5/ 8 حال گويم: امر دين هم همين گونه [مانند امر روح] است، چون
دين دو دين است: عقلى، و شرعي- همان گونه كه شيخ، كه خداوند از او خشنود
باد، بيان داشته- و هر يك داراى دو معنى است: يكى طاعت و انقياد [: تسليم
بودن] است، چنانكه خداوند فرموده: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ الله الْإِسْلامُ
[آل عمران/ 19: دين نزد خدا اسلام است]. انقياد و طاعت نيز بر دو قسم
است: ظاهرى و باطنى، و هر يك از دو قسم هم باز به دو قسم تقسيم مىگردد:
انقياد و طاعت طبيعى و ذاتى، و انقياد و طاعت تعملي و كسبى، و ديگرى [:
باطنى] به معنى پاداش و جزا دادن است كه بر آن از دو جهت مترتب مىشود:
ذاتى و ارادى. ذاتى به واسطه عدل و برابرى است و معرفت و دانش آن از
بالاترين معارف و علوم است، و ارادى به گونهاى ظاهر مىشود كه گمان مىرود
در آن بر موازنه افزونىاى هست- در حالى كه اين گونه نيست-.
6/ 8 و تدبير دين نيز بر دو گونه است: نخست سياستى كه متضمن حفظ
مصلحت عالم در حالت كنونى- عموما و خصوصا- است و به آن اشاره كرده و گفتيم
براى صلاح حالش در دنيا، و تدبير ديگر، نظر و انديشه در كار معاد و عاقبت
كارهاست.
7/ 8 و چون اين روشن شد گوييم: هر چه شيخ- كه خداوند از او خشنود
باد- از اسرار پيغمبران و اصل و ريشه حالاتشان از اول كتاب تا اينجا بيان
داشته، در آنها آگاهى دادن بر سر اوليت هر مرتبه از مراتبشان را مراعات و
حفظ كرده است، و ما هم بر آن آگاهى داديم، و انديشمند در اين سخن از آن
غافل و فراموش كار نيست. بنا بر اين، پس از آگاهى دادنمان بر سر صفت روحى و
اختصاص آن از جهت اين نسبت به حضرت يعقوب، و جفت قرار دادنش به دين، ما را
سزد كه بر اصل رخصت و اجازه داشتن و به آن چه كه ملايم و سازگار است و به
آن چه كه ملايم و سازگار نيست و اصل و ريشه آن دو، آگاهى دهيم.
8/ 8 لذا گوييم: بدان كه اجازه و رخصت كلى نخستين، به اعتبار رحمت