4 ـ (قـلى ): نـشـانـه جـواز وقـف اسـت و اشـاره بـه ايـنـكـه وقـف ، بـهـتـر از وصل مى باشد.
در بـعـضـى از قـرآنـهـا بـه جـاى آن علامت (ط) استفاده مى كنند كه
به معنى وقف مطلق آمده است ، يعنى وقف بر اين كلمه و ابتدا از كلام بعد
مطلقاً خوب است ، مانند:
وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَقلى قالَ اِنّى اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ
5 ـ (صـلى ): عـلامـت وقـف جـايـز اسـت و اشـاره بـه ايـنـكـه وصل ، بهتر از وقف است و ابتدا از كلام بعد نيز مانعى ندارد.
در برخى از قرآنها به جاى آن از علامت (ز) استفاده مى كنند، مانند:
6 ـ (:. :.): نـشـانـه وقـف مـُعـانقه است كه بر روى دو كلمه نزديك به هم قرار مى گيرد و نبايد روى هر دو محلّ، وقف شود، مانند:
ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ:. فيهِ:. هُدًى لِلْمُتَّقينَ
چند نكته
موارد ((سكت )) در قرآن
سكت يعنى قطع صوت در زمانى كوتاه بدون تجديد نفس .
در چهار مورد از قرآن ((سكت )) وجود دارد، و علامت آن ((س )) كوچك مى باشد.
1 ـ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاًس قَيِّماً لِيُنْذِرَ(كهف ، آيه 1 ـ 2)
لازم بـه يـادسـپـارى اسـت كه روش انجام سكت ، مانند روش انجام وقف
است (بدون تجديد نفس ). بنابراين ، مورد فوق در هنگام سكت ((عِوَجاس
قَيِّماً)) خوانده مى شود.
2 ـ مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِناس هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ(يس ، آيه 52)
3 ـ وَ قيلَ مَنْس راقٍ(قيامت ، آيه 27)
4 ـ كَلاّ بَلْس رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ(مطفّفين ، آيه 14)
قابل توجّه است كه در مورد اوّل و دوّم ، سكت وقتى پيش مى آيد كه
روى كلمات ((عِوَجاً وَ مَرْقَدِنا)) وقف نگردد و به وصل خوانده شوند.
موارد ((هاء سكت )) در قرآن
هـاء سكت ، هاء ساكنى است كه جهت حفظ حركت حرف آخر و توازن آيات مى آيد و تنها در هفت كلمه قرآن مى باشد.
لَمْ يَتَسَنَّهْ(بقره ، آيه 259)
اِقْتَدِهْ(انعام ، آيه 89)
كِتابِيَهْ ـ حِسابِيَهْ ـ مالِيَهْ ـ سُلْطانِيَهْ(الحاقّه ، آيه 19 ـ 29)
ماهِيَهْ(قارعه ، آيه 10)
عدم تلفّظ ((الف مدّى )) در حال وصل
الف مدّى كلمات زير در حالت وصل ، خوانده نمى شود.
اَنَا (در هر جاى قرآن ).
لكِنَّا(كهف ، آيه 38)
اَلظُّنُونَا ـ اَلرَّسُولاَ ـ اَلسَّبيلاَ(احزاب ، آيه 10 ـ 67)
قَواريرَا(دهر، آيه 15، اولين مورد)
سَلاسِلاَ (دهر، آيه 3) در اين مورد بدون الف نيز مى توان وقف كرد.
هاء ضمير
با هاء ضمير و موارد اشباع و عدم اشباع آن در جزوه روخوانى قرآن آشنا شديد. در اينجا به چند نكته توجّه فرماييد.
1 ـ هاء ضمير در ((يَرْضَهُ لَكُمْ)) (زمر، آيه 7) اشباع نمى گردد.
2 ـ هاء ضمير در ((فيهِ مُهاناً)) (فرقان ، آيه 69) اشباع مى شود.
3 ـ حرف هاء در ((ما نَفْقَهُ كَثيراً)) (هود، آيه 90) ذاتى است و اشباع نمى شود.
4 ـ حرف هاء در آخر كلمه ((هذِهِ)) با وجود اينكه ذاتى است ، اشباع مى گردد.
5 ـ هـاء ضمير دركلمات ((وَ ما اَنْسنيهُ)) (كهف ـ آيه 63) و ((عَلَيْهُ اللّهِ)) (فتح ، آيه 10) مضموم است .
6 ـ هـاء ضـمـيـر در كـلمـات ((اَرْجـِهْ)) (اعـراف ، آيـه 111، شـعـراء، آيـه 36)، ((فـَاَلْقـِهْ)) (نمل ، آيه 28) ساكن مى باشد.
چند نكته ديگر:
1 ـ در كـلمـه ((بـِئْسَ الاِْسـْمُ)) (حـجـرات ، آيـه 11) پـس
از حـذف هـمـزه وصل ((اسْم )) چون دو حرف ساكن (لْ سْ) كنار يكديگر واقع
گرديده اند، جهت امكان تلفّظ ((لام )) را مكسور مى خوانند و (بِئْسَ
لِسْمُ) خوانده مى شود.