«الله» كه اصل اصول اسماء و صفات و نهاد و ريشه وحدت و كثرت- كه معلوم همگان است- نسبت داده مىشود.
3/ 10 و اعتبارى كه اختصاص به مرتبه سوم دارد عبارت از اعتبار وحدت
است از آن جهت كه احكام دوگانه بدان الحاق نمىگردد. [احكام دوگانه دو
نوعاند:] نوعى [وحدت] در آن تعقل مىشود، ولى ظهورش بستگى به شرط و يا
شرايطى دارد، با اينكه اين وحدت ذاتا- بالقوة- مشتمل بر آن است. و نوع دوم
از صفات و احكام: وحدت ذاتا مشتمل بر آن نيست بلكه به واسطه امورى بيرون از
معقول بودن، خالص وحدت آن است كه بدان الحاق و نسبت داده مىشود، مثل
اينكه گوييم: يك نصف دو است و يك سوم سه، و آن [يك] مبدأ و اصلى است كه از
معنى تعدد نسبى [اضافى] و يا وجودى تعقل مىشود.
4/ 10 و اين وحدتى است كه ضد كثرت است و به واسطه وحدت فعل و فاعل و
كثرت محلهايى كه بدان محلها كثرت ظهور مىيابد، اين وحدت اختصاص به مرتبه
افعال پيدا مىكند. لذا اين وحدت اختصاص به اين فص هودى دارد و آن كشف و
ذوق هود عليه السلام است كه در داستانش [در قرآن] آمده زيرا او در آن جا
[سه مطلب، يعنى] گرفتن پيشانى و راه رفتن و صراط را بيان داشته و تمامى
اينها احكام تدبير و تغيير است و ناگزير فعل و عمل بوده است، و از آن جا كه
در داستان هود، وحدت فعل بر تعداد [افعال]- كه در جاهاى اثر پذير و
زمينهدار عارض او هستند- غالب بوده است، به جهت عدم اعتبار وسايط و اسبابى
بوده كه خداوند بدانها اشاره كرده و فرموده است: ما من دَابَّةٍ إِلَّا
هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها [هود/ 56: هيچ جنبندهاى نيست مگر آن كه او (هو)
پيشانيش را گرفته (و بر وى فرمانرواست)]. لذا گرفتن را به هويتى كه آن عين
ذات است نسبت داد، بطورى كه اصلا نام دست و يا صفت و غير اينها را بيان
نداشت.
5/ 10 اين مشهد(1) متوسطان از محققان است، زيرا اقتضاى ذوق و كشف
(1). مشهد، به معناى محضر و محل حضور و جايگاه ديدن انوار است و جمع آن مشاهده مىباشد.