از
حضرت باقرالعلوم (ع) نقل شده است كه رسول اكرم 6 حديثى را بيان فرمودند كه خداوند
متعال در آن، قسم هاى بلندى مىخورد كه بالاتر از آنها قابل تصوّر نيست.
خداوند
تبارك وتعالى مىفرمايد: قسم به عزّت، جلال، عظمت، كبريايى، نور، علوّ و ارتفاع
منزلتم! اثر وضعى اينكه بنده اى هواى نفس و خواهش هاى نفسانى خود را بر خواسته من
مقدّم داشته و ترجيح دهد، اين است كه امورش را پراكنده ساخته و وضع زندگىاش را
مختل مىسازم و دنيا را براى او مشتبه مىكنم.
[1]
مثلًا
كارى انجام مىدهد كه به خيال خودش مىتواند بدانوسيله به مقصدش برسد؛ اما در
واقع به هدف خود نمىرسد؛ راهى را انتخاب مىكند و مىپندارد از اين راه مىتواند
به رياست برسد؛ ولى من نمىگذارم به آن هدفى كه دارد نايل شده و به رياست برسد.
يكى
ديگر از آثارش اين است كه قلب و دلش را به دنيا مشغول مىكنم.
به
نظر قاصر من اينكه قلب انسان هميشه مشغول دنيا باشد، بدترين حالت است؛ چرا كه اين
به معناى از بين رفتن مقام شريف انسانيت است.
قلبى
كه بايد هميشه ظرف خداى متعال و ياد او و ظرف مسائل اخروى و با ارزش باشد، چگونه
دائماً در اين فكر است كه مثلًا چه خانهاى تهيه كند؟!
از
چه راهى به قدرت برسد؟!
از
چه راهى رفيق خودش را تحقير كند؟!
و
چگونه خودش را نزد همشهريانش به عنوان يك طلبه متّقى معرفى كند؟!
[1]. قَالَ أَبِوجَعْفَر الباقر (ع): إِنَّ
الرَّجُلَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُدْرَأُ عَنْهُ الرِّزْقُ وَ تَلَا هَذِهِ
الْآيَهَ: (إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ وَ لا يَسْتَثْنُونَ
فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُون). (كافى، ج 2، باب الذنوب،
ص 268) انسان مرتكب گناه مىشود و روزى مقدّر را از او باز مىگيرند. حضرت اين آيه
را گواه گرفتند كه مىگويد: «باغداران سوگند خوردند كه صبحدم ميوهها را بچينند و
حاضر نشدند كه اراده خدا را نيز در برابر تصميم خود به حساب آورند. ناگاه صاعقهاى
بر فراز آن باغستان چرخيد و هر چه بود به آتش كشيد، در حالى كه باغداران در خواب
ناز بودند.»