مطابق تعريف علماى اصول , مطلق عبارت از معنايى شايع است در
جنس خود . شيوع مذكور به معنى شمول براى هر چيزى است كه مطلق صلاحيت
اشتمال و انطباقبر آن را دارد چه اين شيوع و شمول استغراقى باشد و يا بدلى
و يا مجموعى ( نظير شيوع و شمولى كه در بحث عام و خاص گذشت ) .
شيوع گاه استغراقى است , يعنى بر تمام افرادى دلالت دارد كه مطلق
صالح است افراد مذكور را به طور مستقل و به گونه اى تحت حكم خود در
آورد كه هر فرد از افراد مورد نظر براى امتثال و عصيان موضوع مستقل
باشند .
اطلاق بدلى نيز , كه همان شيوع بدلى است , عبارت از رفتن حكم بر
روى طبيعت مى باشد . وقتى بخواهيم كه طبيعت موجود باشد , صرف الوجود
محقق طبيعت است, چون طبيعت به اولين وجود تحقق پيدا مى كند , يعنى وجودش
به فرد واحد وانعدامش به انعدام تمام افراد است . بنابراين , وقتى طبيعت
خواسته مى شود وتمامى افراد عرضى و طولى طبيعت مورد طلب واقع مى گردند ,
اين اطلاق بدلى است چه صرف الوجود طبيعت بر اولين وجود منطبق شود , و
يا در وجوداتى كه متأخراز وجود اول است منطبق گردد , و يا بر مسائل عرضى
انطباق يابد , يعنى مى توان صرف الوجود را متخصص به يك خصوصيت يا
متخصص به خصوصيت ديگر موجودساخت . مثلا , اگر طبيعت صلات مأموربها باشد
, اين طبيعت يك سلسله افراد طولية دارد و يك رشته افراد عرضية . و
انسان در تطبيق صرف الوجود مخير است كه صرف الوجود صلات را بر صلات
اول وقت تطبيق دهد , يا با صلات وسط وقت , يا صلات