1/ 20 بدان كه علت ناميدن اين حكمت به حكمت جلالي دو امر است:
يكى از آن دو اختصاص به حال حضرت يحيى عليه السلام دارد، و ديگرى
اختصاص به ذات و صفت و اسم او [تعالى] دارد. لذا آغاز به بيان آن چه كه
اختصاص به ذات و صفت و اسم او دارد مىكنيم و مىگوييم: ثابت شده كه حق
سبحان، ذو الجلال و الإكرام [: داراى جلال و ارجمندى] است و از اسماء او
جليل [: بزرگوار] مىباشد، و در وجود موجودى جز حق تعالى نيست كه كثرت صفات
و اسمائش در وحدت ذاتش مستهلك و نابود باشد يعنى به گونهاى كه در نزد ذات
اقدسش هر عدد و شمارى مضمحل و نابود است. و از عنايت و اهتمامش به شأن
حضرت يحيى عليه السلام اينكه او را از اين كمال نصيبى بخشيد و قائم مقام
خودش شمرد و اسم و صفت او را در وحدت ذات خود در نورديد(1) و درباره هيچ كس
جز او- از آنان كه پيش از او بودند- چنين كارى انجام نداد.
(1). اين جلال ذاتى است و به معنى وحدانيت است كه غالب و قاهر
بر صورت كثرات تعينى است، و مقابل آن، جمال ذاتى است به معنى ظهور كلى براى
نسبتهاى حقى (حاشيه).