آن چه كه قبلا در اين باره در اين كتاب بيان داشتهايم مطالعه و
دقت نظر به خرج دهد، با يارى و مدد الهى برايش درستى آن چه كه در پيش اشاره
بدان رفته آشكار و روشن خواهد شد.
15/ 15 و اما جهت ديگر، از آگاهى بر سر ختم بودن، همان چيزى است كه
پيغمبر ما صلى الله عليه و آله در حديث ثابتى كه مقدارى از آثار و
نشانههاى قيامت را دربر دارد بدان اشاره فرموده است و در آن حديث آمده كه:
چون [در آخر زمان] حضرت عيسى عليه السلام و كسانى از مؤمنان كه با اويند
روحشان به واسطه بادى كه از جانب بهشت و در روايتي از جانب شام و در روايت
ديگر از جانب يمن برايشان مىوزد، گرفته شود، زير بغلهايشان را مىگيرند و
در دم مىميرند و بر روى زمين مؤمنى باقى نمىماند و بدكاران از مردم
مىمانند كه به جان هم مىافتند- به جان هم افتادن گورخران در صحرا- كه هيچ
حلالى را حلال و هيچ حرامى را حرام نمىدارند. بر آن دسته است كه قيامت
برپا مىشود. و چون در آن روز بر روى زمين هيچ مؤمنى باقى نخواهد ماند،
سزاوار است كه هيچ ولىاى باقى نماند. پس ختم بودن او [: حضرت عيسى عليه
السلام] نيز از اين جهت ثابت شد.
16/ 15 و اما نصيب و بهرهاش از جمعيت انسانيت، صفتى كلى از صفات
روح جمعيت است كه موجب دخولش در دايره شريعت محمدى و حكم آن مىباشد، زيرا
سر احكام شرعي، از جهت القا كننده و القا شونده داراى نسبت روحانى است. و
چون نسبت آن حضرت از روح جمعيت انسانى قوى گشت، دخولش در دايره شريعت جامعى
كه پايان بخش شريعتهاست، و رنگ پذيرى آن چه كه به وى وحى مىشود به رنگ
شريعت محمدى، لازم آمد. اين را نيك انديشه كن.
17/ 15 و اما فرود آمدنش [در آخر زمان] به واسطه دو امر است: يكى
كامل كردن روح جمعيت- همچنان كه بر كلى آن آگاهيت دادم-، و امر ديگر