هُوَ الَّذِي خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُطْفَهٍ[1]؛ او همان کسي است که شما را از خاکي آفريد.
دو آيهي اخير ترتيب خلقت انسان از خاک و سپس از نطفه را بيان ميکند.
لَمْ أَکُن لاَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ[2]؛ من آن نيستم که براي بشري که او را از گل خشک، از گلي سياه و بدبو آفريدهاي سجده کنم.
إِنِّي خَالِقٌ بَشَراً مِّن صَلْصَالٍ مِّن حَمَإٍ مَّسْنُونٍ[3]؛ من بشري را از گلي خشک، از گلي سياه و بدبو، خواهم آفريد.
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ[4]؛ انسان را از گل خشکيدهي سفال مانندي آفريد.
اين دسته از آيات را ميتوان بدينگونه جمع کرد که خاک با افزايش
آب، گل ميشود و با کم شدن و کاستن آب به صلصال بدل ميگردد و بعد به صورت
گل و لاي درميآيد که از آن به حمأ تعبير ميشود، و مسنون نيز به معناي
بدبوست. آن گاه چسبنده ميشود و به صورت طين لازب درميآيد. اما در مقام
جمع دو دسته آياتي که خلقت انسان را از نطفه و خاک معرفي ميکنند، بايد دقت
کرد که انسان نخستين از تراب (خاک) يا طين (گل) خلق شده است، ولي
انسانهاي بعدي از نطفه آفريده شدهاند؛ و از آن رو که انسانهاي مراحل بعد
از نسل انسان اولي هستند، گاه آنها را به لحاظ منشا بعيد به خاک انتساب
ميدهند؛ لذا فرموده است: فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ[5]؛ البته در مورد اين آيات دو تفسير ارائه شده است:
1. آفرينش هر انساني به اين گونه است که خاک به مواد غذايي و مواد
غذايي به نطفه بدل ميشود؛ پس مبدأ پيدايش انسان خاک و آن گاه نطفه است؛
2. از آن رو که انسانها از نسل حضرت آدماند و آدم نيز از خاک
آفريده شده است، ميتوان مبدا دور پيدايش هر انسان را خاک دانست. شايد آيات
زير تفسير دوم را بيشتر تقويت نمايند: