اسم الکتاب : آشنایی با کرامات اهل بیت المؤلف : حسین انصاریان الجزء : 1 صفحة : 23
خانم! خدا اميد هيچ مادرى را نااميد نكند. من را
برد و روى خاك كوچه خواباند و در زد. على آمد و در را باز كرد. پدرم گفت: آقا!
مادرش خيلى ناراحت است و من نمىخواهم مزاحم شما بشوم. گفت: يا بميرد يا خوبش
كنيد. پدرم كه اين سخن را به حضرت (ع) گفت، او سرش را به داخل خانه برگرداند و صدا
زد: حسين من! بيا. خانم! آن وقت حسين (ع) پنج سالش بود كه آمد دم درب. على (ع) به
او گفت: پسرم! خدا بنا ندارد نَفَس تو را برگرداند. نگاهى به اين بچه بينداز و
خوبش كن. خانم! حسين (ع) نگاهى به من كرد و من الآن پنجاه سال است كه دارم زندگى
مىكنم.
اسم الکتاب : آشنایی با کرامات اهل بیت المؤلف : حسین انصاریان الجزء : 1 صفحة : 23