شيخ ما- كه خداوند از وى خشنود باد- آگاهى بر آن داده است، لذا ما بر همين مقدار بسنده نموديم.
13/ 8 ولى از اسرار اين فص يعقوبى تتمهاى لطيف و ظريف باقى مانده
است كه آن را بيان نموده، سخن را بر آن- اگر خدا بخواهد- پايان مىبخشم و
آن اينكه: حضرت يعقوب به تعريف دو دين ظاهر شد و به دو جزا هم جزا داده شد و
از نوع جزاى او كه ملايم و سازگار [طبعش] نبود سختيهايى بود كه از دورى
يوسف عليه السلام كشيد و آن در مقابل كارى بود كه از وى سرزده بود.
14/ 8 چون از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايتي نقل شده است كه:
حضرت يعقوب پس از دورى يوسف به درگاه پروردگارش عرض كرد:
پروردگارا! فرزند و آرامش دلم را گرفتى او را به من برگردان كه فقط
يك بويش كنم و سپس هر كار كه درباره من مىخواهى بكن. خداوند وحيش فرمود
كه: آيا ندانستى اين كار براى چه صورت گرفت؟ گفت: نه! به او گفته شد:
تو روزى غذاى لذيذى مىخوردى و فقيرى گرسنه به در خانهات آمد و
درخواست طعام كرد و از آن غذا به او ندادى همان طور كه آن چه را دوست
مىداشتى از او بازداشتى ما هم آن چه را كه دوست مىدارى از تو بازداشتيم.
در پى اين امر، حضرت يعقوب به توبه و زارى افتاد و سپس هر وقت كه مىخواست
غذايى بخورد، شخصى را به در خانهاش مىگماشت كه ندا مىداد: اكنون يعقوب-
اسرائيل خدا- غذا مىخورد هر كس كه مىخواهد با او هم غذا شود بيايد.
و چون يوسف برادرش [بنيامين] را به اتهام آن جام [در مصر] نگه داشت، پيش از اينكه بداند عزيز مصر كيست، به يوسف نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم 15/ 8 از طرف يعقوب، اسرائيل خدا، به عزيز
مصر! درود بر تو! اما بعد: ما خانوادهاى هستيم كه بلا و آزمايش جارى در
ماست نيايم را در آتش