آن مطلب[ ( ذوالمفسدة]) ,[ ( ذوالمصلحة]) مى شود . بالعكس : نهى شارع
مطلب [( ذوالمصلحة]) را[ ( ذوالمفسدة]) مى سازد . و چنين مى گويند[ : (
ألحسن ما أمر به الشارع والقبيح ما نهى عنه]) . پس , به اين بيان , ملاك
حسن و قبح أمر ونهى شارع است , و نه واقعيت مطلب .
نتيجة ما اين نكته را كه[ ( ألحسن ما أمر به الشارع و القبيح ما
نهى عنه])باشد , مى پذيريم , اما مى گوييم أشاعرة از اين لطيفة غافلند كه
شارع مقدس جزافنمى گويد , و به گزاف آنچه را واجب است حرام نمى خواند .
شارع مقدس خود در رتبه سابقة و پس از كشف اينكه در متعلق يك شىء مصلحت
وجوبى هست مى گويد كه : هذا واجب . و پس از كشف مفسده ملزمة مى گويد :
هذا حرام . در نتيجة ,أحكام شرعية تابع مصالح و مفاسدند , و اين نكته درستى
است كه[ : ( ألاحكامالشرعية ألطاف فى الاحكام العقلية]) , يعنى همان
طور كه رسول ظاهرى و خارجى داريم كه همان أنبياء الله هستند و از جانب
خداوند تعالى براى راهنمايى و ارشاد بشر مبعوثند يك رسول باطنى هم داريم
كه همان عقل باشد . و خداوند بهانسان اين عطية را عنايت فرموده است تا
با آن حسن و قبح را درك كند وأعمال خود را بر طبق آن تنظيم كند . اگر
خداوند سبحان بعث رسل و انزال كتبهم نمى كرد , بشر از اين حيث بى نياز
بود . أما از باب قاعده لطف , ارسال رسل و انزال كتب شده و امامت مقرر
گرديده است . اگر حضرت حق لطفا چنين نمى كرد , بشر عقل داشت و به
وسله عقل خود عمل مى كرد . لكن بشر با افكار شيطانى و دلمشغوليهاى خويش و
با در گيرودار امور مادى بودن و با دور شدن از حقيقت نمى تواند بخوبى
واقعيت اشياء را درك كند , از اين رو , راهنما فرستاده شده است .
آنچه پيامبر اكرم ( ص ) به عنوان و دستور مىآورد فى الحقيقة همان مسائل
فطرى بشر است .[ ( كل مولود يولد على الفطرة]) [7] : هر انسانى كه به دنيا مىآيد بر فطرت متولد مى شود . فطرت همان
راستى و حقيقت درك عقلى خود اوست كه[ ( يرى الاشياء كما هى هى]) . در
فكر و درك انسانى هيچ اعوجاج و انحرافى نيست . اين انحرافها و اعوجاجها
مولود عوامل خارجى و محيط و جامعه اى است كه انسان در آن زندگى مى كند ,