اسم الکتاب : مباني نظري تجربه ديني المؤلف : الشیرواني، علی الجزء : 1 صفحة : 176
را ياد كرديم باطل مىشمارد، و اين به سبب آن است كه بخش عمده
اين معارف، بالاتر از طور عقل است و ميزان عقل در آن [حوزه] كارايى
ندارد... و در داستان موسى و خضر دليل قوىيى بر آنچه ما ذكر كرديم، وجود
دارد.[1]
ابنعربى در ادامه بحث خود، به كلام غزالى تمسك مىكند كه درباره خود گفت:
وقتى خواستم در سلك اهل حق درآيم و راه آنان را بروم و از معارف
آنان بهرهمند شوم، خلوت گزيدم و از فكر و انديشه دورى جستم و به ذكر
پرداختم كه در نتيجه آن، علمى كه تا كنون از آن بىبهره بودم، برايم آشكار
شد.
فلمّا أَردت أن انخرط في سلكهم و آخذ مآخذهم و اغرف من البحر الذي
اغترفوا منه خلوت بنفسي و اعتزلت عن نظري و فكري و شغلت نفسي بالذكر فانقدح
لي من العلم مالم يكن عندي؛
پس چون خواستم در سلك ايشان [اهل حق] آمده، راه آنان را بپويم و
از دريايى كه آنان از آن نوشيدند، بياشامم، خلوت گزيدم و خود را از انديشه و
فكرم جدا ساخته، به ذكر مشغول داشتم كه در نتيجه آن، معرفتى برايم حاصل شد
كه پيش از آن نداشتم.[2]
در ادامه اين بحث، ابنعربى از كسانى انتقاد مىكند كه با ميزانِ
خود، حقايق الهى را مىسنجند و اين ميزان را كه بايد براى خدا به كار رود،
بر خداوند به كار مىبرند و همين امر موجب مىگردد كه از علم لدنى بىبهره
بمانند.
و جاء هذا الفقيه و المتكلم إِلى الحضرة الإِلهية بميزانهما ليزنوا
على اللّه و ما عرفوا أَن اللّه تعالى ما أَعطاهم تلك الموازين إِلا
ليزنوا بها للّه لا على اللّه، فحرموا الأَدب و من حرم الأَدب عوقب بالجهل
بالعلم اللدني الفتحى؛
اين متكلم و فقيه، با معيارهاى خود، به حضرت الهى مىآيند تا اين
معيار را بر خداوند بهكاربرند، و ندانستند كه خداى متعال، اين معيارها را
به آنان داده تا آن را براى خدا بهكاربرند، نه بر خدا. در نتيجه، از ادب
محروم ماندند و هر كس كه از ادب محروم ماند، كيفرش بىبهره ماندن از معرفت
لدنى فتحى است.[3]
از آنجا كه متكلم آنچه را بيرون از عقل است، چون طورى وراى طور عقل است،