گفت كه[ : ( اين وجوب ترشحى است . و چون ذى المقدمة هنوز نيامده , چطور
مى شود كه مقدمة واجب شود , در حالى كه علت وجوب مقدمات وجوب ذى
المقدمة است ؟ ) ) حل مطلب , در واقع , مطابق فرموده مرحوم آقا
ضياءالدين عراقى ( ره ) است كه مى فرمايد ملاكش تعلق ارادة به صورت
ذهنيه از مراد است , نه بهصورت خارجية . لكن بر اين مبنا اشكالات زيادى
وارد است .
أولا . معناى فرموده ايشان آن است كه تمامى مقدمات وجودية
بايد قبل . از خود قى المقدمة واجب باشد , و اين مطلب اختصاص به مقدمات
مفوته ندارد يعنىاين مقدمات وجودية اعم است از مقدماتى كه اگر آن را
اكنون نياورديم و اتيان نكرديم , سبب مى شود كه در زمان واجب يا در
زمان حصول شرايط واجب تفويت بشود , و يا موجب آن نخواهد بود كه تفويت
واجب گردد . در نتيجه , به هر حاللازم است كه اين مقدمات تحصيل گردد .
ثانيا . اصل مبنا , يعنى تعلق ارادة به صور ذنيه مراد , مقبول نيست
, چون , به نظر ما , احكام تابع مصالح و مفاسدند , و آنچه مصلحت و
مفسدة دارد أمر خارج است نه صورت ذهنية كه ﴿ لا يسمن و لا يغنى من جوع ﴾
وقتى آمر مى گويد آب بياور , مراد متكلم و آمر آبى كه در ذهن او هست
يا تصور آب نيست , بلكه وجود خارجى آب مراد آمر است . وجود خارجى آب
مقصود بالذات و وجود ذهنى مقصود بالعرض است ( به اعتبار اينكه ارادة از
كيفياتنفسانية است و معقول نيست كه به خارج تعلق بگيرد و به ذهن و عالم
ذهن تعلق نگيرد , اما اين تعلق به[ ( ما هو مرآة الى الخارج]) و به[ (
ما هو قنطرة الى الخارج]) است : پل و آيينه اى است از براى خارج و
قهرا به خارج سرايتمى كند ) .
ب . جمعى از دانشمندان وجوب مقدمات مفوته را از راه واجب معلق
بيانكرده اند . نتيجه بيان صاحب[ ( فصول]) ( ره ) اين است كه در موقتات
وجوب فعلى است و امر واجب استقبالى است .اگر وجوب فعلى بود , وجوب
مقدماتش هم فعلى مى شود و اشكالى پيش نمىآورد . البته ما در جاى خود
واجب معلق رانپذيرفته ايم و لا يعقل است .