اسم الکتاب : مباني نظري تجربه ديني المؤلف : الشیرواني، علی الجزء : 1 صفحة : 237
مردم بتپرست ايجاب كرد كه به تنزيه، فراخوانده شوند و به توحيد
و تجريد، متنبه و ارواح مقدس را ياد آورند و به معاد روحانى برسند. پس
خداى متعال، نوح را به حكمت سبّوحى مبعوث فرمود تا دعوت به تنزيه و رفع
تشبيه كند. بنابراين، دعوت نوح به باطن است و نسبت آن به دعوت شيث، چون
نسبت دعوت عيسى به دعوت موسى است.»[1]
اما از نظر ابنعربى، خداشناسى مبتنى بر تنزيه محض، ديدگاهى ناقص
بوده و از اين جهت با تشبيه صرف، يكسان است. همان گونه كه تشبيه صرف، به
معناى محدودساختن خداوند در مظاهر است و با اطلاق كامل ذات الهى ناسازگار
است، تنزيه محض نيز موجب قطع ارتباط خداوند با مظاهر و تعطيل آن ذات از
تجلى، و در نهايت، تقييد آن ذات مبرا از هر تقييدى، به قيد اطلاق است:
اعلم أَيّدك اللّه بروح منه أَنّ التنزيه عند أَهل الحقايق في
الجناب الإِلهي عين التحديد والتقييد، فالمنزه إِمّا جاهل وإِمّا صاحب
سوءأَدب؛
بدان - خداوند تو را توسط روحى از خود تأييدكند - كه تنزيه نزد
اهلحقايق، درپيشگاه خداوند، عين تعيين حد و قيد [براى حضرت حق] است.
بنابراين، تنزيه كننده يا نادان است و يا جانب ادب را پاس نداشته است.[2]
توضيح اين عبارت ابنعربى، بنابر گفته شارحان فصوصالحكم آن است كه
تنزيه يا از نقايص امكانى است و يا هم از نقايص امكانى و هم از كمالات
انسانى، كه هر دوى آن نزد اهل كشف و شهود، موجب تحديد و تقييد جناب الهى
است؛ زيرا كسى كه حق را اينگونه تنزيه مىكند، او را از همه موجودات جدا
كرده، ظهور او را به برخى از مظاهرش، كه مقتضى تنزيه است، منحصر مىسازد و
از ديگر مظاهر، كه مقتضى تشبيه است، مانند حيات، علم، اراده، قدرت، سمع و
بصر، سلب مىكند، در حالى كه همه موجودات، در همه شؤون خود، مظاهر حقند و
حق در ايشان و بر ايشان متجلى است؛ يعنى اين خداوند است كه در نقاب صور
كائنات، ظاهر گشته و در حجاب تمثال مكوّنات، تجلى كرده است.[3]