responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : زیبا های اخلاق المؤلف : حسین انصاریان    الجزء : 1  صفحة : 243

براى حلّ مشكل اين خدمتكار نمى يابم جز اين كه او را آزاد نمايم ; به او گفت : تو در راه خدا آزادى ، مى توانى هرجا كه خواستى بروى . سپس گفت : اگر او را نزد خود نگاه مى داشتم تا چشمش در چشم من بود خجالت مى كشيد ، بنابراين او را آزاد كردم تا هم در اضطراب نباشد و هم در حال شرمندگى به سر نبرد !

من هم مانند تو اشتباه مى كنم

عوف بن عبدالله خدمتكارى داشت كه هرگاه اشتباه مى كرد به او مى گفت : دقيقاً تو هم مانند آقا و مولايت عوف بن عبدالله هستى ، به همان صورت كه تو نسبت به مولايت كه من هستم اشتباه مى كنى من هم شبانه روز چند بار نسبت به مولايم اشتباه مى كنم . دو نفرى ما در اين زمينه يكى هستيم .

روزى خدمتكار مرتكب كارى شد كه عوف بن عبدالله به شدت خشمگين شد ، وى را صدا زد و گفت : امروز چنان مرا به خشم آوردى كه مى خواستم تو را به عقوبت سختى دچار كنم ، ولى به تو مى گويم در راه خدا آزادى كه حق زدن از من سلب شود ، برو كه خدا تو را به من سفارش كرده كه از تو گذشت كنم .

گذشت حضرت يوسف از برادران

برادران يوسف به خاطر حسدورزى به يوسف ، او را با حيله و تزوير از دامن پرمهر پدر و آغوش محبت وى جدا كردند و در بيابان كنعان پس از اين كه او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند ، پيراهن از بدنش درآوردند و او را به چاه انداختند ، ولى هنگامى كه در سفر سوم مصر او را شناختند و وى را در اوج قدرت و عظمت ديدند در برابر آن همه ستم جز اين جواب را ـ كه قرآن مجيد بيان داشته ـ نشنيدند :

اسم الکتاب : زیبا های اخلاق المؤلف : حسین انصاریان    الجزء : 1  صفحة : 243
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست