آري، در آنجا يك دم با كمال اخلاص گوش جان بر در دل بگذار و ببين چه مي شنوي :
هر دم بشارت هاي دل از هاتف جان مي رسد *** هر كس كه از جان بگذرد آخر به جانان مي رسد
يكدم مياسا روز و شب مردي بجو دردي طلب *** چون جان زدرد آمد به لب، ناگاه درمان مي رسد
ره گر دراز آيد تو را شيب و فراز آيد تو را *** چون ترك تاز آيد تو را آخر به پايان مي رسد
اين خانه چون ويران شود، معمور و آبادان شود *** اين سر چو بي سامان شود، ناگه به سامان مي رسد
اي مبتلا اي مبتلا بركش صلا بركش صلا *** در دل اگر رنج و بلا روزي به مهمان مي رسد
انديشه و اندوه و غم، رنج و تعب، درد و الم *** هر يك نهد در دل قدم با حكم و فرمان مي رسد
بر دل اگر باري بود بار غم ياري بود *** در پا اگر خاري بود خار از گلستان مي رسد
3 ـ بوي عطر
در اين سيري كه برايت پيش آمده از استشمام بوي خوش عوامل ظاهري بپرهيز و جز بوي محبوب و وصال آن جناب چيزي مبوي.
از بوي عطر دوري كن تا از ياد زندگي مادي و تجملاتش آسوده بماني، تو اي مهماني كه به گل گشت بوستان يار آمده اي، از عوامل معنوي