اسم الکتاب : هزينه پاك ماندن المؤلف : حسین انصاریان الجزء : 1 صفحة : 23
است!. با گردن كج و صداى محزون، به شيخ گفت: از
پسرم نامه آمده، براى خاطر خدا بيا داخل دالان براى من بخوان تا خواهرش نيز بشنود.
شيخ جمال كه وارد دالان شد، زن پشت در را قفل
زد، به شيخ جمال گفت: اگر صدايت در بيايد مىروم روى پشت بام و فرياد مىزنم و
مردم را جمع مىكنم به آنها مىگويم شيخ جمال آمده با من شوهردار زناى محصنه كند!
صدايت در نيايد! گفت: چشم خانم! بيا برويم داخل اتاق! بفرماييد! گفت: من مدتى است
كه عاشق تو هستم بايد آنچه كه مىگويم انجام بگيرد.
شيخ گفت: چشم، من هم شما را بيك نظر ديدم و
عاشقت شدم، من هم هيچ حرفى ندارم، اما من كه مىروم مدرسه به طلبه ها درس بدهم اول
يك دستشويى مى روم و بعد وضو مى گيرم و بعد درس مىدهم! حالا اينجا فقط يك دستشويى
مى خواهم بروم، وضو كه نمى توانم بگيرم، براى زنا كه آدم وضو نمىگيرد. گفت: برو
دستشويى، اما دستشويى بالاى پلههاست. گفت عيبى ندارد. رفت توى دستشويى، گفت:
خدايا من كه نيازى به دستشويى نداشتم، من مى خواهم از دام اين شيطان فرار كنم، من
با اين قيافه خوشگلم، خودم را زشت مى كنم
اسم الکتاب : هزينه پاك ماندن المؤلف : حسین انصاریان الجزء : 1 صفحة : 23