اسم الکتاب : مباني نظري تجربه ديني المؤلف : الشیرواني، علی الجزء : 1 صفحة : 229
مىبينند. منع آنان از بتپرستى، با آنكه فى نفسه پرستش خدا به
شمار مىرود، براى آن است كه بتپرستان را از تقيد به يك صورت خاص و مجلاى
معيّن باز دارند؛ زيرا متضمن انكار ديگر مجالى است و اين عين گمراهى
مىباشد.[1]
پرستش خداوند در همه مظاهر وجود
ابنعربى در ادامه، سرّ اين را كه چرا هارون نتوانست قوم را از
گوسالهپرستى بازدارد، اما موسى توانست، در اين مىداند كه مردم بايد مدتى
آن گوساله را مىپرستيدند تا خداوند در هر صورتى پرستيده شده باشد، هر چند
كه صورت از بين رونده است و هيچ صورتى از بين نمىرود مگر پس از آنكه نزد
عابد آن صورت، متلبس به الوهيت شده باشد. بههمين دليل (كه اراده خداوند به
آن تعلق گرفته بود كه در هر صورتى پرستيده شود) هيچ نوعى از انواع نيست
مگر آنكه معبود واقع شد، يا به عبادت تألهى كه (ديگران آنها را اله خود
قرار دادند، مانند معبود واقع شدن اصنام، خورشيد، ماه، ستارگان و گوساله) و
يا به عبادت تسخيرى (كه در آن، شىء خاص، هر چند به معناى متعارف پرستيده
نمىشود، اما چون نفوذ و سلطه بر دل شخص دارد و او را به سوى خود مىكشد،
درحقيقت، معبود او است، مانند جاه و مقام براى كسانى كه جاهطلبند و مال و
ثروت براى آنان كه مال پرستند) و آن كس كه عاقل است مىداند كه ناچار بايد
چنين باشد.[2]
مقصود ابنعربى آن است كه حق معبود مطلق، كه ارادهاش بر آن تعلق
گرفته كه جز او پرستيده نشود، آنگاه كه به نور وجود، در هر يك از انواع و
بلكه در هر يك از اشخاص ظاهر گشت، لازم آمد كه در آن صورت پرستيده شود يا
به گونه تألهى و يا به گونه تسخيرى؛ زيرا الاهيت براى وجود امرى ذاتى است.
از نظر ابنعربى نه تنها خداوند اراده كرده كه جز او پرستش نشود،
بلكه خواسته است كه او را در همه جلوهها و ظهورها و به ديگر سخن، در درجات
گوناگون عبادت كنيم. انسان هر چه را عبادت كند، به وصف رفعت و بلندى، در
قلبش جاى مىدهد و معبود