قال
الله تبارك وتعالى فى كتابه الكريم: (إِنَّما
يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ).[2]
از
ميان بندگان خداى متعال، تنها دانشمندان از او مىترسند.
اين
آيه صريح قرآن كريم و يكى از آياتِ قابل تأمل است. با كلمه إِنَّما شروع شده كه
بيانگر حصر است و مىفرمايد: خشيتِ از خداوند- آن هم در ميان بندگان او- مخصوص
علما است.
«عباد» از عناوين بسيار مهمى است كه قرآن در موارد كمى و با عنايت خاصى
استعمال مىكند، اين عناوين با كلمه «ناس» و حتى با «الَّذينَ آمَنُوا» هم فرق
مىكند.
«عبد» يعنى انسان به مرحله اى برسد كه عنوان عبد
و منسوب به خداوند متعال را پيدا كند. [3]
[1]. اين درس در جلسات «پانصد و پنجاهم» و
«پانصد و پنجاه و چهارم» و «پانصد و شصت و سوم» و «چهارصد و بيست و پنجم» خارج
اصول معظم له ايراد گرديده است.
[3]. عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِى قُلْتُ يَا
أَبَاعَبْدِاللَّهِ مَا حَقِيقَهُ الْعُبُودِيَّهِ؟ قَالَ (ع) ثَلَاثَهُ
أَشْيَاءَ؛ أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْكاً
لِأَنَّ الْعَبِيدَ لَا يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ، يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ
يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ
لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ
نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ يَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ
تَعَالَى مِلْكاً هَانَ عَلَيْهِ الْإِنْفَاقُ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى
أَنْ يُنْفِقَ فِيهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِيرَ نَفْسِهِ عَلَى
مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَيْهِ مَصَائِبُ الدُّنْيَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ
بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا يَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى
الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَكْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ
بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَانَعَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ إِبْلِيسُ وَ الْخَلْقُ وَ
لَا يَطْلُبُ الدُّنْيَا تَكَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا يَطْلُبُ مَا عِنْدَ
النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا يَدَعُ أَيَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ
دَرَجَهِ التُّقَى، قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: (تِلْكَ الدَّارُ
الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَ لا
فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِين). (بحارالأنوار، ج 1، باب 7، ص 221) عنوان
بصرى عرض كرد: يا ابا عبد اللَّه! حقيقت عبوديت چيست؟ حضرت فرمود: با سه چيز
مىتوان اين حقيقت را دريافت؛ 1. بندگان آنچه را كه خداوند به آنان بخشيده است ملك
خود ندانند؛ زيرا بندگان خدا مالك نيستند و هر چه دارند از خدا است و هر جا خدا
امر كند بايد خرج كنند. 2. بنده هرگز قدرت ندارد با فكر و انديشه خود كارهاى خود
را اداره كند، 3. هر چه خداوند به او امر كرده يا از آن نهى كرده است به كار گيرد
و از اوامر و نواهى خدا سر باز نزند، هر گاه بندهاى چيزى را ملك خود نداند مال را
انفاق مىكند. هر گاه بندهاى امور خود را به خداوند واگذارد و بفهمد كه با عقل و
تدبيرش نمىتواند امور خود را آن طور كه هست اداره كند، گرفتارىهاى دنيا و مصائب
آن بر او گوارا مىگردد، هر گاه بندهاى به اوامر و نواهى خداوند گردن نهد ديگر با
مردم جدال و مناقشه نمىكند و آنان را آزار نمىدهد، هر وقت آدميان به اين سه خصلت
عمل كردند و مورد لطف و اكرام خداوند قرار گرفتند، دنيا در نظر آنان كوچك مىشود و
شيطان و مردم نمىتوانند بر ايشان سلطه پيدا كنند و دنبال جمع كردن مال و تكاثر و
تفاخر نمىروند و قصد رياست بر مردم و طلب عزّت ندارند و اوقات خود را به هدر
نمىدهند. اين اوصاف، نخستين درجه پرهيزكاران است، خداوند متعال در قرآن مجيد
مىفرمايد: جهان آخرت را براى كسانى مهيا كردهايم كه در زمين دنبال مقامپرستى
نرفته و مرتكب فسادنشده باشند وپايان نيك براى پرهيزكاران است.