اسم الکتاب : مباني نظري تجربه ديني المؤلف : الشیرواني، علی الجزء : 1 صفحة : 153
عبدالرزاق در ادامه تصريح مىكند كه اختصاص دادن وحى به نبى و
كشف به ولى، مربوط به اصطلاح و براى رعايت ادب و فرق گذاردن ميان كسى است
كه مبعوث شده و كسى كه مبعوث نشده است.[1] گفتنى است به عقيده قيصرى معناى
اصطلاحى وحى، تنها موردى را شامل مىشود كه القاى كلام الهى با واسطه فرشته
صورت مىگيرد و آنچه بدون واسطه است، حتى در مورد پيامبران، وحى نيست،
بلكه الهام است.[2]
الهام
الهام در لغت به معناى القاى مطلبى در نفس و جان است.[3] سيد
حيدر آملى الهام را نيز مانند وحى، داراى دو معنا مىداند: معناى عام و
معناى خاص.
معناى خاص الهام ويژه اوليا و اوصيا است كه گاهى با واسطه و گاهى
بدون واسطه مىباشد. الهام با واسطه توسط صدايى كه از شخص خارج مىگردد و
آنگاه شنيده و معناى مقصود از آن فهميده مىشود، صورت مىپذيرد. اين حالت،
مانند رؤيا، در حالات اوّليه انبيا رخ مىدهد و اهل حق، آن را از نوع دوم
وحى (وحى خفى) به شمار مىآورند، گرچه بهتر است آن را از نوع الهام بدانيم؛
اما الهام بدون واسطه عبارت است از القاى معانى و حقايق در قلوب اوليا، از
عالم غيب كه ممكن است به صورت دفعى و ناگهانى باشد و ممكن است به تدريج
صورت پذيرد.
معناى عام الهام نيز گاهى با سبب و گاهى بدون سبب و نيز گاهى حقيقى
و گاهى غيرحقيقى است. الهام حقيقى با سبب، از راه تزكيه و تصفيه نفس و
آراستن نفس به اخلاق نيكو و پسنديده موافق با شرع و مطابق با اسلام به دست
مىآيد. الهام غير حقيقى و بدون سبب، براى افرادى كه استعداد خاصى دارند،
به مقتضاى ويژگىهاى خاص نژادى و جغرافيايى، حاصل مىشود؛ مانند براهمه،
كشيشان و راهبان. تفكيك اين دو نوع الهام، نيازمند معيار و ميزان الهى است
كه عبارت است از نظر انسان كامل محقق و نبى مرسل كه
[2] {P . داود قيصرى، شرح فصوص الحكم، ص 111. از نظر قيصرى تفاوت
احاديث قدسى با قرآن در آن است كه قرآن همواره با واسطه جبرئيل بر پيامبر
نازل مىشد، بر خلاف احاديث قدسى كه در عين حال كه كلام خدا بود، وحى و
قرآن نبود؛ چون فرشته در آن وساطت نداشت (همان).