1/ 6 بدان كه شيخ ما- كه خداوند از او خشنود باد- در اين كتاب
[فصوص الحكم] ملزم به مراعات ترتيب وجودى درباره شأن و مقام پيغمبرانى كه
در آن بيان شده است نبوده- و گر چه بسيارى از آن مطابق ترتيب وجودى اشاره
شده مىباشد- بلكه ملتزم به آگاهى دادن بر مناسبتى كه بين پيغمبر و بين
صفتى كه با او قرين و جفت قرار داده بوده، و اشاره به اصل ذوق آن پيغمبر و
مورد استنادش از جانب حق تعالى است. با اين همه، خداوند متعال به شناخت
ثبوت مناسبت ترتيبى وجودى از اول كتاب [فصوص الحكم] تا اينجا- همچنان كه
به تمامى اينها پيش از اين اشاره شد- منت نهاد.
2/ 6 اما اين فص اسحاقى: اصل و ريشهاش عالم خيال صحيح- يعنى مطابق و
مناسب معنايى كه بدان و در آن تجسد مىيابد- است، و علت در استناد مبدئيت
حال و آغاز احوال(1) اسحاق عليه السلام به عالم مثال مقيد(2) اين است
(1). احوال عبارت است از مواهبى كه بر بنده از جانب پروردگارش
افاضه مىشود و آن يا از جهت ميراث- يعنى نتيجه عمل صالح- است كه نفس را
پاك و قلب را صافى مىسازد، و يا از جانب حق تعالى منت محض است كه فرود
مىآيد و به واسطه برگردانيده شدن بنده به سبب آن از رسوم خلقى و دركات
عبديت به صفات حقيت و درجات قرب، احوال ناميده مىشود و اين همان معنى ترقى
است.
(2) براى هر يك از موجوداتى كه در عالم ملكند مثال مقيدى است، مانند خيال در عالم انسانى،