اسم الکتاب : تبيين براهين اثبات خدا المؤلف : جوادی آملی، عبدالله الجزء : 1 صفحة : 93
است يا به گونه اي نسبت به آن بي توجه است . قضاياي کلي هرگز از
طريق استقرا و آزمون به دست نمي آيند تا مجموعه اي از گزاره هاي شخصي يا
جزئي باشند .
قضاياي نظير « هر کل بزرگ تر از جزء است » ، « هيچ معدومي موجود
نيست » ، از طريق آزمون و استقرا به دست نمي آيند تا سرنوشت آن ها در گرو
برخورد با کلّهاي جديد يا اختراع مجموعه هاي نوين بوده و انسان در انتظار
آزمون موارد نوين يا در اضطراب ظهور موارد نقض يا ابطال باشد . اگر قضاياي
کلي از طريق آزمون به دست آمده باشند ، تنها در صورتي مي توانند ضروري
باشند که همه موارد جزئي آن مشاهده شده و به استقرا در آمده باشند . در اين
حال ، البته علم به کلي از راه علم به جزئيات که اصغر يکي از آن هاست
خواهد بود و قهراً مصادره بر مطلوب است .
در قضاياي کلي نظر به ربط و پيوند که بين دو عنصر قضيّه کلي وجود
دارد ضروري است و پيوند ضروري بين موضوع و محمول ، به مواردي که اجزاي
دروني موضوع بر آن حمل مي شوند منحصر نيست تا آن که ضرورت هاي علمي به
گزاره هاي مشتمل بر ( اين همان گويي ) منحصر شود ، بلکه ضرورت در ديگر
قضايا و از جمله در قضايايي يافت مي شود که محمول از عوارض ذاتي موضوع بوده
و از صميم و ذات موضوع انتزاع شده و بر آن حمل گردد .
الخارج المحمول من صميمه *** يغاير المحمول بالضميمه[1]
محمولي که خارج ، يعني مستخرج از صميم موضوع است ، غير از
محمولي است که بدون ارتباط و پيوند ضروري و از خارج به موضوع منضم مي شود .
اگر ذاتيِ باب برهان مقوّم موضوع نباشد ، مانند امکان که بر ماهيت
حمل مي شود ، در حمل بر موضوع ، خبر جديدي به انسان مي دهد و اين خبر کلي
که بر
مدار موضوع و محمول مختص به خود است ، به دليل اينکه از راه
استقرا و آزمون به دست نيامده ، بلکه يا بديهي و اوّلي بوده يا به بديهيات
ختم مي شود ، با غفلت يا جهل نسبت به جزئيات کلّي مزبور قابل جمع است . از
اين جهت ، هرگاه نسبت به فردي از افراد کلي از طريق حس و آزمون يا به موردي
از موارد جزئي موضوع کلي قضيه که جزئي اضافي باشد ، از راه برهان علم حاصل
شود ، از ضمّ آن با کبراي کلّي ، علمي به راستي جديد نسبت به آن فرد يا
مورد پديد مي آيد .
براي مثال ، وقتي به فنا و مرگ هر انسان به طور کلي علم پيدا کنيم ،
اين علم در صورت کلي بودن ، به دليل کليّت غير از راه علم به افراد جزئي
انسان است ؛ به همين دليل ، هرگاه از طريقي به فردي از افراد انسان علم
پيدا کنيم ، با تشکيل يک قياس مي توانيم به فناي آن فرد نيز پي ببريم .
در قضاياي کلي اگر حکم متعلّق به طبيعت موضوع باشد ؛ مانند « کل
بزرگ تر از جزء است » ، قضيه به صورت محصوره کليه بيان مي شود . اگر محصوره
کليه از طريق آزمون و استقرا به دست آمده باشد ، نظير منبعي است که با
پمپاژ به آن آب وارد مي شود ؛ ليکن اگر محمول از عوارض ذاتي موضوع باشد که
به برهان و به صورت کلي براي موضوع اثبات شود ، قضيه همانند چشمه اي است که
از درون مي جوشد و حکم خود را نسبت به همه افرادي که دير يا زود در معرض
آگاهي نوين قرار مي گيرند ، سريان مي دهد ؛ نظير همين قضيه مذکور . به همين
دليل ترکيبات ، صناعي جديدي که مرکب از اجزاي فراوان هستند ، پس از اختراع
، در صغراي برهاني قرار مي گيرند که در کبرا به بزرگ تر بودن آنها نسبت به
اجزايشان حکم مي شود و در نتيجه اين علم در مورد آنها نيز پيدا خواهد شد .
علم حضوري و اقسام آن
علم حصولي بر مدار مفاهيم و ماهيّاتي است که به وجود ذهني موجود هستند و با
اسم الکتاب : تبيين براهين اثبات خدا المؤلف : جوادی آملی، عبدالله الجزء : 1 صفحة : 93