اسم الکتاب : رساله توضيح المسائل - ط امير العلم المؤلف : فاضل لنكرانى، محمد الجزء : 1 صفحة : 452
مسأله
1996: اگر مرد بخواهد زن خود را كه بواسطه اصل خلقتش يا مرض يا بواسطه
خوردن قرص كه زنان براى جلوگيرى از خون حيض مىخورند و حيض نمىبيند طلاق دهد.
بايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تا سه ماه از جماع با او خوددارى نمايد و بعد
او را طلاق دهد.
مسأله
1997: طلاق بايد به صيغه عربى صحيح و به كلمه «طالق» خوانده شود و دو مرد
عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلًا
فاطمه باشد بايد بگويد: «زَوْجَتى فاطِمَة طالقٌ»؛ يعنى: زن من فاطمه رها است و
اگر ديگرى را وكيل كند آن وكيل بايد بگويد: «زَوْجَةُ مُوكِّلِى فاطِمَةُ طالِقٌ».
مسأله
1998: زنى كه صيغه شده، مثلًا يكماهه يا يكساله او را عقد كردهاند طلاق
ندارد، و رها شدن او به اين است كه مدتش تمام شود، يا مرد مدت را به او ببخشد به
اين ترتيب كه بگويد: مدت را به تو بخشيدم و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حيض در
عقد موقت لازم نيست.
عِدّه
طلاق
مسأله
1999: زنى كه نُه سالش تمام نشده و زن يائسه
[1] عده ندارد، يعنى اگر چه شوهرش با او نزديكى كرده باشد، بعد از طلاق
مىتواند فوراً شوهر كند.
مسأله
2000: زنى كه نُه سالش تمام شده و يائسه نيست اگر شوهرش با او نزديكى كند
و طلاقش دهد، بعد از طلاق بايد عدّه نگهدارد يعنى بعد از آن كه در پاكى طلاقش داد
و مقدارى (هر چند كم باشد) بعد از طلاق پاك بود، بقدرى صبر كند كه دو بار حيض
ببيند و پاك شود، و همين كه حيض سوم را ديد عدّه او تمام مىشود و مىتواند شوهر
كند. ولى اگر پيش از نزديكى كردن با او طلاقش بدهد عدّه ندارد، يعنى مىتواند بعد
از طلاق فوراً شوهر كند.