيرا اولاً وجود انسانهاي پيشين دلالت بر اين
امر ندارد که آدم از نسل آنها باشد؛ ثانياً، «ثم» همه جا به معناي تراخي
نيست، گاه به معناي واو عطف است و هيچ دلالتي بر تقدم و تاخر زماني ندارد؛
ثالثاً خطاب «خلقناکم» به همهي انسانهاست، در حالي که همهي ما نسبت به
حضرت آدم تاخر زماني داريم. به هر حال، تقدم زماني انسان هاي اوليه نسبت به
حضرت آدم و انتساب پيدايش آن حضرت به نسلهاي گذشته در حد يک احتمال است و
نميتوان به طور قطع آن را از آيات قرآن استنباط کرد.
در پايان بحث انسانشناسي طبيعي از ديدگاه قرآن توجه خوانندگان عزيز را به ذکر