اسم الکتاب : بررسي نظريه هاي نجات و مباني مهدويت المؤلف : ابراهیم آودیچ الجزء : 1 صفحة : 327
رأى توين بى در آخرين مرحله ى تمدن «كليساى جهانى» و دين جديدى متولد مى شود تا تمدن جديدى پديدآورد كه در دوره ى كودكى يا
رشدش شكل داده است. من نيز در پژوهش درباره ى توالى فرانظام ها طى 35 قرن، از تمدن هاى كرت ـ مينويى، مسنايى، يونان و روم
گرفته تا فرهنگ هاى اروپاى غربى و حتى فرهنگ هاى مصر، چين و هند و به اين نتيجه رسيدم كه در تمام اين موارد، بعد از فروپاشى
فرانظام حسى،[1] فرانظام شهودى[2] و مذهبى جايگزين مى شود.
نظريه ى «دومين موج مذهب گرايى» اشپنگلر و «كليساى جهانى» توين بى را مى توان همان مرحله ى مذهبى جديد از يك تمدن نوين
دانست و از فرهنگ «قرون وسطايى» جديد برديايف به جاى فرهنگ منحط «انسان گراى مادى» نام برد. سوروكين مى گويد، مى بينيم
همه ى اين مفاهيم شبيه يكديگر هستند. كروبر اغلب و نه هميشه ادعا مى كند «پس از اين كه علم و فلسفه دوره ى خلاق خود را پشت سر
گذاشتند، مذهب بار ديگر اهميت مى يابد».
سوروكين مى افزايد، به نظر مى رسد همه ى نظريه هاى ياد شده با فرانظام شهودى ـ مذهبى جديدى كه جانشين نظام فرهنگى منحط حسى
مى شود و به صورت «دومين موج مذهب گرايى» يا به صورت «كليسا و دين جديد جهانى» تجلى مى يابد و جانشينى آخرين مرحله ى
«تمدنى» يا «فروپاشى» تمدن در حال احتضار مى شود، موافق هستند. گرچه شخصاً ادعا ندارم اين توالى جهان شمول و بدون استثنا
است، با اين وجود به نظر مى رسد از نظم موقت برخوردار باشند.
سوروكين مى گويد شوايتزر،[3] توين بى، نورتروپ،[4] اشپنگلر و من در مورد رشد و احياى ارزش ها، رفتارها، حركت ها و نيروهاى
اخلاقى اين دوره ى انتقال ميان تمدن ها يا فرانظام هاى در حال احتضار و در حال ظهور هم عقيده هستيم