استعلام: پرسش كردن از چيزى؛ آگاهى خواستن.
استفتاء: مطالبه فتوا؛ سؤال كردن و كسب نظر مجتهد درباره حكم شرعى يك مسأله.
استطاعت: توانايى انجام فريضه حج از حيث بدن، مال و راه.
استمناء: جلق زدن؛ انجام عملى با خود كه موجب انزال منى مىشود.
استيفاء حق: به دست آوردن حق.
استيلاء: تسلط: دستيازى، چيره شدن، چيرگى، پيروزى
اشكال دارد: يعنى خلاف احتياط لازم است.
اصول دين اركان دين: يعنى توحيد، نبوت و معاد.
اصول مذهب: يعنى امامت و عدالت.
اضطرار: ناگزيرى؛ ناچارى.
اظهر: ظاهرتر، روشنتر، فتواست، مقلد بايستى طبق آن عمل نمايد.
اعدل: عادلتر.
اعراض از وطن: تصميم انسان بر روى گردانى از وطن و ترك هميشگى آن.
اعلان: آگاه ساختن.
اعلم: عالمتر.
افضاء: بازشدن؛ يكى شدن و تداخل مجارى بول و حيض.
افطار: باز كردن روزه.
اقامه معروف: بپا داشتن سنتى كه از نظر شرعى معتبر شناخته شده است.
اقرب اين است: فتوا اين است (مگر آن كه در ضمن كلام قرينهاى بر عدم فتوا باشد).
اقوى اين است: نظر قوى بر اين است؛ فتواى صريح است بايستى طبق آن عمل شود.
اكتفا به رفع ضرورت كند: به اندازه اجبار اكتفا كند و بيشتر از آن انجام ندهد.
اسباب اماله: وسايل تنقيه.
الزام كردن: اجبار نمودن.
امام: رهبر، پيشوا
امام جماعت: كسى كه در نماز به او اقتدا مىكنند.