از اين آيه در مى يابيم كه خداوند سبحان مى خواهد رحمت و عطوفت
خود را شامل حال جامعة كند . طبع أولى أمر آن است كه همه بروند و
أحكام خود را[ ( على سبيل اليقين]) ياد بگيرند . أما چون لازمه اين أمر
عسر و حرج و اختلال نظام است , مقرر مى شود كه جمعى عهده دار اين أمر
گردغند و آموخته هاى خود را به ديگران ياد بدهند . اگر خبر واحد حجت
نبود , اين كار يعنى[ ( ولينذروا قومهم ]) چه ثمرى داشت ؟ أگر بنابراين
بود كه قوم اين أفراد را تصديق نكند و به گفته آنها ترتيب أثر ندهد ,
رفتن و ياد گرفتن عده اى بى ثمر بود . پس , بهدلالت اقتضا , روشن مى شود
كه اين آيه دلالت بر حجيت خبر واحد دارد .
ب . روايات . درباره حجيت خبر واحد , روايات معتبرى نيز داريم .
ألبتهممكن است اشكال كنند كه سنت نمى تواند مثبت سنت باشد و نمى توان
با خبرواحد حجيت خبر واحد را به كرسى نشاند . شيخ أنصارى ( ره ) , در[ (
رسائل]) , روايات را طبقه بندى فرموده و مدعى شده اند كه أز مجموع
روايات تواتر معنوى حاصل مى شود و قطع پيدا مى شود كه شارع مقدس خبر
واحد را حجت دانسته است .
طايفه أول روايات در باب خبرين متعارضين است , مثل مقبوله عمر
بن حنظله و مشهوره أبى خديجه . در تعارض گفته مى شود كه يقين دارم كه يكى
از اين دومجعول است و يكى از اين دو حجت است . [13] رواياتى كه بر
تعيين مرجحات وارد شده است مى گويد روايتى كه اين مزيت را دارد بگيريد .
در اينجا اگر يكى از دو روايت حجت نبود , تعارض و تعيين مرجح معنى
نداشت .
طايفه دوم رواياتى است كه در آنها امام ( ع ) به آحاد روات ارجاع
داده اند . اين روايات از حيث نقل روايت يا فتوا اشاره به يكى از
روات دارد . سائل به امام ( ع ) عرض ميكند كه من روايتى مى خواهم يا
مطلبى , و حضرت مى فرمايد :[ ( اذا أردت حديثا فعليك بهذا الجالس])
. و اشاره مى كند به زراره . وقتى عبدالعزيز بن مهدى به حضرت صادق ( ع )
عرض ميكند كه[ ( ربما أحتاج و لست ألقاك فى كل وقت , أفيونس بن
عبدالرحمن ثقه آخذ عنه معالم دينى ؟ قال ( ع ) نعم]) , به فرموده شيخ در[
( رسائل]) , اين معنى كه خبر ثقه حجت است مفروغ عنه بوده است و
[13] در صورتى كه علم اجمالى به صدور يكى از دو روايت باشد , والا ممكن استهر دو به حسب واقع مجعول نباشند .