اسم الکتاب : تاريخ تحليلي اسلام المؤلف : نصیری رضی، محمد الجزء : 1 صفحة : 249
ج. بعضى از اعراب نيز از مأمون ناخشنود بودند; زيرا مادر، مربى و
متصدى امور وى همه غيرعرب بودند. افزون بر اين، رفتار ناپسند نياكانش
تأثير منفى بر آنها گذارده بود.
بنابراين، مأمون دست خود را از فرزندان پدر، برمكيان، اعراب و
علويان كوتاه ديد و ناگزير شد روى بهجانب ديگر نهد و در برابر خويش، جايى
جز خراسان نيافت، بدين جهت، چنان وانمود كرد كه او به هركس و هرچيزى كه
خراسانيان دوست دارند، علاقهمند است و از هرچه آنان متنفرند تنفر دارد.
حتى وقتى احساس كرد آنها به علويان گرايش دارند، خود را دوست و پيرو
علويان نماياند.
بنابراين، روىآوردن مأمون به ايرانيان ناشى از سياست و زيركى
وى بود. او از اين موقعيت به بهترين شكل بهره گرفت و پايههاى حكومت خويش
را مستحكم ساخت.
سياست چندجانبه حل مشكلات
افزون بر آنچه گذشت، شورشهايى كه در اين دوران در شهرهاى كوفه،
بصره، مكه، يمن، مدينه، واسط، مداين و... در حمايت از علويان برپا شد،
مأمون را واداشت تدبيرى اساسى بينديشد تا:
1. شورشهاى علويان را فرو نشاند.
2. حكومت عباسيان را در چشم علويان قانونى جلوه دهد.
3. محبت و احترام رو به فزونى علويان را از دلهاى مردم بزدايد.
او مىكوشيد اين احساس را از نهاد مردم بركَنَد تا حمايت مردمى را از دست
دهند و در برابر عباسيان توان ايستادگى نداشته باشند.
4. اعتماد و محبت اعراب را بهدست آورد.
5. حمايت اهالى خراسان و تمام ايرانيان را استمرار بخشد.
6. عباسيان و هواخواهانشان را كه با علويان دشمنى داشتند، خشنود سازد.
7. حسّ اعتماد و اطمينان مردم را كه به سبب كشتن برادر از كف داده بود، تقويت كند.
8. در خويش مصونيت پديدآورد و شخصيت گرانقدرى چون امام رضا
(عليه السلام) را كه همواره تهديدى براى او بهشمار مىرفت از ميان ببرد.
[1]
[1] الحياة السياسية للامامالرضا (عليه السلام) ، صص 193 ـ 192.
اسم الکتاب : تاريخ تحليلي اسلام المؤلف : نصیری رضی، محمد الجزء : 1 صفحة : 249